یک. استحقاق شفاعت
شفاعت یکى از مظاهر رحمت گسترده الهى است و به اراده خدا و رضایت او، شفیعان اجازه شفاعت دارند؛ یعنى، بر خلاف پارتى بازى است که شخص مجرم واسطه اى پیدا مى کند و از طریق پول و قدرت، او را وادار مى کند تا بر قاضى و حاکم تأثیر بگذارد. در شفاعت، همه چیز تنها و تنها برخاسته از اراده حکیمانه خداوند است و او به شفیع اجازه مى دهد تا بر اساس اراده و خواست الهى، در مورد برخى بندگان – که استحقاق عفو الهى را دارند – شفاعت کنند.
شفاعت اولیاى الهى، بى حساب و گزاف نیست. تأمّل و درنگ در شرایط شفاعت و شفاعت شوندگان، آشکار مى سازد که شفاعت در حقیقت، پاداش و جایزه الهى به کسانى است که در دنیا اهل ایمان و عمل صالح بوده اند؛ یعنى، بر خلاف پارتى بازى – که امرى ناروا و ناحق است و بر پایه استحقاق افراد نیست – شفاعت بر مبناى استحقاق و قابلیت افراد استوار است. آنان این قابلیت را به واسطه عقیده و عمل خویش در دنیا، تحصیل کرده اند.
دو. قانون شفاعت
شفاعت قانونى حکیمانه و بر اساس رحمت و فضل الهى است و مقدم بر قانون کیفر و عذاب مجرمان است.
به عنوان مثال در قوانین کشورها، طبق یک ماده قانونى، کسى که مرتکب جرم خاصى شود، باید پنج سال زندانى بکشد و طبق ماده قانونى دیگر هر مجرمى که واجد شرایط عفو باشد، قبل از تحمل دوره کامل حبس، مورد عفو قرار گرفته و آزاد مى شود.
عفو چنین مجرمى، نه تبعیض است و نه نقض قانون؛ بلکه بر اساس قانون دیگرى است که مقدم و حاکم بر قانون اولیه کیفر مجرمان و برخاسته از قابلیت شخص مجرم است.
سه. عدم تبعیض در شفاعت
خداوند با هیچ کس رابطه قوم و خویشى ندارد و بین بندگان در امکان بهره مندى از قانون شفاعت، تبعیضى قائل نمى شود.
هر انسانى قادر است با تحصیل شرایط، از شفاعت بهره مند شود و خود را در معرض بخشش و عفو اخروى قرار دهد؛ یعنى، شفاعت، قانونى عام و فراگیر و با اعلام قبلى است؛ بر خلاف پارتى بازى که به صورت گزینشى، فردى، غیرفراگیر و نامبتنى بر پایه استحقاق است.
[انتخابی از کد26623]«شفاعت» در لغت در معانى گوناگونى به کار رفته است؛ همچون: دعا براى مؤمنان، قاموس اللغة؛ به نقل از سید اسماعیل، طبرسى نورى، کفایة الموحدین، ج 4، ص 341. صلح میان دو نفر،همان. زوج،همان. زیاد کردن،همان. یارى کردن کسى که خواستار چیزى باشد وتقى الدین ابن تیمیه، السیاسة الشرعیة، ص 62. منضم شدن کسى به دیگرى براى یارى دادن و برآوردن خواسته ها.راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ماده شفع. «شفاعت» در محاورات عرفى، به این معنا است که شخص آبرومندى از بزرگى بخواهد که از کیفر و مجازات مجرمى در گذرد و یا بر پاداش خدمت گزارى بیفزاید.آموزش عقاید، ج 3، ص 167؛ سید محمود طالقانى، پرتوى از قرآن، ج 1، ص 149. در اصطلاح نیز براى «شفاعت» معانى گوناگونى گزارش شده است، همچون: ظهور هر تأثیر خیرى در انسان توسط شخص دیگر،آموزش عقاید، ج 3، ص 169. وساطت در رسانیدن نفع و دفع ضرر نسبت به کسى که لایق و قابل این واسطه گرى باشدطیّب عبدالحسین، کلم الطیب، ص 808. و… . شفاعت کلّى به معناى «وساطت یک موجود میان خداوند متعال و موجود دیگر است» و یا به بیان دیگر به معناى «وساطت یک مخلوق میان مخلوق دیگر است؛ چه در این دنیا و چه در قیامت چه در اصل وجود، چه در برگشت وجود». با این تحلیل مى توان گفت در حقیقت، شفاعت از مصادیق سببیّت است که میان سبب اول و مسبّب واسطه مى شود. از این رو مى توان «شفاعت» را به دو نوع کلى تقسیم کرد: 1. شفاعت تکوینى؛ 2. شفاعت تشریعى.
1. شفاعت تکوینى:
معنایى عام داشته و شامل تمام موجودات مى گردد؛ یعنى، همه مخلوقات واسطه رحمت خدا براى انسان ها هستند. زمین، آسمان، کوه، دریا، باد، گل و گیاه، همه واسطه فیض و کمک کننده بشر براى رسیدن به مقصدش به حساب مى آیند. در دیدگاهى کلى تر، مى توان گفت: شفاعت تکوینى، وساطت علل و اسباب میان خداوند و مسببات در تدبیر امور، تنظیم وجود و بقاى مسبّبات است.همان، ص 160. آیات 255 سوره «بقره» و آیه سوم سوره «یونس» به این نوع شفاعت اشاره دارد: «آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آن تو است، کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟» و «کار [ آفرینش ] را تدبیر مى کند، شفاعت گرى جز پس از اذن او نیست». زآنک بى حاجت خداوند عزیز مى نبخشد هیچ کس را هیچ چیز گر نبودى حاجت عالم زمین نآفریدى هیچ رب العالمین وین زمین مضطرب محتاج کو گر نبودى تا آفریدى پر شکوه ور نبودى حاجت افلاک هم هفت گردن نآفریدى از عدم آفتاب و ماه و این استارگان جز به حاجت کى پدید آمد عیان مثنوى معنوى، دفتر دوم، ابیات 3274 – 3278.
2. شفاعت تشریعى:
هر واسطه اى که آدمى را به صراط مستقیم و شریعت حقى که خداوند متعال براى هدایت آدمى تشریع کرده است، رهنمون گردد و در این رهیابى مددکارش باشد، در این شفاعت جاى خواهد گرفت. «هدایت تشریعى» به یک نظر دو قسم است:
1 – شفاعت رهبرى
وقتى انسانى سبب هدایت یک انسان دیگر مى شود، رابطه رهبرى و پیروى در میان آنان با صورتى بالاتر و کامل تر و متناسب با احکام و سنن عالم «حشر» در رستاخیز جلوه مى کند و هدایت کننده به عنوان «پیشوا» و هدایت یافته به صورت «پیرو» ظاهر مى شود. از این رو رسول خدا(ص) و امامان معصوم (ع) به سوى بهشت و بهشت ها و لقاى حضرت حق با اسماى رحمت، شفاعت مى کنند. گفتنى است به دلیل انشعابات گوناگون رهبرى هاى حق، در عالم قیامت هم تقسیمات متفاوتى خواهد بود و هر کس در راهى که پیروى کرد، قرار خواهد گرفت؛ پیامبر(ص) شفیع على بن ابى طالب(ع) و هر امامى شفیع امام دیگر و هر آموزگارى شفیع شاگردان خویش و… . به همین جهت است که دانشمندان از دانشجویان خویش شفاعت مى کنند؛ گویا یک سلسله مرتبط و پر انشعابى به وجود مى آید که گروه هاى کوچک به گروه هاى بزرگ تر مى پیوندند.در این باب نک: مرتضى مطهرى، عدل الهى، صص 268 – 272.
2 – شفاعت مغفرت
این نوع شفاعت به معناى وساطت در مغفرت است و از آنجا که غفران مفهوم اعمى از «عفو» دارد، این قسم از شفاعت، هم به معناى وساطت در بخشش گناهان، آلودگى ها و ناپاکى ها است و هم به معناى وساطت در از میان بردن دلبستگى ها و وابستگى ها. به بیان دیگر «شفاعتِ مغفرت»، هم گناهان را محو مى سازد و هم فیوضات الهى را مددکار انسان در طى مدارج عالى مى کند. این نوع شفاعت، ارتباط تنگاتنگى با مغفرت الهى دارد؛ چرا که مغفرت الهى مانند هر رحمت دیگر، نظام و قانون دارد. از این رو مغفرت پروردگار، نیز از طریق نفوس انسان هاى کامل و ارواح بزرگ پیامبران و اولیا، به گناه کاران مى رسد و شامل حال آنان مى گردد. این اصل لازمه نظم جهان است؛ بنابراین، وقتى فردى وجود مغفرت خدا را بپذیرد، مبانى محکم عقلى او را ناچار مى سازد که معتقد باشد جریان مغفرت، از مجراى یک عاقل کلى یا نفس کلى (بر عقل و نفسى که داراى مقام ولایت کلیه الهى است) نیز صورت مى پذیرد و این وسایل و مجراها، پیامبران، امامان و اولیاى الهى اند.همان، صص 275- 279.