احمد بن حنبل و جلوههاى تشيع در گفتار او
مسند نگارى روش ويژهاى است در گردآورى حديث.
احمد بن حنبل و جلوههاى تشيع در گفتار او
مسند نگارى روش ويژهاى است در گردآورى حديث.
توضيح اينكه: در نگارش حديث، گاهى محور ابواب فقهى و عقيدتى است، مثلا محدث براى هر يك از احاديث مربوط به طهارت و صلاة و يا ايمان و كفر بابى به همان نام منعقد كرده و احاديث مربوط به هر باب را در آنجا گرد مىآورد، همچنانكه كلينى در «كافى» و صدوق در «فقيه» و شيخ در «تهذيب» و «استبصار» و همچنين مؤلفان صحاح ششگانه همين راه را پيمودهاند و از مزاياى اين نوع نگارش اين است كه مراجعهكنندگان حديث مورد علاقه خود را به آسانى پيدا مىكنند.
و گاهى محور، ابواب و عناوين نيستبلكه به دنبال نام هر صحابى، يا راوى بلا واسطه از امام، تمام مرويات او اعم از صحيح و غير صحيح در يك جا گرد آورى مىشود، و در گرد آورى روايات بيش از يك نفر ترتيب الفبايى رعايتشود، مثلا روايات ابى بن كعب پيش از روايات «انس بن مالك» و يا روايات زراره، قبل از مرويات «محمد بن مسلم» نقل گردد.
از آثار برجسته احمد بن حنبل، مسند او است. وى در اين جامع روايت هر صحابى را در يك جا گرد آورده، اين كتاب را از ميان، هفتصد هزار حديث و يا كمى بيشتر، گلچين كرده است و در شماره احاديث مسند، اقوال مختلف است، و طبق اظهار نظر آقايان خدايى و موسوى نژاد دركتاب «بررسى مسند احمد» كه زير نظر حضرت والد نوشتهاند شماره احاديث آن حدود 26500 حديث است البته اين نه به آن معنى است كه اين مقدار حديث مستقل و غير مكرر در اين كتاب وارد شده است، بلكه اين شماره نمايانگر تعداد اسناد روايات است كه چه بسا يك متن با سندهاى مختلف نقل شده و طبعا در مقام شمارش ده حديثشمرده شده است.
مثلا احمد از يك صحابى به نام «ابو رمثه» يك حديث را با پانزده سند نقل كرده، درحالى كه متن يكى است، و فقط اختلاف در سند دارند و در مقام شمارش اين نوع از احاديث، به تعداد سند شمارش شده است.
بارى سخن در جلوههاى تشيع در كتاب و گفتار او است.
او در كتاب خود فضايل امام على و اهل بيت پاك او را ، نقل كرده و مرحوم قوام الدين وشنوى همه آنها را تحت ابوابى استخراج كرده و در يك جلد در قم چاپ شده است. در اين جا دامن سخن را در اين بخش كوتاه مىكنيم، به جلوههاى تشيع در گفتار او بسنده مىنماييم.
1. على خلافت را زينت داد
عبد الله فرزند احمد بن حنبل مىگويد: روزى در محضر پدرم بودم گروهى از ساكنان محله كرخ بغداد بر او وارد شدند، و در باره خلافتخلفاى چهارگانه زياد سخن گفتند، پدرم رو به آنان كرد وگفت: دربارهى على و خلافت او سخن زياد گفتيد، آگاه باشيد، خلافت، على را زينت نداد، على بود كه به خلافت زينتبخشيد.
ابن ابى الحديد پس از نقل اين سخن مىگويد: مقصود احمد اين است كه ديگر خلفا خود را با خلافت آراستند وخلافت كاستيهاى آنها را جبران كرد، اما در على كاستى وجود نداشت، كه خلافت آن را جبران نمايد. (1)
2.درباره هيچ كس به اندازه على روايت صحيح نيست
در باره فضايل صحابه پيامبر، بالاخص خلفا روايات زيادى در كتب حديثى وارد شده است اما قسمت اعظم آنها مخدوش و ضعيف است، با توجه به اين اصل كه يادآور شديم، پسر احمد مىگويد: روزى از پدرم شنيدم كه مىگفت:
«ما لاحد من الصحابة من الفضائل بالاسانيد الصحيحة مثل ما لعلي». (2)
در باره فضيلت هيچ يك از صحابه، به اندازه على، روايت صحيح نقل نشده است.
3. هيچ كس را با خاندان على نمىتوان سنجيد
به پدرم گفتم : در باره صحابه چه نظرى دارى، گفت: در خلافت، ابو بكر و عمر و عثمان برترند، گفتم: پس على چگونه است؟ در پاسخ گفت: فرزندم، على از خاندانى است كه هيچ كس را با ايشان نمىتوان سنجيد. (3) او تلويحا رسانيد كه على بالاتر از اين معادلهها است كه با ديگر صحابه ويا خلفا در يك سنجش قرار گيرد.
4. مقصود از اينكه على قسيم الجنة والنار است، چيست؟
يكى از شاگردان احمد بن حنبل به نام احمد بن منصور مىگويد: نزد استادم بودم كه مردى از او پرسيد: حديثى كه مىگويد على تقسيم كننده دوزخ است چيست؟
احمد در پاسخ گفت: چه اشكال دارد مگر پيامبر طبق نقل به على نگفته است تو را جز مؤمن دوست نمىدارد، و تو را جز منافق دشمن نمىدارد.
سؤال كننده گفتار احمد را تصديق كرد، آنگاه ميان آن دو سؤال وجوابى به شرح زير رد و بدل شد.
احمد گفت: جاى مؤمن كجاست؟
مرد در پاسخ گفت : در بهشت است.
بار ديگر احمد پرسيد:جاى منافق كجاست؟
آن مرد در پاسخ گفت: در دوزخ است.
احمد از دو اعتراف اين مرد نتيجه گرفت پس على تقسيم كننده دوزخ استيعنى وجود على در عالم آفرينش و مهر ورزيدن بر او يا ابراز خشم بر وى طبيعتا افراد را دو دسته كرده ، سرنوشت دسته نخستبهشت و سرنوشت گروه دوم را دوزخ قرار داده است. (4)
5. جعل فضايل در باره مخالفان على عليه السلام
فرزندش عبد الله مىگويد: پدرم به من گفت: مخالفان على در زندگى على زياد كنجكاوى كردهاند تا در او به نقطه ضعفى دستيابند اما موفق نشدهاند، از اين جهت تصميم گرفتهاند در باره كسانى كه با على نبرد كردهاند نقل فضايل كنند. طبعا فضايلى را جعل كرده و به آنها نسبت دادهاند.
پي نوشت ها :
1. شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد:1/52.
2. ابن الجوزى، مناقب احمد:163.
3.همان.
4. طبقات الحنابلة:1/320، نگارش ابو الحسين محمد بن يعلى: ط قاهره.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :sm1372