آیت الله معرفت (ره) و دفاع از مواضع قرآنی شیعه
چکیده
در این نوشته سه بخش به شرح زیر آمده است:
بخش اول: روش دفاع استاد معرفت از مواضع قرآنی شیعه که شامل مباحثی چون: اهداف استاد در دفاع از مواضع قرآنی، تلاش ایشان در معرفی مواضع قرآنی شیعه به جهان اهل سنت، استاد معرفت عالمی شیعی و قرآنگرایی اصلاحگر و در آخر و با توجه به نکات گذشته، اعتبار برخی از صحابه تفسیر صحابه را از نظر ایشان بیان داشتهایم. بدون توجه به نکات گفته شده در این بخش، نمیتوان درک درستی از دفاع استاد از مواضع قرآنی شیعه داشت.
در بخش دوم که دارای عنوان: نمونههایی از تقویت مبانی قرآنی شیعه و دفاع از آنها است، هفت عنوان شرح داده شده که عبارتند از: تدوین علوم قرآن بر اساس مبانی شیعه، دفاع از موضع شیعه در مسأله عصمت، نفی تواتر قرائات، نفی تحریف، پاسخ به شبهات مستشرقان، تنقیح روایات تفسیری بر اساس میراث شیعی و تقویت موضع شیعه در تعریف بطن و معیار آن.
بخش سوم نیز دارای عنوان: رابطه ویژه اهل بیت با قرآن است که به سه مسأله پرداخته شده است: اهل بیت آگاه به معانی تمامی آیات، ضرورت تمسک به اهل بیت در مباحث قرآنی و نقش اهل بیت در تفسیر.
کلیدواژهها:
استاد معرفت، مواضع قرآنی، دفاع، صحابه، بطن، قرائات، عصمت.
آیتالله معرفت (رحمة الله علیه) و دفاع از مواضع قرآنی شیعه
بدون شک قرآن مجید در میان تمامی مسلمانان- به خصوص شیعیان- از مقامی بالا و ارزشی منحصر به فرد برخوردار است. انبوه روایات منقول از امامان معصوم در اهمیت این کتاب آسمانی به قدری زیاد و متنوع است که میتوان گفت تنها مروجان حقیقی آن بعد از پیامبر، اهل بیت (علیهم السلام) آن حضرت میباشند. آنان، قرآن را محور همه چیز قرار دادند. عالمان برجسته شیعه نیز در طول تاریخ گذشته با توجه به محرومیتهای مختلف، در همین مسیر حرکت کرده و آثاری ارزشمند را به جهان اسلام ارائه کردهاند. بعد از حدود یک هزار سال، تفسیر ارزشمند مجمعالبیان با توجه به سبک خاص خود هنوز بیبدیل است و از مصادر اصلی تفسیر شمرده میشود. با این همه، یکی از چالشهای فراروی عالمان شیعی که از سوی مخالفان مذهب شیعه دامن زده شده و میشود، کمکاری فرهیختگان شیعه در مباحث قرآنی است. با اینکه علت اصلی چنین امری، قلت امکانات و وجود حکومتهای ستمگر و عدم سازش پیروان مذهب اهل بیت (علیهم السلام) با آنان بوده است. همین مسأله موجب شده تا شیعیان نتوانند به طور کامل به وظیفه خود در این عرصه عمل کنند و به اهداف خود جامهی عمل بپوشند.
اما در سه دهه گذشته، عوامل متعددی سبب رشد و شکوفایی قرآن میان شیعیان، به خصوص در ایران شد. سه عامل عمده این حرکت عمومی از این قرار است:
1. وجود علامه طباطبایی با نگارش تفسیر بسیار ارزشمند المیزان به همراه تربیت شاگردانی فاضل در این عرصه؛
2. پیروزی انقلاب اسلامی ایران با گرایش شیعی در ایران زمین و در نتیجه ایجاد زمینهای گسترده برای مباحث قرآنی؛
3. تلاش افرادی مثل آیت الله معرفت (رحمة الله علیه).
یکی از چهرههای درخشان که به طور دایم و در عرصههای مختلف به مباحث قرآنی به شکل تخصّصی همّت گمارد، مرحوم آیتالله استاد معرفت بود. ایشان در این مدت، به فعالیت در زمینه معارف قرآنی به زبان عربی و فارسی، در حوزه علمیه قم و دانشگاهها، به شیوه پژوهش، تألیف، تدریس، هدایت پایاننامهها و شرکت در نشستهای مختلف قرآنی در سراسر کشور مشغول شدند و صدها شاگرد فاضل تربیت کردند که برخی از آنان هم اکنون خود، محوری برای کارهای قرآنی میباشند.
مهمترین هدف وی در مباحث قرآنی، پرکردن خلأ مباحث قرآنی با تکیه بر مبانی شیعی به زبانی جهانی و قابل فهم برای مذاهب مختلف اسلامی بود تا بتواند خدمتی شایسته به اهل بیت (علیهم السلام) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کرده باشد. (2)
در این مقاله، به شکل مختصر و در سه بخش، به سه موضوع میپردازیم:
بخش اول: روش دفاع استاد معرفت (رحمة الله علیه) از مواضع قرآنی شیعه؛
بخش دوم: نمونههایی از تقویت مبانی قرآنی شیعه و دفاع از آنها؛
بخش سوم: رابطه ویژه میان اهل بیت (علیهم السلام) و قرآن از منظر استاد معرفت.
بخش اول: روش دفاع استاد معرفت (رحمة الله علیه) از مواضع قرآنی شیعه
یکی از ویژگیهای استاد معرفت (رحمة الله علیه)، نوآوری و ابداعگری در مباحث اسلامی است. ایشان در هر عرصهای که وارد شدهاند، از تکرار کارهای گذشتگان امتناع داشته و همت خویش را صرف پیشرفت علوم اسلامی کردهاند، و به همین دلیل در عرصههایی قدم نهادهاند که عالمان اسلامی شیعه کمتر در آن وارد شدهاند. لذا وقت خویش را صرف مباحث قرآنی کردند اما با روش نو و ابتکاری شایسته تحسین تا بتوانند به اهداف بلند و جهانی خود دست یابند. خود ایشان میگویند:
انگیزه من برای نوشتن برخی کتابها این بود که خلأیی را که در بدنه علوم قرآنی با تفسیر به وجود آمده، پر شود. (3)
نکته بسیار مهم در شناخت استاد معرفت (رحمة الله علیه)، شناخت شیوه و روش او در مباحث قرآنی است، بدون شناخت اهداف، اسلوب و شیوه او، نوشتن در مورد وی ناروا و گاهی غلطانداز است. برای آنکه به شیوه ایشان بیشتر آشنا شویم، باید چند مسأله را مورد عنایت قرار دهیم.
1. اهداف استاد معرفت (رحمة الله علیه) در دفاع از مواضع قرآنی
با اندکی تأمل در آثار استاد معرفت (رحمة الله علیه)، متوجه خواهیم شد که لااقل هدفهای زیر را مورد نظر خود قرار داده بودند:
1. ایجاد سلسلهای از کتب علوم قرآنی موافق با مواضع قرآنی شیعه؛
2. دفاع از مواضع قرآنی شیعه؛
3. پاسخ به اتهامهای بیشمار دیگران نسبت به مواضع قرآنی شیعه؛
4. دریافت مطالب صحیح و حق که در آثار دیگر مذاهب اسلامی در زمینه قرآن یافت میشود؛
5. اعتدال در نوشتار و انصاف در نقادی و روحیه نقدپذیری با رویکردی تقریبی جهت تعامل سازنده با دیگر عالمان مذاهب اسلامی؛
6. رشد و پرورش گرایشهای قرآنی شیعیان و به خصوص طلاب و دانشجویان؛
7. پاسخ به شبهات غیرمسلمانان در عرصه قرآن؛
8. اصلاح برخی اشتباهات گذشتگان در مباحث قرآنی؛
9. ایجاد اعتدال در گرایشهای صوفیانه، اخباریگری و اشعری و اعتزال جدید و غیره در مباحث قرآنی؛
10. اصلاح و تنقیح روایات تفسیری و نگارشی نو در تفسیر اثری قرآن مجید؛
11. توجه به مباحث نو و جدید در عرصه علوم قرآن و تفسیر؛
12. تقریب نگاه فقهی و تاریخی به قرآن مجید.
2. تلاش استاد معرفت (رحمة الله علیه) در معرفی مواضع قرآنی شیعه به جهان اهل سنت
برای شناخت هر دانشمند و آثار به جا مانده از او، همیشه باید اهداف و دغدغههای او و مخاطبان وی را با دقت مورد بازشناسی قرار داد، آنگاه به قضاوت و داوری نشست. چنان که اشاره شد، یکی از اهداف مهم استاد، ارائه دیدگاههای شیعه در مباحث قرآنی به جهان اهل سنت است. چنین هدفی ساز و کارهای علمی و عملی خاص خود را طالب است. بدیهی است که نمیتوان با جبههگیری منفی و ادعاهای واهی و اهانتهای بیفایده و غرورورزیهای جاهلانه و تمسک به مستندهای ضعیف و غیرقابل قبول برای جهانیان امروزی، پا در عرصههای تطبیقی نهاد.
متأسفانه به علت قلّت قلمهای خالی از تهاجم بیپرده، هم اکنون بسیاری از کتابخانههای اهل سنت، رنگ کتب شیعی را به خود ندیده و احیاناً برخی از عالمان سنّی اظهارنظرهایی میکنند که نشانگر عدم اطلاع آنان از ابتداییترین دیدگاههای قرآنی شیعه است. (4)
استاد معرفت با شناخت روحیات پیروان مذاهب دیگر، خواستهاند قدمی مفید برای تمامی مسلمانان بردارند و با حفاظت بر مبانی شیعه، کسی از نیش قلم او مجروح نشود.
روش استاد معرفت (رحمة الله علیه) پیشینهای به درازای عمر شیعه دارد و غیر از نمونههای فراوان در قرون اولیه، میتوان از مرحوم طبرسی و کتاب ارزشمند مجمع البیان یادکرد. مرحوم طبرسی بر تمامی اصول و فروع شیعه اصرار دارد و یا براهین بسیار عمیق و روشن در موارد بسیار متعدد از مواضع قرآنی شیعه دفاع کردهاند، اما در سرتاسر این کتاب باارزش، هیچگاه به مخالف خود دشنام نداده، آنان را به استهزا نگرفته، مقدسات آنان را محترم شمرد و با صحابه کنار آمده، از آنان روایات بیشماری نقل کرد، در بسیاری از موارد آرای آنان را پذیرفته است بدون آنکه کلامشان را معتبر داند یا عادلشان پندارد. همین مسأله موجب آن شده که به جهان اهل سنت راه یابد و عالمان شیعه و سنّی از آن بهره برند و وزارت اوقاف مصر خود به تجدید چاپ آن اقدام میکند، (5) بزرگترین شیخ الازهر بر آن مقدمهای نیکو میزند و تجلیلی به یادماندنی از او به عمل میآورد (6) و حتی افرادی مثل دکتر محمدحسین ذهبی در مقابل آن کرنش و از شیعه بودن مؤلف اظهار تأسف میکند! (7)
آری! تحقق اهداف قرآنی شخصیتی مانند استاد معرفت (رحمة الله علیه) در تعامل سازنده در عرصه قرآنی با عالمان مذاهب دیگر باید شاخصههای خاصی را دارا باشد، از جمله:
1. پرهیز از دشنام، لعن، اهانت و تحقیر؛
2. بهرهبرداری از منابع مورد قبول و متقن؛
3. رعایت انصاف و عدالت؛
4. رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط؛
5. حقمداری و حقمحوری در تمامی عرصهها؛
6. تأکید بر مشترکات؛
7. احترام به مقدسات دیگران و توجه به حساسیتهای آنان؛
8. رفع ابهام از موارد تهمتساز و توضیح منطقی مبانی قرآنی شیعه؛
9. زدودن موارد اختلافی موهوم و مخرب؛
10. تأکید بر منابع و میراث مشترک همه مسلمانان، به خصوص قرآن در اثبات و نفی.
3. استاد معرفت (رحمة الله علیه) عالمی شیعی و قرآنگرایی اصلاحگرا
استاد معرفت با سه صفت (عالمی شیعه، قرآنگرا و نیز اصلاحگر) لاجرم صبغهی خاصی داشت و باید به جنبه اصلاحگری وی توجه کرد؛ زیرا هرگاه سخن از اصلاح در عرصههای دینی، اعتقادی و فرهنگی مطرح میشود و پای دانشمندان ژرفاندیش و فرهیختهای دلسوز و صاحبنظری مجتهد به میان میآید، نباید انتظار داشت وی همان راهی را رود که گذشتگان رفتهاند، اگر چنین باشد و آنان جز حرف گذشتگان را تکرار نکنند، نه تنها اصلاحگری پیدا نخواهد گشت، بلکه به مرور زمان اعتقادات و فرهنگ موجود نابود و فرسوده خواهد شد و نخواهد توانست خود را از تیر شبهات رها سازد.
از طرف دیگر عقل، عدالت و تقوا حکم میکند که هرگاه عالمی نظریهای خاص پیدا کرد، باید بدون رعایت جنبههای مادی، بر نظریه خود اصرار ورزد و نباید از اظهارنظر بهراسد و بر طبق نغمه قوم بنوازد. دیگران هم نباید با ایجاد هراس و وحشت و کوته بینی و قشرگرایی با هر نظریه جدیدی و یا مجدد اندیشمندی مخالفت ورزد و با اجبار و تهدید از او بخواهد از نظر خود برگردد یا آن را پنهان سازد.
آری! لازمه وجودی چون استاد معرفت (رحمة الله علیه)، یافتن نظریههای جدید در عرصههای مختلف است که با روشهای علمی و تلاشهای پیاپی در سالیان دراز بر آنها دست یافته است. روشن است که مخالفت با وی جز با روشهای علمی در مقالات و کتب، نشان از کوتهفکری و جهالت دارد.
استاد معرفت تنها قرآنپژوهی بیخبر و بدون دغدغه از دردهای جوامع اسلامی نیست، به همین دلیل با آثار قرآنی خود در صدد اصلاح عقیده، دین و فرهنگ جامعه است.
اصلاحگری دین، شاخصههای خاص خویش را دارد که میتوان موارد زیر را برشمرد:
1. پالایش اعتقادات، منابع، دلایل از آلایش به خرافهها، مطالب غیرمنطقی، مستندات ضعیف و سست. بنابراین، درخواست پذیرش تمامی گفتههای پیشینیان، با پالایش ناسازگار است.
2. آرایش به مطالب مفید و دلایل و مستندات روشن، قوی و گویا، همراه با آرای جدید و کارساز.
3. تلاش در عرصههای لازم و مفید و مورد نیاز جوامع دینی برای درمان دردها.
4. تربیت شاگردان فاضل و اصلاحگرا برای تداوم حرکت اصلاحی عمیق در آینده.
این موارد چهارگانه را در روش و منش استاد معرفت (رحمة الله علیه) به وضوح میبینیم و در آینده به مواردی از آنها اشاره خواهیم کرد.
4. روش استاد معرفت (رحمة الله علیه) در ارزیابی تفسیر صحابه
در مورد صحابه، افراط و تفریط صورت میگیرد. عدهای تمامی آنان را عادل، بهشتی و معصوم میدانند؛ گروه دیگری همهی صحابه را جز تعداد اندکی از آنان را به واسطه خبری ضعیف و عدم توجه به دهها خبر موثق دیگر، مرتد و کافر میدانند. روش استاد معرفت که اجتناب از افراط و تفریط است و نیز تأکید بر مشترکات و کمرنگ کردن اختلافها و به کاربردن تعابیر قابل انعطاف در عین اصرار بر مبانی اصیل و اصول اعتقادی است. لذا همیشه باید به عنوان اصل حاکم بر تمامی نوشتههای استاد، این نکته را مدنظر قرار داد که استاد در صدد ارائه معارف شیعی با زبانی منعطف و قابل تحمل برای جهان اهل تسنن بوده است. به همین دلیل در مورد صحابه و تعریف و تمجید و ارزشیابی سخنان آنان، همین شیوه را دنبال کردهاند، ولی به هیچوجه ایشان به عدالت تمامی صحابه و حجیت کلام تمامی آنان معتقد نیست و میتوان از نوشتههای خود ایشان، چهار شاهد روشن در این زمینه اقامه کرد:
الف: بیان دو شرط اساسی برای حجیت قول صحابی
ایشان هم در تفسیر و مفسران و هم در اصل عربی آن و نیز در التفسیر و الاثری الجامع با صراحت تمام برای حجیت قول صحابی دو شرط را ذکر میکنند:
1. صحت سند؛
2. بلندپایه بودن مقام صحابی. (8)
به وضوح روشن است که مقصود استاد، معتبر دانستن کلام تمامی صحابه نیست، چون با قید بلندپایه بودن مقام صحابی، اکثر صحابه خارج میشوند، چون بلندپایه بودن، اصولاً در هر موردی به کار رود، جز اندکی را شامل نمیشود، و استاد با دقت و در تمامی موارد، این قید را اضافه کردهاند تا خواننده خبیر و آشنا به آثار استاد، حقیقت را دریابد.
ب. ذکر برخی از روایات که نشانگر تأیید موضع عالمان شیعه است
ایشان در همان تفسیر اثری جامع، حدیثی را از عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، نقل میکنند که محمدبن موسی از پدرش نصر رازی نقل میکند که: امام رضا (علیه السلام) در مورد گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرموده است: «اصحاب من چون ستارگانند به هر یک اقتدا کنید، هدایت خواهید شد» مورد سئوال واقع شد. امام فرمود: این گفته صحیح است و منظورش صحابهای بودند که بعد از ارتحال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دین خود را تغییر و تبدیل نکرده باشد. (9)
نیز در همان بخشی که در ارزش روایات صحابه در تفسیر اثری بحث میکنند، این روایت را از امالی شیخ طوسی نقل میکنند که امام علی (علیه السلام) فرمود: من شما را سفارش به صحابه پیامبرتان میکنم … و مقصود من کسانی است که بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کار ناروا و بدعتی ایجاد نکرده باشند، چرا که رسول خدا نسبت به این عده سفارش کرده است. (10)
همچنین ایشان در ذیل روایتی که از امام رضا (علیه السلام) نقل میکند مبنی بر اینکه معاویه از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست، چون بعد از فتح مکه، هجرت کرده است، میفرمایند: چنین عبارتی بهترین اشاره برای خارج کردن امثال معاویه از زمره صحابه بلندپایه است؛ همانهایی که بدعتگذاری کردند به بدعتگذاران جای دادند. بدعتکاری آنان در دین و اتخاذ روشی برخلاف روش رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کاشف آن است که آنان بر جاهلیت اولیه باقی مانده و ایمان در قلبشان جای نگرفته است و پذیرش اسلامشان اختیاری نبوده است. (11)
علاوه بر موارد فوق، در نهایت کار ایشان قید دیگری را نیز برای اعتبار روایات صحابه بیان میدارد و میگوید: لکن واجب است از خبر ضعیف و موضوع حذر کنیم. (12)
روشن است که حذر از خبر ضعیف صحابه، یعنی از خبری که صحابه غیرموثق، یا صحابی غیرممدوح و یا صحابی غیر امامی عادل نقل کرده باشد. (13) لازمه این شرط، وجود افرادی غیرموثق یا غیرممدوح در میان صحابه است.
ج. تعریفی حداقلی از صحابه
از آنچه که گذشت روشن شد منظور استاد معرفت (رحمة الله علیه) از صحابه، هنگامی که آن را بدون قید ذکر میکند، تمامی افرادی که پیامبر را دیده اظهار ایمان کردهاند نیست، بلکه منظور ایشان از صحابه، افرادی خاص و گروهی اندکاند که بر روش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا آخر عمر خویش ماندند؛ نه بدعتی گذاشتند و نه با اهل بیت (علیهم السلام) او به ستیز برخاستند.
د. جرح و سرزنش برخی از صحابه
ایشان در لابه لای کلمات خود برخی از افرادی که اطراف پیامبر بودند را مورد مذمت قرار داده است و بر آنان اشکالهای متعددی وارد کردهاند؛ چرا که از روش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و سفارشهای او فاصله گرفته بودند و یا نسبت به مقام نبوت و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) شناخت لازم را نداشتند. در زیر به چند نمونه اشاره میشود:
1. اعتراض به انفاقهای کلان ابوبکر از بیتالمال؛ (14)
2. انکار فضایل ساختگی و ناروا برای خلیفه دوم؛ (15)
3. بدعت دانست منع خلیفه دوم از متعة حج. (16)
4. انحصار ولایت در امام علی (علیه السلام) و لزوم دشمنی با دشمنانش. (17)
بخش دوم: نمونههایی از تقویت مبانی قرآنی شیعه و دفاع از آنها
تمامی آثار استاد معرفت (رحمة الله علیه)، طبق مبانی شیعه و بر اساس تقویت و دفاع از مواضع قرآنی اهل بیت (علیهم السلام) نگارش یافته است. لذا مواردی که ایشان از مواضع شیعه دفاع کردهاند، بسیار زیاد و گوناگون است و نمیتوان آنها را در یک مقاله و مورد تجزیه و تحلیل کامل قرار داد. ما به حکم نام این نوشته ناگزیریم که به نمونههایی از دفاع استاد نسبت به مواضع قرآنی شیعه به شکل مختصر بپردازیم و در این هدف به موضوعات زیر اشاره میکنیم:
1. تدوین علوم قرآنی بر اساس مبانی شیعه؛
2. دفاع از موضع شیعه در عصمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به وحی؛
3. تأیید موضع شیعه در نفی تواتر قرائات هفت گانه؛
4. دفاع از موضع شیعه در مقابل اتهام تحریف؛
5. پاسخ به شبهات مستشرقان با مبانی شیعی؛
6. تنقیح روایات تفسیری برای استحکام میراث شیعی؛
7. تقویت موضع شیعه در تعریف بطن آیات.
8. تبیین و تأیید تأویلهای ائمه اهل بیت (علیهم السلام) با روشی نو.
1. تدوین علوم قرآنی بر اساس مبانی شیعه
اندیشمندان قرآنپژوه شیعه در مباحث قرآنی، کارهایی بسیار مفید و ارزنده به جهان اسلام عرضه و با قلت امکانات مادی و افراد اندک، به خوبی از توان خود استفاده کردهاند، اما به سبب قلت امکانات، نتوانسته بودند در زمینه علوم قرآنی و مباحث جنبی مرتبط با قرآن، آثاری کامل و جهانی و با گرایش وحدتگرایانه به میزان لازم ارائه دهند. ولی این کار با گرایشی کاملاً شیعی و به هدف تبیین مواضع قرآنی پیروان اهل بیت، توسط حضرت آیت الله معرفت، در طول سی سال به بهترین شکل و با اسلوبهای متعدد و برای سطوح مختلف انجام یافت.
تدوین کتاب التمهید فی علوم القرآن در جهان شیعه قطعاً بینظیر و در جهان اهل سنت نیز بیبدیل است. (18)
کتاب تفسیر و مفسران، برای دفاع از شیعه و پاسخ اتهامهای آقای محمدحسین ذهبی نگارش یافته است؛ استاد آیت الله سبحانی معتقدند کتاب التفسیر و المفسرون آقای ذهبی دو اشکال مهم داشت: یکی تضییع حق علی (علیه السلام) در تفسیر قرآن مجید و دیگری ذکر گروهی گمنام به عنوان مفسران قرآن و عدم ذکر امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و نیز امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) در ردیف مفسران قرآن. کتاب التفسیر و المفسرون استاد معرفت (رحمة الله علیه) دفاع خوبی در این دو بخش کرده است. (19)
خود استاد معرفت (رحمة الله علیه) در مقدمه فارسی کتاب مینویسد:
«ما در این کتاب چون خود را متعهد به پیمودن شیوه سلف صالح، یعنی اصحاب برگزیده پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و بزرگان تابعان و امامان معصوم میدانیم، تلاش خواهیم کرد تا راه و روش آنان را در فهم کلام خدا تبیین کنیم و کلید فهم و استنباط معانی و مفاهیم قرآن را، بر مبنای اصول و قواعد ترسیم شده توسط علمای بزرگ و صاحبنظران به دست دهیم. (20)»
ایشان در مقدمه التمهید، میگوید:
«آنچه که موجب تصمیم قطعی من برای انجام این اثر شد، آن بود که با اینکه در گذشته کتابخانه شیعه غنی بوده، اما اکنون من این کتابخانه را در مورد مباحث قرآنی خالی یافتم. گذشته از بحثهای اندکی در برخی از مباحث قرآنی، در مباحث دیگر که بسیار هم هست، در گوشهای گمنام پنهان مانده است و شخص پژوهشگری که میخواهد در پرتو مذهب اهل بیت (علیهم السلام) بر آرای شیعه آگاه گردد، نمیتواند آن را بیابد. (21)»
از آنچه که گفته شد، روشن میشود که هدف عمده استاد، تدوین علوم قرآنی بر اساس مبانی شیعه و آرای عالمان این مذهب است. ایشان، در اواخر سال 1379 که زندگی خود را شرح میدهد، درباره انگیزه و کارهای قرآنی خویش چنین میگوید:
«انگیزه پرداختن به مسایل قرآنی در کنار فقه و اصول، آن بود که هنگام مراجعات و مطالعه برای آمادگی تدریس تفسیر، به حقیقت تلخی برخورد نمودم و آن فقدان بحث زنده پیرامون مسایل قرآنی در کتابخانه فعلی تشیع بود. این برخورد تلخ از آنجا به وجود آمد که برای تهیه مقاله پیرامون مسأله «ترجمه قرآن» به کتابخانه اختصاصی قرآنی مراجعه مینمودم و در این زمینه کتابهای زیاد که برخی در دو مجلد و نیز رسالهها و مقالات بسیار از مصر و غیره در اختیار بود که دانشمندان معاصر آن دیار نوشته بودند، ولی در حوزه نجف جز یک برگه اعلامیه حضرت آیت الله شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، چیز دیگری نیافتم و این امر گران نمود و مرا بر آن داشت که در این زمینه (مسائل قرآنی) به طور گسترده دیدگاههای دانشمندان گذشته و حال مکتب را روشن و ارائه دهم که نتیجه آن تلاش پیگیر، هفت مجلد التمهید و دو مجلد التفسیر و المفسرون گردید، که این نوشته اخیر در واقع تکمیل و تدارک مافات نوشته محمدحسین ذهبی مصری است که به ناحق، جایگاه تشیع را در حیطهی قرآنی نادیده گرفته است. (22)»
2. دفاع از موضع شیعه در عصمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به وحی
برخی از عالمان اهل سنت، بدون مطالعه آثار عالمان شیعه، بدترین اتهام را بر شیعه میزنند و جاهلانه، نسبتهای ناروا به آنها میدهند. یکی از آن موارد، مقام و منزلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از منظر شیعه است. برخی از اهل تسنن و ناآگاهان، نسبت برتری امام علی (علیه السلام) را بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شیعه نسبت داده و عوام خود را به آن خوی داده و بر ضد شیعه تحریک کردهاند. اما واقعیت چیز دیگری است و مقام پیامبر اسلام نزد شیعه بسی بالاتر و عمیقتر از آنچه که در میان اهل سنت است، میباشد. این برتری در تمامی آثار به جا مانده از عالمان شیعه قابل مشاهده است. یکی از موارد، آثار مرحوم استاد معرفت (رحمة الله علیه) است که مانند تمامی عالمان شیعه، به عصمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تمامی مراحل و اعم از گناه و خطا و اشتباه در عرصه وحی و غیره معتقد است. در اینجا به دو نمونه اشاره میشود.
الف. قصه ورقة بن نوفل
در کتب مهم اهل سنت مثل صحیح بخاری، صحیح مسلم، تاریخ ابن هشام و طبری درباره آغاز وحی و چگونگی موضع پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطالبی ذکر شده که نه با موضع قرآنی شیعه و نه با عقل و منطق و تاریخ سازگاری دارد. در این قصه ساختگی، ترس و وحشت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، نزدیک شدن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خودکشی از شدت وحشت، سؤال او از خدیجه برای فهمیدن حال خود، برتری خدیجه از پیامبر در کشف حالت جدید (بعثت)، سؤال از ورقة بن نوفل مسیحی توسط خدیجه و اطمینانبخشی ورقة به پیامبر و بشارت به پیامبری او به نمایش گذاشته شده است. (23)
استاد معرفت بارها اساس این افسانه را طبق مبانی شیعه نقد میکند و در آثار خود میگوید:
1. پیامبر از هر جهت به کمال میرسد؛ آنگاه به رسالت مبعوث میشود. چنین موجودی ترس و وحشتی ندارد و در رسالت خویش شک نمیکند.
2. چگونه عقل زنی مثل خدیجه بر عقل پیامبر الهی برتری دارد؟
3. اختلاف درونی این افسانه به قدری از نظر الفاظ زیاد است که نمیشود به آن اعتماد کرد.
4. اگر این افسانه صحیح است، چرا طبق مدارک موجود، ورقة به پیامبر ایمان نیاورد و کافر از دنیا رفت؟ (24)
ب. افسانه غرانیق
در کتاب معروف اهل سنت یعنی تاریخ طبری قصهای نقل و ادعا شده سند آن صحیح است. بر اساس این داستان، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی در اطراف کعبه نشسته بود و در آرزوی تقارب با قریش به سر میبرد که بر او سورهی نجم نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همزمان آن را برای اصحاب میخواند تا رسید به آیه بیست سوره نجم و شیطان از نزد خود جملاتی بر زبان پیامبر انداخت و بعد از آیه وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى دو آیه شیطانی اضافه شد که «تلک الغرانیق الاولی و ان شفاعتهن لترتجی؛ یعنی: «این پرندگان زیبا که بلند پروازند از آنها امید شفاعت میرود» که منظور همان سه بت معروف، به نامهای لات، عزّی و منات است که در آیات سوره نجم آمده است. مسلمانان و مشرکان خوشحال شدند که دیگر جنگی اتفاق نخواهد افتاد. بعد جبرئیل در خانه آن حضرت نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرود آمد از او خواست تا سوره را بخواند. وقتی پیامبر آیات شیطانی را خواند، جبرئیل نهیب زد: ساکت شو! این چه گفتاری است که بر زبان راندی؟ پیامبر دانست فریب خورده است. لذا ناراحت شد و از جان خود سیر شد که بر خدا دروغ بستهام. (25)
متأسفانه این قصه مستمسکی برای تخریب اسلام و نوشتن آیات شیطانی توسط سلمان رشدی و کشته شدن شمار بسیاری از مسلمانان شد.
استاد معرفت این قصه را که با مبانی مسلم شیعه در تناقض آشکار است، از نظر سند و متن نقد میکند و میگوید:
1. اسناد این حدیث به هیچ صحابی نرسیده است.
2. گواهی اکثر پیشوایان حدیث به دروغ بودن آن است.
3. تناقض آن با آیاتی صریح که هرگونه رخنه بطلان در آیات خدا را ردّ میکند یا سلطه شیطان را بر بندگان خاص و مؤمنان مخلص مردود اعلام میکند.
4. منافات آن با مقام عصمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که مسألهای اجتماعی است.
5. تناقض آن با آیات دیگر سوره نجم که در آیه 23 آمده است: این خدایان نیستند مگر نامهایی که شما و پدرانتان آنها را به آن نامها نامیدهاید و خداوند هیچ توان به آنها نداده است. (26)
3. تأیید موضع شیعه در نفی تواتر قرائتهای هفتگانه
نظریه تواتر قرائتهای هفتگانه (قرائت عبدالله بن عامر، ابن کثیر مکی، عاصم بن کوفی، ابوعمرو بصری، حمزه کوفی، نافع مدنی و کسایی کوفی) نظریهای مشهور در میان اهل سنت و مورد پذیرش آنان است، اما آنچه که در شیعه شهرت دارد، عدم تواتر این قرائتها است. این مسأله یکی از موارد اختلافی میان شیعه و سنّی است، تا جایی که برخی از اهل سنت گفتهاند: انکار تواتر، کفر است. (27)
استاد معرفت میگویند:
«محققین تواتر قرائات را انکار میکنند و آن را قابل تصور نمیدانند؛ زیرا مقصود از تواتر قرائات سبعه چیست؟ اگر مقصود از نقل همگانی این قرائات، نقل از خود قرّاء سبعه باشد، این فاقد ارزش است. چه مبدأ تواتر باید مقام معصوم باشد تا منقول حجیت پیدا کند. و اگر مقصود تواتر نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا به این قرّاء باشد، این امر ثابت نیست؛ زیرا بیشتر قرّاء، حتی سند قرائت ندارند چه رسد به تواتر، به علاوه بیشتر قرائات از روی اجتهاد شخص بوده و هرگز مستند به نقل و روایت نیست، و اگر فرضاً تواتر قاریان را بپذیریم، این تواتر اثری نخواهد داشت؛ زیرا تواتر برای کسی حجیت دارد که نسبت به خود او حاصل شده باشد نه دیگران. و اگر نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قرّاء و از آنان به دیگران باشد، فاقد شرط تواتر است؛ زیرا اساسیترین شرط تواتر آن است که از مبدأ تا مقصد در تمامی طبقات، نقل همگانی وجود داشته باشد و در این فرض، چنین نمیباشد؛ زیرا در وسط به نقل فرد میرسد و از تواتر ساقط میگردد. (28)»
4. دفاع از موضع شیعه در مقابل اتهام تحریف
بسیاری از عالمان شیعی در مقابل تهمت تحریف به شیعه موضعگیری کرده و کلماتی در این باره گفته و نوشتهاند، اما استاد معرفت (رحمة الله علیه) نه تنها به صورت متفرقه در کتب خود در این زمینه سخن گفتهاند، بلکه کتابی مستقل و عمیق تحت عنوان صیانة القرآن من التحریف نوشته و مباحث جالبی در آن بیان داشتهاند. ایشان غیر از دلایل بطلان تحریف، فصلی را به تصریحات بزرگان شیعه در عدم تحریف آوردهاند و فصل دیگری را نیز در تصریحات بزرگان اهل سنت در پیراستگی شیعه از اعتقاد به تحریف نگاشتهاند.
نکتهای که ایشان در این کتاب نیز طرح کردهاند، تفکیک کتب حدیث از اعتقاد است. یعنی این چنین نیست که اگر در کتب حدیث شیعی روایاتی دال بر تحریف وجود داشته باشد، بتوان گفت شیعه به تحریف معتقد است؛ زیرا اگر چنین باشد باید گفت تمامی فرق و مذاهب سنّی نیز به تحریف قرآن مجید معتقدند؛ زیرا انبوهی از اخبار تحریف در جوامع حدیثی همچون صحاح ستّه و دیگر کتب حدیثی معروف اهل سنت، وجود دارد که متمسک گروهی به نام حشویه شده است. (29)
این کتاب خدمتی بزرگ به مواضع قرآنی شیعی در ردّ اتهامهای ظالمانه است که هنوز هم ادامه دارد و توانسته است بسیاری را بر علیه شیعه تحریک کند.
5. پاسخ به شبهات مستشرقان با مبانی شیعی
الف. از دیرباز، زندیقان شبههافکن، بر قرآن اشکالهایی طرح کردهاند و امامان معصوم بهترین پاسخها را بیان داشته و آثاری ارزشمند به یادگار گذاشتهاند. یکی از آنها در کتاب توحید صدوق وجود دارد که حدیثی بسیار طولانی است. امام علی (علیه السلام) در پاسخ به کسی که ادعا کرده بود در قرآن اختلاف و تناقض وجود دارد، ایراد کرده است و به طور قطع شبیه آن در هیچ منبعی از منابع اهل سنت وجود ندارد. (30) و میتوان گفت پرچمدار اصل دفاع از قرآن و مبانی دین از ائمه معصومین (علیهم السلام) بودهاند.
در عصر کنونی نیز تعدادی از مستشرقان بر قرآن ایرادهای جدیدی مطرح کردهاند و متأسفانه برخی از ایرادها هم نشأت یافته از تبلیغات سوء اهل سنت بر علیه شیعه بوده و همین امر مستمسکی در دستان عدهای از بیدینان شده است. لذا با توجه به موارد زیر، استاد معرفت (رحمة الله علیه) و امثال ایشان بر خود لازم دانستهاند که کتابی برای پاسخدهی به شبهات بنویسند:
مستشرقان، در برخی از نوشتههای خود، در زمینه تحریف قرآن و غیر آن با اتهام به شیعه، بر قرآن اشکال گرفتهاند و مستندهای خود را از نوشتههای برخی از شیعیان گرفتهاند. لذا آقای گولدزیهر یهودی، در کتاب مذاهب التفسیر الاسلامی، از صفحه 286 تا 336، مطالبی را به تفسیر شیعی اختصاص داده و عمدتاً دنبال بهانه برای ایجاد اختلاف در صفوف مسلمانان است؛ ضمن آنکه به علت اعتماد بر منابع اهل سنت در شناخت تفاسیر شیعه، اتهامهای ناروایی بر این مذهب زده است. (31)
روشن است که تنها یک عالم شیعی میتواند پاسخ اتهامهای غربیان را به شیعه بدهد. استاد معرفت (رحمة الله علیه) یکی از عالمانی است که به خوبی در مقیاس وسیع و عمیق از عهده این کار برآمدهاند.
ب. مستشرقان در اتهامهای خود در تضعیف باورهای مسلمانان، مباحث عقلی را دنبال میکنند و به نقل و دلایل روایی و قرآنی پایبند نیستند، چرا که اعتقادی به آنها ندارند. از طرف دیگر جهان اهل تسنّن که با مذهب اشعری رشد کردهاند، در مباحث عقلی، ضعیف و از دلایل فلسفی گریزانند. گروه اندکی هم که به اعتزال جدید گراییدهاند، به افراط راه عقل را پیمودند و آن را به طور کلّی بر متون دینی ترجیح دادهاند؛ با اینکه بسیاری از مطالب، از فهم عقل و عاقلان بالاتر است، گرچه چیزی از مطالب دینی با عقل خالص در تضاد نمیافتد. آری! در این میان تنها عقل شیعی کارساز است و توان پاسخگویی به شبهات را دارد. لذا نه تنها برای حفظ شیعه، بلکه به منظور حفظ قرآن و اسلام باید با رویکردی شیعی به دفاع برخاست.
ج. ترویج شیعه نباید به بحثهای اختصاص شیعه خلاصه شود. شیعه آنگاه مکتبی پویا و مذهبی رو به رشد خواهد بود که خود را مدافع اصل اسلام و مبانی آن بداند و در صف اول مبارزه با بیدینان مروج شرک و کفر قرار گیرد. اگر عالمان دینی شیعه خود را از این عرصه کنار کشند و تنها عالمان سنّی وظیفه دفاع از کیان اسلام را بر دوش کشند، لطمههای فراوان بر مذهب شیعه وارد خواهد آمد و تهمتهای دیگران نسبت به شیعه بسیار کارساز خواهد بود. از این گذشته، آنچه که مورد اشکال مستشرقان است، جزو مبانی قطعی شیعه نیز است و شیعه دو وظیفه عمده دارد. یکی حراست از مبانی دینی مشترک با دیگر مذاهب و دیگری حراست و تقویت مبانی خاص خود.
لذا استاد معرفت (رحمة الله علیه) دست به تألیف کتابی به نام شبهات و ردود حول القرآن الکریم زدند که در 610 صفحه، مطالبی بسیار ارزنده را شامل است. اکثر شبهات مطرح شده مربوط به اصل اسلام است و به شیعه اختصاص ندارند. (32)
6. تنقیح روایات تفسیری برای استحکام میراث شیعی
یکی از اشکالهای اساسی در میراث به جا مانده از گذشتگان در عرصه حدیث، وجود روایاتی بسیار اما ضعیف و مشکلزا در منابع روایی است. در جهان اهل سنت تلاشهایی در ارزیابی روایات و تفکیک ضعیف از غیر ضعیف شده است، اما در جهان شیعه این روند به صورت سازمان یافته و وسیع و مورد قبول همگان انجام نیافته است. زمانی حضرت علامه طباطبایی خواستند این کار را در محدوده، کتاب بحارالانوار به انجام رسانند، اما گروهی مانع شدند، شاید اگر ایشان آن کار را انجام میدادند، نتیجه آن و آثارش بر فرهنگ شیعی بسی فزونتر از ارزش تفسیر المیزان میبود، گرچه تفسیر المیزان در جهان شیعه و سنّی بینظیر است.
استاد معرفت با نگارش تفسیر الاثری، تنقیح روایات شیعی را در عرصه تفسیر هدف خود قرار دادند و بیشترین روایات را در عرصه تفسیر آیات همراه با تنقیح و تهذیب علمی همراه با گروهی از محققان آغاز کردند. ایشان تا انتهای سوره بقره کار خود را انجام دادند، اما با رحلت جانسوز ایشان، آنچه بعد از سوره بقره آماده شده است، تنها انبوهی از روایات تفسیری فریقین است که بدون تنقیح و تهذیب استاد فعلاً بر زمین مانده است.
استاد در مقدمه تفسیر اثری میگوید:
«تفسیر قرآن با تمامی اشکال و اقسام آن، بینیاز از مراجعه به اصول و اقوال نقل شده از سلف صالح و دیگر بزرگان نیست. لکن در این عرصه، در برخی از این آثار، میان اثر سالم و ناسالم خلط صورت گرفته، به شکلی که نیازمند غربال کردن و پژوهشی کامل است تا صدف سفالین از صدف حقیقی بازشناسی شود و جواهرات از سنگها تفکیک گردد، این تفسیری که اکنون پیش روی شما است نهایت تلاش برای شناخت اخبار صحیح از ضعیف در مسائل مربوط به قرآن کریم است. کوششی در پرتو محکمات استوار کتاب و سنت، همراه با پردازش فنی بر طبق قواعد ارزشیابی آثار. (33)»
7. تقویت موضع شیعه در تعریف بطن آیات
از دیرباز شیعه متهم شده که با باطنگرایی بیضابطه، ظاهر قرآن را رها ساخته و برای اثبات عقاید خویش و تفسیر آیات بر اساس ولایت امامان خود، روی به سوی تأویلی ناروا بر اساس وجود بطون آیات گذاشته است. میتوان گفت در اکثر کتبی که اهل سنت درباره مواضع قرآنی شیعه نگاشتهاند، بر تأویل شیعی اشکال کرده و آن را مستمسکی برای محکومیت این مذهب قرار دادهاند.
دکتر محمدحسین ذهبی با لحنی خاص میگوید:
«شیعه تنها اکتفا به وجود ظاهر و باطن برای قرآن نکرده است، بلکه رسیدهاند به اینکه قرآن هفتاد و هفت بطن دارد و کلامشان به اینجا خاتمه پیدا نکرده است؛ بلکه کلام را ادامه دادهاند و ادعا کردهاند که خداوند ظاهر قرآن را برای دعوت به توحید و نبوت و رسالت قرار داده است و باطن آن را در دعوت به امامت و ولایت و مسایل مربوط به آن دو قرار داده است. (34)»
آقای ذهبی در بررسی برخی تفاسیر شیعه نیز، مواردی را ذکر میکند که برخی عالمان بدون توجه به ظاهر قرآن و بیهیج ارتباطی با آن، مطالبی را به عنوان بطن، مطرح کردهاند. استاد معرفت (رحمة الله علیه) با هوشیاری تمام و اعتقادی قوی نسبت به مباحث مربوط به بطن و تأویل در این وادی، وارد شده و نتیجهای را حاصل کردهاند که برای شیعه در عرصه تفسیر و رابطه ظاهر با باطن قرآن مجید بسیار سودمند است.
استاد معرفت معتقد است تأویلی که از آن به بطن تعبیر میشود از دلالتهای التزامی کلام با لزوم غیر بین است. یعنی تأویل بیان همان معنای واقعی است که مراد آیه است، اما با دلالتی پنهان که نیازمند دقت نظر است. پس تأویل، کوشش برای فهم معنای عام و کلی و در عین حال خفی و پنهان است که در بطن آیه وجود دارد. این معنای عام و کلی باید با معنای ظاهری آیه ارتباطی وثیق داشته باشد، به شکلی که معنای ظاهر، معنای خاص و معنای باطن، معنایی عام و شامل آن خاص باشد. پس ما هرگاه قیود غیردخیل در حکم ظاهری را حذف کنیم، معنای عام که همان بطن است به دست خواهد آمد و در نتیجه میتواند مصداقهای فراوانی پیدا کند. به عنوان مثال آیه فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (35) در مورد پرسش از عالمان بنی اسرائیل نازل شده و این ظاهر آیه است اما با خلع قیود غیردخیل در حکم، معنایی عام پیدا میشود که عبارت است از ضرورت رجوع جاهل به عالم در مسایلی که نمیداند و به فهم آنها نیاز دارد. در نتیجه سؤال از امامان معصوم که نسبت به ما عالم هستند و ما جاهل نیز تحت آیه مندرج خواهد بود. به تعبیر دیگر، امامان معصوم اهل ذکرند و مصداق آیهاند. و این معنا بر اساس معنای بطنی آیه است. (36)
پس طبق، رأی استاد در بطنیابی آیات، باید حداقل سه مرحله را پیمود:
الف. استخراج معنای کلی آیه که هدف و مراد واقعی خداوند از انزال آن بوده است.
ب. الغای قیود و خصوصیات همراه آیه که در مراد خداوند دخیل نیستند.
ج. تطبیق قاعده بر مصداقهای جدید و موارد نو.
8. تبیین و تأیید تأویلهای اهل بیت (علیهم السلام)
چنان که قبلاً اشاره شد، برخی از عالمان سنّی مذهب، روایات تأویلی امامان شیعه را مصداق تأویل باطل و تفسیر به رأی شمردهاند. همین نکته موجب آن شده که استاد معرفت (رحمة الله علیه) در برخی از کتب خود، بابی را تحت عنوان تأویلات مأثورة عن ائمة اهل البیت بگشاید و در آن به تبیین و تأیید تأویلهای امامان معصوم بپردازند. ایشان در این زمینه دو مسأله را طرح کردهاند:
الف. تشکیک و ردّ بسیاری از روایات ضعیف و ناصحیح که تأویلهای ناروا را به امامان نسبت دادهاند که بهانهای در دستان دشمنان اهل بیت (علیه السلام) شده است.
ب. تبیین روایات تأویلی صحیح و تأیید آنها.
ایشان در مورد اول، مذهب باطنیه را به باد انتقاد میگیرد. و در مورد دوم، نمونههایی را ذکر میکنند و به توضیح آنها میپردازند. به عنوان مثال، در آیه شریفه:
وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ * أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ * وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ (37)
ابتدا اقوال و روایاتی را ذکر میکند که دلالت میکند بر اینکه منظور از میزان عدل است، (38) سپس روایتی را ذکر میکند که منظور از آن امام عادل است (39) و پس از آن روایتی نقل میکند که منظور از «میزان» امام است (40) و در نهایت روایتی از امام باقر (علیه السلام) میآورد که میفرماید:
قسط در ظاهر همان عدل است و عدل در باطن امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) است. (41)
بعد استاد میگویند:
تأویل میزان به امام علی (علیه السلام) بدان جهت است که او معیار بازشناسی حق از باطل است. (42)
بخش سوم: رابطه ویژه اهل بیت (علیهم السلام) و قرآن از منظر استاد معرفت
غیر از آنکه استاد معرفت (رحمة الله علیه) در تمامی آثار خود، به دفاع از اهل بیت (علیهم السلام) و تبیین جایگاه آنان در مباحث قرآنی پرداختهاند، کتابی خاص به نام اهل البیت (علیهم السلام) و القرآن الکریم نوشتهاند و مبانی شیعه در «رابطه اهل بیت (علیهم السلام) و قرآن» را تبیین و مورد تأکید قرار دادهاند. همچنین فصل هشتم کتاب تفسیر و مفسران به میزان 66 صفحه را به نقش اهل بیت (علیهم السلام) در تفسیر اختصاص دادهاند.
استاد معرفت، رابطه عمیق ولایی و باطنی با ائمه (علیهم السلام) داشتهاند که گاهی برای حل مشکلات علمی از طریق معنوی با آنان رابطه برقرار میکند و هم از منظر علمی و اعتقادی دارای ایمانی کامل نسبت به آنان بود؛ به طوری که تمامی حرکتهای قرآنی خود را برای اعتلا و تبیین مقام آنان، انجام میدادند. (43)
در اینجا به چند نمونه از آرای استاد معرفت (رحمة الله علیه) پیرامون رابطه اهل بیت (علیهم السلام) با قرآن اشاره میشود:
1. اهل بیت (علیهم السلام) آگاه به معانی تمام آیات
استاد معرفت همانند تمامی عالمان شیعه، هم به آگاهی اهل بیت (علیهم السلام) بر تمامی آیات قرآنی معتقد میباشد و هم با بهترین اسلوب و زیباترین بیان، همراه با دلایلی روشن و قابل فهم برای جهان اهل سنت به تبلیغ و ترویج این ایده پرداختند.
ایشان در این زمینه میگوید:
اهل بیت راسخان در علم و مصداق کامل صفت «اهل الذکر» اند که تفسیر و تأویل قرآن را یک جا میدانند، لذا فقط اینانند که برای همیشه شایستگی مرجعیت امت در فهم معانی قرآن و آموزش آیات آن را دارند، ایشان دروازههای هدایت و چراغهای فراروی ظلمت و کشتیبان نجات امتند.
استاد معرفت عبارتها و روایات مختلفی در این زمینه ذکر میکنند. از جمله:
ابن مسعود میگوید:
قرآن را نزد بهترین مردم پس از پیامبر به پایان بردم. به او گفته شد: او کیست؟ گفت علی بن ابیطالب.
ابن مسعود همچنین میگوید:
قرآن بر اساس هفت حرف نازل شده است و هیچ حرفی نیست مگر اینکه ظاهر و باطنی دارد و علم ظاهر و باطن آنها همه نزد علی بن ابیطالب (علیه السلام) است. (44)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
همواره خداوند میان ما اهل بیت (علیهم السلام) کسانی را (برای مردم) برمیگزیند که قرآن را از آغاز تا انجام میداند. (45)
2. ضرورت تمسک به اهل بیت (علیهم السلام) در مباحث قرآنی
مرجعیت اهل بیت (علیهم السلام) و ضرورت تمسک و بهرهبرداری از علم لدنّی آنان در تفسیر و علوم قرآن، یکی از مبانی شیعه در مورد قرآن کریم است. لذا استاد معرفت (رحمة الله علیه) در آثار خویش بر آن اصرار ورزیدهاند.
ایشان دومین نتیجهای که از حدیث ثقلین میگیرند عبارت است از: تداوم امامت اهل بیت (علیهم السلام) به طور جاودانه در طول حیات امت، و اثبات مرجعیت بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در فهم امور دینی و معانی قرآنی، آن هم مرجعیتی خطاناپذیر و مصون، بسان مرجعیت قرآن. (46)
ایشان از سید امین عاملی نقل میکند که پیامبر در حدیث ثقلین، اهل بیت (علیهم السلام) را با قرآن در چند چیز یکسان قرار داده است. برخی از موارد از این قرار است:
1. مانند قرآن، مردم مأمور به تمسک به اهل بیت (علیهم السلام) هستند.
2. هرکس به دامان آنان چنگ زند، گمراه نخواهد شد، مانند کسانی که به قرآن چنگ زند که گمراه نمیشود.
3. جدایی از ایشان، یا پیشی گرفتن بر آنان، یا عقب ماندن از آنان و پیروی کردن از دیگران، جایز نیست. (47)
3. نقش اهل بیت (علیهم السلام) در تفسیر
اهل بیت (علیهم السلام) به علت عصمت و خطاناپذیری، در هر موردی سخنی گویند، حجت شرعی است و کلامشان از منظر عقل و نقل باید پیروی شود. از طرفی طبق سفارش اکید پیامبر اسلام، آنان هرگز از قرآن جدا نمیشوند و قرآن هم هرگز از آنان جدا نمیافتد. بنابراین، در صورتی میتوان به قرآن عمل کرد که از طریق اهل بیت (علیهم السلام) باشد و در صورتی انسان به اهل بیت (علیهم السلام) وفادار باقی خواهد ماند که به قرآن عمل کند. پس پیروی از هر یک از ثقلین بدون دیگری، به منزله تباه سازی هر دو است چرا که به منزله گمراهی و عدم رعایت حق این هر دو اثر گرانبها است.
تکمیل دین اسلام با تعیین جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر ائمه (علیهم السلام) صورت پذیرفته است. پس هر کجا آنان کلامی، دارند بدون چون و چرا باید مورد عمل قرار گیرد.
استاد معرفت در انتهای جلد اول تفسیر و مفسران، و بعد از ذکر ده مسأله پیرامون تفسیر اهل بیت (علیهم السلام) میگویند:
“گرچه در این بخش، سخن به درازا کشید، همین نمونههای دهگانه کافی بود تا روشنگر این جهت باشد که کلید اصلی فهم قرآن- به طور کامل- در دست عترت طاهره است و چارهای جز سر فرود آوردن در پیشگاه رفیع این خاندان نیست. أُوْلَئِكَ الَّذِینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ؛ (48) اینان همانهایی هستند که خدا هدایتشان کرده، پس، از هدایت آنان را پیروی کرده راه خود را بیاب. (49)”
البته در مورد تفسیر اهل بیت (علیهم السلام) و نحوه ارتباط میان ثقلین، اختلاف است. گروهی معتقدند در هر موردی روایتی وجود داشت، به تفسیر آیات میپردازیم، اما اگر روایتی یافت نشد، متوقف میشویم؛ چرا که تنها آنان قرآن را میفهمند، گروه دیگری نیز در روایات از نظر سند و دلالت، دقت نمیکنند و بسیاری از روایات ضعیف و احیاناً نامعقول را در تفسیر مورد استفاده قرار میدهند. و گروه دیگری هستند که برای تفسیر اهل بیت نه نقش کلیدی قایلاند و نه ضرورتی به مراجعه به تفاسیر آنان به عنوان منبع قطعی و بیخطا معتقدند. اما موضع استاد معرفت (رحمة الله علیه) در هر دو مورد بر اساس منش عالمان دینی و طبق قواعد اصولی و فقهی است، لذا در هر دو مورد با دقت و هوشیاری لازم به امر تفسیر میپردازد.
در مورد اول، نقش اهل بیت (علیهم السلام) را کلیدی میداند و بیان میدارد که آنان درصدد نشان دادن تفسیر درست به مردم بودهاند و راه فهم قرآن به هیچ وجه نسبت به دیگران بسته نیست فقط باید با توجه به راهنماییهای امامان باشد.
ایشان میگویند:
“نقش ائمه (علیهم السلام) کلیدی است. راه و روش یاد میدهند، ائمه میگویند در تفسیر آیات به ظرایف توجه کنید، نه به عبارت ساده لفظ آیه، مثل مسح بعض سر که امام صادق (علیه السلام) میفرماید: لمکان الباء. (50)”
در جای دیگری میگویند:
«نقشی که امامان اهل بیت (علیهم السلام) در تفسیر قرآن ایفا کردند، نقش تربیتی- آموزشی و راهنمایی مردم به راههای تفسیر بود، اینان بیان کردند که شیوه شایسته برای فهم معانی کلام خدا چیست و کیفیت احاطه بر نکات دقیق و اسرار این کلام جاودانه الهی چگونه است؟ لذا تفسیر اینان از قرآن که در قالب روایات به ما رسیده است، جنبه الگویی دارد که بر امت و دانشمندان عرضه داشتهاند تا شیوههای تفسیری را بیاموزند، آن هم شیوههایی که بر پایههای مستحکم و اصولی استوار بنا نهاده شده است. (51)»
در مورد نقد روایات منسوب به امامان (علیهم السلام)، ایشان معتقدند که حدیثسازی در تفاسیر مربوط به ائمه اهل بیت (علیهم السلام) رواج فراوانی داشته است؛ زیرا دروغپردازان با درک موقعیت بالای اهل بیت (علیهم السلام) در میان امت، زمینه مناسبی برای ترویج سخنان باطل خود یافتهاند. (52)
درست به همین دلیل است که ایشان، همت اصلی خود را در التفسیر الاثری الجامع تنقیح روایات تفسیری و جداسازی روایات صحیح از غیرصحیح با روش نقد متن و سند، قرار میدهند. (53)
پینوشتها:
1. عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
2. ر. ک: آفتاب معرفت، ویژهنامه چهلمین روز ارتحال، ص 12.
3. همان، ص 11 (سخنرانی علامه در نکوداشت خود)
4. نگارنده در سال 1385، در کنفرانس وحدت با دکتر وهبة الزحیلی ملاقات کردم و به ایشان گفتم: شیعه اعتقادی به تحریف ندارد، ایشان گفتند اینها را بنویسید و پخش کنید.
5. مجمع البیان فی علوم القرآن، (مقدمه)، چاپ مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
6. همان.
7. ر. ک: التفسیر و المفسرون، ج2، ص 76.
8. ر. ک: التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص 911؛ و ر. ک: تفسیر و مفسران، ج1، ص 286؛ التفسیر و المفسرون فی ثوبة القشیب، ج1، ص 301. ایشان در تفسیر اثری میگویند: «و علی ای حال فان التفسیر المأثور عن صحابی جلیل اذا صح الطریق الیه فانّ له اعتباره الخاص فاما ان یکون قد اخذه من رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و هو الاکثر فیما لا یرجع الی مشاهدات حاضرة او فهم الاوضاع اللّغویة او ما یرجع الی آداب و رسوم کانت رائجة و أشباه ذلک فان من الضروری أنّه مستند الی علم تعلّمه من ذی علم و الّا فهو موقوف علیه و مستند الی فهمه الخاص». (ص 99)
9. التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص 103، حدیث 103.
10. همان، ص 103، ح 93.
11. التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص 104، ذیل حدیث شماره 97.
12. همان، ص 105.
13. ر. ک: استاد جعفر سبحانی، حدیثشناسی، ص 50، ترجمه محسن احمدوند.
14. ر. ک: التفسیر الاثری الجامع، ذیل آیه 274 سوره بقره، (چاپ نشده)
15. همان، ذیل آیه 98 سوره بقره.
16. همان، ذیل آیه 196 سوره بقره.
17. ایشان در آخرین سطرهای مربوط به تفسیر سوره حمد مهمترین حدیث را به عنوان پایانبخش سوره آوردهاند. در این حدیث آمده است: فقال الرجل یا رسول الله فکیف لی ان اعلم أنّی قد والیت و عادیت فی الله. و من ولی الله حتی أو الیه و من عدوه حتی اعادیه؟ فاشار له رسول الله الی علی (علیه السلام) فقال: أتری هذا؟ قال بلی، قال: ولی هذا ولی الله فواله و عدوه عدو الله فعاده و وال ولی هذا و لو انّه قاتل ابیک و ولدک وعاد عدو هذا و لو انّه ابوک او ولدک. التفسیر الاثری الجامع، ص 397.
18. روزی این جانب به ایشان عرض کردم کتاب التمهید در جهان شیعه بینظیر است. ایشان فرمودند: نه تنها در جهان شیعه، بلکه در میان اهل سنت همانندی ندارد و کتابی با این عنوان و محتوا و وسعت نگارش نیافته است.
19. ر. ک: آفتاب معرفت، ویژهنامه چهلمین روز ارتحال استاد معرفت، صص 29-28.
20. تفسیر و مفسران، ج1، ص 15.
21. التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص 21.
22. آفتاب معرفت، ویژهنامه چهلمین روز ارتحال، صص 9-8.
23. ر. ک: سیره ابن هشام، ج1، صص 255-252؛ صحیح بخاری، ج1، صص 4-3؛ صحیح مسلم، ج1، صص 99-97؛ تاریخ طبری، ج2، صص 303-298؛ تفسیر طبری، ج3، ص 161.
24. ر. ک: التمهید فی علوم القرآن، ج1، صص 84-78.
25. ر. ک: علوم قرآنی، صص 37-36؛ التمهید، ج1، صص 87-85.
26. همان، ص 87 و بعد.
27. ر. ک: البیان فی تفسیر القرآن، ص 123، به نقل از: مناهل العرفان، ص 428.
28. علوم قرآنی، 192.
29. ر. ک: تحریفناپذیری قرآن، ص 159.
30. ر. ک: توحید صدوق، صص 269- 254، حدیث 5؛ جامعالبیان فی الاحادیث المشترکة حول القرآن، صص 80-66، از محمدعلی اسدینسب.
31. ر. ک: مذاهب التفسیر الاسلامی، صص 336-286.
32. ر. ک: شبهات و ردود، ص 1، ص 610.
33. التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص 6.
34. التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص 23.
35. نحل، آیه 43.
36. ر. ک: التأویل فی مختلف المذاهب و الآراء، صص 62-33؛ والتفسیر الاثری الجامع، صص 48-29.
37. الرحمن، آیات 9-7.
38. بحارالانوار، ج10، ص 187.
39. همان، ج24، ص 309، ح 12.
40. تفسیر عیاشی، ج1، ص 189، ح 19.
41. همان، صص 189-188، ح 18.
42. ر. ک: التأویل فی مختلف المذاهب و الآراء، صص 64-62.
43. ر. ک: آفتاب معرفت، یادنامه چهلمین روز ارتحال، صص 9-8
44. ر. ک: تفسیر و مفسران، ج1، ص 447 به نقل از: تاریخ دمشق، ج3، ص 25، شماره 1048.
45. همان، ص 448، به نقل از: بصائرالدرجات، ص 194، شماره 6.
46. التفسیر و المفسرون، ج1، ص 442.
47. ر. ک: همان، صص 443-442، به نقل از: اعیان الشیعة، ج1، ص 370.
48. انعام، آیه 90.
49. تفسیر و مفسران، ج1، ص 528.
50. فصلنامه بینات، شماره 44، ص 59.
51. تفسیر و مفسران، ج1، ص 451.
52. ر.ک: همان، صص 467-459.
53. ر. ک: التفسیر الاثری الجامع، ج1، ص 6.
منبع مقاله :
نصیری، علی؛ (1387)، معرفت قرآنی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.