احترام به والدين
«و قضي ربك ألاّ تعبدوا إلاّ اياه و بالوالدين إحسانا إمّا يبلغنَّ عندك الكبر أحدهما أو كلاهما فلا تقل لهما أفّ و لاتنهرهما و قل لهما قولا كريما.و احفض لهما جناح الذّل من الرّحمة و قل ربّ ارحمهما كما ربّياني صغيرا».(سوره اسراء، آيه 23 ـ 24)
«و پروردگارت چنين امر كرده است كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر نيكي كنيد، اگر يكي از آنها يا هر دو در نزد تو به بزرگسالي رسند به آنان اف(اوه) مگو و آن دو را مران(با آن دو تندي مكن) و با ايشان به نرمي و زيبايي سخن گو و بر آنان بال فروتني مهرآميز بگستر و بگو:پروردگارا!بر آنان رحمت آور همانگونه كه مرا در كودكي پرورش دادند».
«و پروردگارت چنين امر كرده است كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر نيكي كنيد، اگر يكي از آنها يا هر دو در نزد تو به بزرگسالي رسند به آنان اف(اوه) مگو و آن دو را مران(با آن دو تندي مكن) و با ايشان به نرمي و زيبايي سخن گو و بر آنان بال فروتني مهرآميز بگستر و بگو:پروردگارا!بر آنان رحمت آور همانگونه كه مرا در كودكي پرورش دادند».
احترام به والدين
نويسنده:محمد سلطاني
«و قضي ربك ألاّ تعبدوا إلاّ اياه و بالوالدين إحسانا إمّا يبلغنَّ عندك الكبر أحدهما أو كلاهما فلا تقل لهما أفّ و لاتنهرهما و قل لهما قولا كريما.و احفض لهما جناح الذّل من الرّحمة و قل ربّ ارحمهما كما ربّياني صغيرا».(سوره اسراء، آيه 23 ـ 24)
«و پروردگارت چنين امر كرده است كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر نيكي كنيد، اگر يكي از آنها يا هر دو در نزد تو به بزرگسالي رسند به آنان اف(اوه) مگو و آن دو را مران(با آن دو تندي مكن) و با ايشان به نرمي و زيبايي سخن گو و بر آنان بال فروتني مهرآميز بگستر و بگو:پروردگارا!بر آنان رحمت آور همانگونه كه مرا در كودكي پرورش دادند».
گرماي مرداد ماه ـ آن هم اگر در قم زندگي كنيد! ـ تازه چشمانم گرم خواب شده بود كه صداي داد و فرياد در توي كوچه بلند شد، صداها آشنا بود.دو نفر با هم يك به دو ميكردند.بله،همسايه ديوار به ديوارمان آقاي پور علي است.پيرمرد بازنشسته شهرداريست، جواني دارد و با هم نميسازند، نه خير!دعوا بالا گرفت.در خانه را باز كردم، آفتاب داغي ميتابيد و آدم عادي را بدخلق ميكرد،چه برسد به اين پدر و پسر.مردد بودم پا در مياني بكنم يا نه؟بالاخره بايد يك مسلماني پيدا شود و اين دو را صلح دهد.پدر ميگفت و پسر نميشنيد.پسر فرياد ميزد و پدر ميناليد.اما ناگهان دست پسرك عقب رفت و لحظهاي بعد گونه پدر مثل چشمانش سرخ شد.بياختيار به طرف پسر دويدم.خون توي چشمانم ميدويد.پسرك خودش هم از كاري كه كرد،وحشت كرد تا ديد من به طرفش ميروم فرار كرد، شايد از خجالت بود و شايد هم از ترس.پور علي ميگريست.دست روي شانههايش گذاشتم.پيرمرد شكستهتر شده بود.
پدر! شما به دل نگير.جوان است، مغرور است،حال غلطي كرده،ميآيد و معذرت ميخواهد.
پورعلي به جاي اينكه آرام شود،بيشتر گريست.شانههايش ميلرزيد….
آقاي عقيلي!من… من به حال خودم گريه ميكنم، به حال خودم….
شما بزرگواريد.پسر شما خطايي كرده،او بايد به حال خودش گريه كند.او بايد دست و پاي شما را ببوسد و معذرت بخواهد.نه!… من بايد گريه كنم!
پور علي با پشت دست اشكهايش را پاك كرد، دست لرزانش را به طرف خانهاش گرفت:
اين خونه مال پدر خدا بيامرزم بود، باورتان نميشود،چهل سال پيش توي همين كوچه جايي كه من و شما ايستادهايم در يك ظهر گرم من با پدرم دعوايمان شد، من بي عقل زدم توي صورت پدرم!!…
هق هق گريه اجازه اش نداد، سرش را زير انداخت.
و حال بعد چهل سال همان سيلي كه به پدرم زدم از دست پسرم خوردم….
در اين آيه شريفه خداوند دو فرمان را در كنار يكديگر قرار داده است:جز من نپرستيد و به پدر و مادرتان احسان كنيد.در ادامه، قرآن چگونگي رفتار فرزندان با پدر و مادر به ويژه در دوره سالخوردگي را مشخص ميكند:
1.آنچه نشان دهنده دلتنگي و ناراحتي و انزجار است به پدر و مادر بروز ندهيد.«افّ، اوه» به آنها نگوييد، نگاه تند مكنيد،روبر نگردانيد.
2.آن دو را از خود مرانيد، تنها نگذاريد، از آغوش گرم خانواده دور مسازيد.
3.به زيبايي و نرمي با ايشان سخن گوييد.
4.در رفتار با ايشان، فروتني همراه با مهر و عطوفت پيشه سازيد.
در اين قسمت، قرآن كريم از يك تشبيه زيبا بهره ميبرد؛كبوتر را ديدهايد و يا مرغ را؟جوجههايش را زير پر و بال خود ميگيرد، «واخفض لهما جناح الذّل من الرّحمة» بال رحمت و عطوفت را با فروتني(نه با منّت) بر آنها فرود آر.
5.آيه شريفه،توصيه ميكند كه فرزندان براي پدر و مادر خويش دعا كنند و براي آنان از درگاه خدا طلب آمرزش و بخشش كنند.
6.و در آخر،تذكر ميدهد كه اين پدر و مادر بودند كه با زحمات طاقت فرسا و شيره جان خويش،فرزند را از كودكي و خردسالي تا جواني تربيت كردند، پس شايسته است همانگونه كه آن دو در كودكي به فرزند با مهر و عطوفت رفتار كردند، جوان نيز با آنان راه محبت پيش گيرد.در كنار اين آيه روايات فراواني در زمينه حق پدر و مادر بر فرزندان وارد شده است؛به اسم كوچك صدايشان مزنيد و پيشاپيش آنها راه نرويد و قبل از ايشان ننشينيد و (با رفتار و كردار خويش) موجب نشويد كه ديگران پدر و مادر شما را ناسزا گويند.1
او را بجز در معصيت خداوند، اطاعت نماييد و به آنها نگاه تند مكنيد.در حديث است كه اگر كسي به پدر و مادرش نگاه تندي بكند هر چند كه آن دو به او (فرزند) ستم روا داشته باشند، خداوند از آن فرزند نمازي قبول نميكند.2 و آن كسي كه از سر مهرباني و محبت به پدر و مادر بنگرد، خداوند براي او ثواب يك حج مقبول نويسد.3 از آن سو كسي كه رابطه خوبي با پدر ومادر نداشته باشد،به عنوان «عاقّ» معروف است، پيامبر اكرم(ص) آستانه عقوق(قطع رابطه) را گفتن يك افّ تعيين ميكنند.4عاق والدين(كسي كه به پدر و مادر خوبي نكند و آن دو را آزار دهد) بنابر روايات دچار آثار و عواقب شومي ميشود:
1.در قرآن از عاق والدين به عنوان جبّار(متكبر) و بدبخت اسم برده شده است.5
2.از تمامي بركات شب قدر محروم است.6
4.دچار فقر و ذلّت ميشود.8
5.عاق والدين در همين دنيا نتيجه كارش را ميبيند.9
6.ملك الموت(مأمور قبض ارواح، عزرائيل) هنگام مرگ در چهره او اخم كند.10
7.به بهشت وارد نشود.امام صادق(ع) ميفرمايد:«سه دسته بهشت را نبينند؛ عاق والدين و آن كس كه هرگاه به شراب دست يابد آن را بخورد و آن كس كه چون كار خوبي انجام دهد، بسيار منت نهد».11
ناگفته نماند گاه ممكن است پدر و مادر به گونهاي رفتار كند كه فرزندانش با او قطع رابطه كند، پيامبر اكرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع) فرمودند:«لعن الله والدين حملا ولدهما علي عقوقها».12خدا لعنت كند پدر و مادري كه آنچنان رفتاركنند كه فرزندانشان را به قطع رابطه مجبور سازند.
پدر و مادر مرده و زنده ندارند!!
اگر آن دو مردند بر سر مزارشان برو،به ادب بنشين و قرآن تلاوت كن تا از تو شادمان شوند و برايت دعا كنند.دعاي پدر و مادر چه در زمان حياتشان چه بعد از فوت،چه دعا به نفع فرزند باشد و چه به ضرر آنها باشد (نفرين)، سريع مستجاب ميشود.
امام رضا (علیه السّلام) ميفرمايد:برادر بزرگتر در حكم پدر است.روايت است كه انسان سه پدر دارد:«اب ولّدك» پدري كه تو را به دنياآورده، «اب علّمك» پدري كه به تو آموزنده است،(معلم)،«اب زوّجك» پدري كه به تو همسر داده است.(پدر زن يا پدر شوهر)
پدر يوسف بعد از سالها آمده تا فرزندش را ببيند، يوسف هم پيامبر است و هم پادشاه مصر، يوسف با حشم و خدم حكومتيش از شهر بيرون آمده تا به استقبال پدر پيرش يعقوب بيايد… پدر آمد و آمد،از مركب پياده شد؛و به سوي پسر دويد تا او را در آغوش بگيرد.يوسف خواست از مركب سلطنتي پياده شود؛ولي نگاههاي خيره وزرا و وكلا نگذاشت،صلاح نيست من در مقابل اينها پياده شوم! اما ناگهان نوري از يوسف در آمد و به آسمان رفت.
آه چه شد؟
يوسف! تو پيامبري، ليكن آنجا كه در مورد پدرت ادب نگه نداشتي، مقام پيامبري از نسل تو بيرون آمد و از فرزندان تو كسي به پيامبري نخواهد رسيد!!
«و پروردگارت چنين امر كرده است كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر نيكي كنيد، اگر يكي از آنها يا هر دو در نزد تو به بزرگسالي رسند به آنان اف(اوه) مگو و آن دو را مران(با آن دو تندي مكن) و با ايشان به نرمي و زيبايي سخن گو و بر آنان بال فروتني مهرآميز بگستر و بگو:پروردگارا!بر آنان رحمت آور همانگونه كه مرا در كودكي پرورش دادند».
گرماي مرداد ماه ـ آن هم اگر در قم زندگي كنيد! ـ تازه چشمانم گرم خواب شده بود كه صداي داد و فرياد در توي كوچه بلند شد، صداها آشنا بود.دو نفر با هم يك به دو ميكردند.بله،همسايه ديوار به ديوارمان آقاي پور علي است.پيرمرد بازنشسته شهرداريست، جواني دارد و با هم نميسازند، نه خير!دعوا بالا گرفت.در خانه را باز كردم، آفتاب داغي ميتابيد و آدم عادي را بدخلق ميكرد،چه برسد به اين پدر و پسر.مردد بودم پا در مياني بكنم يا نه؟بالاخره بايد يك مسلماني پيدا شود و اين دو را صلح دهد.پدر ميگفت و پسر نميشنيد.پسر فرياد ميزد و پدر ميناليد.اما ناگهان دست پسرك عقب رفت و لحظهاي بعد گونه پدر مثل چشمانش سرخ شد.بياختيار به طرف پسر دويدم.خون توي چشمانم ميدويد.پسرك خودش هم از كاري كه كرد،وحشت كرد تا ديد من به طرفش ميروم فرار كرد، شايد از خجالت بود و شايد هم از ترس.پور علي ميگريست.دست روي شانههايش گذاشتم.پيرمرد شكستهتر شده بود.
پدر! شما به دل نگير.جوان است، مغرور است،حال غلطي كرده،ميآيد و معذرت ميخواهد.
پورعلي به جاي اينكه آرام شود،بيشتر گريست.شانههايش ميلرزيد….
آقاي عقيلي!من… من به حال خودم گريه ميكنم، به حال خودم….
شما بزرگواريد.پسر شما خطايي كرده،او بايد به حال خودش گريه كند.او بايد دست و پاي شما را ببوسد و معذرت بخواهد.نه!… من بايد گريه كنم!
پور علي با پشت دست اشكهايش را پاك كرد، دست لرزانش را به طرف خانهاش گرفت:
اين خونه مال پدر خدا بيامرزم بود، باورتان نميشود،چهل سال پيش توي همين كوچه جايي كه من و شما ايستادهايم در يك ظهر گرم من با پدرم دعوايمان شد، من بي عقل زدم توي صورت پدرم!!…
هق هق گريه اجازه اش نداد، سرش را زير انداخت.
و حال بعد چهل سال همان سيلي كه به پدرم زدم از دست پسرم خوردم….
در اين آيه شريفه خداوند دو فرمان را در كنار يكديگر قرار داده است:جز من نپرستيد و به پدر و مادرتان احسان كنيد.در ادامه، قرآن چگونگي رفتار فرزندان با پدر و مادر به ويژه در دوره سالخوردگي را مشخص ميكند:
1.آنچه نشان دهنده دلتنگي و ناراحتي و انزجار است به پدر و مادر بروز ندهيد.«افّ، اوه» به آنها نگوييد، نگاه تند مكنيد،روبر نگردانيد.
2.آن دو را از خود مرانيد، تنها نگذاريد، از آغوش گرم خانواده دور مسازيد.
3.به زيبايي و نرمي با ايشان سخن گوييد.
4.در رفتار با ايشان، فروتني همراه با مهر و عطوفت پيشه سازيد.
در اين قسمت، قرآن كريم از يك تشبيه زيبا بهره ميبرد؛كبوتر را ديدهايد و يا مرغ را؟جوجههايش را زير پر و بال خود ميگيرد، «واخفض لهما جناح الذّل من الرّحمة» بال رحمت و عطوفت را با فروتني(نه با منّت) بر آنها فرود آر.
5.آيه شريفه،توصيه ميكند كه فرزندان براي پدر و مادر خويش دعا كنند و براي آنان از درگاه خدا طلب آمرزش و بخشش كنند.
6.و در آخر،تذكر ميدهد كه اين پدر و مادر بودند كه با زحمات طاقت فرسا و شيره جان خويش،فرزند را از كودكي و خردسالي تا جواني تربيت كردند، پس شايسته است همانگونه كه آن دو در كودكي به فرزند با مهر و عطوفت رفتار كردند، جوان نيز با آنان راه محبت پيش گيرد.در كنار اين آيه روايات فراواني در زمينه حق پدر و مادر بر فرزندان وارد شده است؛به اسم كوچك صدايشان مزنيد و پيشاپيش آنها راه نرويد و قبل از ايشان ننشينيد و (با رفتار و كردار خويش) موجب نشويد كه ديگران پدر و مادر شما را ناسزا گويند.1
او را بجز در معصيت خداوند، اطاعت نماييد و به آنها نگاه تند مكنيد.در حديث است كه اگر كسي به پدر و مادرش نگاه تندي بكند هر چند كه آن دو به او (فرزند) ستم روا داشته باشند، خداوند از آن فرزند نمازي قبول نميكند.2 و آن كسي كه از سر مهرباني و محبت به پدر و مادر بنگرد، خداوند براي او ثواب يك حج مقبول نويسد.3 از آن سو كسي كه رابطه خوبي با پدر ومادر نداشته باشد،به عنوان «عاقّ» معروف است، پيامبر اكرم(ص) آستانه عقوق(قطع رابطه) را گفتن يك افّ تعيين ميكنند.4عاق والدين(كسي كه به پدر و مادر خوبي نكند و آن دو را آزار دهد) بنابر روايات دچار آثار و عواقب شومي ميشود:
1.در قرآن از عاق والدين به عنوان جبّار(متكبر) و بدبخت اسم برده شده است.5
2.از تمامي بركات شب قدر محروم است.6
4.دچار فقر و ذلّت ميشود.8
5.عاق والدين در همين دنيا نتيجه كارش را ميبيند.9
6.ملك الموت(مأمور قبض ارواح، عزرائيل) هنگام مرگ در چهره او اخم كند.10
7.به بهشت وارد نشود.امام صادق(ع) ميفرمايد:«سه دسته بهشت را نبينند؛ عاق والدين و آن كس كه هرگاه به شراب دست يابد آن را بخورد و آن كس كه چون كار خوبي انجام دهد، بسيار منت نهد».11
ناگفته نماند گاه ممكن است پدر و مادر به گونهاي رفتار كند كه فرزندانش با او قطع رابطه كند، پيامبر اكرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع) فرمودند:«لعن الله والدين حملا ولدهما علي عقوقها».12خدا لعنت كند پدر و مادري كه آنچنان رفتاركنند كه فرزندانشان را به قطع رابطه مجبور سازند.
پدر و مادر مرده و زنده ندارند!!
اگر آن دو مردند بر سر مزارشان برو،به ادب بنشين و قرآن تلاوت كن تا از تو شادمان شوند و برايت دعا كنند.دعاي پدر و مادر چه در زمان حياتشان چه بعد از فوت،چه دعا به نفع فرزند باشد و چه به ضرر آنها باشد (نفرين)، سريع مستجاب ميشود.
امام رضا (علیه السّلام) ميفرمايد:برادر بزرگتر در حكم پدر است.روايت است كه انسان سه پدر دارد:«اب ولّدك» پدري كه تو را به دنياآورده، «اب علّمك» پدري كه به تو آموزنده است،(معلم)،«اب زوّجك» پدري كه به تو همسر داده است.(پدر زن يا پدر شوهر)
پدر يوسف بعد از سالها آمده تا فرزندش را ببيند، يوسف هم پيامبر است و هم پادشاه مصر، يوسف با حشم و خدم حكومتيش از شهر بيرون آمده تا به استقبال پدر پيرش يعقوب بيايد… پدر آمد و آمد،از مركب پياده شد؛و به سوي پسر دويد تا او را در آغوش بگيرد.يوسف خواست از مركب سلطنتي پياده شود؛ولي نگاههاي خيره وزرا و وكلا نگذاشت،صلاح نيست من در مقابل اينها پياده شوم! اما ناگهان نوري از يوسف در آمد و به آسمان رفت.
آه چه شد؟
يوسف! تو پيامبري، ليكن آنجا كه در مورد پدرت ادب نگه نداشتي، مقام پيامبري از نسل تو بيرون آمد و از فرزندان تو كسي به پيامبري نخواهد رسيد!!
پي نوشت ها :
1.المستدرك، ج 15،ص 199.
2.الوسائل الشيعه،ج 21،ص 501.
3.نهج الفصاحه،ص 1676.
4.«ادني العقوق افّ» كافي،ج 2،ص 348.
5.«و لم يجعلني جباراً شقيا»، (سوره مريم،آيه 32).
6.مستدرك،ج 7، ص431.
7.مستدرك، ج 13،ص 332.
8.مستدرك، ج 15،ص 195.
9.مجموعه ورام، ج 2،ص 78.
10.مستدرك،ج 15،ص 676.
11.وسائل الشيعه،ج 9،ص 454.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : sm1372