متن کاملاً مشابهی با ضرب المثل معروف «شنیدن کی بود مانند دیدن»، در روایات وجود دارد؛ مانند:
«لَیْسَ الْخَبَرُ کَالْمُعَایَنَةِ»؛[1] شنیدن مانند دیدن نیست.
اما باید توجه داشت که این ضرب المثل را میتوان در چند موضوع و معنای نسبتاً جداگانه به کار گرفت:
- موضوع و معنای اول: «شنیدن یک واقعیت از زبان دیگران، با دیدن همان واقعیت تفاوت بسیاری دارد».
در همین زمینه و به عنوان نمونه در آیهای از قرآن کریم میخوانیم:
«فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَ آتَتْ کُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّیناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ»؛[2]
هنگامى که(همسر عزیز) از فکر آنها با خبر شد، به سراغشان فرستاد (و از آنها دعوت کرد) و براى آنها پشتى (گرانبها، و مجلس باشکوهى) فراهم ساخت و به دست هر کدام، چاقویى (براى بریدن میوه) داد و در این موقع (به یوسف) گفت: «وارد مجلس آنان شو!» هنگامى که چشمشان به او افتاد، او را بسیار بزرگ (و زیبا) شمردند و (بیتوجه) دستهاى خود را بریدند و گفتند: «منزّه است خدا! این بشر نیست این یک فرشته بزرگوار است!
به عبارتی زنان مصری شنیده بودند که یوسف زیبایی در خانه عزیز مصر وجود دارد، اما تا او را ندیده بودند، به زیبایی او پی نبرده بودند.
در راستای همین معنا در روایتی میخوانیم: «… قَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَسْأَلَةٌ قَالَ هَاتِ قَالَ کَمْ بَیْنَ الْإِیمَانِ وَ الْیَقِینِ قَالَ أَرْبَعُ أَصَابِعَ قَالَ کَیْفَ قَالَ الْإِیمَانُ مَا سَمِعْنَاهُ وَ الْیَقِینُ مَا رَأَیْنَاهُ وَ بَیْنَ السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ أَرْبَعُ أَصَابِع …»؛[3] گفت اى فرزند رسول خدا(ص) سؤالى است؟ فرمود: سؤالت را بپرس! گفت: میان ایمان و یقین چه مقدار فاصله است؟ فرمود: چهار انگشت. گفت: چطور؟! فرمود: ایمان چیزى است که ما بشنویم و یقین چیزى است که ببینیم، و میان گوش و چشم چهار انگشت است. به عبارتی اگرچه ایمان نجاتدهنده انسانها است اما با شهود عینی حق، بسیار متفاوت است.
- موضوع و معنای دوم: «بسیاری از شنیدهها واقعیت ندارند».
یعنی نباید به شنیدهها اعتماد کرد و حقیقت را باید از دیدهها خواست.
در ارتباط با این معنای دوم نیز روایاتی وجود دارد، مانند:
«فَقَالَ الْحَسَنُ ع: یَا أَخَا أَهْلِ الشَّامِ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ أَرْبَعُ أَصَابِعَ مَا رَأَیْتَ بِعَیْنَیْکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیْکَ بَاطِلًا کَثِیرا…».[4]
امام حسن(ع) فرمود: ای برادر اهل شام! میان حق و باطل چهار انگشت است. آنچه با دو چشمت دیدی یقیناً حق است، اما در میان شنیدهها سخن باطل و دروغ فراوانی وجود دارد.
البته این سخن امام(ع) نیز بدان معنا نیست که شنیدهها هیچ اعتباری ندارند، بلکه تنها در مورد قبول و یا ردّ آنها بررسی بیشتری لازم است.[5]
- موضوع و معنای سوم: «گاهی تنها باید به شنیدهها بسنده کرد و به دنبال دیدن نبود».
این در مواردی است که به عنوان نمونه سخنان شیوا و بیانی منطقی را از فردی شنیدهاید و نسبت به او نظر مثبتی پیدا کردهاید و آنچه شنیدهاید نیز منطبق بر واقع بوده است، اما با دیدن صاحب سخن، جنبههای منفی دیگری را در شخصیت او یافتید که جنبه مثبتی که از او در ذهن داشتید را نیز تحت الشعاع قرار داده است. ضرب المثلی عربی، گویای همین موضوع است:
«تسمع بالمعیدی خیرٌ من أن تراه»؛ آوازه معیدی(نام فردی است) را از دور بشنوی، بهتر از آن است که با او روبرو شوی!
این مثل، همان مثل معروف فارسی است که میگوید: «آواز دهل شنیدن از دور خوش است».
[1]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 378، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[2]. یوسف، 31.
[3]. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الاثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، محقق، مصحح، حسینی کوهکمری، عبد اللطیف، ص 233، قم، بیدار، 1401ق.
[4]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 229، قم، جامعه مدرسین، 1362 ش، چاپ دوم.