«شکوه» یعنی اظهار اندوه و توصیف گرفتاری نمودن.[1] شکوه بر دو قسم است:
1. شکوه مذموم: «آن است که شخص، از خداوند حکیم شکوه نماید مثلاً بگوید: خدایا مرا به بلایی گرفتار نمودی که کسی به آن گرفتار نشده است و یا به من چیزی اصابت نموده است که هیچکس را مانند آن اصابت نکرده است.[2]
این نوع شکوه، جایز نیست، بلکه مورد نهی و مذمت قرار گرفته است؛ زیرا گاهی از اوقات خداوند متعال برای امتحان بندگانش آنان را به بلا و مصیبتهایی گرفتار میکند و در مقابل از آنان انتظار صبر و بردباری دارد.[3]
امام سجاد(ع) میفرماید: «شکوه نمودن از خداوند متعال، از گناهانی است که موجب محروم شدن انسان از روزی میشود.[4]
2. شکوه مباح: «آن است که شخص، نزد خداوند متعال و به درگاه او، اظهار غم و اندوه از مشکلات و گرفتاریهای خود نماید؛ چنانکه حضرت یعقوب در فراغ فرزندش حضرت یوسف نزد خداوند از غم و اندوه وارده شکایت کرد و عرضه داشت: «إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ».[5] اینگونه شکوه نمودن اشکالی ندارد.
همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است: «حضرت على بن الحسین(ع) مدت بیست یا چهل سال بر پدرشان گریستند و طعام و غذائى نبود که در مقابل حضرت بگذارند مگر آنکه حضرتش بیاد امام حسین(ع) گریه مىکردند تا جایى که خادم حضرت، محضر مبارکش عرض نمود: فدایت شوم اى پسر رسول خدا مىترسم که شما هلاک شوید. حضرت فرمودند: «تنها درد دل و غم خود را با خدا گویم و از لطف و کرم بىاندازه او چیزى دانم که شما نمىدانید.» سپس فرمودند: «هیچگاه محل کشته شدن فرزندان فاطمه(ع) را به یاد نمىآورم، مگر آنکه حزن و غصه حلقوم من را مىفشارد».[6]
البته در روایات، وارد شده است که نزد مؤمن شکوه نمودن همانند آن است که شکوه نزد خداوند برده باشی و اشکالی ندارد، اما شکوه نمودن نزد غیر مؤمن و کافر، در حکم شکوه نمودن از خداوند است و جایز نیست.[7]
گفتنی است، اگرچه شکوه نمودن نزد برادران مؤمن مباح است و در حکم شکوه نزد خدا بردن است، ولی سخنی از امام باقر(ع) روایت شده که ایشان با بیانی کلی، زبان به شکوه گشودن را در منافات با صبر جمیل ارزیابی میفرماید.[8] پس بهتر است انسان تا میتواند بر بلا و مصیبتها صبر کند.
نتیجه: شکوه نمودن نزد خدا یا برادران مؤمن مباح بوده، ناشکری محسوب نمیگردد، ولی شکوه از خداوند متعال و یا نزد کافر و غیر مؤمن، مذموم بوده و موجب محرومیت از رزق و روزی میگردد.
1. شکوه مذموم: «آن است که شخص، از خداوند حکیم شکوه نماید مثلاً بگوید: خدایا مرا به بلایی گرفتار نمودی که کسی به آن گرفتار نشده است و یا به من چیزی اصابت نموده است که هیچکس را مانند آن اصابت نکرده است.[2]
این نوع شکوه، جایز نیست، بلکه مورد نهی و مذمت قرار گرفته است؛ زیرا گاهی از اوقات خداوند متعال برای امتحان بندگانش آنان را به بلا و مصیبتهایی گرفتار میکند و در مقابل از آنان انتظار صبر و بردباری دارد.[3]
امام سجاد(ع) میفرماید: «شکوه نمودن از خداوند متعال، از گناهانی است که موجب محروم شدن انسان از روزی میشود.[4]
2. شکوه مباح: «آن است که شخص، نزد خداوند متعال و به درگاه او، اظهار غم و اندوه از مشکلات و گرفتاریهای خود نماید؛ چنانکه حضرت یعقوب در فراغ فرزندش حضرت یوسف نزد خداوند از غم و اندوه وارده شکایت کرد و عرضه داشت: «إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ».[5] اینگونه شکوه نمودن اشکالی ندارد.
همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است: «حضرت على بن الحسین(ع) مدت بیست یا چهل سال بر پدرشان گریستند و طعام و غذائى نبود که در مقابل حضرت بگذارند مگر آنکه حضرتش بیاد امام حسین(ع) گریه مىکردند تا جایى که خادم حضرت، محضر مبارکش عرض نمود: فدایت شوم اى پسر رسول خدا مىترسم که شما هلاک شوید. حضرت فرمودند: «تنها درد دل و غم خود را با خدا گویم و از لطف و کرم بىاندازه او چیزى دانم که شما نمىدانید.» سپس فرمودند: «هیچگاه محل کشته شدن فرزندان فاطمه(ع) را به یاد نمىآورم، مگر آنکه حزن و غصه حلقوم من را مىفشارد».[6]
البته در روایات، وارد شده است که نزد مؤمن شکوه نمودن همانند آن است که شکوه نزد خداوند برده باشی و اشکالی ندارد، اما شکوه نمودن نزد غیر مؤمن و کافر، در حکم شکوه نمودن از خداوند است و جایز نیست.[7]
گفتنی است، اگرچه شکوه نمودن نزد برادران مؤمن مباح است و در حکم شکوه نزد خدا بردن است، ولی سخنی از امام باقر(ع) روایت شده که ایشان با بیانی کلی، زبان به شکوه گشودن را در منافات با صبر جمیل ارزیابی میفرماید.[8] پس بهتر است انسان تا میتواند بر بلا و مصیبتها صبر کند.
نتیجه: شکوه نمودن نزد خدا یا برادران مؤمن مباح بوده، ناشکری محسوب نمیگردد، ولی شکوه از خداوند متعال و یا نزد کافر و غیر مؤمن، مذموم بوده و موجب محرومیت از رزق و روزی میگردد.
[1]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 463، دارالعلم الدار الشامیة، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 65، دار الکتب الإسلامیة،تهران، چاپ ششم، 1371ش.
[2]. «إِنَّمَا الشَّکْوَى أَنْ یَقُولَ قَدِ ابْتُلِیتُ بِمَا لَمْ یُبْتَلَ بِهِ أَحَدٌ وَ یَقُولَ لَقَدْ أَصَابَنِی مَا لَمْ یُصِبْ أَحَداً»؛ کلینى، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 3، ص 116، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین»، بقره، 155.
[4]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 70، ص 375، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[5]. «گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا مىگویم (و شکایت نزد او مىبرم)! و از خدا چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید»، یوسف، 86.
[6]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، مصحح، امینى، عبد الحسین، ص 107، دار المرتضویة، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش.
[7]. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، محقق، مصحح، مؤسسة آل البیت(ع)، ج 2، ص 411 – 412، مؤسسة آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[8]. «قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع یَرْحَمُکَ اللَّهُ مَا الصَّبْرُ الْجَمِیلُ قَالَ ذَلِکَ صَبْرٌ لَیْسَ فِیهِ شَکْوَى إِلَى النَّاسِ»، کافی، ج 2، ص 93.