هر چند قدرت خدا عمومیت داشته، ولی بر اموری تعلّق می گیرد که امکان و قابلیّت تحقق را داشته باشند؛ از این رو چیزی که ذاتاً ممتنع و یا مستلزم امتناع و محال است، مورد تعلق قدرت واقع نمی شود، در حالی که محال است خداوند چیزی را خلق کند که نتواند آن را از بین ببرد؛ زیرا اگر آن چیز، ممکن الوجود باشد، قابلیت نابودی را دارد و اگر امکان نابودی آن چیز نباشد، پس واجب الوجود بوده، و این هم محال است؛ چون در این صورت لازم می آید که خداوند شریک داشته باشد و تصوّر چنین چیزی، مستلزم اجتماع نقیضین است؛ بدین بیان که شیء واحد (شریک خداوند)، هم واجب الوجود باشد از جهت شریک بودن و هم ممکن الوجود باشد به جهت این که مخلوق خداست؛ زیرا فرض مطرح شده در سؤال، این بود که این شیء را خداوند خلق کرده است.