این موضوع در ابعاد مختلف قابل بررسی هست: اگر بخواهیم موضوع تساوی زن و مرد را در ماهیتشان در خلقت بررسی کنیم، جا دارد که در ابتدا مشخص کنیم که در اینجا عدالت باید برقرار باشد یعنی در حق زن یا مرد نباید ظلم و جفایی صورت گیرد و خداوند متعال در حق هیچ بنده ای چه زن و چه مرد ظلم نمی کند. « إنَّ الله لیْسَ بِظلامٍ لِلْعَبِیدِ». اما آیا با تساوی ظاهری بین زن و مرد، در حق هریک از این دو جنس دیگر ظلم صورت نخواهد گرفت؟ تصور کنید می خواهیم به 2 نفر که یکی کودک 5 ساله و دیگری جوانی 20 ساله هست غذا بدهیم. در اینجا عقل چگونه حکم می کند. آیا میزان غذائی که به هر دو باید بدهیم یکی است؟ آیا اگر غذائی که به کودک 5 ساله می خواهیم بدهیم به میزان غذائی که به جوان 20 ساله می دهیم باشد، این ظلمی در حق آن آن کودک نیست؟ با توجه به این مثال، روشن می گردد که ملاک برای جلوگیری از ظلم عدالت است و نه مساوات. آیا زن و مرد در آفرینششان یکسان هستند که مبنا مساوات بین این دو جنس باشد؟ لذا ملاک عدالت است و خدای متعال هم عادل است. البته ملاک در عدالت تنها جنبه کمی ندارد؛ بلکه جنبه کیفی هم دارد. یعنی مطالبی که گفته شد به این معنا نیست که از لحاظ کمی ظرفیت زن از مرد کمتر است. بلکه وجود زن در برخی امور از لحاظ کیفی، قابل مقایسه با وجود مرد نیست و اصلاً قابلیت وجودی آنها طوری نیست که با یکدیگر مقایسه گردند. پس اگر تفاوتی میان احکام زن و مرد دیده می شود، به خاطر تفاوتی است که میان دو موجود زن و مرد از لحاظ شرایط جسمانی و نوع وظایف این دو جنس است و ظرفیتی که هر یک از این دو جنس دارند. لذا در احکام دین، میان زن و مرد عدالت بر قرار است و نه مساوات شکلی.
با این توصیفات اگر این موضوع در بُعد ماهیت وجودی زن و مرد در خلقت بررسی شود، موضوع نصف بودن ارث و دیه زن نسبت به مرد و از این قبیل موارد مطرح می گردد و حال آنکه نصف بودن این نوع حقوق زن نسبت به مرد، هیچ نقشی در تعیین مقام ومرتبه او ندارد و هیچ نوع برتری و عدم آن را ثابت نمی کند. بلکه صرفا جنبه مدیریت اقتصادی را دارد. چرا که دیون اقتصادی دیگری هست که به عهده مرد است و زن در آن زمینه ها تکلیفی ندارد. گرنه اگر قرار باشد به عنوان مثال پرداخت دیه خسارتی معنوی را جبران کند، آیا مرد که دو برابر زن دیه به او تعلق می گیرد، این دیه دو برابر، مقام و منزلت و خسارت معنوی از دست رفته او را جبران می کند؟!اگر موضوع تساوی زن و مرد نزد خدا را در جایگاه معنوی و نوع پاداش و جزا گرفتن آنها بررسی کنیم، هیچ گونه تبعیضی بر حسب مرد بودن و یا زن بودن بین آنها نیست. بلکه میزان نوع عملکرد آنها بر حسب وظیفه ای است که بر دوش آنها نهاده شده است.در اینجا می شود بحث را با یک مثال شفاف کرد. شما وقتی می خواهید آمار مصرف بنزین در دو شهر را باهم مقایسه کنید، هیچ وقت میزان بنزین مصرف شده در این دو شهر را به صورت مستقیم در کنار هم قرار نمی دهید. بلکه این میزان بنزین مصرف شده را به نسبت آمار جمعیت می سنجید و بر اساس درصد استفاده، تفاوت مصرف بنزین در این دو شهر را باهم مقایسه می کنید. نوع تقرب زنان و مردان نزد خدا هم به همین صورت سنجیده می شود. به عنوان مثال اینچنین نیست که زن چون نمی تواند مانند مرد به جهاد برود، پس مقامش در نزد خدا پائین تر است. بلکه همانطور که بهره مندی زن و مرد بستگی به ماهیت وجودی آنها دارد، میزان پاداش و جزا را هم به همان نسبت دریافت می کنند و از این حیث هم تبعیضی بین زن و مرد نیست. این در حالی است که پاداش و جزا بر اساس نوع عملکرد زنان و مردان به وظیفه شان داده می شود و زن و مرد خودشان در ترفیع مقامشان نزد خدا مختار بوده، هیچگونه جبری از این لحاظ در کارنیست. با توجه به اختیار زن و مرد در این زمینه، ملاک تقرب نزد خدا تقوا است و بر این اساس برتری محاسبه می گردد. « إنّ أکرمکم عند الله اتقیکم». چه بسا که طبق روایت زنان مؤمنه بتوانند با نوع تلاش در تهذیب نفس، مقام خود را از مردان مؤمن بالاتر هم ببرند.با توضیحاتی که داده شد، اگر موضوع تساوی زن و مرد نزد خدا را در جایگاه وجودی آنها در نزد خدا بررسی کنیم، صرف زن بودن یا مرد بودن در تفاوت آنها نزد خدا هیچ نقشی ندارد و زنان و مردان نزد خدا باهم برابرند.
با این توصیفات اگر این موضوع در بُعد ماهیت وجودی زن و مرد در خلقت بررسی شود، موضوع نصف بودن ارث و دیه زن نسبت به مرد و از این قبیل موارد مطرح می گردد و حال آنکه نصف بودن این نوع حقوق زن نسبت به مرد، هیچ نقشی در تعیین مقام ومرتبه او ندارد و هیچ نوع برتری و عدم آن را ثابت نمی کند. بلکه صرفا جنبه مدیریت اقتصادی را دارد. چرا که دیون اقتصادی دیگری هست که به عهده مرد است و زن در آن زمینه ها تکلیفی ندارد. گرنه اگر قرار باشد به عنوان مثال پرداخت دیه خسارتی معنوی را جبران کند، آیا مرد که دو برابر زن دیه به او تعلق می گیرد، این دیه دو برابر، مقام و منزلت و خسارت معنوی از دست رفته او را جبران می کند؟!اگر موضوع تساوی زن و مرد نزد خدا را در جایگاه معنوی و نوع پاداش و جزا گرفتن آنها بررسی کنیم، هیچ گونه تبعیضی بر حسب مرد بودن و یا زن بودن بین آنها نیست. بلکه میزان نوع عملکرد آنها بر حسب وظیفه ای است که بر دوش آنها نهاده شده است.در اینجا می شود بحث را با یک مثال شفاف کرد. شما وقتی می خواهید آمار مصرف بنزین در دو شهر را باهم مقایسه کنید، هیچ وقت میزان بنزین مصرف شده در این دو شهر را به صورت مستقیم در کنار هم قرار نمی دهید. بلکه این میزان بنزین مصرف شده را به نسبت آمار جمعیت می سنجید و بر اساس درصد استفاده، تفاوت مصرف بنزین در این دو شهر را باهم مقایسه می کنید. نوع تقرب زنان و مردان نزد خدا هم به همین صورت سنجیده می شود. به عنوان مثال اینچنین نیست که زن چون نمی تواند مانند مرد به جهاد برود، پس مقامش در نزد خدا پائین تر است. بلکه همانطور که بهره مندی زن و مرد بستگی به ماهیت وجودی آنها دارد، میزان پاداش و جزا را هم به همان نسبت دریافت می کنند و از این حیث هم تبعیضی بین زن و مرد نیست. این در حالی است که پاداش و جزا بر اساس نوع عملکرد زنان و مردان به وظیفه شان داده می شود و زن و مرد خودشان در ترفیع مقامشان نزد خدا مختار بوده، هیچگونه جبری از این لحاظ در کارنیست. با توجه به اختیار زن و مرد در این زمینه، ملاک تقرب نزد خدا تقوا است و بر این اساس برتری محاسبه می گردد. « إنّ أکرمکم عند الله اتقیکم». چه بسا که طبق روایت زنان مؤمنه بتوانند با نوع تلاش در تهذیب نفس، مقام خود را از مردان مؤمن بالاتر هم ببرند.با توضیحاتی که داده شد، اگر موضوع تساوی زن و مرد نزد خدا را در جایگاه وجودی آنها در نزد خدا بررسی کنیم، صرف زن بودن یا مرد بودن در تفاوت آنها نزد خدا هیچ نقشی ندارد و زنان و مردان نزد خدا باهم برابرند.