واقعیت آن است که خشونت معنای خاص و عام دارد. عدم مرز بندی این دو معنا وعدم شفافیت آنها وخلط قلمرو این دو سبب چالشها شده است معنای خاص خشونت، یعنی تحمیل، سرکوبی وحذف مخالفان به دلایل وروشهای غیر منطقی وغیر قانونی. اگر خشونت به این معنا باشد، در اسلام حرام است، زیرا در اسلام آزادی بیان و عقیده و آزادیهای سیاسی در چار چوب قانون محترم شمرده شده است. از سوی دیگر در اسلام سفارش شده، تا زمانی که مخالفان توطئه نکرده و مصالح عمومی را در خطر نینداخته، باید با آنان با رأفت برخورد شده وکرامت انسانی آنان مانند شهروندان دیگر باید حفظ شود، متأسفانه هرگاه از واژه خشونت بهره گرفته میشود، در افکار عمومی همین معنای خاص خشونت تبادر میکند.
خشونت به معنای عام ولغوی آن عبارت است: از قاطعیت وعدم سهل انگاری در برابر قانون شکنان، متجاوز وستمگران که اصطلاحاً از این نوع خشونت، به عنوان خشونت قانونی یا خشونت مشروع یاد میشود که در راستای عدالت، ستم ستیزی، احقاق حق، پاسداری از کرامت انسانی و دفاع از نظام مشروع، صورت میگیرد. اگر خشونت به این معنا باشد، در اسلام جایز بوده وخردمندان نیز آن را قبول دارند. همه صاحبان اندیشه ونظریه سازانی که خشونت را جایز ندانستهاند، خشونتهای قانونی ومشروع را نیز جایز دانستهاند که اصولاً خشونت قانونی از مصادیق خشونت نیست.
متأسفانه کسانی که اسلام ومسلمانان را متهم به خشونت کردهاند یا بین این دو معنای خشونت خلط کرده ویا دین ستیزانی هستند که به دنبال تخریب چهره دین اسلام هستند. از سوی دیگر آنانی که اسلام را دین خشونـت معرفی کردهاند وخود را پرچمداران تسامح وسهل انگاری میدانند، خشونت گراترین انسانها هستند.
جایگاه خشونت و مدارا در قانونگذاری اسلام.
به طور تفصیل میتوان جایگاه خشونت و مدارا در اسلام را، در محورهای زیر مورد تحلیل قرارداد.
1. رفتارهای فردی واجتماعی
اسلام در رفتارهای فردی واجتماعی ومراودات معمولی خشونت را جایز ندانسته واز آن نهی کرده است. سفارش اسلام به اصلاح ذات البین، رعایت اخلاق خانواده، سفارش همسایگان، احترام به حقوق اقلیتهای مذهبی وحفظ کرامت انسان و انسانیت و پرهیز از هر گونه خشونت در روابط اجتماعی، نشان دهنده آن است که اسلام برای مدارا اهمیت ویژه قائل است. پیامبر اسلام (ص) نیز در رفتارهای فردی واجتماعی، پیام آور صلح وصفا بود. انبیا نیز به سراغ قلبها میرفتند و همین رفتار مسالمت آمیز آنان، یکی از راهکارهای بسیار موفق آنان در جذب مردم وتسخیر قلبها بوده است. برهمین اساس است که خداوند یکی از ویژگیهای پیامبر اسلام (ص) را رأفت ومهربانی دانسته است: (فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا …) (آل عمران، آیه: 159) به رحمت الهی، با آنان نرمخو وپرمهر شدی. اگر تند خو وسخت دل بودی بیشک از تو پراکنده میشدند، پیامبر (ص) خود فرمود: (امرنی ربی بمداراه الناس کما امرنی باداء الفرائض)( الکافی ج 2، ص 117) پروردگارم مرا به مدارا ونرمی با مردم دستور فرمود، همانگونه که به انجام واجبات امر فرمود، همو فرمود: (مداراه الناس نصف الایمان والرفق لهم نصف العیش) (همان) مهربانی وسازگاری با مردم از ایمان است ونرمی با آنان نیمی از برکت زندگی.
پیامبر اسلام (ص) در برخورد خشونت آمیز دیگران، نیز از قهر وخشونت بهره نگرفت: وقتی پیامبر (ص) در مکه برای دعوت مردم به خدا پرستی ظهور کرد، با عکس العمل شدید قریش مواجه شد قریش از هیچ گونه آزار وشکنجه، اهانت و افترا دریغ نورزیدند، واو را فردی کذّاب، ساحر، مجنون و… معرفی میکردند …[ولی] عکس العمل پیامبر (ص) این بود (اللهم اغفر لقومی بانهم لایعلمون..)( بحار الانوار ج 95، ص 167)عبد الله بن مسعود نقل میکند که من دیدم که قوم پیامبر (ص) او را مضروب ساخته وخون آلود میکردند، ولی او خونها را از صورتش پاک کرده، میگفت: بارالها! قوم مرا بیامرز که آنان نادانند. (صحیح بخاری، ج 9، ص 20)
امامان (ع) نیز در رفتارهای فردی واجتماعی از خشونت بهره نمیگرفتند، چه بسا افرادی که با آنان با خشونت برخورد میکردند ولی رفتار محبت آمیز آنان شدیداً مردم را تحت تأثیر قرار داده وبرخی افراد غیر مسلمان، مسلمان شده و افراد مسلمان جذب امامان میشدند. نقل شده است که حضرت علی(ع) در میان اصحابش نشسته بود و زن زیبایی از آن جا عبور کرد و توجه حاضران را به خود جلب کرد. امام فرمود: (چشمان این مردان سخت در طلب است واین مایه تحریک و هیجان است. بنابر این هر گاه یکی از شما نگاهش به زن زیبایی افتاد باهمسرش آمیزش کند چرا که این زنی است همچون آن. یکی از خوارج که حاضر بود با شنیدن سخن حضرت گفت: خداوند این کافر را بکشد، چقدر دانا وفقیه است! اصحاب یورش بردند که او را بکشند، امام فرمود: آرام باشید! جواب دشنام، دشنام است یا گذشت از گناه؟) (نهج البلاغه، حکمت 420) خوارج بارها به حضرت علی (ع) اهانت نموده وسخنرانیهای آن حضرت را قطع نمودند، ولی آن امام همام باخشم با آنان برخورد نکرد. (ر. ک: مجله حکومت اسلامی، ویژه نامه حکومت علوی، شماره 17، ص 446-447)
2.تشریع احکام فردی وعبادی
تشریع احکام الهی، بویژه احکام عبادی وفردی اسلام، نیز بر اساس تسامح تشریع شده است، یعنی اسلام تکالیف فوق قدرت وسختگیریهای غیر منطقی را تشریع نکرده است: (لا یکلف الله نفساً الا وسعها …) (بقره، آیه 286)از سوی دیگر هر گونه عسر وحرج در دین نفی شده است، چنانکه حدیث رفع (ر. ک: بحار الانوار، ج 22، ص 443) ودستورات اسلام در خصوص عسر وحرج زدایی شاهد بر این مدعا است.
تسامح وتساهل دینی بدان معنا است که در امر دینداری میتوان به حداقلها تکیه نموده ومردم در رعایت حداکثرها مجبور نشدهاند زیرا خداوند از بندگان خود همان واجبات را خواسته وحداقل روزه را که همانا ترک مبطلات آن است را خواسته ومستبحات را از بندگان خاصی خواسته است. در بقیه احکام فردی وعبادی نیز اصل تسامح پذیرفته شده است. بیتردید یکی از مصادیق بارز تسامح دینی که پیامبر فرموده است ناظر به این گونه تسامح میباشد. امام صادق (ع) نقل میکند که همسر عثمان بن مظعون به محضر پیامبر اسلام (ص) شکایت نمود که او روزها روزه گرفته وشبها به عبادت میپردازد … آن حضرت در حالی که ناراحت بود، خطاب به عثمان فرمود: (یاعثمان لم یرسلنی الله بالرهبانیه، ولکن بعثنی بالحنیفیه السهله المسحه …) (حار الانوار ج 22، ص 263-264)البته سهل انگاری وتسامح دینی بدان معنا نیست که نسبت به اصل دین و حداقلهای آن بیتفاوت بود. شهید مطهری مینویسد: (همانگونه که خداوند، مشقّت بر بندگان را نمیپذیرد، زیر پا نهادن حداقلهای دینی را نیز نمیپذیرد و در صورت تحقق، به شدت با آن بر خورد میکند. امر به معروف ونهی از منکر، مکانیزم تحقق بخشیدن به حداقلهای دینی به خصوص در سطح جامعه دینی است به تعبیر علی (ع) رسول اکرم (ص) طبیبی بود که بر سر بالین بیماران حاضر میشد و ابتدا بالطف ومهربانی وگذشت وچشمپوشی، مرهم بر زخمهای آنان مینهاد ولی اگر (تسامح وتساهل) سودی نمیبخشید و آنها در رعایت حداقلهای دینی کوتاهی میکردند واحکام الهی را به مسخره میگرفتند با آنها به شدت برخورد میکرد و با اجرای حدود الهی آنها را تنبیه مینمود) (تعلیم وتربیت، ص 168) بر این اساس نمیتوان در اجرای احکام الهی، حفظ دین وارزشهای آن بیتفاوت بود وتسامح نمود.
اکثر جنگهای پیامبر (ص) در راستای حفظ دین ومصالح عمومی صورت میگرفت زیرا دین ستیزان، دین و مقدسات آن را نشانه گرفته بودند که خداوند خطاب به آن حضرت فرمود: (محمد رسول الله والذین آمنوا معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم)(فتح ، آیه 29)
یکی از استراتژیهای مهم ائمه (ع) نگهبانی از قداست وحرمت وحفظ دین بود اصولاً ائمه برای صیانت دین، صلح ، قیام ، سکوت وحکومت میکردند، چنانچه امام علی (ع) بارها هدف از تشکیل حکومت خود را اجرای قوانین الهی دانست. امام حسین (ع) نیز یکی از اهداف قیام خود را دین ستیزی وقانون شکنی یزید بیان نمود .
3.تشریع واجرای قوانین جزایی اسلام مانند حدود، قصاص و جهاد
یکم: اصولاً جعل احکام جزایی وکیفری باهدف جلوگیری از نا هنجارها وحاکمیت عدالت و تأمین مصالح فردی وعمومی به وجود میآید، از این رو در قرآن از اجرای قانون قصاص به عنوان حیات اجتماعی یاد شده است: (ولکم فی القصاص حیاه یا أولی الالباب) (بقره، آیه 179) از سوی دیگر برخورد بامفسدان و قانون شکنان ایجاب میکند که قانون باز دارنده تشریع شود. واقعیت آن است که تشریع برخی از قوانین به منظور جلوگیری از ناهنجاریها، قانون شکنیها، اجرای عدالت، برقراری، امنیت و دفاع از حقوق اکثریت مردم ودفاع از نظام مشروع صورت میگیرد، چه بسا انسانهایی که قرآن از آنان به عنوان حیوان یاد میکند .امنیت مردم را در خطر انداخته و رأفت ومهربانی وهدایت، بر آنان تأثیر ندارد، نیاز به را هکارهای بازدارنده دارند، که همان قوانین جزایی وکیفری است. برخی از نظریه سازان غربی مانند هابز که انسان را ذاتاً مغرور و خودخواه میداند، قدرت دولت را وسیله کنترل خود خواهی بشر میدانند. وی معتقد است که انسان به طور طبیعی همواره با همنوعان خویش در جنگ است در نتیجه، وجود یک دولت تام الاختیار برای مهار کردن این خود خواهی الزامی است، طبیعی است یکی از را هکارهای مهم کنترل دولت از جنگها ونزاعها بهرهگیری از قوانین باز دارنده است، بر همین اساس است که در همه جوامع، قوانین کیفری، زندان، ندامتگاهها و… وجود دارد. اصولاً اگر در جوامع قوانین جزایی وکیفری ودفاعی وجود نداشته باشد، چگونه میتوان جامعه مبتنی بر مدارا و آرامش را به وجود آورد؟ همان قانونذارانی که نظریه پردازان نفی خشونت هستند، قوانین به ظاهر خشونت آمیز را نیز تشریع کردهاند که از آنها به عنـوان خشونتهای مشروع یا خشونتهای قانونی یـاد میشود، تشریع این دسته قوانین حکایت از آن دارد که این دسته از قوانین یا از مصادیق خشونت نیستند و یا این نوع خشونتها مشروع میباشد: (بنابر این مجازاتهای قانونی را باید از مصادیـق خشونت ورزی ندانسته ودر رد و یا اثبات آن دخیل ندانیم) (… بنابر این اگر مجازاتها به ظاهر خشن هم به نظر میرسد، از آنجا که به مثابه قانون، مورد تأیید شهروندان نیز هست، دیگر خشونت به حساب نمیآید).
دوم: اثبات جرم: اسلام در اثبات جرم از عنصر تسامح بهره گرفته است. اسلام سعی دارد با طرح برخی از شرایط از اثبات جرم جلوگیری کند تا زمینه اجرای قوانین از بین برود، چنانکه برای اثبات جرم زنا، شهادت چهار نفر عادل را شرط دانسته است که اثبات جرم را به حداقل برساند.
سوم: قاعده شبهه در حدود (الحدود تدرأ بالشبّهات) بیانگر رأفت ورحمت الهی است این قاعده که در فقه کار برد زیاد دارد، بدان معنا است که هر گونه احتمال شبهه، مانع تحقق اجرای حدود الهی است، شارع مقدس میتوانست به گونه دیگری جعل احکام کند، تا به راحتی جرم اثبات شده وقوانین اجرا شود ولی اثبات جرم با شرایط خاص، حکایت از آن دارد که رأفت الهی بر غضب آن پیشی گرفته است: (یامن سبقت رحمته غضبه)، (رحمتی وسعت کل شیء)(اعراف ، آیه 156) (ما ارسلناک الا رحمه للعالمین)( انبیاء آیه: 107)
چهارم برنامههای خشونت زدایی: در اسلام اجرای قوانین جزایی وکیفری اولین راهکار نیست، بلکه آخرین راهکار است. در اندیشه دینی حکومت وظیفه دارد که با اتخاذ سیاستهای منطقی به فقر زدایی پرداخته و راههای بزهکاری اقتصادی را از بین ببرد. امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر فرمود: (به کارگزارانت، حقوقی مکفی برسان تا با آنان در اصلاح نفس، کمک کند واز دست درازی به اموال مردم که در اختیار شان هست، بینیاز کند) (نهج البلاغه، نامه 53)همچنین حکومت وظیفه دارد که باطرح سیاستهای کلان فرهنگی به آموزشهای اخلاقی توجه نموده وبه اشاعه وگسترش باورهای دینی، مانند خدا محوری، معاد باوری و معنویتگرایی بپردازد که اینها عوامل مهم جرم زدایی است. ایجاد تسهیلات برای ازدواج، وبرنامههای سازنده جهت استحکام نظام خانوادگی یکی دیگر از رسالتهای نظام میباشد. نظارت عمومی که از آن به عنوان امر به معروف و نهی از منکر یاد میشود، نقش بنیادی در جرم زدایی دارد. از سوی دیگر رهبران دینی نیز وظیفه دارند که باهدایت و موعظه از عوامل جرم زا جلوگیری کنند. در اسلام جرم نوعی بیماری است که اسلام به پیشگیری آن اهمیت خاص داده است.
پنجم: عفو عمومی از سوی حاکم اسلامی و توبه از سوی بزهکار دو عامل مهم جلوگیری از اثبات و اجرای حدود است اگر برخی احکام جزایی اسلام با راههایی مانند اقرار ثابت شود و بزهکار توبه کند، حد جاری نمیشود، (یسقط الحد لو تاب قبل قیام البینه رجماً کان او حداً، ولا یسقط لو تاب بعده، و لیس للامام (ع) ان یعفو بعد قیام البینه، وله العفو بعد الاقرار کما مرّ، ولو تاب قبل الاقرار سقط الحد) (کشف اللثام ج 2، ص 398) از سوی دیگر حاکم شرع بر اساس مصلحت فردی و اجتماعی میتواند برخی از بزهکاران را عفو کند.
با توجه به مطالب فوق باید گفت: تشریع احکام جزایی و کیفری و اجرایی آن خشونت نیست زیرا تشریع این دسته از احکام به منظور جلوگیری از قانون شکنی و تجاوز به حقوق فردی واجتماعی و با اهداف تربیتی واخلاقی صورت میگیرد. در اسلام قوانین کیفری، مجازات نه با هدف انتقام، بلکه وسیلهای برای احیای بشریت و پاکسازی جامعه از ناهنجاریها شکل میگیرد شاید بر همین اساس باشد که امام صادق (ع) اجرای حدود را مانند آب بارانی دانست که به جامعه حیات بخشیده وپاکیزگی میدهد: (حدّ یقام فی الارض اولی فیها من مطر اربعین لیله وایامها) (وسایل الشیعه، ج 18، ) اگر یک حد از حدود الهی در زمین جاری شود پاککنندهتر و نافعتر از بارانی است که چهل شبانه روز ببارد.
با توجه به شرایطی که شرع برای اثبات جرم واجرای حدود لحاظ نموده عملاً شرایط تحقق موضوع جرم کمتر اتفاق افتاده ودر اثبات جرم تسامح مد نظر قرار گرفته است. واقعیت نیز آن است که احکام جزایی از مصادیق خشونتهای غیر مشروع نبوده و خردمندان اجرای آنها را معقول ومنطقی میدانند و برخی رأفت بیش از حد را عامل جنایتها و ناهنجاریها میدانند. رأفت بیش از حد باعث شد ترس مردم از محاکمه و مجازات از بین برود به طوری که در سالهای پس از انقلاب فرانسه، دستههای سارقین در روستاها و شهرها به راهزنی و سرقت و چپاول علنی پرداخته و با خیال راحت از مردم سلب [امنیت] نمودند برخی چون منتسکیو بر حتمیت و قطعیت مجازات تأکید داشتند و با مجازاتهای افراطی مخالفت میکردند و برخی نیز معتقدند که هر چه کفه مجازات، سنگینتر باشد در منحرف کردن مجرم بالقوه از بزهکاری مؤثرتر است.
بیان این مطلب ضروری است که در 94 کشور جهان اعدامها قانونی بوده و در برخی از کشورها اجرا میشود. آمریکا از کشورهایی است که اعدام در آن قانونی است. عناوین مجرمانه مانند قتل، زنای به عنف، لواط، احراق عمدی، قتل مأمور مسلح، هواپیما ربایی و… مستوجب اعدام است. (امروزه در اکثر حوزههای ایالات متحده آمریکا، اعدام قانونی است وآمار نشان میدهد که روز به روز بر تعداد اعدام شدگان اضافه میشود). (ر. ک: به فصلنامه کتاب نقد، شماره 14 / 15، ص 358-که آمار و جایگاه اعدام را با بهرهگیری از کتاب اعدام در آمریکا، اثر هوگو آدام برو-آورده است.)
تشریع احکام جهادی ودفاعی اسلام نیز از مصادیق خشونت نیست بیتردید جنگهای غیرمشروع وتجاوز منفورترین پدیدههایی هستند که همگان از آن نفرت دارند و اسلام نیز آن را غیر مشروع خوانده و همگان را به صلح و همگرایی فراخوانده است. سفارش اسلام به صلح نشاندهنده آن است که اسلام پرچمدار صلح بوده و قوانین خشونت آمیز تشریع نکرده است، زیرا بین دعوت به صلح و تجویز خشونت پارادوکس وجود دارد. احکام دفاعی اسلام که بااهداف دفاع از جان، مال و دفاع در برابر تجاوز بیگانگان و دفاع از نظام تشریع شده رهیافت مهم عقل وشرع است. از سوی دیگر دفاع از جال و مال فطری بوده و با نظام آفرینش همسو است. آیا حیوانات مانند زنبور عسل نیستند که به دفاع از خود میپردازد. امروزه اگر قانون دفاع تشریع نمیشد و خرد مندان بر لزوم بهرهگیری از آن اتفاق نداشتند، بشر شاهد جنایات، قتل عامها و بیشتر از این نبود؟! آنچه که جوامع بشری را در طول تاریخ تهدید میکرده وامروزه نیز تهدید میکند، تجاوز وجنگهای غیر مشروع میباشد، خلط دو مقوله تجاوز ودفاع سبب شده است که برخی تصور کردهاند که احکام دفاعی اسلام خشونت است، غافل از اینکه آنچه که در اسلام مشروعیت دارد، دفاع است. در اسلام دفاع ارزشمندترین پدیده است که در آیات (بقره 194) و روایات به آن تصریح شده است امام علی (ع) از جهاد به عنوان عامل عزت مندی وحفظ قدرت در برابر دشمن یاد کرده وآن را بابی از ابواب بهشت خوانده است [و ترک جهاد را مایه ذلت دانسته است (نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 27)اسلام ذلت وتسلیم شدن در برابر ستمگران را نپذیرفته است: (یا ایّها النبی جاهد الکفار والمنافقین واغلظ علیهم)( توبه، 73( ای پیامبر با کافران ومنافقان به جهاد برخیز وبر آنان سخت بگیر: (فمن اعتدی علیکم فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم) (بقره، آیه 194)، هر کس به شما تعدی کرد وحمله ورشد، مقابله بمثل کنید.
دفاع از مظلومان که اسلام بدان سفارش کرده است از سوی خرد وخرد ورزان نیز پذیرفته شده است، (مطابق عقل سلیم، مظلومان که مورد تجاوز ظالمان قرار گرفتهاند و هستی آنها در معرض نابودی قرار دارد، مجازند وحق دارند تا برای سرکوبی مهاجم دست به سلاح برده ودفع شر نمایند) در درون ایدئولوژی لیبرالیستی خشونت دفاعی میگنجد، لذا شخصی مانند کارل پوپر مینویسد: (نتیجه مهم این است که نباید اجازه داد تفاوت میان حمله ودفاع محو شود بلکه بر عکس باید بر این تفاوت، تأکید کنیم و از نهادهای اجتماعی که وظیفه شان تفاوت دقیق نهادن میان تجاوز ومقاومت در برابر تجاوز است، پشتیبانی کنیم)
خشونت به معنای عام ولغوی آن عبارت است: از قاطعیت وعدم سهل انگاری در برابر قانون شکنان، متجاوز وستمگران که اصطلاحاً از این نوع خشونت، به عنوان خشونت قانونی یا خشونت مشروع یاد میشود که در راستای عدالت، ستم ستیزی، احقاق حق، پاسداری از کرامت انسانی و دفاع از نظام مشروع، صورت میگیرد. اگر خشونت به این معنا باشد، در اسلام جایز بوده وخردمندان نیز آن را قبول دارند. همه صاحبان اندیشه ونظریه سازانی که خشونت را جایز ندانستهاند، خشونتهای قانونی ومشروع را نیز جایز دانستهاند که اصولاً خشونت قانونی از مصادیق خشونت نیست.
متأسفانه کسانی که اسلام ومسلمانان را متهم به خشونت کردهاند یا بین این دو معنای خشونت خلط کرده ویا دین ستیزانی هستند که به دنبال تخریب چهره دین اسلام هستند. از سوی دیگر آنانی که اسلام را دین خشونـت معرفی کردهاند وخود را پرچمداران تسامح وسهل انگاری میدانند، خشونت گراترین انسانها هستند.
جایگاه خشونت و مدارا در قانونگذاری اسلام.
به طور تفصیل میتوان جایگاه خشونت و مدارا در اسلام را، در محورهای زیر مورد تحلیل قرارداد.
1. رفتارهای فردی واجتماعی
اسلام در رفتارهای فردی واجتماعی ومراودات معمولی خشونت را جایز ندانسته واز آن نهی کرده است. سفارش اسلام به اصلاح ذات البین، رعایت اخلاق خانواده، سفارش همسایگان، احترام به حقوق اقلیتهای مذهبی وحفظ کرامت انسان و انسانیت و پرهیز از هر گونه خشونت در روابط اجتماعی، نشان دهنده آن است که اسلام برای مدارا اهمیت ویژه قائل است. پیامبر اسلام (ص) نیز در رفتارهای فردی واجتماعی، پیام آور صلح وصفا بود. انبیا نیز به سراغ قلبها میرفتند و همین رفتار مسالمت آمیز آنان، یکی از راهکارهای بسیار موفق آنان در جذب مردم وتسخیر قلبها بوده است. برهمین اساس است که خداوند یکی از ویژگیهای پیامبر اسلام (ص) را رأفت ومهربانی دانسته است: (فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا …) (آل عمران، آیه: 159) به رحمت الهی، با آنان نرمخو وپرمهر شدی. اگر تند خو وسخت دل بودی بیشک از تو پراکنده میشدند، پیامبر (ص) خود فرمود: (امرنی ربی بمداراه الناس کما امرنی باداء الفرائض)( الکافی ج 2، ص 117) پروردگارم مرا به مدارا ونرمی با مردم دستور فرمود، همانگونه که به انجام واجبات امر فرمود، همو فرمود: (مداراه الناس نصف الایمان والرفق لهم نصف العیش) (همان) مهربانی وسازگاری با مردم از ایمان است ونرمی با آنان نیمی از برکت زندگی.
پیامبر اسلام (ص) در برخورد خشونت آمیز دیگران، نیز از قهر وخشونت بهره نگرفت: وقتی پیامبر (ص) در مکه برای دعوت مردم به خدا پرستی ظهور کرد، با عکس العمل شدید قریش مواجه شد قریش از هیچ گونه آزار وشکنجه، اهانت و افترا دریغ نورزیدند، واو را فردی کذّاب، ساحر، مجنون و… معرفی میکردند …[ولی] عکس العمل پیامبر (ص) این بود (اللهم اغفر لقومی بانهم لایعلمون..)( بحار الانوار ج 95، ص 167)عبد الله بن مسعود نقل میکند که من دیدم که قوم پیامبر (ص) او را مضروب ساخته وخون آلود میکردند، ولی او خونها را از صورتش پاک کرده، میگفت: بارالها! قوم مرا بیامرز که آنان نادانند. (صحیح بخاری، ج 9، ص 20)
امامان (ع) نیز در رفتارهای فردی واجتماعی از خشونت بهره نمیگرفتند، چه بسا افرادی که با آنان با خشونت برخورد میکردند ولی رفتار محبت آمیز آنان شدیداً مردم را تحت تأثیر قرار داده وبرخی افراد غیر مسلمان، مسلمان شده و افراد مسلمان جذب امامان میشدند. نقل شده است که حضرت علی(ع) در میان اصحابش نشسته بود و زن زیبایی از آن جا عبور کرد و توجه حاضران را به خود جلب کرد. امام فرمود: (چشمان این مردان سخت در طلب است واین مایه تحریک و هیجان است. بنابر این هر گاه یکی از شما نگاهش به زن زیبایی افتاد باهمسرش آمیزش کند چرا که این زنی است همچون آن. یکی از خوارج که حاضر بود با شنیدن سخن حضرت گفت: خداوند این کافر را بکشد، چقدر دانا وفقیه است! اصحاب یورش بردند که او را بکشند، امام فرمود: آرام باشید! جواب دشنام، دشنام است یا گذشت از گناه؟) (نهج البلاغه، حکمت 420) خوارج بارها به حضرت علی (ع) اهانت نموده وسخنرانیهای آن حضرت را قطع نمودند، ولی آن امام همام باخشم با آنان برخورد نکرد. (ر. ک: مجله حکومت اسلامی، ویژه نامه حکومت علوی، شماره 17، ص 446-447)
2.تشریع احکام فردی وعبادی
تشریع احکام الهی، بویژه احکام عبادی وفردی اسلام، نیز بر اساس تسامح تشریع شده است، یعنی اسلام تکالیف فوق قدرت وسختگیریهای غیر منطقی را تشریع نکرده است: (لا یکلف الله نفساً الا وسعها …) (بقره، آیه 286)از سوی دیگر هر گونه عسر وحرج در دین نفی شده است، چنانکه حدیث رفع (ر. ک: بحار الانوار، ج 22، ص 443) ودستورات اسلام در خصوص عسر وحرج زدایی شاهد بر این مدعا است.
تسامح وتساهل دینی بدان معنا است که در امر دینداری میتوان به حداقلها تکیه نموده ومردم در رعایت حداکثرها مجبور نشدهاند زیرا خداوند از بندگان خود همان واجبات را خواسته وحداقل روزه را که همانا ترک مبطلات آن است را خواسته ومستبحات را از بندگان خاصی خواسته است. در بقیه احکام فردی وعبادی نیز اصل تسامح پذیرفته شده است. بیتردید یکی از مصادیق بارز تسامح دینی که پیامبر فرموده است ناظر به این گونه تسامح میباشد. امام صادق (ع) نقل میکند که همسر عثمان بن مظعون به محضر پیامبر اسلام (ص) شکایت نمود که او روزها روزه گرفته وشبها به عبادت میپردازد … آن حضرت در حالی که ناراحت بود، خطاب به عثمان فرمود: (یاعثمان لم یرسلنی الله بالرهبانیه، ولکن بعثنی بالحنیفیه السهله المسحه …) (حار الانوار ج 22، ص 263-264)البته سهل انگاری وتسامح دینی بدان معنا نیست که نسبت به اصل دین و حداقلهای آن بیتفاوت بود. شهید مطهری مینویسد: (همانگونه که خداوند، مشقّت بر بندگان را نمیپذیرد، زیر پا نهادن حداقلهای دینی را نیز نمیپذیرد و در صورت تحقق، به شدت با آن بر خورد میکند. امر به معروف ونهی از منکر، مکانیزم تحقق بخشیدن به حداقلهای دینی به خصوص در سطح جامعه دینی است به تعبیر علی (ع) رسول اکرم (ص) طبیبی بود که بر سر بالین بیماران حاضر میشد و ابتدا بالطف ومهربانی وگذشت وچشمپوشی، مرهم بر زخمهای آنان مینهاد ولی اگر (تسامح وتساهل) سودی نمیبخشید و آنها در رعایت حداقلهای دینی کوتاهی میکردند واحکام الهی را به مسخره میگرفتند با آنها به شدت برخورد میکرد و با اجرای حدود الهی آنها را تنبیه مینمود) (تعلیم وتربیت، ص 168) بر این اساس نمیتوان در اجرای احکام الهی، حفظ دین وارزشهای آن بیتفاوت بود وتسامح نمود.
اکثر جنگهای پیامبر (ص) در راستای حفظ دین ومصالح عمومی صورت میگرفت زیرا دین ستیزان، دین و مقدسات آن را نشانه گرفته بودند که خداوند خطاب به آن حضرت فرمود: (محمد رسول الله والذین آمنوا معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم)(فتح ، آیه 29)
یکی از استراتژیهای مهم ائمه (ع) نگهبانی از قداست وحرمت وحفظ دین بود اصولاً ائمه برای صیانت دین، صلح ، قیام ، سکوت وحکومت میکردند، چنانچه امام علی (ع) بارها هدف از تشکیل حکومت خود را اجرای قوانین الهی دانست. امام حسین (ع) نیز یکی از اهداف قیام خود را دین ستیزی وقانون شکنی یزید بیان نمود .
3.تشریع واجرای قوانین جزایی اسلام مانند حدود، قصاص و جهاد
یکم: اصولاً جعل احکام جزایی وکیفری باهدف جلوگیری از نا هنجارها وحاکمیت عدالت و تأمین مصالح فردی وعمومی به وجود میآید، از این رو در قرآن از اجرای قانون قصاص به عنوان حیات اجتماعی یاد شده است: (ولکم فی القصاص حیاه یا أولی الالباب) (بقره، آیه 179) از سوی دیگر برخورد بامفسدان و قانون شکنان ایجاب میکند که قانون باز دارنده تشریع شود. واقعیت آن است که تشریع برخی از قوانین به منظور جلوگیری از ناهنجاریها، قانون شکنیها، اجرای عدالت، برقراری، امنیت و دفاع از حقوق اکثریت مردم ودفاع از نظام مشروع صورت میگیرد، چه بسا انسانهایی که قرآن از آنان به عنوان حیوان یاد میکند .امنیت مردم را در خطر انداخته و رأفت ومهربانی وهدایت، بر آنان تأثیر ندارد، نیاز به را هکارهای بازدارنده دارند، که همان قوانین جزایی وکیفری است. برخی از نظریه سازان غربی مانند هابز که انسان را ذاتاً مغرور و خودخواه میداند، قدرت دولت را وسیله کنترل خود خواهی بشر میدانند. وی معتقد است که انسان به طور طبیعی همواره با همنوعان خویش در جنگ است در نتیجه، وجود یک دولت تام الاختیار برای مهار کردن این خود خواهی الزامی است، طبیعی است یکی از را هکارهای مهم کنترل دولت از جنگها ونزاعها بهرهگیری از قوانین باز دارنده است، بر همین اساس است که در همه جوامع، قوانین کیفری، زندان، ندامتگاهها و… وجود دارد. اصولاً اگر در جوامع قوانین جزایی وکیفری ودفاعی وجود نداشته باشد، چگونه میتوان جامعه مبتنی بر مدارا و آرامش را به وجود آورد؟ همان قانونذارانی که نظریه پردازان نفی خشونت هستند، قوانین به ظاهر خشونت آمیز را نیز تشریع کردهاند که از آنها به عنـوان خشونتهای مشروع یا خشونتهای قانونی یـاد میشود، تشریع این دسته قوانین حکایت از آن دارد که این دسته از قوانین یا از مصادیق خشونت نیستند و یا این نوع خشونتها مشروع میباشد: (بنابر این مجازاتهای قانونی را باید از مصادیـق خشونت ورزی ندانسته ودر رد و یا اثبات آن دخیل ندانیم) (… بنابر این اگر مجازاتها به ظاهر خشن هم به نظر میرسد، از آنجا که به مثابه قانون، مورد تأیید شهروندان نیز هست، دیگر خشونت به حساب نمیآید).
دوم: اثبات جرم: اسلام در اثبات جرم از عنصر تسامح بهره گرفته است. اسلام سعی دارد با طرح برخی از شرایط از اثبات جرم جلوگیری کند تا زمینه اجرای قوانین از بین برود، چنانکه برای اثبات جرم زنا، شهادت چهار نفر عادل را شرط دانسته است که اثبات جرم را به حداقل برساند.
سوم: قاعده شبهه در حدود (الحدود تدرأ بالشبّهات) بیانگر رأفت ورحمت الهی است این قاعده که در فقه کار برد زیاد دارد، بدان معنا است که هر گونه احتمال شبهه، مانع تحقق اجرای حدود الهی است، شارع مقدس میتوانست به گونه دیگری جعل احکام کند، تا به راحتی جرم اثبات شده وقوانین اجرا شود ولی اثبات جرم با شرایط خاص، حکایت از آن دارد که رأفت الهی بر غضب آن پیشی گرفته است: (یامن سبقت رحمته غضبه)، (رحمتی وسعت کل شیء)(اعراف ، آیه 156) (ما ارسلناک الا رحمه للعالمین)( انبیاء آیه: 107)
چهارم برنامههای خشونت زدایی: در اسلام اجرای قوانین جزایی وکیفری اولین راهکار نیست، بلکه آخرین راهکار است. در اندیشه دینی حکومت وظیفه دارد که با اتخاذ سیاستهای منطقی به فقر زدایی پرداخته و راههای بزهکاری اقتصادی را از بین ببرد. امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر فرمود: (به کارگزارانت، حقوقی مکفی برسان تا با آنان در اصلاح نفس، کمک کند واز دست درازی به اموال مردم که در اختیار شان هست، بینیاز کند) (نهج البلاغه، نامه 53)همچنین حکومت وظیفه دارد که باطرح سیاستهای کلان فرهنگی به آموزشهای اخلاقی توجه نموده وبه اشاعه وگسترش باورهای دینی، مانند خدا محوری، معاد باوری و معنویتگرایی بپردازد که اینها عوامل مهم جرم زدایی است. ایجاد تسهیلات برای ازدواج، وبرنامههای سازنده جهت استحکام نظام خانوادگی یکی دیگر از رسالتهای نظام میباشد. نظارت عمومی که از آن به عنوان امر به معروف و نهی از منکر یاد میشود، نقش بنیادی در جرم زدایی دارد. از سوی دیگر رهبران دینی نیز وظیفه دارند که باهدایت و موعظه از عوامل جرم زا جلوگیری کنند. در اسلام جرم نوعی بیماری است که اسلام به پیشگیری آن اهمیت خاص داده است.
پنجم: عفو عمومی از سوی حاکم اسلامی و توبه از سوی بزهکار دو عامل مهم جلوگیری از اثبات و اجرای حدود است اگر برخی احکام جزایی اسلام با راههایی مانند اقرار ثابت شود و بزهکار توبه کند، حد جاری نمیشود، (یسقط الحد لو تاب قبل قیام البینه رجماً کان او حداً، ولا یسقط لو تاب بعده، و لیس للامام (ع) ان یعفو بعد قیام البینه، وله العفو بعد الاقرار کما مرّ، ولو تاب قبل الاقرار سقط الحد) (کشف اللثام ج 2، ص 398) از سوی دیگر حاکم شرع بر اساس مصلحت فردی و اجتماعی میتواند برخی از بزهکاران را عفو کند.
با توجه به مطالب فوق باید گفت: تشریع احکام جزایی و کیفری و اجرایی آن خشونت نیست زیرا تشریع این دسته از احکام به منظور جلوگیری از قانون شکنی و تجاوز به حقوق فردی واجتماعی و با اهداف تربیتی واخلاقی صورت میگیرد. در اسلام قوانین کیفری، مجازات نه با هدف انتقام، بلکه وسیلهای برای احیای بشریت و پاکسازی جامعه از ناهنجاریها شکل میگیرد شاید بر همین اساس باشد که امام صادق (ع) اجرای حدود را مانند آب بارانی دانست که به جامعه حیات بخشیده وپاکیزگی میدهد: (حدّ یقام فی الارض اولی فیها من مطر اربعین لیله وایامها) (وسایل الشیعه، ج 18، ) اگر یک حد از حدود الهی در زمین جاری شود پاککنندهتر و نافعتر از بارانی است که چهل شبانه روز ببارد.
با توجه به شرایطی که شرع برای اثبات جرم واجرای حدود لحاظ نموده عملاً شرایط تحقق موضوع جرم کمتر اتفاق افتاده ودر اثبات جرم تسامح مد نظر قرار گرفته است. واقعیت نیز آن است که احکام جزایی از مصادیق خشونتهای غیر مشروع نبوده و خردمندان اجرای آنها را معقول ومنطقی میدانند و برخی رأفت بیش از حد را عامل جنایتها و ناهنجاریها میدانند. رأفت بیش از حد باعث شد ترس مردم از محاکمه و مجازات از بین برود به طوری که در سالهای پس از انقلاب فرانسه، دستههای سارقین در روستاها و شهرها به راهزنی و سرقت و چپاول علنی پرداخته و با خیال راحت از مردم سلب [امنیت] نمودند برخی چون منتسکیو بر حتمیت و قطعیت مجازات تأکید داشتند و با مجازاتهای افراطی مخالفت میکردند و برخی نیز معتقدند که هر چه کفه مجازات، سنگینتر باشد در منحرف کردن مجرم بالقوه از بزهکاری مؤثرتر است.
بیان این مطلب ضروری است که در 94 کشور جهان اعدامها قانونی بوده و در برخی از کشورها اجرا میشود. آمریکا از کشورهایی است که اعدام در آن قانونی است. عناوین مجرمانه مانند قتل، زنای به عنف، لواط، احراق عمدی، قتل مأمور مسلح، هواپیما ربایی و… مستوجب اعدام است. (امروزه در اکثر حوزههای ایالات متحده آمریکا، اعدام قانونی است وآمار نشان میدهد که روز به روز بر تعداد اعدام شدگان اضافه میشود). (ر. ک: به فصلنامه کتاب نقد، شماره 14 / 15، ص 358-که آمار و جایگاه اعدام را با بهرهگیری از کتاب اعدام در آمریکا، اثر هوگو آدام برو-آورده است.)
تشریع احکام جهادی ودفاعی اسلام نیز از مصادیق خشونت نیست بیتردید جنگهای غیرمشروع وتجاوز منفورترین پدیدههایی هستند که همگان از آن نفرت دارند و اسلام نیز آن را غیر مشروع خوانده و همگان را به صلح و همگرایی فراخوانده است. سفارش اسلام به صلح نشاندهنده آن است که اسلام پرچمدار صلح بوده و قوانین خشونت آمیز تشریع نکرده است، زیرا بین دعوت به صلح و تجویز خشونت پارادوکس وجود دارد. احکام دفاعی اسلام که بااهداف دفاع از جان، مال و دفاع در برابر تجاوز بیگانگان و دفاع از نظام تشریع شده رهیافت مهم عقل وشرع است. از سوی دیگر دفاع از جال و مال فطری بوده و با نظام آفرینش همسو است. آیا حیوانات مانند زنبور عسل نیستند که به دفاع از خود میپردازد. امروزه اگر قانون دفاع تشریع نمیشد و خرد مندان بر لزوم بهرهگیری از آن اتفاق نداشتند، بشر شاهد جنایات، قتل عامها و بیشتر از این نبود؟! آنچه که جوامع بشری را در طول تاریخ تهدید میکرده وامروزه نیز تهدید میکند، تجاوز وجنگهای غیر مشروع میباشد، خلط دو مقوله تجاوز ودفاع سبب شده است که برخی تصور کردهاند که احکام دفاعی اسلام خشونت است، غافل از اینکه آنچه که در اسلام مشروعیت دارد، دفاع است. در اسلام دفاع ارزشمندترین پدیده است که در آیات (بقره 194) و روایات به آن تصریح شده است امام علی (ع) از جهاد به عنوان عامل عزت مندی وحفظ قدرت در برابر دشمن یاد کرده وآن را بابی از ابواب بهشت خوانده است [و ترک جهاد را مایه ذلت دانسته است (نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 27)اسلام ذلت وتسلیم شدن در برابر ستمگران را نپذیرفته است: (یا ایّها النبی جاهد الکفار والمنافقین واغلظ علیهم)( توبه، 73( ای پیامبر با کافران ومنافقان به جهاد برخیز وبر آنان سخت بگیر: (فمن اعتدی علیکم فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم) (بقره، آیه 194)، هر کس به شما تعدی کرد وحمله ورشد، مقابله بمثل کنید.
دفاع از مظلومان که اسلام بدان سفارش کرده است از سوی خرد وخرد ورزان نیز پذیرفته شده است، (مطابق عقل سلیم، مظلومان که مورد تجاوز ظالمان قرار گرفتهاند و هستی آنها در معرض نابودی قرار دارد، مجازند وحق دارند تا برای سرکوبی مهاجم دست به سلاح برده ودفع شر نمایند) در درون ایدئولوژی لیبرالیستی خشونت دفاعی میگنجد، لذا شخصی مانند کارل پوپر مینویسد: (نتیجه مهم این است که نباید اجازه داد تفاوت میان حمله ودفاع محو شود بلکه بر عکس باید بر این تفاوت، تأکید کنیم و از نهادهای اجتماعی که وظیفه شان تفاوت دقیق نهادن میان تجاوز ومقاومت در برابر تجاوز است، پشتیبانی کنیم)