خانه » همه » مذهبی » آیا عملیات استشهادی از نظر اسلام صحیح است؟

آیا عملیات استشهادی از نظر اسلام صحیح است؟

اسلام برای رسیدن به اهداف خود فقط از وسایل مشروع و جایز استفاده می کند و شعار «هدف وسیله را توجیه می کند» را از اساس مردود می داند. توضیح اینکه برای رسیدن به اهداف خود از وسائل و ابزار متعدد می توان استفاده نمود که در یک تقسیم بندی کلی به مشروع – جایز و قانونی – و نامشروع – حرام و غیر قانونی – تقسیم می شوند. مثلا انسان برای ادامه زندگانی نیاز به غذا دارد. این غذا را می توان از راه های حلال یا حرام تهیه کرد. اسلام جلوی راه حرام را می گیرد و راه حلال را باز نگه می دارد.
همچنین از انواع خوردنی ها برخی را روا و برخی را ناروا می داند; مثلا استفاده از گوشت خوک یا مردار را جایز نمی داند, اما خوردن گوشت گوسفند و مرغ و بسیاری دیگر از حیوانات را به شرط ذبح یا صید شرعی جایز می داند. اما اسلام به همین مقدار اکتفائ نمی کند, اگر کسی در حال گرسنگی شدید باشد و هیچ نوع غذای مشروع در دسترس او نباشد و تنها بتواند گرسنگی خود را با خوردن گوشت مردار یا خوک تامین کند, در این صورت چه باید بکند؟ او بین حفظ جان خود و خوردن غذای غیر شرعی قرار دارد, کدام یک را انتخاب کند؟ پاسخ عقل حفظ جان و خوردن گوشت مردار است و اسلام نیز به این مسئله فتوا می دهد. به عبارت دیگر دایره مشروعات در حالت اضطرار وسیع تر می شود, خوردن غذایی که در حالت عادی ناروا بوده در حالت ضرورت روا می شود. از این مطلب در فقه اسلامی به قاعده الضرورات تبیح المحظورات ;( ناگریزیها حرامها را مباح می کند) تعبیر می شود.
مثال بارز آن خوردن گوشت مردار در هنگام ناچاری است . مثال دیگر آن کشتن دیگران است . در حکم اولیه و حالت اولیه کشتن انسانها شرعا حرام است و کسی که مرتکب چنین کاری می شود, مجرم است . اما وقتی که در دفاع از خود و خانواده خود مجبور به کشتن دیگری شویم , این عمل جایز می شود. فرض کنید که کسی قصد جان ما را کرده است و تنها صورت دفاع از جان خود, مقابله با او و کشتن او می باشد, به حکم الضرورات تبیح المحظورات کشتن او مباح می شود.(الحدائق الناظره , الشیخ یوسف بحرانی ج : 15 ص : 423 و معجم الفاظ الفقه الجعفری , الدکتور احمد فتح الله ص : 263 و معجم لغه الفقهائ محد قلعجی ص : 283 و المعجم القانونی , حارث سلیمان الفاروقی ص : 473)
پس در دفع ضرری که هیچ چاره ای از آن نیست , مثل جایی که حفظ جان وابسته به خوردن گوشت مردار است , محرمات حلال می شوند. کشتن دیگری برای دفاع از خود نیز از این قبیل است و این نظر و فتوای فقهائ اسلام – اعم از شیعه و سنی – است . و از آنجا که اصلی عقلائی است علم حقوق نیز آن را تایید می کند. البته فقهائ در کنار این قاعده , به قاعده دیگری تحت عنوانH }الضرورات تتقدر بقدرها‍‍ ( ناگریزیها به اندازه خودشان اعمال می شوند) دایره استفاده از ضرورات را به حد ضرورت محدود می کنند. یعنی حکم ضروری که حکم ثانوی است , فقط محدود به وقت اضطرار است , تا اندازه رفع درماندگی جاری و مشروع است .
مثلا در خوردن گوشت مردار فقط باید به حدی اکتفائ نمود که انسان به حالت ضعف مفرط منجر به مرگ دچار نشود, یا در دفاع از خود باید به حداقل اکتفائ کرد, اگر با مجروح کردن طرف مقابل امکان دفاع است , قتل او ناروا و نامشروع است یا اگر با کشتن یک نفر دفاع از خود حاصل می شود, نباید دستان خود را به خون نفر دوم آلوده کرد. یعنی هرجا ضرورت و حالت ناچاری برطرف شد, حکم ضروری چون خوردن گوشت مردار نیز برطرف می شود. (مئه قاعده فقهیه , سید حسن مصطفوی ص : 153)
خلاصه کلام اینکه اسلام از باب ضرورت و ناچاری در حکم ثانوی برخی حرامها را حلال کرده است و محدوده آن را نیز در حد همان حکم ضروری قرار داده است و اجازه پیشروی از حکم ضروری و تعدی و تجاوز از قانون ضرورت را نمی دهد و مورد آن نیز در جایی است که بین دو حکم اولیه تزاحم پیش بیاید که ناچار باید یک کدام را انتخاب نمود و البته در این بین باید راه کم ضررتر را انتخاب کرد. در حفظ جان و خوردن گوشت مردار که یکی واجب و دیگری حرام است – به حکم اولی – اولویت به حفظ جان است و ناچار باید گوشت مردار را خورد. در تسلیم شدن به دشمن و مقابله با او و کشتن او نیز چنین تزاحمی حکمفرماست که ناچار باید راه کم ضررتر را انتخاب نمود. اما در مسئله عملیات استشهادی فلسطینیان , اگر عمل آنها مطابق این اصل کلی است که آنها برای حفظ جان و عزت و شرف خود و باز پس گیری زمین فلسطین از اشغالگران صهیونیست مضطر و مجبورند که دست به چنین عملی بزنند, این عملیات مشروع و جایز است و اگر از راههای دیگر می توانند به اهداف خود برسند, این عملیات ناروا و نامشروع است .
با توجه به حکم فوق , از نظر مصداقی باید گفت : عقل سیاسی حکم می کند که در موقعیت فعلی عملیات استشهادی ضرورت دارد.
زیرا اولا دشمن آنها صهیونیسم است که نه تنها در فلسطین و بر فلسیطنیان با خشونت حکومت می کند و تن به هیچ منطق و معاهده ای نمی دهد, از آن بالاتر بر شریان اقتصاد جهانی مسلط است و رسانه های گروهی جهانی را در اختیار دارد و نفوذ کاملی بر حامیان اسرائیلیان – مخصوصا – امریکا دارد.
ثانیا صهیونیست ها سرزمین فلسطینیان را اشغال کرده اند و نه تنها حاضر به پس دادن آن نیستند, بلکه حاضر نیستند که حتی بخشی از آن را به صاحبان اصلیش تحویل بدهند تا آنها دولت مستقل فلسطینی تشکیل دهند و اگر زورشان برسد, دیگر سرزمینهای اسلامی – به ویژه لبنان و سوریه و اردن – را نیز به اشغال خود در می آورند.
ثالثا فلسطینیان در این هیاهوی تبلیغات و عملیات وحشیانه صهیونیست ها هیچ پشتیبان جدی – حتی در بین دولتهای اسلامی و عربی – ندارند و به معنای واقعی کلمه تنها هستند.
رابعا تمام یهودیانی که از سرزمینهای دیگر به فلسطین آمده اند و در شهرهای فلسطینی یا شهرکهای صهیونیست نشین اسکان داده شده اند, اشغالگر هستند, چه خود بدانند و چه خود ندانند. مسلما هیچ انسان آزاده ای حاضر نیست که خانه اش به اشغال دیگران در بیاید و خود و فرزندانش ضرب و شتم شوند و از خانه و کاشانه شان بیرون رانده شوند و سکوت کند. او از تمام راههای ممکن سعی در رفع اشغال خانه خود دارد.
اگر امکان داشت از راه های مسالمت آمیز و گفتگو, وگرنه راه نبرد با متجاوزان را برمی گزیند, حتی اگر کشته شود یا بکشد و طبیعی است به بهانه اینکه در میان اشغالگران زنان و بچه ها هستند, او از باز پس گیری خانه خود باز نمی ماند. خامسا فلسطینیان تمام راهها را آزموده اند, پای میز مذاکره نشسته اند و تحقیر شده اند, دل به سران دولتهای اسلامی و عربی خوش کردند و ناخوش شده اند, به مجامع بین المللی متوسل شده اند و نصیبی نبرده اند. سعی کرده اند فریاد خود را با تظاهرات و سنگ و کلوخ به گوش جهانیان برسانند و اشغالگران را از سرزمین خود پس بزنند با گوش های سنگین جهانیان و گلوله های آتشین صهیونیست ها مواجه شده اند.
عملیات استشهادی آخرین راه حل آنها برای رساندن فریاد خود به گوش جهانیان و مقابله به مثل کشتار روزافزون زنان و فرزندان خود و ایجاد محیط ناامن برای اشغالگران است . و این راهی است که نه تنها اسلام از باب »الضرورات تبیح المحظورات « جایز و مشروع می داند, بلکه عقلای جهان نیز آن را مشروع و روا می دانند. البته چنانچه گذشت این عملیات نیز تا زمان ضرورت جایز است وگرنه در حالت طبیعی چنین اقداماتی جایز نیست . یعنی در هر مکان و هر زمانی نمی توان از عملیات این چنین و بمب گذاری استفاده نمود. بلکه عملیاتی که توام با خشونت است , فقط در محدوده خاص , ضرورت , معنا و مشروعیت پیدا می کند و تجاوز از آن جایز نیست و اصولا در حالت طبیعی نمی توان از آن الگو گرفت .
بنابراین اصل اسلامی »الضرورات تبیح المحظورات « (قاعده ضرورت ) که عملیات استشهادی فلسطینیان مبتنی بر آن است , با اصل مارکسیستی »هدف وسیله را توجیه می کند« تفاوت جوهری دارد.
اولا, در نظر مارکسیستها برای رسیدن به اهداف خود از هر راه ممکن و وسیله و ابزار ممکن و در دسترس می توان استفاده کرد. اما در اسلام برای رسیدن به اهداف خود فقط از راههای مشروع و معقول می توان استفاده کرد و به هیچ وجه استفاده از راههای نامشروع جایز نیست . تنها در حالت ضرورت که همان حالت ناگریزی و ناچاری و درماندگی است که هیچ گریزی از آن نیست , به حکم عقل و شرع دایره وسایل مشروع وسیع می شوند. در حقیقت قانون ضرورت , قانونی عقلی است که در قوانین عرفی جهان امروز نیز به آن بها داده شده است .
ثانیا, روشن است که محدوده قاعده ضرورت بسیار ضیق است , و فقط در محدوده زمان و مکان و موقعیتی است که هیچ راه حلی جزئ انتخاب وسیله ضروری امکان نداشته باشد. (الضرورات تتقدر بقدرها) به خلاف اصل هدف وسیله را توجیه می کند که در همه مکان ها و زمان ها و موقعیت ها مورد استفاده – و به بیان صحیح تر سؤ استفاده – قرار می گیرد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد