موضوع مورد پرسش از دو نگاه قابل بررسی است؛ یک. از دیدگاه اخلاق، دو. از منظر فقه. در اینجا به طور خلاصه به این دو موضوع میپردازیم.
1. تملق از نگاه اخلاق
اگر انسان ارتباط خود را با خالق و پروردگارش مستحکم و صمیمی کند؛ در برآوردن نیازها و حوائج خویش بر او توکل کند، و به این یقین برسد که خداوند قادر مطلق است؛ او است که گره تمام کارها به دست او گشوده میشود، هرگز در زندگی نیازی به این گونه تملقها و چاپلوسیها پیدا نخواهد کرد. گاه اتفاق میافتد انسان مؤمنی اگر از روی اشتباه، امید به غیر خدا داشت، خداوند امیدش را ناامید میکند تا وی به خود آمده و از کم رنگ شدن ارتباط خود با خدا جلوگیری کند. در این زمینه روایات فراوانی از ائمه(ع) به ما رسیده که به عنوان نمونه به ذکر یک روایت اکتفا میکنیم.
راوی از امام صادق(ع) نقل میکند؛ امام به من فرمود: در یکى از کتابها خواندم که خداى تبارک و تعالى میفرماید: به عزت، جلال، بزرگوارى و رفعتم بر عرشم، سوگند که آرزوى هر کس را که به غیر من امید بندد، به ناامیدى قطع میکنم و نزد مردم بر او جامه خوارى میپوشم؛ او را از تقرب خود میرانم و از فضلم دور میکنم، او در گرفتاریها به غیر من آرزو مىبندد، در صورتى که رفع گرفتاریها به دست من است؟ به غیر من امیدوار مىشود و در فکر خود درِ خانه جز مرا میکوبد؟ با آنکه کلیدهاى همه درهاى بسته نزد من است و درِ خانهی من براى کسى که مرا بخواند باز است.
کیست که در گرفتاریهایش به من امید بسته و من امیدش را قطع کرده باشم؟ کیست که در کارهاى بزرگش به من امیدوار گشته و من امیدش را از خود بریده باشم، من آرزوهاى بندگانم را نزد خود محفوظ داشته و آنها به حفظ و نگهدارى من راضى نشدند و آسمانهایم را از کسانى که از تسبیحم خسته نشوند (فرشتگان) پر کردم و به آنها دستور دادم که درهاى میان من و بندگانم را نبندند. ولى آنها به قول من اعتماد نکردند. مگر آن بنده نمیداند که چون حادثهاى از حوادث برای او رخ دهد، کسى جز به اذن من آنرا از او برندارد، پس چرا از من روىگردان است، من با جود و بخشش خود آنچه را از من نخواسته به او میدهم، سپس آنرا از او میگیرم، و او برگشتش را از من نمیخواهد و از غیر من میخواهد…».[1]
روشن است که برخورد اسلام با مسئله تملق و تعریفهای نابجا برای جلوگیری از این رذیله اخلاقی در سطح جامعه است که اگر این اتفاق ناگوار در جامعهای رواج پیدا کند، شخصیت و کرامت انسانی که در تعالیم و آموزههای دینی ما بسیار به آن ارج نهاده شد، به فرو مایگی و بیهویتی تبدیل شده و انسان را از جایگاه حقیقی خود به پایین خواهد کشید!. ازاین رو است که در روایات و آموزههای پیامبر اسلام(ص) و امامان شیعه(ع) با این مسئله به شدت برخورد شده است.
2. تملق و چاپلوسی از نگاه فقه
اگر انسان از جهت مراتب ایمانی در این حد نباشد که تمام کارهایش را به خدا بسپارد، بلکه در عین ایمان و اعتقاد به خداوند، برای برآوردن خواستههایش نیاز به تمجید و تعریف از دیگران هم دارد، در مورد چنین انسانهایی باید گفت؛ اگر این گونه رفتارها برای گرفتن حقوق قانونی باشد، اشکال شرعی ندارد. به عبارت روشنتر، اگر حق قانونی و شرعی فردی در گرو تعریف و تمجید از مسئول آن کار است، در چنین مواردی این گونه تعریفها ایرادی ندارد. اما اگر تملق و چاپلوسی برای دریافت امتیازات و مزایای فرا قانونی باشد، حرام است. در این باره پاسخ 6668، با عنوان رشوه را مطالعه کنید.
[1]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 66، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ «الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ قَالَ: … إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) حَدَّثَنِی أَنَّهُ قَرَأَ فِی بَعْضِ الْکُتُبِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلَى عَرْشِی لَأَقْطَعَنَ أَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ [مِنَ النَّاسِ] غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَ لَأَکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاسِ وَ لَأُنَحِّیَنَّهُ مِنْ قُرْبِی وَ لَأُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَضْلِی أَ یُؤَمِّلُ غَیْرِی فِی الشَّدَائِدِ وَ الشَّدَائِدُ بِیَدِی وَ یَرْجُو غَیْرِی وَ یَقْرَعُ بِالْفِکْرِ بَابَ غَیْرِی وَ بِیَدِی مَفَاتِیحُ الْأَبْوَابِ وَ هِیَ مُغْلَقَةٌ وَ بَابِی مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِی فَمَنْ ذَا الَّذِی أَمَّلَنِی لِنَوَائِبِهِ فَقَطَعْتُهُ دُونَهَا وَ مَنْ ذَا الَّذِی رَجَانِی لِعَظِیمَةٍ فَقَطَعْتُ رَجَاءَهُ مِنِّی جَعَلْتُ آمَالَ عِبَادِی عِنْدِی مَحْفُوظَةً فَلَمْ یَرْضَوْا بِحِفْظِی وَ مَلَأْتُ سَمَاوَاتِی مِمَّنْ لَا یَمَلُّ مِنْ تَسْبِیحِی وَ أَمَرْتُهُمْ أَنْ لَا یُغْلِقُوا الْأَبْوَابَ بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَلَمْ یَثِقُوا بِقَوْلِی أَ لَمْ یَعْلَمْ [أَنَ] مَنْ طَرَقَتْهُ نَائِبَةٌ مِنْ نَوَائِبِی أَنَّهُ لَا یَمْلِکُ کَشْفَهَا أَحَدٌ غَیْرِی إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِی- فَمَا لِی أَرَاهُ لَاهِیاً عَنِّی أَعْطَیْتُهُ بِجُودِی مَا لَمْ یَسْأَلْنِی ثُمَّ انْتَزَعْتُهُ عَنْهُ فَلَمْ یَسْأَلْنِی رَدَّهُ وَ سَأَلَ غَیْرِی أَ فَیَرَانِی أَبْدَأُ بِالْعَطَاءِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ ثُمَّ أُسْأَلُ فَلَا أُجِیبُ سَائِلِی أَ بَخِیلٌ أَنَا فَیُبَخِّلُنِی عَبْدِی أَ وَ لَیْسَ الْجُودُ وَ الْکَرَمُ لِی أَ وَ لَیْسَ الْعَفْوُ وَ الرَّحْمَةُ بِیَدِی أَ وَ لَیْسَ أَنَا مَحَلَّ الْآمَالِ فَمَنْ یَقْطَعُهَا دُونِی أَ فَلَا یَخْشَى الْمُؤَمِّلُونَ أَنْ یُؤَمِّلُوا غَیْرِی فَلَوْ أَنَّ أَهْلَ سَمَاوَاتِی وَ أَهْلَ أَرْضِی أَمَّلُوا جَمِیعاً ثُمَّ أَعْطَیْتُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِثْلَ مَا أَمَّلَ الْجَمِیعُ مَا انْتَقَصَ مِن…».