عین عبارت روایتی که در پرسش مطرح شده، در کتب روایی شیعه و اهل سنت مشاهده نشد، اما در منابع حدیثی شیعه روایاتی به این نکته اشاره میکنند که هوای نفس، تخریب کننده عقل است؛ مانند:
1. «یَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِه…»؛[1] امام موسای کاظم(ع) خطاب به هشام فرمود: کسی که سه چیز را بر سه چیز مسلط کند مانند این است که هوای نفسش را در از بین بردن عقلش یاری نمود. کسی که نور تفکرش را با آرزوهای درازش خاموش کند؛ و کسی که دقائق حکمتش را با حرفهای زیادی محو کند، و کسی که نور عبرت را با خواهشهای نفسانی خاموش کند، گو اینکه هوای نفسش را در از بین بردن عقلش یاری رساند.
2. امام صادق(ع): «وَ الْهَوَى عَدُوَّ الْعَقْلِ وَ مُخَالِفَ الْحَقِّ وَ قَرِینَ الْبَاطِل»؛[2] پیروى از خواهشهاى نفسانى، دشمنی با عقل، مخالف با حقّ و همنشینی با باطل را به دنبال خواهد داشت.
3. امام علی(ع): «طَاعَةُ الْهَوَى تُفْسِدُ الْعَقْلَ»؛[3] پیروی از هوای نفس عقل را فاسد میکند.
4. امام علی(ع): «غَلَبَةُ الْهَوَى یُفْسِدُ الدِّینَ وَ الْعَقْلَ»؛[4] تسلط هوای نفس بر انسان دین و عقلش را از بین میبرد.
با این وجود، عبارت موجود در پرسش؛ در منابع عرفانی و اخلاقی به عنوان روایت نقل شده است:
«قال رسول الله(ص): مَن قارَف ذنباً فقد فارَقه عَقلٌ لا یرجع الیه اَبداً»[5]
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کسی که با گناه همراه شود پس به تحقیق جدا میشود بخشی از عقل او در حالی که هرگز بهسوی او باز نمیگردد».
در مورد این عبارت تذکر چند نکته لازم است:
1. این روایت در کتب حدیثی یافت نشده و در دیگر کتابها نیز سندی برای آن ذکر نشده است. بر این اساس، بحث از سند آن موردی نخواهد داشت.
2. از نظر دلالت و محتوا باید گفت که برخی اندیشمندان اسلامی به تبیین آن پرداختهاند:
الف. ابوحامد غزالی و فیض کاشانی(ره) میگویند: «در اثر گناه در قلب کدورت و تاریکی ایجاد میشود که اثرش هیچگاه از بین نمیرود؛ زیرا نهایت این است که با کار خوب میتوان اثر گناه را پاک و محو کرد؛ در حالی که اگر کار خوب قبل از گناه واقع شود، به صفا و نورانیت قلب میافزاید. پس اگر بعد از گناه؛ کار نیکی، انجام شود، تنها وضعیت قلب را به قبل از گناه برمیگرداند و فایده کار نیک [که زیاد شدن نورانیت باشد]، از بین میرود. ولی اگر قبل از انجام کار نیک، گناهی نباشد نورانیت و صفای قلب را افزایش میدهد».[6]
ب. برخی دیگر این روایت را اینگونه معنا کردهاند: مقصود از این عقل، عقل عملی است. هر عمل خوب یک کار عقلی است و با عمل خوب وزن خوبی آدم بالا میرود؛ یعنی بر عقل او افزوده میشود، و اگر کار بیهوده بکند یا خلاف و گناه بکند در حالی که در این لحظه و ساعت میتوانست کار صحیح؛ یعنی عقلانی بکند مقداری از کسب عقل را از دست میدهد که وقتی این کسب از دست رفت دیگر جبران آن ممکن نیست.
توبه خود یک کار خوب و عقلانی است و با توبه به عقل آدم افزوده میشود. اما نمیتواند آن ساعتی که در گناه؛ یعنی بی عقلی مصرف کرده جایگزین کند. مگر اینکه توبهای بکند که گناهان را تبدیل به حسنات میکند.[7] چنانکه قرآن میفرماید: «مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل میکند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است!».[8]
بنابر این، در مورد محتوای این روایت به نظر میرسد چنین باید گفت:
گر چه از بسیاری روایات استفاده میشود که گناه و پیروی از هوای نفس آثار منفی و مخرب زیادی بر روی جسم و روح انسان دارد، اما از سوی دیگر آیات و روایات فراوانی نیز تصریح بر این دارند که با توبه حقیقی و بازگشت به دامن حق، آن آثار مخرب پاک شده و انسان به حالت قبلی، یعنی سلامت روح و جان باز میگردد:
«وَ قَالَ إِذَا أَذْنَبَ الْعَبْدُ کَانَ نُقْطَةً سَوْدَاءَ عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ هُوَ تَابَ وَ أَقْلَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَفَا قَلْبُهُ مِنْهَا»؛[9]
رسول خدا(ص) فرمود: هنگامى که بنده گناه کند نقطه سیاهى بر قلب او پیدا مىشود، پس اگر توبه حقیقی کرد و از گناه باز ایستاد و از خدا طلب آمرزش نمود قلب او از آن نقطه سیاه صفا پیدا مىکند. به بیان دیگر توبه دارای مراتبی است در برخی از مراتب آن نه تنها گناه بخشیده میشود بلکه تبدیل به حسنه خواهد شد.
بر این اساس، وجه جمع آن است که تخریب عقل تا زمانی ادامه مییابد که انسان، غوطهور در گناه و خواستههای نفسانی بوده و توبه واقعی و رفتار نیک را فراموش کند.
1. «یَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِه…»؛[1] امام موسای کاظم(ع) خطاب به هشام فرمود: کسی که سه چیز را بر سه چیز مسلط کند مانند این است که هوای نفسش را در از بین بردن عقلش یاری نمود. کسی که نور تفکرش را با آرزوهای درازش خاموش کند؛ و کسی که دقائق حکمتش را با حرفهای زیادی محو کند، و کسی که نور عبرت را با خواهشهای نفسانی خاموش کند، گو اینکه هوای نفسش را در از بین بردن عقلش یاری رساند.
2. امام صادق(ع): «وَ الْهَوَى عَدُوَّ الْعَقْلِ وَ مُخَالِفَ الْحَقِّ وَ قَرِینَ الْبَاطِل»؛[2] پیروى از خواهشهاى نفسانى، دشمنی با عقل، مخالف با حقّ و همنشینی با باطل را به دنبال خواهد داشت.
3. امام علی(ع): «طَاعَةُ الْهَوَى تُفْسِدُ الْعَقْلَ»؛[3] پیروی از هوای نفس عقل را فاسد میکند.
4. امام علی(ع): «غَلَبَةُ الْهَوَى یُفْسِدُ الدِّینَ وَ الْعَقْلَ»؛[4] تسلط هوای نفس بر انسان دین و عقلش را از بین میبرد.
با این وجود، عبارت موجود در پرسش؛ در منابع عرفانی و اخلاقی به عنوان روایت نقل شده است:
«قال رسول الله(ص): مَن قارَف ذنباً فقد فارَقه عَقلٌ لا یرجع الیه اَبداً»[5]
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کسی که با گناه همراه شود پس به تحقیق جدا میشود بخشی از عقل او در حالی که هرگز بهسوی او باز نمیگردد».
در مورد این عبارت تذکر چند نکته لازم است:
1. این روایت در کتب حدیثی یافت نشده و در دیگر کتابها نیز سندی برای آن ذکر نشده است. بر این اساس، بحث از سند آن موردی نخواهد داشت.
2. از نظر دلالت و محتوا باید گفت که برخی اندیشمندان اسلامی به تبیین آن پرداختهاند:
الف. ابوحامد غزالی و فیض کاشانی(ره) میگویند: «در اثر گناه در قلب کدورت و تاریکی ایجاد میشود که اثرش هیچگاه از بین نمیرود؛ زیرا نهایت این است که با کار خوب میتوان اثر گناه را پاک و محو کرد؛ در حالی که اگر کار خوب قبل از گناه واقع شود، به صفا و نورانیت قلب میافزاید. پس اگر بعد از گناه؛ کار نیکی، انجام شود، تنها وضعیت قلب را به قبل از گناه برمیگرداند و فایده کار نیک [که زیاد شدن نورانیت باشد]، از بین میرود. ولی اگر قبل از انجام کار نیک، گناهی نباشد نورانیت و صفای قلب را افزایش میدهد».[6]
ب. برخی دیگر این روایت را اینگونه معنا کردهاند: مقصود از این عقل، عقل عملی است. هر عمل خوب یک کار عقلی است و با عمل خوب وزن خوبی آدم بالا میرود؛ یعنی بر عقل او افزوده میشود، و اگر کار بیهوده بکند یا خلاف و گناه بکند در حالی که در این لحظه و ساعت میتوانست کار صحیح؛ یعنی عقلانی بکند مقداری از کسب عقل را از دست میدهد که وقتی این کسب از دست رفت دیگر جبران آن ممکن نیست.
توبه خود یک کار خوب و عقلانی است و با توبه به عقل آدم افزوده میشود. اما نمیتواند آن ساعتی که در گناه؛ یعنی بی عقلی مصرف کرده جایگزین کند. مگر اینکه توبهای بکند که گناهان را تبدیل به حسنات میکند.[7] چنانکه قرآن میفرماید: «مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل میکند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است!».[8]
بنابر این، در مورد محتوای این روایت به نظر میرسد چنین باید گفت:
گر چه از بسیاری روایات استفاده میشود که گناه و پیروی از هوای نفس آثار منفی و مخرب زیادی بر روی جسم و روح انسان دارد، اما از سوی دیگر آیات و روایات فراوانی نیز تصریح بر این دارند که با توبه حقیقی و بازگشت به دامن حق، آن آثار مخرب پاک شده و انسان به حالت قبلی، یعنی سلامت روح و جان باز میگردد:
«وَ قَالَ إِذَا أَذْنَبَ الْعَبْدُ کَانَ نُقْطَةً سَوْدَاءَ عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ هُوَ تَابَ وَ أَقْلَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَفَا قَلْبُهُ مِنْهَا»؛[9]
رسول خدا(ص) فرمود: هنگامى که بنده گناه کند نقطه سیاهى بر قلب او پیدا مىشود، پس اگر توبه حقیقی کرد و از گناه باز ایستاد و از خدا طلب آمرزش نمود قلب او از آن نقطه سیاه صفا پیدا مىکند. به بیان دیگر توبه دارای مراتبی است در برخی از مراتب آن نه تنها گناه بخشیده میشود بلکه تبدیل به حسنه خواهد شد.
بر این اساس، وجه جمع آن است که تخریب عقل تا زمانی ادامه مییابد که انسان، غوطهور در گناه و خواستههای نفسانی بوده و توبه واقعی و رفتار نیک را فراموش کند.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 17، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. منسوب به امام صادق(ع)، مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، ص 103، بیروت، اعلمى، چاپ اول، 1400ق.
.[3] لیثى واسطى، على بن محمد عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح، حسنى بیرجندى، حسین، ص 317، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
[4]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، رجائى، سید مهدى، ص 473، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[5]. این عبارت شاید با اندکی اختلاف در منابع اخلاقی- عرفانی ذیل وجود دارد:
سلمی، ابو عبدالرحمن، محمد(متوفای 412ق)، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، ص 346، بیجا، للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق. فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، ج 5، ص 24، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، چاپ چهارم، 1376ش؛ نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 81 – 82، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
سلمی، ابو عبدالرحمن، محمد(متوفای 412ق)، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، ص 346، بیجا، للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق. فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، ج 5، ص 24، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، چاپ چهارم، 1376ش؛ نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 81 – 82، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
[6]. غزالى، محمد بن محمد، إحیاء علوم الدین، ج 8، ص 23، بیروت، دار الکتب العربى، چاپ اول، بیتا؛ المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، ج 5، ص 24، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، چاپ چهارم، 1376ش.
[8]. فرقان،70.
[9]. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 46، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1412ق.