خانه » همه » مذهبی » آیین بودایی

آیین بودایی

آیین بودایی

آیین‌بودایی در طول بیست‌وپنج قرن به صورت سنت و تمدن دینی متمایزی در کلّ قاره‌ی آسیا گسترش یافته، ولی درعین‌حال همیشه به آسانی پذیرای تنوّع محلّی بوده است. این مطلب خصوصاض در مورد شکل‌های زندگی اجتماعی بوداییان

06667 - آیین بودایی
06667 - آیین بودایی
 
نویسنده: چارلز هَلیسی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان

 

Buddhism
آیین بودایی در طول بیست‌وپنج قرن به صورت سنت و تمدن دینی متمایزی در کلّ قاره‌ی آسیا گسترش یافته، ولی درعین‌حال همیشه به آسانی پذیرای تنوّع محلّی بوده است. این مطلب خصوصاض در مورد شکل‌های زندگی اجتماعی بوداییان صادق است؛ زندگی اجتماعی بوداییان در چین وجه ‌اشتراک زیادی با ارزش‌های کنفوسیوسی یافته است درحالی‌که ارزش‌های اجتماعی بوداییان جنوب آسیا با هندوها اشتراک بیش‌تری دارد. در نتیجه، شکل‌بندی‌های اجتماعی و کرد و کارهای سنت بودایی به لحاظ تاریخی تنوّع و گوناگونی خارق‌العاده‌ای داشته است، به نحوی که نخستین غربی‌هایی که به مطالعه‌ی آیین بودایی پرداختند به دشواری می‌توانستند تشخیص دهند که دین ژاپنی‌هار بطی به دین تایلندی‌ها داشته باشد. درعین‌حال، اندیشمندان بودایی نیز هیچ تلاشی برای تعریف ماهیت جامعه‌ی آرمانی و توضیح این تنوع نکرده بودند، خصوصاً در مقایسه با روشنفکران ادیانی مثل اسلام و آیین هندو. ولی این وضع در قرن بیستم تغییر کرد و اکنون توجه و علاقه به تقریر و تدوین معرفت اجتماعی و ارزش‌های اجتماعی بودایی از ویژگی‌های بارز آیین بودایی معاصر در سراسر جهان است.
به لحاظ سنتی، تفکر هنجاری بودایی‌ها درباره‌ی زندگی اجتماعی تقریباً دوپهلو و همراه با دودلی و تردید بود. مثلاً، آگانّا سوتا که اسطوره‌ای دینی درباره‌ی خلقت اجتماع است، پیدایش عناصر اساسی زندگی اجتماعی همچون خانواده را پاسخ و واکنشی به بی‌اخلاقی و طمع‌ورزی معرفی می‌کند. علاوه براین، ساختارهای اجتماعی نهادی‌شده ذاتاً بی‌اعتبار و به لحاظ اخلاقی محلّ تردید تصویر می‌شوند، زیرا در این ساختارها غالباً میل باطنی آدمیان به شر پذیرفته و گاهی ترغیب می‌شود. در سایر تعبیرهای مرجع، زندگی اجتماعی به دلیل ناپایداری طبیعی و ریاکاری معمول در روابط آدمیان، سرچشمه‌ی رنج و عذاب‌های گریزناپذیر است. زندگی اجتماعی واقعی شواهد فراوانی در تأیید این تصویر تیره و تار فراهم می‌کرد. زندگی آرمانی بودایی، در پی ریشه‌کن ساختن تمایل به شر و پایان دادن به رنج بود. این زندگی آرمانی غالباً بسیار فردی و آزاد از مسئولیت‌های اجتماعی تصویر می‌شد و تعامل‌های اجتماعی نیز محدود به روابط خودخواسته میان کسانی می‌شد که فقط به واسطه‌ی درجات معنوی از هم متمایز می‌شدند. این آرمان به صورت رهبانیت بودایی (sangha) نهادینه شد که همه‌ی الگوهای وابستگی و سلسله‌مراتب موجودت در اجتماعات بشری در آن منع می‌شد. خلاصه‌ی کلام، اندیشمندان بودایی همگی بر این باور بودند که زندگی در جامعه هرگز راه به رستگاری نمی‌برد و نتیجه می‌گرفتند که بهترین کار پرهیز از مشارکت در دغدغه‌ها و آرزوهای جامعه است. ایننگرش منفی در قبال زندگی اجتماعی سرچشمه‌ی بسیاری از انتقادها و سرزنش‌هایی است که آیین‌های رقیب در چین و هند بر ضد آیین بودایی مطرح می‌کنند.
تفکر سنتی بودایی هرچند هیچ امکانی برای اصلاح واقعی جامعه‌ی بشری قائل نیست، اما بعضی فضیلت‌های اجتماعی را توصیه می‌کند تا رنج و بیداد زندگی اجتماعی به حداقل برسد. این فضیت‌ها شامل احترام به والدین، سخاوت، قدرشناسی، شکیبایی و اعتدال است. تعریف دقیق این فضیلت‌ها و تأکید بر سایر فضیلت‌های اجتماعی در میان بوداییان، در جوامع گوناگون متفاوت بود. در آموزه‌های سنتی بودایی، پادشاهی بهترین ساختار سیاسی دانسته می‌شود و برعهده‌ی پادشاه است که قانون را اجراء و رفاه و آسایش همگانی را تأمین کند، اما باز هم هیچ توافق نظری بین بوداییان وجود نداشت که‌این قانون چیست یا جامعه‌ی نیک و سالمی که پادشاه باید برقرار کند، کدام است.
جنبه‌هایی از تفکر بودایی به وفور برای مشروع ساختن ساختارهای اجتماعی موجود به کار گرفته می‌شد. آموزه‌ی کارما توضیح می‌دهد که چگونه برخی از جنبه‌های وجود فعلی شخص نتیجه‌ی کردارهای پیشین اوست. در تفکر سنتی بودایی، کارما با سلسله‌ مراتب موجود در کیهان‌شناسی بودایی همبستگی داشت که شامل درجاتی از بهشت و دوزخ و همچنین انسان‌ها و حیوانات و ارواح می‌شد؛ تولد آینده‌ی شخص در یکی از این اقالیم براساس خیر و شرّی رقم می‌خورد که شخص در زندگی فعلی انجام می‌داد، همان‌طور که وضعیت فعلی شخص نتیجه‌ی اعمال گذشته‌ی او بود. سلسله ‌مراتب اجتماعی موجود بین آدمیان در هر اجتماع معینی در بطن همین سلسله‌ مراتب کیهانی جای می‌گرفت و به ‌این ترتیب نابرابری‌های اجتماعی به ‌مثابه پیامدهای عادلانه‌ی عمل اخلاقی یا ضداخلاقی توجیه می‌شد. این جهان‌بینی دینی اساساً فحوای محاظه‌کارانه داشت؛ شاید افراد می‌توانستند موقعیت خویش را در این سلسله مراتب کیهانی و اجتماعی تغییر دهند، ولی خود این سلسله ‌مراتب ثابت و بی‌تغییر بود.
در قرن بیستم، کیهان‌شناسی و تولد دوباره و کارما دیگر محورهای اصلی تفکر بودایی نیست، چون دانش علمی مدرن چنین عقایدی را غالباً در مظان تردید قرار می‌دهد. درنتیجه، بر جنبه‌های دیگری از تفکر بودایی تأکید شده که غیر از تأکیدهای سنتی است، هر چند که ‌این بازاندیشی به طور کلّی به صورت بازگشته به آموزه‌های اصیل بودا انجام شده است که پنج قرن پیش از میلاد مسیح می‌زیست و بینان‌گذار آیین بودایی بود. در این بازاندیشی، هنوز هم فرد کانون توجه است نه اجتماع، ولی به جای تعبیر سنتی کارما، تأکید خاصی روی توانایی انسان برای تفکر انتقادی، کنترل اخلاقی و ذهنی بر خویشتن، و تغییر در پرتو فهم بهتری از ماهیت انسان و جهان طبیعی صورت می‌گیرد. این بازاندیشی همچنین بیانگر امکان اصلاح، اگرنه تغییر، ساختارهای جامعه در پرتو دانش بیش‌تر است و نه پذیرش این ساختارها به عنوان مقدرات آسمانی.
امکان تغییر اجتماعی، بوداییان را به بازنگری ریشه‌ها و منابع سنت‌شان و جست‌وجوی سرمشق‌های تازه‌ای برای جامعه‌ی بهتر سوق داده است. بعضی از بودایی‌ها تصویر آرمانی معابد راهبان بودایی در متون بودایی را سرمشق الهام‌بخشی برای جامعه‌ی کامل دانسته‌اند. این جامعه‌ی داوطلبانه برپایه‌ی پرهیز از شرارت‌های اساسی همچون ارضای نفس و طمع‌ورزی بنا می‌شود، همان‌طور که در ممنوعیت استفاده از پول بین راهب‌ها و تأیید فضایلی مثل فروتنی و انضباط که خطرات فردگرایی را مهار می‌کنند دیده می‌شود. در ساختارهای حاکم بر ای معابد به اجماع و وفاق اولویت داده می‌شود، که از نظر بودایی‌های معاصر شکل تمام‌عیار دموکراسی است، درحالی‌که جهت‌گیری اقتصادی آن سوسیالیستی است و همگان در منابع جامعه شریک و سهیم‌اند و این اشتراک بر اخلاق قناعت استوار است. این جامعه حول محور گرایش همگانی به رشد معنوی سازمان می‌یابد؛ رشدی که با انگاره‌ی رستگاری نزد بوداییان انطباق دارد و همه‌ی اعضای جامعه از مشارکت در آن نفع می‌برند. برای اجرای این سرمشق گام‌های اولیه‌ای برداشته شده است، مثل برنامه‌ی سوسیالیسم بودایی اونو در برمه؛ ولی این تلاش‌ها چندان نویدبخش نبوده است.
روند مهم دیگری که در بوداگروی معاصر دیده می‌شود، تأکید تازه‌ای است که بر فعالیت اجتماعی شده است. وقتی این جهت‌گیری جدید برای نخستین‌بار در اوایل قرن بیستم پدیدار شد به طور مستقیم تحت‌تأثیر ارزش‌های اجتماعی یا اخلاقی سنت بودایی نبود، بلکه تلاشی بود برای تضمین این ‌که آیین بودایی در دنیای مدرن ربط و مناسبت خود را ازدست نخواهد داد و از بین نخواهد رفت. تأکید بر فعالیت اجتماعی الهام‌بخش بازنگری در منابع اخلاقی سنت بودایی و جست‌وجو در پشتوانه‌های بودایی برای چنین رفتاری شد. این فعالیت‌ها اکنون به منزله‌ی روش‌های مؤثری برای پرورش و نمایش فضایل سنتی بودایی همچون سخاومت و مهربانی تبلیغ و تشویق می‌شود. اکنون راهبان تشویق می‌شوند که اعمال سنتی خود را با خدمات اجتماعی دیگر کامل کنند تا رنج و آلام ناشی از تغییرات پرشتاب زندگی مدرن را در سراسر جهان تسکین دهند. در دنیای بودایی نیز مردم از تأسیس مدارس، بیمارستان‌ها و سایر مؤسسه‌های نوع ‌دوستانه حمایت کرده‌اند. با توجه به حجم و وسعت موضوع این فعالیت‌ها، بودایی‌ها غالباً دریافته‌اند که بخشی از اجتماع بزرگ‌تری هستند که فراتر از تک‌تک گروه‌هایی است که در آن عضویت دارند.
بسیاری از متفکران بودایی در جست‌وجوی شالوده‌ی نظام‌مندی برای تفکر اجتماعی بودایی، به آموزه‌ی محوری «پیدایش همبسته» روی آورده‌اند که بیانگر همبستگی بنیادی کلّ واقعیت است. طبق این آموزه، جهان جایی است که در آن هیچ چیز نمی‌تواند جدا و مستقل از سایر چیزها وجود داشته باشد؛ هر موجودی ضرورتاً در رابطه‌ی علّت و معلولی با موجودات دیگر قرار می‌گیرد. این آموزه‌ی وابستگی متقابل حاکی از پیوند فرد با کلّ نوع بشر است و شالوده‌ای برای مسئولیت اخلاقی در قبال دیگران پی‌ریزی می‌کند. این مسئولیت اخلاقی هم در سطح فردی است هم در سطح اجتماعی و هر شخص و گروهی را به فعالیت برای حلّ مسائل جهانی مثل خلع سلاح هسته‌ای و بحران زیست‌محیطی مکلّف می‌کند. البته ‌این حرکته به سمت منافع همگانی فراگیرتر فقط محدود به بشریت نیست بلکه عالم طبیعت را نیز شامل می‌شود؛ چون انسان‌ها و عالم طبیعت در آموزه‌ی «پیدایش همبسته» از هم جدایی‌ناپذیرند. به‌این ترتیب، طرفه آن‌که شکل دیگری از تردید و دودلی درباره‌ی جامعه در تفکر بودایی قرن بیستم به وجود آمده است. با این ‌که متفکران مدرن آیین بودایی توجه بیش‌تری به تعریف ماهیت جامعه‌ی خوب داشته‌اند و بوداییان معاصر تلاش کرده‌اند شرایط اجتماعی را بهبود بخشند و جوامع اخلاقی‌تری پدید آورند، اما جنبه‌هایی از تفکر بودایی که ‌ایشان برای توجیه دغدغه‌ها و عملکردهای خود بدان متوسل شده‌اند، مشروعیت تقسیم انسان‌ها به صورت جوامع جداگانه با ساختارهای خاص، یا حتی مشروعیت اندیشیدن به اجتماع بشری را جدا از دنیای بزرگ‌تری که با آن وابستگی متقابل دارد، از اساس متزلزل می‌کند.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد