آیا عشق قابل توصیه است؟
عرفا گفتهاند: عاشق با معشوق به اتحاد میرسد و هرچه عشق خالصتر، اتحاد قویتر. عشق، دل انسان را یکدله میکند، او را از غیر معشوق میبُرد و فکر و ذکر او را گرد یک کانون، متمرکز میسازد. لذا صوفیان، عشق مجازی را تمرینی برای رسیدن سالک به وحدت مطلوب خود، یا تجربهای از وحدت و توحید کاملِ مقصود، در مقیاسی کوچکتر میدانند. و اگر عشق را مدح و تجویز میکنند، به خاطر اثر کیمیا صفتی است که دارد. اصل محبت و عشق غیر اختیاری است، ولی پروراندن و دمیدن در شعلهی آن به اختیار انسان است. در اینجا پرسشی مطرح میشود: بر فرض بپذیریم که عشق چنین خاصیتی دارد و واقعاً میتواند انسان را از خود بیخود کند و او را در یک نقطه متمرکز سازد؛ آیا میتوانیم آن را به خاطر داشتن این ویژگی توصیه کنیم؟ آیا هر چیزی که چنین خاصیتی دارد، قابل تجویز است؟ ممکن است مسکرات و مواد مخدر هم چنین اثری دارا باشند. ولی آیا قابل توصیهاند؟!
نکتهی مهم این است که اصل محبت و عشق غیر اختیاری است، ولی پروراندن و دمیدن در شعلهی آن به اختیار انسان است. سؤال این است که آیا محبت شدید – به نحوی که چشم و گوش را ببندد – به خودیِ خود، پسندیده است یا نکوهیده؟
قاعدهی کلی و مسلم، این است که در محبت شدید، باب عقل و فهم بسته میشود. در چنین وضعیتی همیشه احتمال خطا وجود دارد و لزوماً دستیابی به واقع رخ نمیدهد. حجت بر ما، عقل است که هرگز نباید از آن فاصله بگیریم. عقل، حجت همیشگی خداست. و اگر عشق و محبتی با عقل سازگار نبود، دور آن عشق را باید خط کشید. ما در همهی کارهایمان – از جمله: محبت ورزیدنها و دامن زدن به این محبتها – باید بر طبق حجتهای شرعی و عقلی حرکت کنیم. فرض کنید عشق به یک معشوقه در کسی پدید آید. بدیهی است که پیگیری آن، مشروع نیست و لذا شخص باید به محض ورود فکر آن در ذهن یا برافروختن شعلهی اولیه آن در دل، با آن فکر و جذبهی قلبی مبارزه کند و خود را از آنها خلاص کند. یک مبلغ دینی که لحنی مؤثر و کلامی نافذ دارد، نباید وظائف منتظران ظهور امام عصر (علیهالسلام) را ناگفته بگذارد و به جای آن در آتش احساسات آنها بدمد، به گونهای که هیجان و احساسات برای آنها هدف گردد و از تکالیف فردی و اجتماعی یک منتظر واقعی بازمانند. ما همیشه مکلف به عقل و شرع و اقتضائات آن دو هستیم. حتی در مواردی که محبت مشروع و معقولی مطرح باشد – مانند محبت به اهل بیت (علیهمالسلام). ممکن است این محبتها شعلهور شود و انسان را از خود بی خود کند. درست است که در اینگونه موارد، محبوب، شایستهی محبوبیت است؛ ولی نکته مهم در این جاست که وقتی انسان در مسیر حبّ شدید و از خود بیخود شدن میافتد، معلوم نیست سرانجام برای او دستیابی به هدف واقعی رخ دهد. هرگونه انحرافی در این مسیر، محتمل است. لذا رسیدن به چنان حالتی را نمیتوان مطلوب دانست و برای آن برنامهریزی کرد.
به بیان دیگر، در اینجا باید میان دو مقام تفکیک کرد: مقام اول، حصول غیراختیاری این حالت است، یعنی به طور طبیعی و خود بخود، انسان در مسیری بیفتد که از فرط محبت، اختیار از کف بدهد. در مورد حبّ اهل بیت (علیهمالسلام) برای مصون ماندن از خطراتی که در حالت مذکور احتمال میرود، تنها به دستگیری و عنایتِ خود آن حضرات باید امید داشت؛ در این مقام فعلاً بحثی نداریم. اما مقام دوم که در اینجا مورد بحث است، اینکه خود انسان پای در مسیری قرار دهد که منجر به چنان حالاتی گردد. در این مقام است که میگوییم: تلاش برای رسیدن به آن حالات، قابل توصیه نیست. همچنین ایجاد حرارت و هیجانی که غفلت از وظائف و مسؤولیتها را در پی داشته باشد، ناپسند است.
بیشتر بخوانید: عشق و محبت
مثلاً یک مبلغ دینی که لحنی مؤثر و کلامی نافذ دارد، نباید وظائف منتظران ظهور امام عصر (علیهالسلام) را ناگفته بگذارد و به جای آن در آتش احساسات آنها بدمد، به گونهای که هیجان و احساسات برای آنها هدف گردد و از تکالیف فردی و اجتماعی یک منتظر واقعی بازمانند.
ما تأثیر احساسات را در برانگیختن انسانها به کارهای خیر خداپسندانه انکار نمیکنیم. آنچه در اینجا نفی میکنیم، حدّ افراطی این قضیه است. یعنی حالتی که انسان، دیگر از فهم در پرتو نور عقل خارج شود. هدف از عزاداریها، ابراز محبّت و ارادت به آستان اهل البیت (علیهمالسلام) است، نه اینکه اختیار از کف دهیم و از خود بیخود شویم. ملاکها را نباید گم کرد. سر و صدای بیشتر، به تنهایی دلیل بر معرفت و محبت بیشتر نیست.
متأسفانه در این روزگار، در گوشه و کنار، انحرافهایی در این زمینه دیده میشود. میپندارند که تقرّب به اهل البیت (علیهمالسلام) با این حالتهای احساسی و هیجانی به دست میآید. حال آنکه تقرّب به خاندان عصمت (علیهم السلام)، با عمل به دستورهای ایشان حاصل میشود که آن هم نیازمند معرفت و تفقّه است. و آنچه از مجالس ذکر ائمه (علیهمالسلام) انتظار میرود، دریافت این فهمها و معرفتهاست، که با تعطیل عقل، امکان دریافت آنها از بشر سلب میگردد.
منبع مقاله :
جهانبین، امیرمسعود؛ (1385)، کتاب عقل دفتر سوم نشانههای و حجابهای عقل، تهران: انتشارات نبأ، چاپ اول