درباره این پرسش توجه به چند نکته ضروری است:
الف. اساساً در بسیاری از موضوعات تاریخی؛ از جمله زندگی شخصیتها، مقدار عمر، محل تولد، دفن و… آنها میان مورّخان اختلاف دیدگاه وجود دارد، به ویژه شخصیتهای بزرگی مانند پیامبران الهی که جز تعداد اندکی از آنها، تاریخ دقیقی از نحوه زندگی، مرگ و محل دفن آنها در منابع تاریخی ردپایی یافت نمیشود؛ این نیز از آن رو است که تاریخ انبیا به قدمت خلقت انسان پیشینه دارد، و از آنجا که پیشینه ثبت حوادث و رُخدادهای تاریخی در مقابل عمر زندگی بشر در کره خاکی، حداکثر به یک چهارم میرسد. بنابر این، طبیعی است که تاریخ بسیاری از این حوادث و رخدادها را ثبت نکرده باشد، و یا اگر ثبت کرده، در طول زمان به دلایل مختلف؛ نظیر سیل، زلزله، جنگها و هجوم بیگانگان و تخریب و از بین بردن آثار تاریخی و فرهنگی کشورهای مورد حمله از بین رفته است.
ب. آنچه را که تاریخ درباره پیام آوران الهی دارد، این است که در مجموع 124000 پیامبر از طرف خداوند مبعوث شدهاند[1] و مأموریت داشتند تا انسانها را به سوی خداوند هدایت کنند که بسیاری از آنها نه نامی در تاریخ دارند و نه از محل زندگی مرگ و شهادت و محل دفن آنها اطلاعی در دست است.
ج. آنچه را که هر مسلمانی در رابطه با پیامبران الهی مکلف به آن است، ایمان به نبوّت و رسالت آنها است. اما دانستن تاریخ تولد، چگونگی ارتحال، محل دفن و … ضرورتی ندارد. ضمن آنکه طبق فرموده قرآن دانستن این جزئیات چندان نفعی هم به حال ما ندارد.[2] آنچه برای ما مهم است آموزههای آنها است که به بهترین، تمام و رساترین صورت در تعالیم پیامبر اسلام(ص) وجود دارد. البته آشنایی با سختیها، مشکلات و گرفتاریهای زندگی پیامبران و اینکه آن بزرگواران چگونه در سختترین شرایط در برابر ائمه کفر و شرک، آیینهای الهی را به مردم رساندند، بسیار پسندیده است؛ چرا که زندگی و سیره آنان برای ما درس آموز است.[3]
د. با آنکه ادعا شده است که بارگاه برخی پیامبران در شهرهای مختلف ایران وجود دارد، اما منبع آن در بیشتر موارد، کتابهای متأخر و معاصر است که مشخص نیست منابع قابل اعتماد و استناد آنها چه بوده است! واقعیت این است که انتساب بیشتر قبور پیامبران موجود در ایران را نمیتوان با استفاده از منابع روایی و تاریخی متقن اثبات کرد. البته این قبور را تنها به عنوان نمادی از آن بزرگواران میتوان زیارت کرد.
به علاوه؛ وقتی به منابع کهن و یا قابل استناد تاریخی و جغرافیای اسلامی – حداقل تا قرن دهم – مراجعه میکنیم، چنین چیزی را نمییابیم. گرچه در خود این منابع تاریخی نیز اختلافنظر وجود دارد، با این وجود؛ دست کم از این جهت که به منابع کهن استناد داده میشود، تا حدودی دارای ارزش علمی و تاریخی است. لذا در اینجا با توجه به این منابع؛ محل دفن برخی از پیامبران ذکر میشود.
1. حضرت ابراهیم(ع): شهر الخلیل(حبرون) در فلسطین اشغالی.[4]
2. حضرت آدم و نوح(ع): بنا بر مشهور: نجف اشرف در کشور عراق در بارگاه امام علی(ع).[5] البته گزارشهای دیگری نیز وجود دارد که قبر حضرتشان در مکه است.[6]
3. حضرت موسی و هارون(ع): بیابان تیه.[7]
4. دانیال نبی(ع): استان خوزستان شهر شوش،[8] یا شوشتر.[9]
5. قیدار نبی(ع): کوه ثَبیر.[10](شهر خدابنده در استان زنجان).
6. حضرت حیقوق (یا حَبَقّوق یا حبقون)(ع): پیرامون آرامگاه وی روایتهای مختلفی وجود دارد و در منابع کهن تاریخی چیزی درباره محل قبر آنحضرت وجود ندارد؛ مگر اینکه در ابن خلدون در بخش افتراق و پراکندگی بنی اسرائیل تاریخ خود میگوید: «حبقوق(حبقون) به حجاز گریخت و در آنجا از دنیا رفت».[11]
اما در برخی کتابهای متأخر و معاصر و نیز به باور ایرانیان؛ آرامگاه حضرت حیقوق نبی در تویسرکان،[12] است.
7. ذو الکفل(ع): در عراق.[13] البته مشهور مورّخان و مفسّران گفتهاند که حزقیل همان ذوالکفل است.[14]
8. حضرت جِرجیس(ع): از دیدگاه بیشتر مورّخان؛ قبر حضرت جرجیس در شهر موصل هست.[15]
9. حضرت یونس(ع): درباره محل قبر حضرت یونس(ع) اختلافنظر وجود دارد؛ و این مکانها را نام بردهاند: نزدیکى شهر الخلیل فلسطین،[16] موصل،[17] و کوفه.[18]
10. حضرت یوشع بن نون(ع): درباره محل قبر حضرت یوشع(ع) در منابع کهن تاریخ و جغرافیا، جاهای مختلفی نام برده شده است: نابلس،[19] معرة النعمان،[20] و صرفه.[21]
11. حضرت صالح(ع): محلهای مختلف ذکر کردهاند: شبوه،[22] مکه،[23] عکّا(یا عکّه) در سواحل شام،[24] و قِنَّسْرین.[25]
12. حضرت یحیی(ع): انطاکیه،[26] یا دمشق.[27]
13. حضرت شعیب(ع): حطین،[28] یا مکه.[29]
14. سام بن نوح(ع): نَوا(نوی).[30]
15. شیث بن نوح(ع): کرک.[31]
16. حضرت لوط(ع): در روایات به مدفن حضرت لوط نبی(ع) تصریح نشده است. در تورات آمده است که؛ حضرت لوط نبی(ع) پس از خروج از شهر سدوم، به شهر کوچک «صوغِر» و از آنجا به کوههای مجاور رفت،[32] امّا مورّخان مسلمان از روستایی به نام «بنینَعیم» یا «کَفَر بریک»[33] در نزدیکی مسجد الخلیل نام بردهاند و نوشتهاند که حضرت لوط پیغمبر(ع) پس از نزول عذاب بر شهر سدوم به «زُعِر» (صوغر) و از آنجا به این ناحیه آمد، و مزار منوّر حضرت لوط نبی(ع) در این روستا (بنینَعیم) واقع گردیده است.[34]
الف. اساساً در بسیاری از موضوعات تاریخی؛ از جمله زندگی شخصیتها، مقدار عمر، محل تولد، دفن و… آنها میان مورّخان اختلاف دیدگاه وجود دارد، به ویژه شخصیتهای بزرگی مانند پیامبران الهی که جز تعداد اندکی از آنها، تاریخ دقیقی از نحوه زندگی، مرگ و محل دفن آنها در منابع تاریخی ردپایی یافت نمیشود؛ این نیز از آن رو است که تاریخ انبیا به قدمت خلقت انسان پیشینه دارد، و از آنجا که پیشینه ثبت حوادث و رُخدادهای تاریخی در مقابل عمر زندگی بشر در کره خاکی، حداکثر به یک چهارم میرسد. بنابر این، طبیعی است که تاریخ بسیاری از این حوادث و رخدادها را ثبت نکرده باشد، و یا اگر ثبت کرده، در طول زمان به دلایل مختلف؛ نظیر سیل، زلزله، جنگها و هجوم بیگانگان و تخریب و از بین بردن آثار تاریخی و فرهنگی کشورهای مورد حمله از بین رفته است.
ب. آنچه را که تاریخ درباره پیام آوران الهی دارد، این است که در مجموع 124000 پیامبر از طرف خداوند مبعوث شدهاند[1] و مأموریت داشتند تا انسانها را به سوی خداوند هدایت کنند که بسیاری از آنها نه نامی در تاریخ دارند و نه از محل زندگی مرگ و شهادت و محل دفن آنها اطلاعی در دست است.
ج. آنچه را که هر مسلمانی در رابطه با پیامبران الهی مکلف به آن است، ایمان به نبوّت و رسالت آنها است. اما دانستن تاریخ تولد، چگونگی ارتحال، محل دفن و … ضرورتی ندارد. ضمن آنکه طبق فرموده قرآن دانستن این جزئیات چندان نفعی هم به حال ما ندارد.[2] آنچه برای ما مهم است آموزههای آنها است که به بهترین، تمام و رساترین صورت در تعالیم پیامبر اسلام(ص) وجود دارد. البته آشنایی با سختیها، مشکلات و گرفتاریهای زندگی پیامبران و اینکه آن بزرگواران چگونه در سختترین شرایط در برابر ائمه کفر و شرک، آیینهای الهی را به مردم رساندند، بسیار پسندیده است؛ چرا که زندگی و سیره آنان برای ما درس آموز است.[3]
د. با آنکه ادعا شده است که بارگاه برخی پیامبران در شهرهای مختلف ایران وجود دارد، اما منبع آن در بیشتر موارد، کتابهای متأخر و معاصر است که مشخص نیست منابع قابل اعتماد و استناد آنها چه بوده است! واقعیت این است که انتساب بیشتر قبور پیامبران موجود در ایران را نمیتوان با استفاده از منابع روایی و تاریخی متقن اثبات کرد. البته این قبور را تنها به عنوان نمادی از آن بزرگواران میتوان زیارت کرد.
به علاوه؛ وقتی به منابع کهن و یا قابل استناد تاریخی و جغرافیای اسلامی – حداقل تا قرن دهم – مراجعه میکنیم، چنین چیزی را نمییابیم. گرچه در خود این منابع تاریخی نیز اختلافنظر وجود دارد، با این وجود؛ دست کم از این جهت که به منابع کهن استناد داده میشود، تا حدودی دارای ارزش علمی و تاریخی است. لذا در اینجا با توجه به این منابع؛ محل دفن برخی از پیامبران ذکر میشود.
1. حضرت ابراهیم(ع): شهر الخلیل(حبرون) در فلسطین اشغالی.[4]
2. حضرت آدم و نوح(ع): بنا بر مشهور: نجف اشرف در کشور عراق در بارگاه امام علی(ع).[5] البته گزارشهای دیگری نیز وجود دارد که قبر حضرتشان در مکه است.[6]
3. حضرت موسی و هارون(ع): بیابان تیه.[7]
4. دانیال نبی(ع): استان خوزستان شهر شوش،[8] یا شوشتر.[9]
5. قیدار نبی(ع): کوه ثَبیر.[10](شهر خدابنده در استان زنجان).
6. حضرت حیقوق (یا حَبَقّوق یا حبقون)(ع): پیرامون آرامگاه وی روایتهای مختلفی وجود دارد و در منابع کهن تاریخی چیزی درباره محل قبر آنحضرت وجود ندارد؛ مگر اینکه در ابن خلدون در بخش افتراق و پراکندگی بنی اسرائیل تاریخ خود میگوید: «حبقوق(حبقون) به حجاز گریخت و در آنجا از دنیا رفت».[11]
اما در برخی کتابهای متأخر و معاصر و نیز به باور ایرانیان؛ آرامگاه حضرت حیقوق نبی در تویسرکان،[12] است.
7. ذو الکفل(ع): در عراق.[13] البته مشهور مورّخان و مفسّران گفتهاند که حزقیل همان ذوالکفل است.[14]
8. حضرت جِرجیس(ع): از دیدگاه بیشتر مورّخان؛ قبر حضرت جرجیس در شهر موصل هست.[15]
9. حضرت یونس(ع): درباره محل قبر حضرت یونس(ع) اختلافنظر وجود دارد؛ و این مکانها را نام بردهاند: نزدیکى شهر الخلیل فلسطین،[16] موصل،[17] و کوفه.[18]
10. حضرت یوشع بن نون(ع): درباره محل قبر حضرت یوشع(ع) در منابع کهن تاریخ و جغرافیا، جاهای مختلفی نام برده شده است: نابلس،[19] معرة النعمان،[20] و صرفه.[21]
11. حضرت صالح(ع): محلهای مختلف ذکر کردهاند: شبوه،[22] مکه،[23] عکّا(یا عکّه) در سواحل شام،[24] و قِنَّسْرین.[25]
12. حضرت یحیی(ع): انطاکیه،[26] یا دمشق.[27]
13. حضرت شعیب(ع): حطین،[28] یا مکه.[29]
14. سام بن نوح(ع): نَوا(نوی).[30]
15. شیث بن نوح(ع): کرک.[31]
16. حضرت لوط(ع): در روایات به مدفن حضرت لوط نبی(ع) تصریح نشده است. در تورات آمده است که؛ حضرت لوط نبی(ع) پس از خروج از شهر سدوم، به شهر کوچک «صوغِر» و از آنجا به کوههای مجاور رفت،[32] امّا مورّخان مسلمان از روستایی به نام «بنینَعیم» یا «کَفَر بریک»[33] در نزدیکی مسجد الخلیل نام بردهاند و نوشتهاند که حضرت لوط پیغمبر(ع) پس از نزول عذاب بر شهر سدوم به «زُعِر» (صوغر) و از آنجا به این ناحیه آمد، و مزار منوّر حضرت لوط نبی(ع) در این روستا (بنینَعیم) واقع گردیده است.[34]
[1]. شیخ صدوق، محمد بن على، الخصال، ج 2، ص 641، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[2]. این گفته قرآن درباره تعداد اصحاب کهف شاید مؤید نظر ما باشد که میفرماید: «گروهى خواهند گفت: “آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!” و گروهى میگویند: “پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود.”- همه اینها سخنانى بیدلیل است- و گروهى میگویند: “آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.” بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است! جز گروه کمى، تعداد آنها را نمیدانند…»، کهف، 22.
[3]. «لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ»؛ در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود!. یوسف، 111.
[4]. قزوینى، زکریا بن محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، ص 187، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1998م؛ ابن کثیر دمشقی، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 1، ص 175، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[5]. ابن طاوس، عبدالکریم بن احمد، فرحة الغری فی تعیین قبر أمیر المؤمنین علی بن أبیطالب(ع) فی النجف، ص 50، قم، منشورات الرضی، چاپ اول، بیتا؛ ر.ک: «قبر حضرت آدم و نوح در نجف»، سؤال 8427.
[6]. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 62، ص 288، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1415ق.
[7]. مرجانى، عبد الله بن عبد الملک، بهجة النفوس و الأسرار فى تاریخ دار هجرة النبى المختار، ج 1، ص 329، بیروت، دار الغرب الاسلامی، چاپ اول، 2002م؛ همچنین ر.ک: تفاسیر قرآن، ذیل آیه 26، سوره مائده. در اینکه محل دقیق تیه کجا است میان محدّثان و مفسران اختلاف است. برخی میگویند همان صحرای سینا است در نزدیکی بیت المقدس، یا شهر اریحا. برخی میگویند بین فلسطین و مصر است. عدهای نیز میگویند صحرایی است بین فلسطین و ایل و اردن به مساحت شش فرسخ.
[8]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 3، ص 280، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م؛ تطیلی، بنیامین بن یونه، رحلة بنیامین التطیلى، ص 322، ابوظبی، المجمع الثقافی، چاپ اول، 2002م؛ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبیطالب(ع)، ص 87، قم، انتشارات انصاریان، چاپ سوم، 1384ش.
[9]. حمیری، محمد بن عبد المنعم، الروض المعطار فى خبر الاقطار، ص 140، بیروت، مکتبة لبنان، چاپ دوم، 1984م.
[10]. اثبات الوصیة للإمام علی بن أبیطالب(ع)، ص 100.
[11]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، ج 2، ص 124، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[12]. استر آبادى، میرزا مهدى خان، جهانگشاى نادرى، ص 596، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، چاپ اول، 1377ش.
[13]. هروى، ابو الحسن على بن ابوبکر، الاشارات الى معرفة الزیارات، ص 60، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، چاپ اول، 1423ق؛ معجم البلدان، ج 3، ص 372؛ نواده مهلب پسر محمد پسر شادى، مجمل التواریخ و القصص، ص 435، تهران، کلاله خاور، چاپ دوم، بیتا.
[15]. معجم البلدان، ج 5، ص 223؛ الإشارات إلی معرفة الزیارات، ص 63.
[16]. عبدرى، محمد بن محمد، رحلة العبدری، ص 468، دمشق، دار سعدالدین، چاپ دوم، 1426ق؛ ابو الیمن علیمى، عبد الرحمن بن محمد، الأنس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، ج 1، ص 138، عمان، الخلیل، مکتبه دنیس، چاپ اول، 1420ق.
[17]. ابن مستوفى، مبارک بن احمد، تاریخ اربل، ج 2، ص 172، عراق، دار الرشید للنشر، چاپ اول، 1980ق.
[18]. کرمى، محمد بن احمد، أحسن التقاسیم، ص 130، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، بیتا.
[19]. الاشارات الى معرفة الزیارات، ص 18.
[20]. بکری، ابو عبید، المسالک و الممالک، ج 1، ص 459، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1992م؛ بغدادی، صفى الدین عبد المؤمن بن عبد الحق، مراصد الاطلاع على اسماء الامکنة و البقاع، ج 3، ص 1288، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق؛ الروض المعطار فى خبر الاقطار، ص 555.
[21]. معجم البلدان، ج 3، ص 402؛ مراصد الاطلاع على اسماء الامکنة و البقاع، ج 2، ص 839.
[22]. الاشارات الى معرفة الزیارات، ص 82.
[23]. ابن فقیه همدانی، احمد بن محمد بن اسحاق، البلدان، ص 74، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، 1416ق؛
[24]. ابن جبیر، ابو الحسن محمد بن احمد، رحلة، ص 249، بیروت، دار و مکتبة الهلال، بیتا؛ حافظ ابرو خوافی، شهاب الدین عبد الله، جفرافیاى حافظ ابرو، ج 1، ص 330، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1375ش؛ الروض المعطار فى خبر الاقطار، ص 410.
[25]. معجم البلدان، ج 4، ص 403.
[26]. ابن العدیم، کمال الدین عمر بن احمد بن ابی جراد، بغیة الطلب فى تاریخ حلب، ج 1، ص 88، بیروت، دار الفکر، بیتا؛ آثار البلاد و اخبار العباد، ص 206.
[27]. اسحاق بن الحسین، آکام المرجان فى ذکر المدائن المشهورة فى کل مکان، ص 57، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، 1408ق.
[28]. معجم البلدان، ج 2، ص 273؛ الاشارات الى معرفة الزیارات، ص 27.
[29]. البلدان، ص 74.
[30]. معجم البلدان، ج 5، ص 306؛ الاشارات الى معرفة الزیارات، ص 24؛ مراصد الاطلاع على اسماء الامکنة و البقاع، ج 3، ص 1391.
[31]. الاشارات الى معرفة الزیارات، ص 19.
[32]. سِفر تکوین، 19: 22، 23 و 30.
[33]. شهرک بنینعیم در منطقه روستای مستحکم «کفار بروشا» که در روزگار رومیان ساخته شده واقع است پس از فتح آن توسط مسلمانان به کفر بریک معروف شد. و چون قبیله نعیمی به جنوب فلسطین آمد و طایفهای از آن در ناحیه کفربریک استقرار یافت، روستای مزبور به آنها منسوب گشت و از آن وقت به بنینعیم معروف شد.
[34]. الاشارات الى معرفة الزیارات، ص 34؛ مجیرالدین حنبلی علیمی، عبدالرحمن بن محمد، الانس الجلیل، ج 1، ص 160، عمان، مکتبة دندیس، چاپ اول، 1420ق؛ عصامی مکی، عبد الملک بن حسین، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل و التوالی، ج 1، ص 186، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1419ق.