ابعاد تمدني ميانهروي اسلامي
ابعاد تمدني ميانهروي اسلامي
مقدمه
براي همه كساني كه اسلام را بررسي و مطالعه كردهاند روشن است كه هدف خداوند متعال از آفريدن، به كمال رسيدن آفريدههاست و ميخواهد استعدادهاي ذاتي نهفته و بالقوه آنها به فعليت برسند؛ اين همان چيزي است كه وجدان فطري انسان هنگامي كه طراحي هستي و هماهنگي و هدفدار بودن خلقت را ملاحظه ميكند، درك مينمايد.
در مورد آفرينش انسان، قرآن كريم هدف از خلقت او را روشنتر مشخص مينمايد و ميفرمايد: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِْنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ (ذاريات: 56)؛ جن و انس را نيافريدم مگر براي پرستش خودم». چنين چيزي نشان ميدهد كه تكامل انسان زماني صورت ميپذيرد كه ويژگي بندگي خداوند متعال در او به عنوان يك فرد ريشه بدواند. اوج كمال فرد در شخص پيامبر تجلي مييابد و بالاترين صفتي كه به پيامبر داده مي شود «نعم العبد» است، يعني او بهترين بنده خداست.
خداوند تبارك و تعالي ميفرمايد: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ(ص: 30)؛ ما سليمان را كه بهترين بنده و توبه كننده بود به داوود بخشيديم».
هنگامي كه شخص موءمن براي رسول خدا و سرور كائنات به پيامبري شهادت ميدهد، بندگي او را بر پيامبرياش مقدم ميشمارد و ميگويد: «اشهد أن محمدا عبده و رسوله؛ گواهي ميدهم كه محمد بنده و پيامبر او است». اين موضوع بر جامعه انساني نيز صدق ميكند. بندگان صالح و شايسته خدا و در سرلوحه آنها پيامبران، براي برپايي جامعهاي تلاش ميكنند كه در آن مردم بنده خدا باشند:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ (نحل: 3)؛ ما در هر امتي پيامبري مبعوث كردهايم كه خداوند را پرستش كنند و از طاغوت بپرهيزند». بنابراين راه و روش صحيح، متوازن و تكامل بخش، پيروي كردن از دو خط است: خط بندگي خداوند و خط پرهيز و دوري جستن از طاغوت و اين دو دستاورد عمده بندگي مطلق براي خداوند متعال است.
بنابراين ما در اين جا با جزئيات بيشتري براي بندگي روبهرو هستيم و آن بندگي خدا و مخالفت با طاغوت است.
مفهوم عبادت و طاغوت
عبادت در مفهوم اسلامي به طور خلاصه به معناي هموار ساختن زندگي براي اطاعت خداوند متعال و اجراي دستورها و نهي هاي اوست:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ(انفال: 24)؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد پاسخ مثبت دهيد به خدا و پيامبر او زماني كه شما را به چيزي كه ضامن حيات شما است دعوت مينمايند».
اين معنا در برگيرنده بندگي به معناي اخص همچون نماز و روزه است كه زندگي در آن خلاصه نميشود بلكه همه زندگي به مسجد و نماز تبديل ميشود.
طاغوت يعني از حد اعتدال و ميانه روي مورد نظر اسلام، چنان كه راغب در تفسير آيه شريفه «إِنّا لَمّا طَغَي الْماءُ حَمَلْناكُمْ فِي الْجارِيَةِ» (الحاقه: 11) طغيان را عبارت از فرا رفتن از حد ميداند (مفردات: 305).
اعتدال و ميانه روي اسلامي به معناي عدل، توازن، حكمت، خرد و قرار دادن هر چيزي در جاي خود است به گونهاي كه هدف از آن تحقق يابد، البته مقياس و سنجش در اين جا كمّي نيست. چنانچه امت اسلامي امت وسط و معتدل باشد (وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً ) (بقره: 143) به خاطر پيروي از پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله كه اسوه همگان است، الگو و اسوه تمدني براي ديگر امتها خواهد بود.
رجوع به مفهومهايي كه اسلام از آنها نفرت دارد نشان ميدهد كه آن مفهومها از حد اعتدال و ميانه روي بيروناند؛ نظير الحاد، شرك، فاحشه، تهور، اسراف و حتي رهبانيت، بخل، ترس و عدم احساس مسئوليت، همگي نوعي تجاوز و عدم پايبندي به حد شرعي است.
بنابراين معيار آن حد انساني است كه خداوند متعال براي بندگان خود قرار داده است و شايد به خاطر آشكار بودن آن با وجدان انساني قابل درك باشد مثل طيبات و خبائث. ديدگاه الهي تصوير كاملي از حد اعتدال و يا حد طبيعي به ما ميدهد كه خارج شدن از آن به معناي خارج شدن از خود و فراموش كردن آن است. در اين جا است كه اين تعبير زيباي الهي خود را نشان ميدهد: «نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (الحشر: 19)؛ خدا را فراموش كردند خدا نيز خودشان را از يادشان برد، آنان از جمله فاسقاناند».
امنيت بشريت نيز در طول تاريخ در معرض تهديد سركشان و فاسقان بوده است. چنان چه به جويهاي خون و اشكها و تجاوز به نسل و ناموس و انسانيتها نگاه كنيم به آساني ميتوانيم به تعبير شهيد محمد باقر صدر آن را ناشي از دو مظهر از مظاهر سركشي بدانيم:
اول: گمراهي و وابستگي، دوم: غلو در هواداري و متحول نمودن حقيقتهاي نسبي به حقيقتهاي مطلق كه اسلام از آن به «الحاد» و «شرك» ياد كرده است. اين دو در يك نقطه اساسي به هم ميرسند و آن جلوگيري از انسان در مسير تكامل و استمرار خلاّقيت و شايستگي است (الفتاوي الواضحة: 595) و علاج آن همان ايمان به خداوند يكتا و احساس مسئوليت در برابر اوست.
بي ايماني يا ايمان به خدايان ساختگي نمودهايي از طغيانگري و به عبارت ديگر دو عامل بزرگ طيغانگرياند كه موجب گريز از مسئوليت يا تشديد پرستش ذات يا حاكم، اسطوره، مقام، مال، قدرت و شهوت ميشوند. اين امور كه همه نسبياند در اثر جهل و ناداني به اموري مطلق تبديل شده و درنتيجه ويراني و ويرانگري و تهديد امنيت انساني را در عرصههاي مختلف به دنبال خواهند داشت.
ما ميتوانيم گونههاي فراواني از امنيت انساني را تصور نماييم: امنيت فكري، اجتماعي، اخلاقي، انساني، خانوادگي، بهداشتي، زيست محيطي، سياسي، اقتصادي و… كه سركشي و فرا رفتن از حد و مرز و افراط و تفريط همه اين امنيتها را تهديد ميكند.
فرعون نمونه اي از سركشي است كه قرآن از او چنين ياد ميكند:
«اذْهَبا إِلي فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغي (طه: 23)؛ نزد فرعون برويد كه او سركشي كرده است».
«وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِي الأَْرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ(يونس: 83)؛ و به درستي كه فرعون در زمين برتريجويي ميكند و از اسرافكاران است».
حتي ايمان هم نياز به اجازه گرفتن از او داشت: «قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ (اعراف: 123)؛ فرعون گفت شما پيش از آن كه من به شما اجازه بدهم به او ايمان آوردهايد؟»
او سمبل تهديد حضور مردم و نسل و خلق بود: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الأَْرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ(قصص: 13)؛ به راستي كه فرعون در زمين برتري جست و مردمان آن را گروه گروه كرد و گروهي از آنها را ناتوان كرد، پسران آنها را سر ميبريد و زنانشان را زنده نگه ميداشت به راستي كه او از مفسدان بود».
فرعون سمبل سبك شماردن امت بود: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (زخرف: 14)؛ او قوم خود را سبك شمرد آنها نيز از او پيروي كردند. به درستي كه آنها قوم فاسقي بودند».
نقش اسلام در تحقق امنيت انسانها
اسلام با نظام اخلاقي و تربيتي خود براي فراهم كردن امنيت اخلاقي تلاش مينمايد:
«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُْمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ (جمعه: 15)؛ او در ميان مردم بي سواد پيامبري از خودشان مبعوث كرد كه آياتش را برايشان بخواند و آنها را تزكيه و پاك كند».
اين دين آسماني با تحريم مفاسد اخلاقي كه انسانيت انسان را ميكشد، هر چيزي كه فضاي انساني اخلاقي را به لوث ميكشد نفي مينمايد؛ با تشكيل ساختار خانواده و نفي همه عواملي كه باعث سوق دادن غريزهها به سوي بيبندوباري يا ارضاي نادرست گردد، امنيت اجتماعي را فراهم مينمايد؛ و با ارائه نظامي اجتماعي و متعالي، معيارهاي مادي همچون رنگ، زبان، نژاد، قبيله و جغرافيا را كه باعث چند دستگي مردم ميشود، محكوم مينمايد.
همچنين با تضمين كامل حقوق، كرامت و آزادي انسانها و تأمين اجتماعي و اقتصادي آنان و نيز مخالفت با عوامل تخريب همچون بخل، غصب، حرامخواري، تمركز ثروت، اسراف، بيديني، فحشا، آدم كشي و… در تحقق اهدافش تلاش مينمايد. و با عمل كردن به اصل شورا و ولايت و تعميم مسئوليت در تضمين مشاركت مردمي و سياسي تلاش ميكند. اين مسائل آن قدر بديهي و روشن است كه نياز به توضيح بيشتر ندارد.
اسلام در راستاي اصول انساني و در سطح تمدني خود، در صدد تحقق امنيت و صلح عادلانه براي همه بشريت است و حتي اگر ناچار به جنگ شود اين جنگ تنها به پاسخ دادن به متجاوزان محدود خواهد بود و چيزي متوجه بي گناهان نخواهد شد و حتي طبيعت نيز در امان و سالم خواهد ماند. رسول اكرم صلياللهعليهوآله به اصحاب خود توصيه ميكند:
«سيروا باسم الله و بالله و في سبيل الله و علي ملة رسول الله، لا تغلوا، لا تمثلوا، و لا تغدروا، ولا تقتلوا شيخاً فانياً، و لا صبياً و لا امراة، و لا تقطعوا شجراً الا أن تضطروا اليها… (كنز العمال: 4/223 و الكافي: 5/27)؛ به نام خدا و با ياد خدا و در راه خدا و بر آيين رسول خدا حركت كنيد. غلو و مثله نكنيد، از پشت حمله نكنيد، پيرمردان فرتوت، كودكان و زنان را نكشيد و درختي را از جا نكنيد مگر اين كه ناچار شويد».
امنيت محيط زيست، طبيعت و حيوانات از نظر اسلام تأمين است. قاعده «لاضرر و لا ضرار في الاسلام» يك قاعده عمومي است كه از آسيب رساندن به محيط زيست كه آسيب به همه بشريت است، منع ميكند.
اسلام طبيعت را در اختيار بشر قرار داده است تا شكرگذار نعمت خدا باشد و كفران نعمت نكند:
«وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الإِْنْسانَ لَظَلُومٌ كَفّارٌ (ابراهيم: 34)؛ خداوند هرچه از او خواستهايد به شما داده است و چنانچه بخواهيد نعمتهاي او را بشماريد نميتوانيد و به راستي كه انسان ستمگر است و كفران نعمت ميكند».
حتي روابط دوستي و عاطفي ميتواند ميان شخص مسلمان و طبيعت بر قرار شود. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله هنگامي كه از كنار احد گذر ميكرد ميفرمود: «هذا جبل احد يحبنا و نحبه (الصحاح)؛ اين كوه احد است كه ما را دوست دارد و ما نيز آن را دوست داريم».
اين وعده الهي همچنان در انديشه مسلمان به عنوان يك هدف كه پيوسته به سوي آن حركت ميكند، باقي ميماند:
«وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛ خداوند به كساني كه ايمان آورده و عملشان شايسته باشد وعده داده است كه آنها را در زمين جانشين خود قرار دهد همان گونه كه پيشينيان را جانشين خود قرار داد و دين آنها را كه مورد رضايت او است حاكم خواهد كرد و ترس آنها را به امنيت تبديل خواهد نمود تا مرا بندگي كنند و چيزي را شريك من قرار ندهند و كساني كه پس از آن كفر بورزند به درستي در زمره فاسقان هستند».
جامعه اسلامي جامعهاي جانشين و عبادت كننده پروردگار و در امان از دشمنان خارجي و داخلي است. برقراري چنين جامعهاي كه در آن عبادت خدا و دوري از طاغوت تحقق مييابد، هدف پيامبران است.
اگر با نگاهي واقعبينانه و با منطق كلي انساني، تروريسم را به «هر كاري كه از نظر وسيله يا هدف با وجدان انساني هماهنگ نباشد و امنيت را به شيوههاي مختلف به خطر اندازد» تفسير نماييم، خواهيم ديد كه اسلام با تمام توان در مقابلش ميايستد و براي ريشهكن كردن آن تلاش و كوشش مينمايد.
البته با پا بر جا بودن علتها نميتوان معلول را از بين برد و امروزه بيشتر مظاهر تروريسم به علل زيادي مربوط است كه از آن جمله است:
الف) گسترش ناداني، تعصبات كور و نگرش تاريك به جهان
ب) گسترش فقر و گرسنگي و محروميت: «كاد الفقر ان يكون كفراً»
ج) گسترش ستم، استبداد، قهر، خشونت و سلب حقوق و آزاديهاي مشروع انسانها
د) نبودن انگيزه معنوي، افت سطح ارزشي و گسترش روحيه حريص و كور حيواني
تا زماني كه طرحها و برنامههاي جهاني و دلسوزانه براي از بين بردن اين علتها و كاهش تأثيرات آن وجود نداشته باشد، تروريسم همچنان ادامه خواهد يافت. فراتر از همه اين مسائل، برخي از كشورهاي بزرگ كه تاريخ آنها با جنگ، ويراني و تروريسم گره خورده است، خود را سرآمد مبارزه با تروريسم ميدانند؛ در حالي كه در جنگ تحميلي خود عليه تروريسم كثيفترين شيوههاي آن را به كار ميگيرند و رژيمهاي تروريستي و فاشيستي به تمام معناي اين كلمه، همچون رژيم صهيونيستي را پشتيباني مينمايند.
از اين رو ما در ديدارهاي خود خواستار انجام تلاشهاي زير در سطح جهاني و اسلامي هستيم:
موضع پيشنهادي در سطح بين المللي
به عنوان يك گام راهبردي براي بازدارندگي از همه اشكال تروريسم، محتوا و منابع آن، اقدام سازمان ملل متحد را براي به عهده گرفتن اين برنامه لازم ميدانيم، با اين شرط كه با فراهم آوردن ساز و كارهاي تازه مانع اقدام كشورهاي بزرگ به منحرف كردن اين طرح در جهت منافع ويژه آنها شود، و براي تأمين هدفهاي استكباري فشارهاي خود را متوجه سازمان ملل متحد نمايد. از اين رو سازمان ملل متحد ميتواند مرجع جهاني در مبارزه فراگير عليه تروريسم و بر قراري صلح عادلانه در زمين شود.
ما موفقيت اين مبارزه را در گرو تحقق موارد ذيل ميدانيم:
1ـ برابر بودن حقوق و وظايف كشورهاي عضو در سازمان ملل متحد و جلوگيري از سلطه يك يا چند كشور بر تصميمات اين سازمان، به ويژه آن چه به مكانيزم غير عادلانه آن ارتباط دارد و شورايامنيت تصميمات خود را از طريق آن اعمال مينمايد. اين مكانيزم براي مثال باعث ادامه تروريسم در بسياري از كشورهاي جهان از جمله در فلسطين شده است. چنان كه ايالات متحده آمريكا با استفاده از حق وتو در اين شورا دهها بار از صدور قطعنامه شوراي امنيت عليه تروريسم صهيونيستي جلوگيري كرده است.
2ـ بر طرف كردن ستم از ملت فلسطين و ديگر ملل مجاور ملت فلسطين كه در معرض تروريسم و نقض حقوق بشر از سوي رژيم صهيونيستي قرار دارند.
3ـ ايجاد يك مكانيزم بينالمللي براي جلوگيري از پشتيباني كشورهاي بزرگ از رژيمهاي خودكامه و نژادپرست و نيز از سازمانها و گروههاي تروريستي.
4ـ مبارزه با فقر، ناداني، تعصب كور، بيماري و هر گونه مظاهر عقب ماندگي و بيماريهاي ناشي از تمدن امروزي و نيز مبارزه با رسانههايي كه خشونت و نژاد پرستي را تشويق و معنويتها و ارزشهاي اخلاقي را در سطح جهان تضعيف مينمايند، زيرا اين امور زمينه مناسبي را براي پرورش گرايشهاي تروريستي ايجاد مينمايد.
براي رسيدن به اين اهداف از راهكارهاي زير ميتوان بهره جست:
الف) تعميم منطق گفتوگو ميان تمدنها و اديان
ب)تشويق دموكراسي سازگار با ارزشها
ج) كمك به اجراي برنامههاي توسعه در جهان
د) تقويت سازمانهاي بين المللي و زدودن عناصر سلطه گري از آن
ه) بالا بردن سطح معنوي و ارزشهاي اخلاقي، تضمين نقش دين و احترام به نقش خانواده در روند سازندگي جامعه
و) به خدمت گرفتن فنآوري اطلاعات به نفع بشريت
ز) تقويت جنبه هاي انساني هنر و به كارگيري آن به نفع هدفهاي والا
5ـ جلوگيري از سوء استفاده كشورهاي غربي از رويدادها در راه ايجاد كشمكش ميان تمدنها و اديان و انتقام گيري از برخي رژيمها به زيان ملتها
6ـ كاهش رنجهاي ملتهاي فلسطين و عراق، ارائه كمكهاي غذايي، لباس، سر پناه، دارو و ديگر ابزار زندگي به آنان، تلاش براي عقب نشيني كامل نيروهاي آمريكايي و ديگر نيروها از كشور عراق و بازگشت حاكميت به مردم آن
7ـ ادامه گفتوگو ميان نخبگان بشريت و پيروان اديان، تمدنها و مذاهب و گسترش و تعميق آن به منظور ايجاد افكار عمومي جهاني كه بتواند نقش خود را در گسترش عدالت، صلح و دوستي ميان ملل جهان ايفا نمايد.
صلحي كه ما و بشريت خواهان آن هستيم، صلح عادلانهاي است كه فرصتها در آن براي همگان برابر باشد، هر صاحب حقي به حق خود برسد، با ستمديده عادلانه برخورد شود و متجاوز مجازات گردد. به اعتقاد ما برقراري صلح عادلانه تنها تضمين كننده ريشه كني خشونت و تروريسم است، اما صلح تحميلي و غير عادلانه بيشتر به مشكلات دامن زده، آن را مثل آتش زير خاكستر بر جاي خواهد گذاشت، زيرا جنايتكار و قرباني در آن برابر، حقوق مردم تضييع و سياست عمل انجام شده حاكم خواهد ماند و سرانجام اقدامهاي خشونت بار قبلي و شايد شديد تر از آن باز خواهد گشت. بدين سان صلح غير عادلانه عاملي براي ادامه مشكلات و كانوني براي بحرانها خواهد بود؛ چيزي كه ما امروز در بسياري از كشورهاي جهان شاهد آن هستيم.
راه برون رفت از مشكلات در گستره جهان اسلام خيلي آشكار است و تحقق آن در موارد ذيل تأمين ميشود:
يك: بالا بردن سطح شناخت و آگاهي تودههاي مردم در زمينههاي گوناگون (شناخت اسلام و هدفهاي آن، درك صحيح از اوضاع موجود و شناخت تكليف و وظيفه خود)
دو: تلاش براي اجراي شريعت اسلامي در همه امور زندگي
سه: به اجرا در آوردن روندي تربيتي و فراگير براي قشرهاي گوناگون مردم بر اساس ارزشهاي اسلامي
چهار: تلاش در ايجاد اتحاد و يك پارچهسازي موضع امت اسلامي به طور عملي به دور از خيال بافي و سازشپذيري، با پيروي از برنامههاي معتدل و واقعگرايانه و با توجه به هدفهاي از پيش تعيين شده
پنج: تلاش براي تقويت نهادهاي فرامليتي اسلامي و فراهم نمودن امكانات و آزادي عمل براي استفاده بيشتر از مكانيزمهاي جديد، فعّال و مفيد
شش: برنامهريزي فراگير براي بهرهگيري بهتر از امكانات سياسي، اقتصادي، تبليغاتي جغرافيايي و مادي و امكانات مردمي، علمي و فرهنگي و بسيج نمودن آن در روند رويارويي
هفت: تلاش براي حل برخي كشمكشهاي جانبي يا كنار گذاشتن و به تعليق درآوردن آن به منظور رسيدن به اهداف مهمتر و پاسخگويي به اولويتها
هشت: پشتيباني از اقليتهاي مسلمانان موجود در كشورهاي جهان كه جمعيت آنها بالغ بر يك سوم كل جمعيت مسلمانها ميشود و تاكيد بر:
1 ـ موجوديت
2 ـ وحدت
3 ـ هويت آنها و تقويت زمينه هاي همبستگي آنان با امت اسلامي
نه: تاكيد بر حمايت از نهادهاي خيريه، امدادي و تبليغاتي و رها نكردن آنها به حال خود و جلوگيري از گرفتارشدنشان در اختلافات جانبي، مذهبي و سياسي
ده: حفظ اصالت آموزش، استقلال نهادهاي آموزشي و عدم پذيرش فشارهاي خارجي به منظور ايفاي نقش خود به بهترين وجه
يازده: استفاده بهينه از نهادها و سازمانهاي بين المللي غير دولتي در راه تأمين منافع عادلانه خود
دوازده: ايستادگي قاطعانه در راه مسائل سرنوشتساز خود كه مهمترين آن مسئله فلسطين است و برنامه ريزي براي آن.
در اين زمينه موارد ذيل را پيشنهاد ميكنيم:
1ـ بسيج كردن همه ملل اسلامي جهت ناكام سازي طرح شارون براي به زانو در آوردن ملت فلسطين و پايان دادن به انتفاضه قهرمان با پشتيباني از پايداري و مقاومت شجاعانه اين ملت
2ـ بسيج امكانات براي كمك به آوارگان فلسطين و بازسازي خرابيها و درخواست از كشورهاي ثروتمند براي تأمين هزينهها
3ـ تأكيد بر اسلامي بودن مسئله فلسطين و به كارگيري امكانات جهان اسلام به نفع آن
4ـ استفاده از همه امكانات قانوني و محافل بين المللي در راه افشاي جنايات صهيونيستي
5ـ اجازه ندادن به آمريكا براي تكروي در مسئله فلسطين و نظاير آن و عدم اعتماد به راهحلهاي آمريكايي
6ـ برنامهريزي جدّي براي بازگشت به سيستم تحريم همهجانبه عليه رژيم غاصب صهيونيستي و حمايت كنندگان آن و اجراي فوري تحريمهاي مردمي
7ـ فعال نمودن نقش سياسي سازمان كنفرانس اسلامي در اين زمينه و به ويژه به اجرا در آوردن قطعنامههاي بينالمللي براي مطالبه حقوق فلسطينيان
8ـ تلاش بين المللي در راه ارائه تعريفي فراگير براي تروريسم و تفاوت قائل شدن ميان آن و مقاومت مشروع
9ـ اعطاي پوشش حقوقي به مقاومت ملت فلسطين
10ـ لزوم استفاده فعال از امكانات سازمانهاي غير دولتي همانند اقدام كنفرانس «دوربان» در آفريقاي جنوبي
سر انجام تأكيد ميكنيم كه:
تمدن اسلامي كه قرآن كريم و سنت پيامبر صلياللهعليهوآله آن را به ارمغان آورده، نمونههايي از تمدن انساني و والا در زمينههاي زير ارائه نموده است:
ـ گفتوگو با پيروان ساير اديان بلكه همه غير مسلمانان حتي مشركان و حفظ احترام آنان
ـ پذيرش تكثر ديني، مذهبي و فرهنگي
ـ جنگ عاري از ويرانگري و كشتار جمعي
ـ پذيرش عهدنامهها و اجراي كنوانسيونهاي داخلي و بين المللي
ـ احترام به حقوق انسانها بلكه حيوانات و محيط زيست
ـ احترام به اماكن عبادي و مذهبي ديگران
ـ تلاش براي حمايت از عدالت و دفاع از مستضعفان، محرومان و گرسنگان
ـ تلاش براي اشاعه روح گفتوگوي اصولي، انساني و سالم با تعيين محل نزاع، وپيروي از شيوههاي علمي، حفظ تناسب ميان گفتوگو كنندگان، احترام به طرف مقابل، رد روشهاي جنجالي و اعمال روشهاي شايسته
ـ آزادي امت در انتخاب رهبران و سرنوشت خود و مسئوليت حاكم در برابر همه افراد جامعه حتي اگر پيرو دين ديگري باشند.
ـ پيشبرد صلح و تأييد راهحلهاي مسالمت آميز حتي با فرض وجود توطئه
ـ تبادل تمدني با همه ملتها و در همه حال و همه جا به دنبال علم و دانش بودن
ـ كشش و انگيزش به سوي بخشش، تسامح، تعاون، ايثار و ساير ارزشها
چنين تمدني شايسته متهم شدن به افراط گري، خشونت، تروريسم و اشاعه ترس از آن (اسلاموفوبيا)، راهاندازي جنگ صليبي عليه آن، برنامه ريزي براي ايجاد ترديد در ارزشهاي آن و دست زدن به تهاجم فرهنگي عليه آن نيست.
* دبير كل مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي.
** ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372
/خ