در مورد فرزند داشتن فرعون زمان حضرت موسی(ع) و همسرش آسیه، گزارشهای متفاوتی وجود دارد.
برخی از این گزارشها حاکی از آن است که آن دو فرزندی نداشتند:
در روایتی از امام باقر(ع) در ذیل آیهی «عَسی أَنْ ینْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا یشْعُرُونَ »،[1] آمده است که فرعون فرزندی نداشت و به همین جهت پیشنهاد سرپرستی حضرت موسی(ع) توسط آسیه به او داده شد.[2]
این عقیمبودن در برخی منابع تاریخی نیز گزارش شده است.[3]
اما با این وجود، برخی میگویند فرعون دختری داشت که به شدت بیمار بود و برای نجات وی دست به دامن پزشکان شد؛ اما نتیجهای نگرفت. وی به کاهنان نیز متوسل شد. آنها گفتند ما پیشبینی میکنیم از درون این دریا انسانی به این کاخ گام مینهد که اگر آب دهانش را به بدن این بیمار بمالند، شفا پیدا میکند؛ لذا فرعون و همسرش آسیه در انتظار چنین ماجرایی بودند. وقتی صندوقچهای را که حضرت موسی(ع) در آن بود و بر امواج در حرکت میکرد دیدند، دستور داد تا مأموران آن صندوق را از آب بگیرند. بعد از گشوده شدن آن صندوقچه و دیدن آنحضرت(ع)، آب دهان وی را به بدن دخترشان زدند و دخترشان شفا یافت.[4]
گزارش دیگری نیز حاکی از وجود دختری برای فرعون است که آرایشگر مخصوصش در باطن، مؤمن بود:
ابن عباس از رسول خدا(ص) نقل میکند: «چهار نفر در دوران کودکی و پیش از وقت تکلّم صحبت کردند که یکی از آنها پسر ماشطه(آرایشگر) دختر فرعون است».[5]
ابن عباس از رسول خدا(ص) نقل میکند که فرمود: در معراج بوی خوشی به مشامم رسید. از جبرئیل پرسیدم این بوی خوش از کجا است؟ گفت: این بوی آرایشگر خانوادهی فرعون بود. او روزی مشغول شانه زدن به گیسوان دختر فرعون بود که شانه از دستش افتاد و گفت: «بسم اللَّه». دختر فرعون گفت: آیا مقصود تو (از خدا) پدر من است؟ آرایشگر گفت: بلکه مقصودم پروردگار خودم و تو و پدرت میباشد! … آن دختر، خبر را به پدرش رساند و فرعون نیز آن زن آرایشگر و فرزندانش را در آهن گداخته سوزاند.[6] نام این دختر فرعون را مائله ذکر کردهاند.[7]
این گزارشها – با فرض پذیرش – حاکی از آن است که فرعون و آسیه یا فرزندی نداشتند، و اگر داشتند یا بیمار و یا تکفرزند بوده است.
[2]. ر. ک: قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 135، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[3]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 1، ص 240، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر بن احمد، تاریخ گزیده، تحقیق، نوایی، عبد الحسین، ص 38، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، 1364ش.
[4]. ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 7، ص 235، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 13، ص 55 -56، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 27، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[5]. ابن کثیر دمشقی اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم( ابن کثیر)، تحقیق، محمد حسین شمس الدین، ج 4، ص 329، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419 ق؛ «کودکانی که قبل از موعد سخن گفتند»، 56305.
[6]. بحار الانوار، ج 13، ص 163؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج 5، ص 26؛ مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 8، ص 259، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[7]. البدایة و النهایة، ج 1، ص 327.