عبدالله بن أبی قحافه، ملقب به ابوبکر، خلیفه اول پس از دو سال و چند ماه خلافت، در سن شصت و سه سالگی از دنیا رفت.[1] منابع شیعه[2] و سنی[3] اتفاق دارند که او بعد از یک دوره بیماری مرده است.
بسیاری از منابع تاریخی از عائشه دختر ابوبکر پیرامون بیماری و فوت ابوبکر چنین نقل کردهاند: «بیمارى ابوبکر از آنجا آغاز شد که در روز سردی غسل کرده و به دنبال آن پانزده روز تب داشت و براى نماز بیرون نمیآمد و به عمر بن خطاب میگفت با مردم نماز بخواند و مردم به عیادت وى میآمدند و هر روز حالش بدتر میشد. در این ایام، عثمان بیش از همه نزد وى بود و در نهایت، او در شب سهشنبه، هشت روز مانده از جمادى الآخر سال سیزدهم هجرت در گذشت».[4]
بنابر این، مرگ ابوبکر در این بیماری، قطعی بوده و مورد اتفاق است. اما اینکه سبب بیماری او چه بوده؟ برخی منابع، آوردهاند که یهودیان یک سال قبل از فوت ابوبکر به او سَم خوراندند، و این سم اثر خود را یک سال بعد نشان داد و موجب بیماری و مرگ او شد؛ طبری در اینباره میگوید: «سبب وفات ابوبکر آن بود که یهودیان برنج با حریره زهر آلود به او خورانیدند و حارث بن کلده نیز با وى از آن بخورد آنگاه دست نگه داشت و به ابوبکر گفت: غذاى زهر آلود خوردى که زهر یک ساله است و او پس از یک سال در گذشت. بیمارى ابو بکر پانزده روز بود. به او [در بیماری] گفتند: از طبیب بخواه تو را معاینه کند. گفت: طبیب مرا دیده است. گفتند: به تو چه گفته است؟ گفت: طبیب گفته هر چه میخواهم انجام دهم».[5] برخی منابع نیز به صورت مختصر به این مطلب اشاره کردهاند.[6]
با این وجود، در این داستان ابهاماتی وجود دارد:
1. داستان مسموم شدن ابوبکر – جز تعداد محدودی از منابع – در میان مورّخان رواج چندانی ندارد.
2. اگر ابوبکر به سبب سم مرده بود؛ مسلمانان – بویژه طرفداران او – از ابوبکر با عنوان شهید یاد میکردند، در حالیکه چنین چیزی رواج ندارد که شاید نشانگر آن باشد که آنها نیز ضعیف بودن این نقل را پذیرفتهاند.
اما در ورای این نقل، سخن مضحکی از عمرو بن عاص نقل شده است که امام علی(ع) را متهم به مسموم کردن ابوبکر میکند.
در جلسهای، معاویه و بسیاری از نزدیکان او انواع و اقسام تهمتها را خطاب به امام حسن(ع) بیان داشتند و مطالبی را گفتند که کذبش بر هیچ کس پوشیده نیست.
در این جلسه «عمرو بن عاص نیز -خطاب به امام حسن(ع)- گفت: اى پسر أبى تراب! ما کسى پیش شما فرستاده به واسطه آن خواستیم بر تو ثابت و مقرّر گردانیم که پدرت، أبابکر صدّیق را زهر داد و در خون عمر فاروق با أهل نفاق و شقاق اتّفاق کرده با آن جماعت شریک و سهیم بود و عثمان ذى النّورین را مظلومانه مقتول گردانید».[7]
همچنین نقل شده است؛ برخی به ثابت بن عبد الله گفتند علی(ع) را مذمت و لعن کن! ثابت گفت: چرا چنین کنم؟! گفتند: علی، ابابکر را مسموم کرد، قاتل عمر را کمک کرد و عثمان را کشت. که ثابت پاسخ داد: من چنین گزارشی نشنیدهام تا بر اساس آن عمل کنم.[8]
بطلان چنین انتسابی به امام علی(ع) بر کسی پوشیده نیست. اما با این حال به بررسی آن میپردازیم:
1. آنچه در برخی تاریخها نقل شده آن است که یهودیان اقدام به مسموم کردن ابوبکر نمودند و امام علی(ع) قطعاً با یهودیان همکاری نداشت.
2. این اتهام در جلسهای با حضور معاویه خطاب به امام حسن(ع) بود و پرواضح است که دروغپراکنی پیرامون امام علی(ع) از ویژگیهای بنیامیه بوده و هواداران ابوبکر حتی در آن زمان، چنین اتهامی را نپذیرفتهاند.
در نهایت، در برخی کتب جدید التألیف و نیز در فضای مجازی، تحلیلهایی وجود دارد که خلیفه دوم را عامل مسمومیت ابوبکر عنوان میکنند که با توجه به منابع و شواهد تاریخی، چنین اتهامی نیز پذیرفتنی نیست.
بسیاری از منابع تاریخی از عائشه دختر ابوبکر پیرامون بیماری و فوت ابوبکر چنین نقل کردهاند: «بیمارى ابوبکر از آنجا آغاز شد که در روز سردی غسل کرده و به دنبال آن پانزده روز تب داشت و براى نماز بیرون نمیآمد و به عمر بن خطاب میگفت با مردم نماز بخواند و مردم به عیادت وى میآمدند و هر روز حالش بدتر میشد. در این ایام، عثمان بیش از همه نزد وى بود و در نهایت، او در شب سهشنبه، هشت روز مانده از جمادى الآخر سال سیزدهم هجرت در گذشت».[4]
بنابر این، مرگ ابوبکر در این بیماری، قطعی بوده و مورد اتفاق است. اما اینکه سبب بیماری او چه بوده؟ برخی منابع، آوردهاند که یهودیان یک سال قبل از فوت ابوبکر به او سَم خوراندند، و این سم اثر خود را یک سال بعد نشان داد و موجب بیماری و مرگ او شد؛ طبری در اینباره میگوید: «سبب وفات ابوبکر آن بود که یهودیان برنج با حریره زهر آلود به او خورانیدند و حارث بن کلده نیز با وى از آن بخورد آنگاه دست نگه داشت و به ابوبکر گفت: غذاى زهر آلود خوردى که زهر یک ساله است و او پس از یک سال در گذشت. بیمارى ابو بکر پانزده روز بود. به او [در بیماری] گفتند: از طبیب بخواه تو را معاینه کند. گفت: طبیب مرا دیده است. گفتند: به تو چه گفته است؟ گفت: طبیب گفته هر چه میخواهم انجام دهم».[5] برخی منابع نیز به صورت مختصر به این مطلب اشاره کردهاند.[6]
با این وجود، در این داستان ابهاماتی وجود دارد:
1. داستان مسموم شدن ابوبکر – جز تعداد محدودی از منابع – در میان مورّخان رواج چندانی ندارد.
2. اگر ابوبکر به سبب سم مرده بود؛ مسلمانان – بویژه طرفداران او – از ابوبکر با عنوان شهید یاد میکردند، در حالیکه چنین چیزی رواج ندارد که شاید نشانگر آن باشد که آنها نیز ضعیف بودن این نقل را پذیرفتهاند.
اما در ورای این نقل، سخن مضحکی از عمرو بن عاص نقل شده است که امام علی(ع) را متهم به مسموم کردن ابوبکر میکند.
در جلسهای، معاویه و بسیاری از نزدیکان او انواع و اقسام تهمتها را خطاب به امام حسن(ع) بیان داشتند و مطالبی را گفتند که کذبش بر هیچ کس پوشیده نیست.
در این جلسه «عمرو بن عاص نیز -خطاب به امام حسن(ع)- گفت: اى پسر أبى تراب! ما کسى پیش شما فرستاده به واسطه آن خواستیم بر تو ثابت و مقرّر گردانیم که پدرت، أبابکر صدّیق را زهر داد و در خون عمر فاروق با أهل نفاق و شقاق اتّفاق کرده با آن جماعت شریک و سهیم بود و عثمان ذى النّورین را مظلومانه مقتول گردانید».[7]
همچنین نقل شده است؛ برخی به ثابت بن عبد الله گفتند علی(ع) را مذمت و لعن کن! ثابت گفت: چرا چنین کنم؟! گفتند: علی، ابابکر را مسموم کرد، قاتل عمر را کمک کرد و عثمان را کشت. که ثابت پاسخ داد: من چنین گزارشی نشنیدهام تا بر اساس آن عمل کنم.[8]
بطلان چنین انتسابی به امام علی(ع) بر کسی پوشیده نیست. اما با این حال به بررسی آن میپردازیم:
1. آنچه در برخی تاریخها نقل شده آن است که یهودیان اقدام به مسموم کردن ابوبکر نمودند و امام علی(ع) قطعاً با یهودیان همکاری نداشت.
2. این اتهام در جلسهای با حضور معاویه خطاب به امام حسن(ع) بود و پرواضح است که دروغپراکنی پیرامون امام علی(ع) از ویژگیهای بنیامیه بوده و هواداران ابوبکر حتی در آن زمان، چنین اتهامی را نپذیرفتهاند.
در نهایت، در برخی کتب جدید التألیف و نیز در فضای مجازی، تحلیلهایی وجود دارد که خلیفه دوم را عامل مسمومیت ابوبکر عنوان میکنند که با توجه به منابع و شواهد تاریخی، چنین اتهامی نیز پذیرفتنی نیست.
[1]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: بجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1614، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[2]. شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 171، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 30، ص 123، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[3]. ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق: شیری، علی، ج 1، ص 35، بیروت، دارالأضواء، بیروت، چاپ اول، 1410ق؛ ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، محقق: عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 4، ص 126، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[4]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 230، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛ صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 260، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 150، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[5]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 419، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[6]. ر.ک: ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق: تدمری، عمر عبد السلام، ج 3، ص 120، بیروت، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، 1409ق.
[7]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 271، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[8]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 9، ص 450، بیروت، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1417ق.