مقدمةً به چند نكته اشاره مي شود.
1ـ اشك ريختن و گريه در وفات عزيزان نه تنها بدعت نيست بلكه يك امر ممدوح بوده و حتي پيامبران الهي در مصييت هاي مختلف گريه مي كرده اند. در قرآن درباره حضرت يعقوب مي خوانيم كه در فراق يوسف شب و روز مي گريست تا آنجا كه بينائي خود را از دست داد و گفت «و اسفابر يوسف! و چشمان او از گريه و اندوه سفيد شد. [1] در آيه ي 86 مي خوانيم «گفت من غم و اندوهم را تنها به خدا مي گويم و شكايت نزد او مي برم و از خدا چيزهاي مي دانم كه شما نمي دانيد» حتي خود برادرها به ظاهر گريه كردند، و حضرت يعقوب آنها را منع نكرد.[2]2ـ نمونه هاي از حزن و اندوه و گريه و اشك پيامبر (ص) در داغ عزيزان: در مرگ قاسم پسرش فرمود: اي كوه اگر آنچه بمن رسيد، به تو مي رسيد تو را خورد مي كرد[3] و در مرگ خديجه و ابوطالب فرمود: و در اين روزها بر اين امت دو مصيبت وارد گشته است كه نمي دانم بر كدام يك بيشتر جزع و بي تابي كنم[4]، پس معلوم مي شود. حضرت در عزاي آن دو ناله و گريه كرده است، چنانكه فاطمه زهرا (س) به رسول خدا مي آويخت و مي گريست و مي گفت مادرم كجاست، مادرم كجاست؟[5] در شهادت حمزه در حالي كه سخت بيتابي مي كرد گفت: هرگز بمصيتي مانند تو گرفتار نخواهم شد[6] در شهادت جعفر سخت بي تاب شد و گفت بر مانند جعفر، بايد زنان نوحه گر گريه كنند[7] و همچنين فاطمه در رحلت پدر گريه نمود و علي (ع) در مصيبت زهرا (س) اشك ريخت.
3ـ اثر اشك از نظر بعضي از دانشمندان: اويد روسي مي گويد در گريستن لذتي است زيرا انده ها و تأثرات دروني كه در اعماق روح و قلب انسان است با سيلاب و اشك بيرون آمده و نابود مي شوند» و ديگري مي گويد: قطره هاي اشك بدون اينكه به كوشش ما براي جلوگيري از آن توجهي كند فرو ريخته و با افتادن خود روح پر شكنجه ما را آسوده مي كنند.[8]4ـ اگر در مراسم عزاداري و يا جشن و سرور، ارتكاب محرمات تحقق پيدا كند مثلاً آنچه از گفتار ائمه (ع) در دست ما مي باشد بر خلاف آنچه كه در سوال تصور شده، تشويق به عزاداري نموده اند، و پاداشهاي زيادي براي آن بيان نموده اند، كه به بعضي از آنها اشاره مي شود.
1ـ امام صادق (ع) رئيس مكتب جعفري مي فرمايد پيروان ما كه از طنيت ما ساخته شده اند و با آب ولايت ما خمير مايه آنهاسرشته شده است در حزن و اندوه ما ناراحتند و در شاديهاي ما شاد اند.[9]بنابراين اگر شيعه در مصيبت امام حسين (ع) و…اشك ريخت و در روز ولادت يكي از امام ها شاد بود و اين شادي را ابراز داشت، بهترين مصداق براي روايت فوق مي باشد؟
2ـ امام صادق (ع) فرمود: كسي كه قطره اشكي درباره ما بريزد، بخاطر خوني كه از ما ريخته شده و يا حقي كه از ما غصب شده است و يا آبرويي كه از ما هتك شده است و… خداوند در قبال اين اشك ساليان دراز او را در بهشت جاي مي هد،[10]5- گريه بر امامان شهيد، شركت در حماسه آنها و هماهنگي با روح آنها و موافقت با نشاط آنها و حركت در موج آنها است،[11] اين گريه ها است كه حسين (ع) و يارانش را در اعماق جان ملت ها زنده نگهداشته است. هميشه ستمگران خود خواه چه در حيطه شاهان شيعه و چه عامه با عزاداري بر اهلبيت مبارزه نموده اند، و نوعاً كساني اين سؤال را مطرح كرده اند مانند محمد بن عبدالوهاب ها و محمد حامد نقي ها كه با بيرون از مرزهاي اسلامي بي ارتباط نبوده اند. و ممكن نيست ائمه (ع) از اشك و عزاداري كه مردم را در مسير و اهداف ائمه (ع) حركت مي دهد تبري بجويند؟
6- مودت و محبت اهلبيت را همه فرقهاي اسلامي فرض و لازم مي دانند چون قرآن بر آن تصريح دارد[12] اگر انسان بخواهد به اين فريضه عمل كند، جز اين است كه در روزهاي شادماني آنان شادمان و در ايام غم و اندوه آنان اندوهناك گردد. امثال محمد حامد فقي ها بايد جواب دهند كه اين محبت ها چگونه بايد ابراز شود؟ آيا انسان در مرگ عزيزترين بستگانش اشك نمي ريزد؟ و بستگان دور هم جمع نمي شوند اظهار تأسف و ناراحتي نمي كنند؟ و آيا در تولد فرزندي كه مدت ها در انتظارش بوده شاد نمي شود؟
7- عزاداري ها خود نوعي از شعائر اسلامي است كه در قرآن بر آن سفارش شده است (من يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب).[13]
پي نوشت ها:
[1] . يوسف/84.
[2] . يوسف/16.
[3] . ابن واضح يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، مركز انتشارات علمي و فرهنگي، آموزش عالي چاپ سوم، 1363، ج1، ص390.
[4] . تاريخ يعقوبي، همان، ج1، ص394.
[5] . تاريخ يعقوبي، همان، ج1، ص392.
[6] . همان، ص407.
[7] . همان، ص427.
[8] . ر.ك: عطار نژاد، محمد تقي، نسخه عطار (كتابفروشي افتخاري) نل از ره توشه راهيان نور شماره 32، ص 180.
[9] . صابري، عليرضا، الحكم الزاهرة، مؤسسه النشر الاسلامي، جامعه مدرسين قم، 1405 هـ ق، 1363 ش، ج 1، ص238، روايت .1277
[10] . مفيد، محمد بن نعمان، الامالي، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، ص175، روايت 5.
[11] . ر.ك: مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي به ضميمه شهيد، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، 1398، ص121.
[12] . شوري/23.
[13] . حج/32.