تاریخ چنانکه اهل لغت میگویند سرگذشتها و حوادث پیشینیان است.[1] علم به وقایع و حوادث سپری شده و اوضاع و احوال گذشتگان. زندگینامهها، فتح نامهها، سیرهها که در میان همه ملل تألیف شده و میشود از این مقوله است. طبق این تعریف انسان است که تاریخ را میسازد؛ لذا در جبر تاریخ قرار نمیگیرد تا آنگونه که تاریخ میخواهد سرنوشت او را رقم زند.
ابـوریـحـان بـیـرونـى مـىگـویـد: تـاریـخ مـدت مـعـیـنـى اسـت کـه از آغـاز سـال شـروع مىشود.[2] بنابر این مىتوان گفت که آغاز هر چیزى تاریخ آن است؛ مثلاً مبدأ بعثت پیامبرى، یا لحظه قیام مصلحى، یا هنگام هلاکت امت و ملتى و… تمام این حوادث و زمان وقوع آن به وسیله تاریخ شناخته مىشود. بدیهى است که کلیه جوامع بشرى در هـمـه حـالات دیـنـى و دنـیوى خود به ناچار در دایره تاریخ قرار مىگیرند. تاریخ هر مـلتـى مـتـعـلق بـه مـردمـى است که آنرا ساخته و پرداختهاند؛ لذا این انسان است که تاریخ را مىسازد.[3]
اما از آن سو، سنتهای اجتماعی – تاریخی وجود دارد که ناشی از تقدیر حکیمانۀ الهی است و اگر مراد از تاریخ، همین سنت های تاریخی باشد، باید گفت که این سنتها بر جوامع انسانی حاکم است، چنانکه قرآن میفرماید: «امّا هنگامى که عذاب ما را مشاهده کردند، ایمانشان براى آنها سودى نداشت! این سنّت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجرا شده، و آنجا کافران زیانکار شدند».[4] «بگو: روى زمین گردش کنید! سپس بنگرید سرانجام تکذیب کنندگان آیات الهى چه شد»؟![5]
بدیهی است که مطالعه تاریخ زندگی گذشتگان از این جهت میتواند آموزنده باشد و انسان میتواند از نقاط ضعف و قوت زندگی آنها درس بگیرد و در مسیر زندگی از تجارب آنها استفاده کند و از این جنبه، تاریخ میتواند برانسان تأثیر گذار و نه حاکم باشد.
[1]. معین، فرهنگ معین، واژه «تاریخ».
[2]. ابوریحان بیرونى، آثار الباقیه، ص 19، نقل از، افـتـخـار زاده، محمود، روش شـنـاخـت سـنت و تاریخ اسلام، ص ۲۷- ۲۸، رساء، تهران، ۱۳۶۳ش.
[3]. ر. ک: افـتـخـار زاده، محمود، روش شـنـاخـت سـنت و تاریخ اسلام، ص ۲۷- ۲۸.
[4] . غافر، ۸۵، «فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ فی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ».
[5]. انعام، ۱۱، «قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبین».