خانه » همه » مذهبی » ابن عاشور و تفسير التّحرير و التّنوير(1)

ابن عاشور و تفسير التّحرير و التّنوير(1)

ابن عاشور و تفسير التّحرير و التّنوير(1)

ابن عاشور كيست؟ و تفسير التحرير و التنوير چه ويژگى هايى دارد؟ در اين نوشتار نويسنده با بيان شرح حال اين عاشور، به معرفى ويژگى هاى تفسيرش مى پردازد، نخست از ساختار تفسير سخن مى گويد سپس از روش هاى به كار رفته در تفسير ياد مى كند. آنگاه ديدگاه ابن عاشور را نسبت به مقوله هاى علوم قرآن مانند اعجاز، نسخ،

f7c28b34 7616 47b5 9058 be093b03a156 - ابن عاشور و تفسير التّحرير و التّنوير(1)

0013746 - ابن عاشور و تفسير التّحرير و التّنوير(1)
ابن عاشور و تفسير التّحرير و التّنوير(1)

 

نويسنده:نصرت خاور نجفي

 

چکيده:
 

ابن عاشور كيست؟ و تفسير التحرير و التنوير چه ويژگى هايى دارد؟ در اين نوشتار نويسنده با بيان شرح حال اين عاشور، به معرفى ويژگى هاى تفسيرش مى پردازد، نخست از ساختار تفسير سخن مى گويد سپس از روش هاى به كار رفته در تفسير ياد مى كند. آنگاه ديدگاه ابن عاشور را نسبت به مقوله هاى علوم قرآن مانند اعجاز، نسخ، متشابه بررسى مى كند، در پايان برجستگى هاى تفسير التحرير و التنوير را توضيح مى دهد.
كليد واژه‏ها: ابن عاشور ، التحرير و التنوير ، نسخ ، اعجاز، متشابه.
روش‏شناسى تفاسير يكى از شاخه‏هاى پژوهش در علوم قرآن به شمار مى‏رود. شناخت روش مفسّر در تفسير ضرورى به نظر مى‏رسد، زيرا راه را براى آشنايى با تفاسير و ديدگاه مفسّران آنها هموار مى‏سازد و به خواننده كمك مى‏كند تا با ديده بازمتر به تفسير رجوع كند و آراء و ديدگاه‏هاى تفسيرى مفسّر را بهتر درك و فهم نمايد.
نگارنده با چنين پيش فرضى، روش تفسيرى «التحرير و التنوير» را بررسى نموده و به شناسايى مفسّر آن و ديدگاه‏هايش پرداخته است.

شرح حال طاهربن عاشور
 

محمّد طاهر بن محمد بن محمد طاهر بن عاشور، مشهور به «طاهر بن عاشور» در سال 1296 هجرى در «مرسى» منطقه‏اى از مناطق پايتخت تونس ديده به جهان گشود، وى يكى از عالمان خاندان «آل عاشور» است. نسب اين خاندان به ادريسيان حسينى بازمى‏گردد كه از سرزمين اصلى خود، مراكش، به اسپانيا رفته بودند، اما به سبب آزارهاى مذهبى (تفتيش عقايد) نياى بزرگ آنها، عاشور در سال 1030 ه. ق از اسپانيا به مغرب كوچ نمود و در شهر «سلا» ساكن شد. بعدها اين خاندان به دو گروه تقسيم شد: گروهى از آنها در مغرب اقصى ماندند و گروه ديگر به تونس رفتند، كه گروه دوم، عالمان بزرگى در تصوف و فقه به جهان اسلام عرضه كرد.1 از بزرگان اين خاندان مى‏توان به اين افراد اشاره كرد:
– محمد بن عاشور (م 1110 ق).
– عبدالقادر بن محمّد بن محمد بن عاشور.2
– محمد بن محمد شاذلى بن عبدالقادر (م 1265 ق).
– محمد طاهر بن محمد، جدّ ابن عاشور (م 1284 ق).
بدين ترتيب، محمد طاهر بن عاشور، صاحب تفسير «التحرير و التنوير»، در محيطى كاملاً علمى متولد شد و در آن رشد يافت. در اين هنگام تونس دوره‏اى را پشت سر مى‏گذاشت كه انديشه‏هاى اصلاحى، جهان اسلام را از عقب‏ماندگى و استعمارزدگى به آزادى و استقلال فرامى‏خواند. انديشه‏هاى سيد جمال‏الدين و محمد عبده، عالمان نوانديش و اصلاح‏گر، دانشگاه زيتونيه را سخت به خود مشغول كرده بود.
در چنين احوالى، محمد طاهر بن عاشور به فراگيرى قرآن، زبان فرانسوى و متون علمى مشغول گشت. وى در سال 1310 ق به دانشگاه زيتونيه راه يافت، در اين زمان چهارده سال بيشتر نداشت. محمد طاهر با بهره‏گيرى از محيط علمى – مذهبى دانشگاه و با كمك هوش و استعداد خود در تحصيل علم، پيروزى‏هاى چشمگيرى به دست آورد. وى به سال 1317 ق تحصيل در زيتونيه را به پايان برد و به جمع مدرسان دانشگاه زيتونيه پيوست.
ابن عاشور با سرافرازى تمام در طبقه نخست استادان زيتونيه جاى گرفت و همزمان با دانشگاه زيتونيه در مدرسه صادقيه نيز به تدريس مشغول شد. حضور وى در اين دو مركز علمى تونس زندگى‏اش را دگرگون ساخت. زيرا، كه دانشگاه زيتونيه روشى تقليدى و سنتى در برنامه‏هاى آموزشى خود دنبال مى‏كرد، در حالى كه مدرسه صادقيه پرچمدار روشى نو و عصرى بود، ابن عاشور كوشيد تا فاصله اين دو مركز را از بين ببرد. براى رسيدن به اين هدف دست به اصلاحات گسترده‏اى زد و تمام تلاش خود را بدان معطوف داشت. انديشه‏هاى اصلاحى استادانش آبشخور انديشه‏هاى اصلاحى وى بود. علاوه بر اين، ابن عاشور با مطالعه در انديشه‏هاى سيد جمال‏الدين و محمد عبده سخت شيفته آنها شده بود.
ابن عاشور در 25 سالگى با محمد عبده ملاقات كرد. محمد عبده در سال 1321 ق براى دومين بار به تونس سفر كرد و در محافل علمى انديشمندان تونس حضور يافت، ابن عاشور هم از اين فرصت استفاده كرد، با وى از نزديك آشنا شد. انديشه‏هاى مشترك ابن عاشور و محمد عبده سبب شد پيوند محكم و صميمانه‏اى بين آنها برقرار شود. انديشه‏هاى اصلاحى ابن عاشور بويژه در زمينه اجتماع را مى‏توان در دو كتابش به نام‏هاى «أليس الصبح بقريب» و «اصول النظام الاجتماعى» ديد.
ابن عاشور به سال 1325 ق به عنوان معاون آموزشى دانشگاه زيتونيه برگزيده شد. وى در اين فرصت فراهم شده به انديشه‏هاى اصلاحى‏اش در حوزه علم و تربيت بيشتر توجه كرد. از كارهاى برجسته‏اى كه در اين دوره كرده است، مى‏توان از اين موارد نام برد:
1 – ارائه لايحه اصلاحى در حوزه تعليم و تربيت به دولت.
2 – احياى پاره‏اى از دانش‏هاى عربى.
اين انديشمند برجسته تونسى در سال 1351 ق به عنوان رئيس دانشگاه زيتونيه برگزيده شد. همزمان، منصب شيخ الاسلامى مالكيان را برعهده گرفت. وى نخستين كسى بود كه در يك زمان هر دو منصب را عهده‏دار شده بود؛ اما به سبب مخالفت‏هايى كه در برابر فعاليت‏هاى اصلاحى وى صورت گرفت، از مقام خود در دانشگاه زيتونيه كناره‏گيرى كرد.
پس از چندى ابن عاشور براى دومين بار در سال 1364 ق دوره نظام آموزشى زيتونيه را دگرگون كرد و به اصلاحات مورد علاقه‏اش جامه عمل پوشاند. پاره‏اى از فعاليت‏هاى اصلاحى وى در اين دوره عبارتند از:
1. افزايش شمار دانشجويان زيتونيه (تقريباً 20 هزار دانشجو).
2. افزايش مؤسسه‏هاى آموزشى زيتونيه.
3. اصلاح كتاب‏هاى درسى، اصلاح روش‏هاى آموزش و تدريس و اصلاح مؤسسه‏هاى آموزشى.
4. توجه بيشتر به دانش‏هاى طبيعى و رياضيات.
5. به كارگيرى ابزارهاى آموزشى متنوع براى آفرينش مهارت و تخصص.
6. سامان دادن اوضاع معيشتى و اجتماعى دانشجويان.
وى همزمان با استقلال تونس در سال 1374 ق رياست دانشگاه زيتونيه را برعهده گرفت. طولى نكشيد كه اين منصب را رها و به پژوهش و تأليف روى آورد. مخالفت ابن عاشور با فتواى بورقيبه3 سبب شد تا او را از رياست دانشگاه زيتونيه محروم كنند.
ابن عاشور با سياستمداران معاصر خود ميانه خوبى نداشت و به گروه‏هاى سياسى تمايلى نشان نمى‏داد و در برابر خواسته‏هاى آنها ايستادگى مى‏كرد. او سرسختانه با استعمارگران فرانسوى در جنگ بود و اجازه نمى‏داد كه استعمارگران از وى به عنوان يك دست‏نشانده باج‏خواهى كنند.
فعاليت‏هاى علمى – اصلاحى ابن عاشور در ميان تمام فعاليت‏هايش درخششى دوچندان دارد. در كنار كتاب‏هايى كه از وى به چاپ رسيده است، مقاله‏هاى فراوانى از او برجاى مانده است. اين مقاله‏ها در مجله‏هايى، مانند: الزيتونيه، هدى الاسلام، المنار، الهداية الاسلامية، نورالاسلام و در مجله‏هاى مجمع علمى دمشق و قاهره به چاپ رسيده‏اند.
يكى از بزرگترين افتخارات ابن عاشور عضويت در مجمع علمى قاهره و دمشق است.4 همكارى وى با شيخ محمد خضر حسين در تأسيس مجله «السعادة العظمى» برگ زرين ديگرى بر افتخارات وى است. سرانجام وى پس از يك عمر فعاليت‏هاى علمى – اصلاحى در سال 1393 هجرى قمرى درگذشت. او در مقبره «زلاج» شهر تونس به خاك سپرده شد.5

ساختار التحرير و التنوير
 

تفسير «التحرير و التنوير»، مشهور به تفسير ابن عاشور، در رديف تفاسير جامع قرار مى‏گيرد.6 اين تفسير در چند مرحله به چاپ رسيده است. نخستين بار جلد اول و دوم آن در سال 1384 ق به چاپ رسيد. متولى چاپ آن «سيد عيسى البابى الحلبى – قاهره» بود. براى بار دوم، ده جزء آن چاپ شد7 و براى بار سوم «دارالتونسيه للنشر» آن را به چاپ رساند. البته يك بار مستقلاً و مرتبه بعد با همكارى «دارالجماهير للنشر و التوزيع والإعلان». اين تفسير را در 25 جلد چاپ كرد.8 در سال 1420 ق نيز «مؤسسة التاريخ» بيروت، اين تفسير را در 30 جلد به چاپ رسانيده است.
مؤلف انگيزه نگارش تفسيرش را در مقدمه‏اى كوتاه چنين توضيح مى‏دهد: آرزوى ديرينه من نگارش تفسيرى بر قرآن بود كه در بردارنده كليات علم و دين بوده، به تفصيل مكارم اخلاق بپردازد.»9
وى در مقدمه تفسيرش، تصويرى كلى از تفسير و روش خود در تنظيم آن به نمايش مى‏گذارد، و اهتمام خويش را متوجه بيان وجوه اعجاز قرآن، بيان نكات بلاغى آيات، تناسب آيات و بيان معانى مفردات قرآن مى‏داند.10
ابن عاشور در آغاز تفسيرش در ده موضوع به بيان اصول و مبناهايى مى‏پردازد كه در تفسير آيات قرآن به آنها پايبند بوده است. با مطالعه اين مبانى به نيكى درمى‏يابيم كه ابن عاشور صاحب مبنا و اصول تفسيرى است و در سايه چنين اصولى كوشيده است، ديدگاه‏هاى تفسيرى مختلف را مطرح سازد و خود نيز صاحب نظر و رأى باشد.
موضوع اين ده مورد عبارت است از:
– تفسير و تأويل
– علوم مورد نياز مفسّر
– تفسير به رأى و تفسير مأثور
– اغراض مفسّر
– اسباب نزول
– قراءات
– قصه‏هاى قرآن
– نام سوره‏ها و آيه‏ها
– معانى جمله‏هاى قرآنى.
– اعجاز قرآن
ابن عاشور، تفسير سوره‏ها را از سوره حمد آغاز و به سوره ناس پايان مى‏دهد، از اين رو تفسير وى ترتيبى است. در آغاز هر سوره شناسنامه كاملى از آن سوره در اختيار خواننده مى‏گذارد. در اين بخش به مباحثى چون: نام سوره‏ها، وجه تسميه نام سوره‏ها، مكى و مدنى بودن سوره‏ها و تعداد آيات سوره‏ها مى‏پردازد و در پايان به هدفها و پيام‏هاى كلى هر سوره اشاره مى‏كند. در اين بخش ترتيب نزول هر سوره رانيز مورد بررسى قرار مى‏دهد. براى مثال سوره بقره را هشتاد و هفتمين سوره قرآن مى‏داند كه بعد از سوره مطففين و قبل از آل عمران نازل شده است.11
در بخش پيام سوره‏ها، تصويرى كلى از محتواى سوره ارائه مى‏دهد، البته گاهى اين بخش عنوان مستقل مى‏يابد و گاهى همراه با ذكر شناسنامه سوره به پيام سوره مورد نظر نيز اشاره مى‏كند.12
نكته شايان توجه ديگر در تفسير ابن عاشور اين است كه وى در آغاز تفسير و توضيح هر آيه به بيان تناسب آيه با آيه يا آيات قبل مى‏پردازد و بر اين باور است كه بين هر آيه با آيه قبل پيوندى محكم برقرار است.
علاوه بر اين، مطالب گوناگونى در تفسير ابن عاشور مى‏توان يافت كه با توجه به آن مطالب، تفسير وى از ويژگى جديدى برخوردار مى‏گردد. براى مثال، مباحثى چون محكم و متشابه، نسخ، جدل، مكى و مدنى بودن سوره‏ها و… اين ويژگى را به تفسير ابن عاشور مى‏بخشد كه با گردآورى آراى موردنظر مفسّر، مى‏توان وى را در رديف دانشمندان علوم قرآن قرار داد يا با توجه به آراى فقهى مطرح شده در اين تفسير، مى‏توان مفسّر را از فقيهان بزرگ برشمرد و با توجه به نكات بلاغى و… مى‏توان ابن عاشور را لغوى و اديب زبردستى دانست. اگر از ميان آثار ابن عاشور فقط التحرير و التنوير در اختيار ما مى‏بود، خود همين اثر كافى بود تا گواه بر قدرت علمى وى باشد.

روش‏هاى تفسيرى در تفسير «التحرير و التنوير»
 

روش تفسيرى، روش فراگيرى است كه مفسّر در سرتاسر تفسيرش براى فهم و شرح آيات، از آن بهره برده است، اما گرايش تفسيرى آن است كه مفسّر در تفسير پاره‏اى از آيات، مانند: آيات احكام بدان تمسّك جسته، سخن را در توضيح اين گونه آيات به درازا كشانده است.
«التحرير و التنوير» تفسيرى است كه به مانند بسيارى از تفاسير ديگر، روش‏ها و گرايش‏هاى تفسيرى گوناگونى را بكار برده است تا هر چه بهتر و آشكارتر ازمعانى والاى قرآن پرده بردارد. برجسته‏ترين روشى كه طاهربن عاشور در شرح آيات، از آن كمك گرفته است، روش لغوى و ادبى است. كمتر آيه‏اى مى‏توان يافت كه ابن عاشور به اين روش در فهم آن متمسك نشده باشد. به جرأت مى‏توان گفت كه توانايى ابن عاشور در ادب و لغت عرب تفسيرش را به يك كتاب ادبى مبدل ساخته است.
وى در تفسير بيشتر آيات به مباحث نحوى، ادبى، لغوى و بلاغى مى‏پردازد، گاه چنان سخن را به درازا مى‏كشاند كه خواننده به كلى فراموش مى‏كند كه يك كتاب تفسيرى در پيش رو دارد. با اين حال، مباحث لغوى اين تفسير بسيار برجسته است و نظر هر خواننده‏اى را به خود جلب مى‏كند. به ديگر سخن، وى در بيان معانى واژه‏هاى قرآن، دقت زيادى دارد و از آيات قرآنى، حديث، اشعار و امثال عرب13 در بيان معناى واژه‏هاى مورد نظر بهره مى‏گيرد. وى واژه‏هاى مشكل را ريشه‏يابى مى‏كند و خواننده را با مباحثى روبرو مى‏كند كه در كتابهاى لغت بايد آنها را جست. براى مثال، در بيان معناى «شيطان» به بيان ريشه «فعلى» اين واژه مى‏پردازد و اختلاف كوفيان و بصريان را مى‏آورد.14
نكته شايان توجه ديگر، اين است كه وى به تاريخچه برخى از واژه‏هاى قرآنى هم اشاره مى‏كند و كاربرد آن واژه‏ها را در اديان و ملت‏هاى ديگر مورد بررسى قرار مى‏دهد.15 از شيوه عملكرد ابن عاشور برمى‏آيد كه وى بر اين باور است كه قرآن يك دستگاه معناشناختى است. هر واژه آن با تأثيرپذيرى از اين دستگاه، معنايى ويژه دارد؛ به طورى كه ممكن است واژه‏اى در قرآن معنايى و قبل از نزول قرآن در دستگاه معناشناختى جاهليت، معناى ديگرى داشته باشد. اين مسأله يكى از موضوع‏هاى مهم مورد بحث زبان شناسايى، همچون: ايزوتسو است. ايزوتسو بر اين باور است كه قرآن يك دستگاه معناشناختى جديدى است كه واژه‏هايى، چون: اللَّه، كافر، مؤمن، صبر و… در اين دستگاه، معنايى جدا از معناى عصر جاهلى خويش دارند.16
ابن عاشور هم تحت عنوان «اصطلاح القرآن» از اين گونه واژه‏ها سخن مى‏گويد و به پيشينه تاريخى و معناى آنها اشاره مى‏كند تا سير تغيير و تحول معنايى اين گونه واژه‏ها برخواننده روشن گردد. واژه‏هايى، مانند: «صلات»،17 «خلق»18، «ظن»19، «رسل»20 و… نمونه‏هاى برجسته‏اى است كه ابن عاشور بدانها پرداخته است.
ابن عاشور كاربردهاى لغوى واژه‏هاى قرآن كريم را در قبول يا رد آراى مفسّران و ديدگاه‏هاى كلامى محور قرار مى‏دهد. براى مثال، در آيه «وانت حلّ بهذا البلد» (بلد /2) «حال»21 بودن عبارت از ضمير «اقسم» را فقط به جهت عدم كاربرد عالمان لغت مورد ترديد قرار مى‏دهد،22 يا در تفسير آيه «من اهتدى فانّما يهتدى لنفسه…» (اسراء /15) تأويل معتزله را دور از كاربرد لغوى دانسته، از اين رو آن را نمى‏پذيرد. معتزله بر اين باورند كه «رسول» موردنظر در آيه «عقل» است.23
علاوه بر مباحث لغوى، نكته‏هاى مربوط به بلاغت، صرف و نحو در اين تفسير از بهره علمى مفسّر خبر مى‏دهد، به طورى كه مى‏توان وى را از بليغان و نحويان زبردست دانست. هدف ابن عاشور از اين گونه مباحث پرده‏بردارى از اعجاز ادبى قرآن است.گويا وى مى‏خواهد به اين نكته اشاره كند كه فصاحت و بلاغت قرآن از ادله مهم ناتوانى بشر در آوردن مانند قرآن است. به ديگر سخن، واژه‏هاى قرآن در قالبى بيان گرديده است كه بشر با وجود در دست داشتن آنها قادر به آوردن مانند آن نيست. وى شيوه‏هاى بلاغى قرآن را ويژه اين كتاب معرفى مى‏كند و در طول تفسيرش با عنوان «مبتكرات القرآن» به شيوه‏هاى بلاغى قرآن در طرح مباحث موردنظرش اشاره مى‏كند و بر اين باور است كه در ميان عرب فصيح سابقه نداشته است. براى مثال، وى نكته بلاغى موجود در عبارت «كل فى فلك» (انبياء /23) را «مقلوب مستوى»24 مى‏نامد و تصريح مى‏كند كه در كلام عرب سابقه نداشته و از ابتكارات قرآن است.25

پي نوشت ها :
 

1 – دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، چاپ اول، تهران، 171/4.
2 – از جزئيات زندگى وى آگاهى چندانى به دست نيامد.
3 – بورقيبه شكستن روزه در ماه رمضان را مباح مى‏دانست. ابن عاشور با استناد به آيه صيام به اين فتوا اعتراض كرد و با عبارت «صدق اللَّه و كذب بورقيبه» وى را تخطئه كرد.
4 – اعلام، خيرالدين زركلى، دارالعلم للملايين، بيروت، 174/6.
5 – ابن عاشور از معاصرانى است كه زندگى نامه‏اى از خود برجاى نگذاشته است. در زيستنامه‏ها هم به جز پاره‏اى از آنها، به زندگى وى اشاره‏اى نشده است. آنچه گذشت، از سايت (Isalmschool)به دست آمده است. براى آگاهى بيشتر، رك:
WWW.Islamschool.com/green-waha/realmen/htm
6 – تفسير جامع، تفسيرى است كه مباحث فقهى، كلامى، روايى، لغوى و… در آن به چشم مى‏خورد.
7 – اعلام 174/6.
8 – نبيل احمد، مسقر، منهج الامام الطاهر بن عاشور فى تفسير التحرير و التنوير، چاپ اول، دارالمصريه، /12.
9 – التحرير و التنوير، محمد طاهر بن عاشور، چاپ اول، مؤسسه التاريخ، بيروت 5/1.
10 – همان 8/1.
11 – همان، 200/1.
12 – براى مقايسه اين دو روش متفاوت، ر.ك: همان 6/20 8/5، ابن عاشور اين بخش را با عنوان‏هايى مانند «اغراض السوره»، «محتويات هذه السوره» از مطالب ديگر جدا مى‏كند.
13 – التحرير و التنوير، 63/3 345/11 16/17 16/7 33/3.
14 – همان، 285/1.
15 – همان.
16 – براى آگاهى بيشتر، ر.ك: ايزوتسو، توشيهيكو، خدا، انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، چاپ پنجم، شركت سهامى انتشار، 1381 ش.
17 – التحرير و التنوير، 230-291/1.
18 – همان، 322/1.
19 – همان، 21/7.
20 – همان، 57/7.
21 – در اصطلاح نحويان «حال» چنين تعريف مى‏شود: وصفى نكره و مشتق است كه حالت و چگونگى فاعل يا مفعول را نشان مى‏دهد؛ مبادى العربيه، رشيد شرتونى، تصحيح حميد محمّدى، مؤسسه دارالذكر للتحقيق و النشر، 1423 ه ، 36/4.
22 – التحرير و التنوير، 308/30.
23 – همان، 43/14.
24 – عبارت «كل فى فلك» را از پايان عبارت هم كه بخوانيد، دوباره همان عبارت به دست مى‏آيد و تغييرى در معنا و لفظ آن به وجود نمى‏آيد. در علم بلاغت به چنين حالتى «مقلوب مستوى» گويند.
25 – التحرير و التنوير، 45/17.
منبع:www.maarefquran.org

 

ابن عاشور و تفسير التّحرير و التّنوير(1)

ابن عاشور و تفسير التّحرير و التّنوير(1)

ابن عاشور كيست؟ و تفسير التحرير و التنوير چه ويژگى هايى دارد؟ در اين نوشتار نويسنده با بيان شرح حال اين عاشور، به معرفى ويژگى هاى تفسيرش مى پردازد، نخست از ساختار تفسير سخن مى گويد سپس از روش هاى به كار رفته در تفسير ياد مى كند. آنگاه ديدگاه ابن عاشور را نسبت به مقوله هاى علوم قرآن مانند اعجاز، نسخ،

f7c28b34 7616 47b5 9058 be093b03a156 - ابن عاشور و تفسير التّحرير و التّنوير(1)

0013746 - ابن عاشور و تفسير التّحرير و التّنوير(1)
ابن عاشور و تفسير التّحرير و التّنوير(1)

 

نويسنده:نصرت خاور نجفي

 

چکيده:
 

ابن عاشور كيست؟ و تفسير التحرير و التنوير چه ويژگى هايى دارد؟ در اين نوشتار نويسنده با بيان شرح حال اين عاشور، به معرفى ويژگى هاى تفسيرش مى پردازد، نخست از ساختار تفسير سخن مى گويد سپس از روش هاى به كار رفته در تفسير ياد مى كند. آنگاه ديدگاه ابن عاشور را نسبت به مقوله هاى علوم قرآن مانند اعجاز، نسخ، متشابه بررسى مى كند، در پايان برجستگى هاى تفسير التحرير و التنوير را توضيح مى دهد.
كليد واژه‏ها: ابن عاشور ، التحرير و التنوير ، نسخ ، اعجاز، متشابه.
روش‏شناسى تفاسير يكى از شاخه‏هاى پژوهش در علوم قرآن به شمار مى‏رود. شناخت روش مفسّر در تفسير ضرورى به نظر مى‏رسد، زيرا راه را براى آشنايى با تفاسير و ديدگاه مفسّران آنها هموار مى‏سازد و به خواننده كمك مى‏كند تا با ديده بازمتر به تفسير رجوع كند و آراء و ديدگاه‏هاى تفسيرى مفسّر را بهتر درك و فهم نمايد.
نگارنده با چنين پيش فرضى، روش تفسيرى «التحرير و التنوير» را بررسى نموده و به شناسايى مفسّر آن و ديدگاه‏هايش پرداخته است.

شرح حال طاهربن عاشور
 

محمّد طاهر بن محمد بن محمد طاهر بن عاشور، مشهور به «طاهر بن عاشور» در سال 1296 هجرى در «مرسى» منطقه‏اى از مناطق پايتخت تونس ديده به جهان گشود، وى يكى از عالمان خاندان «آل عاشور» است. نسب اين خاندان به ادريسيان حسينى بازمى‏گردد كه از سرزمين اصلى خود، مراكش، به اسپانيا رفته بودند، اما به سبب آزارهاى مذهبى (تفتيش عقايد) نياى بزرگ آنها، عاشور در سال 1030 ه. ق از اسپانيا به مغرب كوچ نمود و در شهر «سلا» ساكن شد. بعدها اين خاندان به دو گروه تقسيم شد: گروهى از آنها در مغرب اقصى ماندند و گروه ديگر به تونس رفتند، كه گروه دوم، عالمان بزرگى در تصوف و فقه به جهان اسلام عرضه كرد.1 از بزرگان اين خاندان مى‏توان به اين افراد اشاره كرد:
– محمد بن عاشور (م 1110 ق).
– عبدالقادر بن محمّد بن محمد بن عاشور.2
– محمد بن محمد شاذلى بن عبدالقادر (م 1265 ق).
– محمد طاهر بن محمد، جدّ ابن عاشور (م 1284 ق).
بدين ترتيب، محمد طاهر بن عاشور، صاحب تفسير «التحرير و التنوير»، در محيطى كاملاً علمى متولد شد و در آن رشد يافت. در اين هنگام تونس دوره‏اى را پشت سر مى‏گذاشت كه انديشه‏هاى اصلاحى، جهان اسلام را از عقب‏ماندگى و استعمارزدگى به آزادى و استقلال فرامى‏خواند. انديشه‏هاى سيد جمال‏الدين و محمد عبده، عالمان نوانديش و اصلاح‏گر، دانشگاه زيتونيه را سخت به خود مشغول كرده بود.
در چنين احوالى، محمد طاهر بن عاشور به فراگيرى قرآن، زبان فرانسوى و متون علمى مشغول گشت. وى در سال 1310 ق به دانشگاه زيتونيه راه يافت، در اين زمان چهارده سال بيشتر نداشت. محمد طاهر با بهره‏گيرى از محيط علمى – مذهبى دانشگاه و با كمك هوش و استعداد خود در تحصيل علم، پيروزى‏هاى چشمگيرى به دست آورد. وى به سال 1317 ق تحصيل در زيتونيه را به پايان برد و به جمع مدرسان دانشگاه زيتونيه پيوست.
ابن عاشور با سرافرازى تمام در طبقه نخست استادان زيتونيه جاى گرفت و همزمان با دانشگاه زيتونيه در مدرسه صادقيه نيز به تدريس مشغول شد. حضور وى در اين دو مركز علمى تونس زندگى‏اش را دگرگون ساخت. زيرا، كه دانشگاه زيتونيه روشى تقليدى و سنتى در برنامه‏هاى آموزشى خود دنبال مى‏كرد، در حالى كه مدرسه صادقيه پرچمدار روشى نو و عصرى بود، ابن عاشور كوشيد تا فاصله اين دو مركز را از بين ببرد. براى رسيدن به اين هدف دست به اصلاحات گسترده‏اى زد و تمام تلاش خود را بدان معطوف داشت. انديشه‏هاى اصلاحى استادانش آبشخور انديشه‏هاى اصلاحى وى بود. علاوه بر اين، ابن عاشور با مطالعه در انديشه‏هاى سيد جمال‏الدين و محمد عبده سخت شيفته آنها شده بود.
ابن عاشور در 25 سالگى با محمد عبده ملاقات كرد. محمد عبده در سال 1321 ق براى دومين بار به تونس سفر كرد و در محافل علمى انديشمندان تونس حضور يافت، ابن عاشور هم از اين فرصت استفاده كرد، با وى از نزديك آشنا شد. انديشه‏هاى مشترك ابن عاشور و محمد عبده سبب شد پيوند محكم و صميمانه‏اى بين آنها برقرار شود. انديشه‏هاى اصلاحى ابن عاشور بويژه در زمينه اجتماع را مى‏توان در دو كتابش به نام‏هاى «أليس الصبح بقريب» و «اصول النظام الاجتماعى» ديد.
ابن عاشور به سال 1325 ق به عنوان معاون آموزشى دانشگاه زيتونيه برگزيده شد. وى در اين فرصت فراهم شده به انديشه‏هاى اصلاحى‏اش در حوزه علم و تربيت بيشتر توجه كرد. از كارهاى برجسته‏اى كه در اين دوره كرده است، مى‏توان از اين موارد نام برد:
1 – ارائه لايحه اصلاحى در حوزه تعليم و تربيت به دولت.
2 – احياى پاره‏اى از دانش‏هاى عربى.
اين انديشمند برجسته تونسى در سال 1351 ق به عنوان رئيس دانشگاه زيتونيه برگزيده شد. همزمان، منصب شيخ الاسلامى مالكيان را برعهده گرفت. وى نخستين كسى بود كه در يك زمان هر دو منصب را عهده‏دار شده بود؛ اما به سبب مخالفت‏هايى كه در برابر فعاليت‏هاى اصلاحى وى صورت گرفت، از مقام خود در دانشگاه زيتونيه كناره‏گيرى كرد.
پس از چندى ابن عاشور براى دومين بار در سال 1364 ق دوره نظام آموزشى زيتونيه را دگرگون كرد و به اصلاحات مورد علاقه‏اش جامه عمل پوشاند. پاره‏اى از فعاليت‏هاى اصلاحى وى در اين دوره عبارتند از:
1. افزايش شمار دانشجويان زيتونيه (تقريباً 20 هزار دانشجو).
2. افزايش مؤسسه‏هاى آموزشى زيتونيه.
3. اصلاح كتاب‏هاى درسى، اصلاح روش‏هاى آموزش و تدريس و اصلاح مؤسسه‏هاى آموزشى.
4. توجه بيشتر به دانش‏هاى طبيعى و رياضيات.
5. به كارگيرى ابزارهاى آموزشى متنوع براى آفرينش مهارت و تخصص.
6. سامان دادن اوضاع معيشتى و اجتماعى دانشجويان.
وى همزمان با استقلال تونس در سال 1374 ق رياست دانشگاه زيتونيه را برعهده گرفت. طولى نكشيد كه اين منصب را رها و به پژوهش و تأليف روى آورد. مخالفت ابن عاشور با فتواى بورقيبه3 سبب شد تا او را از رياست دانشگاه زيتونيه محروم كنند.
ابن عاشور با سياستمداران معاصر خود ميانه خوبى نداشت و به گروه‏هاى سياسى تمايلى نشان نمى‏داد و در برابر خواسته‏هاى آنها ايستادگى مى‏كرد. او سرسختانه با استعمارگران فرانسوى در جنگ بود و اجازه نمى‏داد كه استعمارگران از وى به عنوان يك دست‏نشانده باج‏خواهى كنند.
فعاليت‏هاى علمى – اصلاحى ابن عاشور در ميان تمام فعاليت‏هايش درخششى دوچندان دارد. در كنار كتاب‏هايى كه از وى به چاپ رسيده است، مقاله‏هاى فراوانى از او برجاى مانده است. اين مقاله‏ها در مجله‏هايى، مانند: الزيتونيه، هدى الاسلام، المنار، الهداية الاسلامية، نورالاسلام و در مجله‏هاى مجمع علمى دمشق و قاهره به چاپ رسيده‏اند.
يكى از بزرگترين افتخارات ابن عاشور عضويت در مجمع علمى قاهره و دمشق است.4 همكارى وى با شيخ محمد خضر حسين در تأسيس مجله «السعادة العظمى» برگ زرين ديگرى بر افتخارات وى است. سرانجام وى پس از يك عمر فعاليت‏هاى علمى – اصلاحى در سال 1393 هجرى قمرى درگذشت. او در مقبره «زلاج» شهر تونس به خاك سپرده شد.5

ساختار التحرير و التنوير
 

تفسير «التحرير و التنوير»، مشهور به تفسير ابن عاشور، در رديف تفاسير جامع قرار مى‏گيرد.6 اين تفسير در چند مرحله به چاپ رسيده است. نخستين بار جلد اول و دوم آن در سال 1384 ق به چاپ رسيد. متولى چاپ آن «سيد عيسى البابى الحلبى – قاهره» بود. براى بار دوم، ده جزء آن چاپ شد7 و براى بار سوم «دارالتونسيه للنشر» آن را به چاپ رساند. البته يك بار مستقلاً و مرتبه بعد با همكارى «دارالجماهير للنشر و التوزيع والإعلان». اين تفسير را در 25 جلد چاپ كرد.8 در سال 1420 ق نيز «مؤسسة التاريخ» بيروت، اين تفسير را در 30 جلد به چاپ رسانيده است.
مؤلف انگيزه نگارش تفسيرش را در مقدمه‏اى كوتاه چنين توضيح مى‏دهد: آرزوى ديرينه من نگارش تفسيرى بر قرآن بود كه در بردارنده كليات علم و دين بوده، به تفصيل مكارم اخلاق بپردازد.»9
وى در مقدمه تفسيرش، تصويرى كلى از تفسير و روش خود در تنظيم آن به نمايش مى‏گذارد، و اهتمام خويش را متوجه بيان وجوه اعجاز قرآن، بيان نكات بلاغى آيات، تناسب آيات و بيان معانى مفردات قرآن مى‏داند.10
ابن عاشور در آغاز تفسيرش در ده موضوع به بيان اصول و مبناهايى مى‏پردازد كه در تفسير آيات قرآن به آنها پايبند بوده است. با مطالعه اين مبانى به نيكى درمى‏يابيم كه ابن عاشور صاحب مبنا و اصول تفسيرى است و در سايه چنين اصولى كوشيده است، ديدگاه‏هاى تفسيرى مختلف را مطرح سازد و خود نيز صاحب نظر و رأى باشد.
موضوع اين ده مورد عبارت است از:
– تفسير و تأويل
– علوم مورد نياز مفسّر
– تفسير به رأى و تفسير مأثور
– اغراض مفسّر
– اسباب نزول
– قراءات
– قصه‏هاى قرآن
– نام سوره‏ها و آيه‏ها
– معانى جمله‏هاى قرآنى.
– اعجاز قرآن
ابن عاشور، تفسير سوره‏ها را از سوره حمد آغاز و به سوره ناس پايان مى‏دهد، از اين رو تفسير وى ترتيبى است. در آغاز هر سوره شناسنامه كاملى از آن سوره در اختيار خواننده مى‏گذارد. در اين بخش به مباحثى چون: نام سوره‏ها، وجه تسميه نام سوره‏ها، مكى و مدنى بودن سوره‏ها و تعداد آيات سوره‏ها مى‏پردازد و در پايان به هدفها و پيام‏هاى كلى هر سوره اشاره مى‏كند. در اين بخش ترتيب نزول هر سوره رانيز مورد بررسى قرار مى‏دهد. براى مثال سوره بقره را هشتاد و هفتمين سوره قرآن مى‏داند كه بعد از سوره مطففين و قبل از آل عمران نازل شده است.11
در بخش پيام سوره‏ها، تصويرى كلى از محتواى سوره ارائه مى‏دهد، البته گاهى اين بخش عنوان مستقل مى‏يابد و گاهى همراه با ذكر شناسنامه سوره به پيام سوره مورد نظر نيز اشاره مى‏كند.12
نكته شايان توجه ديگر در تفسير ابن عاشور اين است كه وى در آغاز تفسير و توضيح هر آيه به بيان تناسب آيه با آيه يا آيات قبل مى‏پردازد و بر اين باور است كه بين هر آيه با آيه قبل پيوندى محكم برقرار است.
علاوه بر اين، مطالب گوناگونى در تفسير ابن عاشور مى‏توان يافت كه با توجه به آن مطالب، تفسير وى از ويژگى جديدى برخوردار مى‏گردد. براى مثال، مباحثى چون محكم و متشابه، نسخ، جدل، مكى و مدنى بودن سوره‏ها و… اين ويژگى را به تفسير ابن عاشور مى‏بخشد كه با گردآورى آراى موردنظر مفسّر، مى‏توان وى را در رديف دانشمندان علوم قرآن قرار داد يا با توجه به آراى فقهى مطرح شده در اين تفسير، مى‏توان مفسّر را از فقيهان بزرگ برشمرد و با توجه به نكات بلاغى و… مى‏توان ابن عاشور را لغوى و اديب زبردستى دانست. اگر از ميان آثار ابن عاشور فقط التحرير و التنوير در اختيار ما مى‏بود، خود همين اثر كافى بود تا گواه بر قدرت علمى وى باشد.

روش‏هاى تفسيرى در تفسير «التحرير و التنوير»
 

روش تفسيرى، روش فراگيرى است كه مفسّر در سرتاسر تفسيرش براى فهم و شرح آيات، از آن بهره برده است، اما گرايش تفسيرى آن است كه مفسّر در تفسير پاره‏اى از آيات، مانند: آيات احكام بدان تمسّك جسته، سخن را در توضيح اين گونه آيات به درازا كشانده است.
«التحرير و التنوير» تفسيرى است كه به مانند بسيارى از تفاسير ديگر، روش‏ها و گرايش‏هاى تفسيرى گوناگونى را بكار برده است تا هر چه بهتر و آشكارتر ازمعانى والاى قرآن پرده بردارد. برجسته‏ترين روشى كه طاهربن عاشور در شرح آيات، از آن كمك گرفته است، روش لغوى و ادبى است. كمتر آيه‏اى مى‏توان يافت كه ابن عاشور به اين روش در فهم آن متمسك نشده باشد. به جرأت مى‏توان گفت كه توانايى ابن عاشور در ادب و لغت عرب تفسيرش را به يك كتاب ادبى مبدل ساخته است.
وى در تفسير بيشتر آيات به مباحث نحوى، ادبى، لغوى و بلاغى مى‏پردازد، گاه چنان سخن را به درازا مى‏كشاند كه خواننده به كلى فراموش مى‏كند كه يك كتاب تفسيرى در پيش رو دارد. با اين حال، مباحث لغوى اين تفسير بسيار برجسته است و نظر هر خواننده‏اى را به خود جلب مى‏كند. به ديگر سخن، وى در بيان معانى واژه‏هاى قرآن، دقت زيادى دارد و از آيات قرآنى، حديث، اشعار و امثال عرب13 در بيان معناى واژه‏هاى مورد نظر بهره مى‏گيرد. وى واژه‏هاى مشكل را ريشه‏يابى مى‏كند و خواننده را با مباحثى روبرو مى‏كند كه در كتابهاى لغت بايد آنها را جست. براى مثال، در بيان معناى «شيطان» به بيان ريشه «فعلى» اين واژه مى‏پردازد و اختلاف كوفيان و بصريان را مى‏آورد.14
نكته شايان توجه ديگر، اين است كه وى به تاريخچه برخى از واژه‏هاى قرآنى هم اشاره مى‏كند و كاربرد آن واژه‏ها را در اديان و ملت‏هاى ديگر مورد بررسى قرار مى‏دهد.15 از شيوه عملكرد ابن عاشور برمى‏آيد كه وى بر اين باور است كه قرآن يك دستگاه معناشناختى است. هر واژه آن با تأثيرپذيرى از اين دستگاه، معنايى ويژه دارد؛ به طورى كه ممكن است واژه‏اى در قرآن معنايى و قبل از نزول قرآن در دستگاه معناشناختى جاهليت، معناى ديگرى داشته باشد. اين مسأله يكى از موضوع‏هاى مهم مورد بحث زبان شناسايى، همچون: ايزوتسو است. ايزوتسو بر اين باور است كه قرآن يك دستگاه معناشناختى جديدى است كه واژه‏هايى، چون: اللَّه، كافر، مؤمن، صبر و… در اين دستگاه، معنايى جدا از معناى عصر جاهلى خويش دارند.16
ابن عاشور هم تحت عنوان «اصطلاح القرآن» از اين گونه واژه‏ها سخن مى‏گويد و به پيشينه تاريخى و معناى آنها اشاره مى‏كند تا سير تغيير و تحول معنايى اين گونه واژه‏ها برخواننده روشن گردد. واژه‏هايى، مانند: «صلات»،17 «خلق»18، «ظن»19، «رسل»20 و… نمونه‏هاى برجسته‏اى است كه ابن عاشور بدانها پرداخته است.
ابن عاشور كاربردهاى لغوى واژه‏هاى قرآن كريم را در قبول يا رد آراى مفسّران و ديدگاه‏هاى كلامى محور قرار مى‏دهد. براى مثال، در آيه «وانت حلّ بهذا البلد» (بلد /2) «حال»21 بودن عبارت از ضمير «اقسم» را فقط به جهت عدم كاربرد عالمان لغت مورد ترديد قرار مى‏دهد،22 يا در تفسير آيه «من اهتدى فانّما يهتدى لنفسه…» (اسراء /15) تأويل معتزله را دور از كاربرد لغوى دانسته، از اين رو آن را نمى‏پذيرد. معتزله بر اين باورند كه «رسول» موردنظر در آيه «عقل» است.23
علاوه بر مباحث لغوى، نكته‏هاى مربوط به بلاغت، صرف و نحو در اين تفسير از بهره علمى مفسّر خبر مى‏دهد، به طورى كه مى‏توان وى را از بليغان و نحويان زبردست دانست. هدف ابن عاشور از اين گونه مباحث پرده‏بردارى از اعجاز ادبى قرآن است.گويا وى مى‏خواهد به اين نكته اشاره كند كه فصاحت و بلاغت قرآن از ادله مهم ناتوانى بشر در آوردن مانند قرآن است. به ديگر سخن، واژه‏هاى قرآن در قالبى بيان گرديده است كه بشر با وجود در دست داشتن آنها قادر به آوردن مانند آن نيست. وى شيوه‏هاى بلاغى قرآن را ويژه اين كتاب معرفى مى‏كند و در طول تفسيرش با عنوان «مبتكرات القرآن» به شيوه‏هاى بلاغى قرآن در طرح مباحث موردنظرش اشاره مى‏كند و بر اين باور است كه در ميان عرب فصيح سابقه نداشته است. براى مثال، وى نكته بلاغى موجود در عبارت «كل فى فلك» (انبياء /23) را «مقلوب مستوى»24 مى‏نامد و تصريح مى‏كند كه در كلام عرب سابقه نداشته و از ابتكارات قرآن است.25

پي نوشت ها :
 

1 – دايرةالمعارف بزرگ اسلامى، مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، چاپ اول، تهران، 171/4.
2 – از جزئيات زندگى وى آگاهى چندانى به دست نيامد.
3 – بورقيبه شكستن روزه در ماه رمضان را مباح مى‏دانست. ابن عاشور با استناد به آيه صيام به اين فتوا اعتراض كرد و با عبارت «صدق اللَّه و كذب بورقيبه» وى را تخطئه كرد.
4 – اعلام، خيرالدين زركلى، دارالعلم للملايين، بيروت، 174/6.
5 – ابن عاشور از معاصرانى است كه زندگى نامه‏اى از خود برجاى نگذاشته است. در زيستنامه‏ها هم به جز پاره‏اى از آنها، به زندگى وى اشاره‏اى نشده است. آنچه گذشت، از سايت (Isalmschool)به دست آمده است. براى آگاهى بيشتر، رك:
WWW.Islamschool.com/green-waha/realmen/htm
6 – تفسير جامع، تفسيرى است كه مباحث فقهى، كلامى، روايى، لغوى و… در آن به چشم مى‏خورد.
7 – اعلام 174/6.
8 – نبيل احمد، مسقر، منهج الامام الطاهر بن عاشور فى تفسير التحرير و التنوير، چاپ اول، دارالمصريه، /12.
9 – التحرير و التنوير، محمد طاهر بن عاشور، چاپ اول، مؤسسه التاريخ، بيروت 5/1.
10 – همان 8/1.
11 – همان، 200/1.
12 – براى مقايسه اين دو روش متفاوت، ر.ك: همان 6/20 8/5، ابن عاشور اين بخش را با عنوان‏هايى مانند «اغراض السوره»، «محتويات هذه السوره» از مطالب ديگر جدا مى‏كند.
13 – التحرير و التنوير، 63/3 345/11 16/17 16/7 33/3.
14 – همان، 285/1.
15 – همان.
16 – براى آگاهى بيشتر، ر.ك: ايزوتسو، توشيهيكو، خدا، انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، چاپ پنجم، شركت سهامى انتشار، 1381 ش.
17 – التحرير و التنوير، 230-291/1.
18 – همان، 322/1.
19 – همان، 21/7.
20 – همان، 57/7.
21 – در اصطلاح نحويان «حال» چنين تعريف مى‏شود: وصفى نكره و مشتق است كه حالت و چگونگى فاعل يا مفعول را نشان مى‏دهد؛ مبادى العربيه، رشيد شرتونى، تصحيح حميد محمّدى، مؤسسه دارالذكر للتحقيق و النشر، 1423 ه ، 36/4.
22 – التحرير و التنوير، 308/30.
23 – همان، 43/14.
24 – عبارت «كل فى فلك» را از پايان عبارت هم كه بخوانيد، دوباره همان عبارت به دست مى‏آيد و تغييرى در معنا و لفظ آن به وجود نمى‏آيد. در علم بلاغت به چنين حالتى «مقلوب مستوى» گويند.
25 – التحرير و التنوير، 45/17.
منبع:www.maarefquran.org

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد