یعقوب بن إسحاق بن صباح بن عمران بن إسماعیل،[1] معروف به فیلسوف اسلام،[2] فیلسوف عرب،[3] و عراق بود.[4] برخی از تاریخنویسان میگویند وی فاضل و یگانهی زمان خود در معرفت تمام علوم قدیم بود.[5]
بعضی از مورخان به اشتباه معتقد شدند که وی همان ابن سکیت بود؛ اما واقعیت آن است که ابن سکیت دوازده سال قبل از او توسط متوکل و در زمان امام هادی(ع) کشته شد و امام حسن عسکری(ع) را ملاقات نکرد.[6]
پدر یعقوب در زمان مهدی عباسی و هارون الرشید حاکم کوفه[7] بود؛[8] اما یعقوب در بصره به دنیا آمد،[9] و بعدها برای آموختن علم و دانش به بغداد رفت.[10]
یعقوب توانست مورد عنایت مأمون و معتصم قرار گیرد،[11] و به مقام معلمی و استادی فرزند خلیفه احمد بن معتصم نائل شد.[12] اما مورد غضب متوکل قرار گرفت و در سال 242 ق، دستور داد که وی را پنجاه ضربه شلاق بزنند.[13]
آثار و تألیفات ابن اسحاق
یعقوب پیرو ارسطو بود،[14] و در علوم مختلف تبحر داشت و توانست حدود 300 کتاب،[15] در علوم مختلف؛ مانند فلسفه، منطق، ریاضیات، موسیقی، نجوم، هندسه، طبیعت و فلکیات، احکام و جدل بنویسد.[16]
مشهورترین کتابهای او عبارتاند از:
1. کتاب الفلسفة الأولی فیما دون الطبیعیات و التوحید.
2. کتاب الفلسفة الداخلة و المسائل المنطقیة و المعتاضة، و ما وافق الطبیعیات.
3. رسالة فی أنه لا تنال الفلسفة إلا بعلم الریاضیات.
4. کتاب الحث علی تعلم الفلسفة.
5. رسالة فی کمیة کتب أرسطوطالیس، و ما یحتاج إلیه فی تحصیل علم الفلسفة، مما لا غنی فی ذلک عنه منها، و ترتیبها و أغراضه فیها.
6. کتاب فی قصد أرسطوطالیس فی المقولات إیاها قصدا، و الموضوعة لها.
7. رسالته الکبری فی مقیاسه العلمی.
8. کتاب أقسام العلم الإنسی.
9. کتاب ماهیة العلم و أقسامه.
10. کتاب فی أن أفعال البارئ کلها عدل لا جور فیها.[17] …
وی علاوه بر فلسفه، به علم طب، ریاضی، نجوم، هندسه، طبیعیات و منطق آشنایی داشت.[18]
شاگردان
1. احمد بن محمد بن مروان سرخسی؛[19]
2. حسنویه؛[20]
3. نقطویه؛[21]
4. سلمویه.[22]
مذهب یعقوب
وی ابتدا یهودی و یا نصرانی بود؛ اما بعد اسلام آورد.[23] سید بن طاووس وی را عالم شیعی میداند؛[24] و برخی وی را منسوب به فرقه زیدیه میدانند.[25]
مرگ
تاریخهای متفاوتی برای مرگ یعقوب گزارش شده است که بر اساس برخی از آنها او در 260 هجری (همزمان با شهادت امام عسکری ع) از دنیا رفت.
کتاب تناقضات قرآن
از طرف دیگر گزارشی وجود دارد – که گویا پرسش نیز ناظر به آن است – مبنی بر اینکه شخصی به نام اسحاق کندی شبهاتی دربارهی قرآن کریم مطرح کرد و در همین راستا کتابی به نام تناقض القرآن نگاشت. یکی از شاگردان وی روزی نزد امام حسن عسکری(ع) آمد. امام(ع) به او فرمود: آیا در میان شما شخصی پیدا نمیشود تا استادتان را از ادامهی اینگونه کارها و پرداختن به قرآن باز دارد؟ شاگرد پاسخ داد: ما شاگردان او هستیم و چگونه این توانایی را داریم که در این مسئله یا غیر آن به او اعتراض کنیم؟! امام(ع) به او فرمود: با الفت و محبت از استاد خود سؤال بپرس که آیا ممکن است گوینده قرآن نزد تو بیاید و بگوید که مقصود از گفتههایش غیر از آن چیزی باشد که تو پنداشتهای و بدان راه یافتهای؟! او که خود را از فهمیدگان میداند پاسخ مثبت خواهد داد. هنگامی که چنین اعترافی کرد، بگو پس تو چه میدانی شاید گوینده کلمات قرآن، مقصودش جز آنچه پنداشتهای باشد و آنرا در غیر معانی خود استعمال کرده باشد…».
آن شاگرد نزد استادش کندی رفت و پس از مهر و محبت و ایجاد الفت، گفتههای امام را بیان کرد و پاسخ را از استاد خواست. استاد در اندیشه فرو رفت و به کنکاش پرداخت و جوانب مختلف قضیه را بررسی کرد. استدلال متین بود و احتمال دو وجهی بودن کلام در زبان شایع بود، پس متوجه اشتباه کلام خود شد و کتاب خود را به آتش کشید.[26]
روایت مذکور در مورد شخصی به نام اسحاق کندی ذکر شده است؛ اما برخی از تاریخ نویسان معاصر این روایت را مربوط به یعقوب بن اسحاق کندی دانستهاند.[27]
ابن شهرآشوب، این روایت را بدون ذکر سند از کتاب التبدیل ذکر کرده است که مؤلف آن شخصی به نام ابوالقاسم علی بن احمد کندی بوده که دانشمندان علم رجال او را کذّاب، غالی و بدعتگذار به شمار آورده[28] و معتقدند که کتابهایش دارای ارزش خاصی نیست و توجهی به آن نمیشود.[29]
پس هدایت ابو یوسف کندی توسط امام عسکری(ع) بر اساس این حدیث دست کم دو اشکال دارد: اول آنکه در این روایت از اسحاق کندی یاد شده با آنکه آن فیلسوف معروف، فرزند اسحاق بود. دوم آنکه سند این گزارش چندان قابل اعتماد نیست و ممکن است توسط برخی رقیبان وی جعل شده باشد.
با این وجود، اما از آنجا که ابو یوسف کندی معاصر با امام عسکری(ع) بود و فیلسوفی به نام اسحاق کندی در آن زمان شناخته شده نیست، ممکن است مراد از اسحاق، همان فرزند او ابو یوسف کندی باشد و این احتمال نیز وجود دارد که او در مقطعی از زمان – چنانچه برای بسیاری از اندیشمندان رخ میدهد – دچار انحراف فکری شده باشد که با عنایت امام یازدهم(ع)، از این انحراف برگشته باشد.
اگر گزارش دیگری در این زمینه مشاهده شد، این پاسخ ویرایش خواهد شد.
[1]. ابن حزم اندلسی، ابو محمد علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 426، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل، 1418ق.،ص:426؛ ابن ندیم بغدادی، محمد بن إسحاق، الفهرست، ص 357، بیروت، دار المعرفة، چاپ دوم، 1417ق.
[2]. مرزبانی، محمد بن عمران، معجم الشعراء، محقق، اسلیم، فاروق، ص 576، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1425ق.
[3]. ابن أبی أصیبعة، أحمد بن القاسم، عیون الانباء فی طبقات الأطبّاء، ج 2، ص 172، بیروت، دار مکتبة الحیاة، بیتا.
[4]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 424، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[5]. الفهرست، ص 357.
[6]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول(ع)، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 1، ص 327، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
[7]. جمهرة انساب العرب، ص 426.
[8]. عیون الانباء فی طبقات الأطبّاء، ج 2، ص 172.
[9]. همان، ص 173.
[10]. همان.
[11]. معجم الشعراء، ص 576؛ عیون الانباء فی طبقات الأطبّاء، ج 2، ص 173.
[12]. بیهقی، علی بن زید، تاریخ حکماء الاسلام، ص 41، محقق، کرد علی، محمد، دمشق، مطبعة الترقی، چاپ اول، 1365ق.
[13]. معجم الشعراء، ص 576.
[14]. عیون الانباء فی طبقات الأطبّاء، ج 2، ص 174.
[15]. معجم الشعراء، ص 576.
[16]. همان، ص 358 – 366.
[17]. عیون الانباء فی طبقات الأطبّاء، ج 2، ص 178.
[18]. همان، ص 178 – 191.
[19]. الفهرست، ص 365.
[20]. عیون الانباء فی طبقات الأطبّاء، ج 2، ص 176.
[21]. همان.
[22]. همان.
[23]. تاریخ حکماء الاسلام، ص 41.
[24]. ابن طاووس، علی بن موسی، فرج المهموم فی معرفة نهج الحلال من علم النجوم (تاریخ علماء النجوم)، ص 128، قم، دار الذخائر، چاپ اول، 1368ق.
[25]. معجم الشعراء، ص 576.
[26]. مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 424.
[27]. عزیز الله عطاردی، مسند الإمام العسکری أبی محمد الحسن بن علی(ع)، ص 230، بیروت، دار الصفوة، چاپ اول، 1413ق.
[28]. غضائری، احمد بن حسین، کتاب الضعفاء، ص 82، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1364ق.
[29]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 265، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش.