خانه » همه » مذهبی » اخلاق معاشرت (قسمت نهم)

اخلاق معاشرت (قسمت نهم)

اخلاق معاشرت (قسمت نهم)

«گفتن و شنيدن»، دو خط ارتباطى با مردم است. به تعبير ديگر، دو نعمت بزرگ الهى، قدرت گويايى و شنوايى است كه سهم مهمى در ايجاد ارتباطهاى انسانى دارد و براى داشتن روابطى سالم و سودمند، نيازمند آنيم كه شيوه‏ى صحيح استفاده از «زبان» و «گوش» را مورد توجه قرار دهيم.
وقتى ديگرى سخن مى‏گويد، ما گوش فرامى‏دهيم و از اين رهگذر، نكاتى مى‏آموزيم يا باخبر مى‏شويم. «هنر گوش دادن» در ارتباط ميان فرزندان و اولياء، شاگردان و

ea9cec7d 3d00 4ad3 b411 001ba51191d4 - اخلاق معاشرت (قسمت نهم)
mkk36 - اخلاق معاشرت (قسمت نهم)
اخلاق معاشرت (قسمت نهم)

15. هنر گوش دادن

«گفتن و شنيدن»، دو خط ارتباطى با مردم است. به تعبير ديگر، دو نعمت بزرگ الهى، قدرت گويايى و شنوايى است كه سهم مهمى در ايجاد ارتباطهاى انسانى دارد و براى داشتن روابطى سالم و سودمند، نيازمند آنيم كه شيوه‏ى صحيح استفاده از «زبان» و «گوش» را مورد توجه قرار دهيم.
وقتى ديگرى سخن مى‏گويد، ما گوش فرامى‏دهيم و از اين رهگذر، نكاتى مى‏آموزيم يا باخبر مى‏شويم. «هنر گوش دادن» در ارتباط ميان فرزندان و اولياء، شاگردان و معلمان، شنوندگان برنامه‏هاى راديويى و مجريان، مستمعان و خطيبان، به كار مى‏آيد. حتى در مسأله‏ى يادگيرى كه بخش عمده‏اى از عمر ما را فرامى‏گيرد، خوب گوش دادن و رعايت ادب و آداب آن، مهم و حياتى است. نحوه‏ى بهره‏ورى از اين «نعمت خدايى» نيز بستگى به ميزان درايت و آداب دانى و مراعات حقوق و حدود دارد. در يكى از دعاها آمده است:
«اللهم متعنا باسماعنا و ابصارنا و قوتنا»؛ (1).
خدايا ما را از گوشها و چشمها و نيرويمان برخوردار و بهره‏مند بگردان.
اگر خواهى سخن گويى، سخن بشنو، سخن بشنو
زبان آن كس تواند زد، كه اول گوش گردد او

در قلمرو آداب اجتماعى

در مباحث معاشرتى، نحوه‏ى استفاده از قدرت شنوايى و به تعبير ديگر خوب شنيدن و درست گوش دادن، نقش مهمى دارد. بى‏اعتنايى به حرفهاى گوينده، نشان بى‏ادبى است. برعكس، حسن توجه و ابراز علاقه، علامت ادب و تربيت اجتماعى و بها دادن به موقعيت انسانى مخاطب و گوينده به شمار مى‏آيد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله به حرفهاى ديگران گوش مى‏داد، حتى به سخن آنان كه بيماردل بودند و روى اغراض شوم، حرفهايى مى‏زدند. پيامبر صلى الله عليه و آله، دو گوش شنوا براى آنان بود؛ تا حدى كه آنان به ستوه مى‏آمدند و از روى طنز مى‏گفتند: «او گوش است». خداوند دستور مى‏دهد كه به آنان بگو اگر گوش هم هست، براى شما گوش خوبى است، به خدا ايمان دارد و به حرفهاى مؤمنين نيز باور دارد:
(يقولون هو أذن قل أذن خير لكم يؤمن بالله و يؤمن للمؤمنين). (2).
آنان از روى آزار، لقب «گوش» به پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏دادند، تا او را خوش‏باور، ساده‏لوح و سطحى قلمداد كنند. ولى پيامبر صلى الله عليه و آله، اين شيوه را براى جلوگيرى از فتنه‏انگيزى آنان و دستيابى به سوژه‏هاى تبليغاتى براى معارضه و مبارزه اتخاذ كرده بود. شايد اينگونه سكوت كردن و گوش دادن، بهترين شيوه‏ى خنثى كردن توطئه‏هايى باشد كه مى‏خواهند حرف بكشند و سوژه درست كنند.
به قول صائب تبريزى:
نيست درمان مردم كج بحث را جز خامشى‏
ماهى لب بسته، خون در دل كند قلاب را
آيه‏ى قرآن، ضمن اينكه از اخلاق خوش پيامبر اسلام ستايش مى‏كند، اعتماد او را تنها نسبت به حرفهاى مؤمنان بيان مى‏دارد.
حسن سلوك و رفتار، ايجاب مى‏كند كه انسان در ظاهر، حالت پذيرش و قبول از خودش نشان دهد، هر چند در دل، نپذيرفته باشد. يا اگر كسى خبر، داستان يا مطلبى را باز مى‏گويد، بايد چنان با علاقه گوش فراداد كه تصور شود نمى‏دانيم و از زبان او براى اولين بار است كه مى‏شنويم؛ نه اينكه با بى‏اعتنايى، نشان دهيم كه آن را شنيده و خوانده‏ايم و از آن مطلعيم! استاد هم اگر درس را توضيح مى‏دهد، يا پاسخ سؤالمان را مى‏گويد، بايد اين «شوق شنيدن» را ابراز داريم، تا او با علاقه پاسخ دهد… «مستمع، صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.»
اينك به چند نمونه از اين موارد اشاره مى‏كنيم؛ كه در روايات ما هم از اين مقوله با عنوان «حسن الاستماع» – خوب گوش دادن – ياد شده است.

1. با گوينده

نسبت به سخنان هر گوينده بايد تحمل و صبورى نشان داد و به آن گوش داد، تا كلامش به پايان برسد. بريدن حرف ديگرى شيوه‏اى ناپسند و دليل كم‏ظرفيتى و بى‏ادبى است.
در سيره‏ى اخلاقى حضرت رسول صلى الله عليه و آله و مجلس آن حضرت، آمده است كه:
«من تكلم، انصتوا له حتى يفرغ»؛ (3).
كسى كه سخن مى‏گفت، به او گوش مى‏دادند، تا سخنش به پايان برسد.
البته اين تعليمى بود كه از مجالست با اسوه‏ى ادب و اخلاق، حضرت رسول صلى الله عليه و آله، آموخته بودند و خود آن حضرت عملا چنين بود و با رفتار به آنان اينگونه درس آموخته بود.
درباره‏ى حضرت رضا عليه‏السلام نيز، از ابراهيم بن عباس روايت است كه:
«و ما رأيت قطع على احد كلامه حتى يفرغ منه»؛ (4).
آن حضرت را هرگز نديدم كه سخن كسى را قطع كند، مگر آنكه آن شخص از سخن خويش فارغ شود.

2. با استاد

امام سجاد عليه‏السلام در رسالة الحقوق، مى‏فرمايد:
«و حق سائسك بالعلم، التعظيم له و التوقير لمجلسه و حسن الاستماع اليه»؛ (5).
حق آن كس كه عهده‏دار آموزش تو است، آن است كه احترامش كنى، مجلس او را بزرگ و گرامى بدارى و به او خوب گوش دهى.
شنونده نبايد خود را داناتر از گوينده و استادش فرض كند و به گفته‏هاى او گوش ندهد، يا بى‏اعتنايى كند، يا تصور كند هر چيز را مى‏فهمد و نيازى به شنيدن و گوش دادن ندارد.
«شهيد ثانى»، نسبت به تمركز حواس و استماع دقيق سخنان استاد و ارج نهادن به توضيحات او چنين مى‏نويسد:
«شاگرد، نبايد در ادامه‏ى هر نوع سخن و گفتگوى استاد، وقفه‏اى ايجاد كند و پيوستگى كلام او را[با حرف زدن خود]از هم بگسلد. او نبايد در بيان مطلب بر استاد سبقت بگيرد و در خط مشى گفتار او خويشتن را در مسير گفتار او آورده و با وى هماوردى كند، بلكه بايد درنگ نمايد كه سخن استاد به پايان برسد و سپس سخن خود را به ميان آورد. آنگاه كه استاد با او گفتگو مى‏كند و يا در جمع حاضران جلسه‏ى درس، سرگرم بحث و مذاكره است، نبايد با شاگردان ديگر صحبت كند، بلكه موظف است سراپا گوش گردد و درس استاد را كاملا استماع نموده و تمام حواس و قواى خود را به منظور درك و فهم بيان او متمركز سازد. اگر استاد، ضم بيان مطلب، حكمتها و نكات دقيقى را بازگو نمايد و يا در توضيح مسأله‏اى به داستان يا شعرى تمثل جويد و شاگرد نيز از اين حكمتها و نكات و داستان و شعر، آشنايى قبلى داشته باشد[نبايد خود را از اين گونه شواهد بى‏نياز جلوه داده و از استاد، روى برگرداند، بلكه]بايد به عنوان يك فرد ناآگاه و خالى الذهن، با تمام دقت به گفتار استاد گوش فرادهد و چنين وانمود كند كه با عطش شديد و علاقه‏ى وافرى خواهان چنان مطالبى است…». (6).

3. با نصيحتگر

هر كس به موعظه و پند و راهنمايى ديگرى مى‏پردازد، دوست دارد شاهد حسن توجه و گوش دادن او باشد و علايم پذيرش و تأثير و قبول را در او ببيند.
امام سجاد عليه‏السلام درباره‏ى حق نصيحتگر بر نصيحت شونده مى‏فرمايد:
«و حق الناصح ان تلين له جناحك و تصغى اليه بسمعك»؛ (7).
حق ناصح(بر تو) آن است كه بال تواضع خويش را براى او نرم سازى و با گوش خود به سخن او گوش فرادهى. اين شيوه، جامعه و مردم را بهتر به سمت برخوردارى از راهنماييهاى دلسوزانه و انتقادهاى سالم و سازنده پيش مى‏برد. حضرت على عليه‏السلام در بيان اوصاف متقين، هنگام شنيدن آياتى از قرآن كه مشتمل بر بيم دادن الهى و موعظه و اندرز است، مى‏فرمايد:
«اصغوا اليها بمسامع قلوبهم»؛ (8).
با گوشهاى جانشان به آن هشدارهاى الهى گوش مى‏سپارند.
از علل بى‏اثر بودن بسيارى از هشدارها، تذكرها، انتقادها و نهى از منكرها، آن است كه شنونده‏ى اين مواعظ و ارشادها، بنا بر بى‏توجهى گذاشته يا خود را به ندانستن و نفهميدن مى‏زند، يا چندان اهميتى براى آنها قائل نيست. نتيجه‏ى قهرى چنين برخوردى نيز روشن است: دلسردى هشدار دهنده از تذكر و يأس از تأثيرگذارى انتقاد سالم! زيان اين نيز به مجموعه‏ى جامعه برمى‏گردد كه از نعمت ارشادهاى دلسوزانه و امر به معروف و نهى از منكر محروم مى‏ماند و ملت بى‏تفاوت نسبت به هشدارها و موعظه‏ها، گرفتار غفلت و غرور، يا سنگدلى و قساوت مى‏شود.

4. با درد دل كننده

خيلى‏ها دلهاى آكنده از غم و خاطرات تلخ و مشكلات و نابسامانيهايى دارند كه آنان را در فشار روحى قرار مى‏دهد. در پى دو گوش شنوايند كه با آنها درد دل كنند و با بازگويى دردمنديهايشان سبك شوند. آنكه عاطفه نشان مى‏دهد و به شكوه‏ها و غمنامه‏هاى يك دردمند گوش مى‏سپارد و خود را علاقه‏مند به شنيدن نشان مى‏دهد، با او نوعى همدردى كرده است. اين روحيه‏ى خوب و بزرگ، ستودنى است.
على عليه‏السلام فرموده است:
«من السؤدد الصبر لاستماع شكوى الملهوف»؛ (9).
از بزرگوارى و آقايى است كه انسان براى گوش سپردن به شكوى و ناله‏ى دردمند، تحمل و صبر داشته باشد.
روحيه‏ى گرم و مردم‏دوستى و داشتن عواطف بشردوستانه، زندگيها را گرمتر و بار سنگين غمهاى گرفتاران را سبكتر مى‏سازد.

5. پرهيز از پرحرفى

گر چه اين نكته به آداب گوش فرادادن مرتبط نيست و بيشتر به گوينده اختصاص دارد، ولى چون در رابطه‏ى متقابل با گوينده و شنونده است، قابل طرح و يادآورى است.
اغلب، تصور مى‏شود كه در مجالس، گوينده است كه چون نيرو مصرف مى‏كند، خسته مى‏شود. شنونده كه كارى نمى‏كند، جز شنيدن! در صورتى كه اگر آمادگى براى شنيدن نداشته باشد، يا حرفها برايش تكرارى، غيرمفيد و غيرجذاب باشد، زودتر و بيشتر از گوينده خسته مى‏شود. از اين رو، گوينده خودش بايد حال شنونده و اقتضاى جلسه را مراعات كرده، از پرحرفى و «اطاله‏ى كلام» بپرهيزد. هر چند سخنورى و نطق، براى خود سخنران و گوينده، شيرين و خوشايند باشد.
در وصاياى حضرت خضر، چنين آمده است:
«اى جوياى دانش! گوينده كمتر از شنونده خسته و ملول مى‏شود. پس هيچ يك از همنشينانت را(با پرحرفى) خسته مكن.» (10).

6. بى‏اجازه گوش ندادن

از آداب اجتماعى مربوط به گوش دادن، رعايت اذن واجازه است. اگر كسانى با هم صحبت مى‏كنند و مايل نيستند ديگرى سخنانشان را بشنود، نبايد به صورت فضولى گوش دهد. يا بايد از محل سخن آنان بيرون رفت، يا خود را به كارى ديگر مشغول ساخت كه حرفهايشان به گوش نرسد. حداقل آنكه بى‏تفاوت باشد، به حساس براى گوش دادن و پى بردن به محتواى مكالمات آنان، فرقى نمى‏كند كه صحبتهايشان حضورى باشد، يا تلفنى. بويژه اگر انسان بفهمد كه آنان علاقه‏مندند كه ديگرى حرفها را نشنود؛ چون گاهى حرفها خصوصى است و راضى نيستند ديگران آگاه شوند.
در اين باره نهى‏هايى شده است. از جمله در اين سخن امام صادق عليه‏السلام:
«من استمع الى حديث قوم و هم له كارهون، يصب فى اذنيه الآنك يوم القيامة»؛ (11).
كسى كه به سخن گروهى گوش دهد، در حالى كه آنان، آن را خوش نداشته باشند(و تمايلى به شنيدن او نداشته باشند) روز قيامت، در گوشهايشان سرب گداخته ريخته مى‏شود.
گوش نشستن و «استراق سمع»، از آداب ناپسند اجتماعى است كه گاهى مفاسد و پيامدهاى تلخ به دنبال دارد.
پس، كار ساده و معمولى «شنيدن» و «گوش دادن»، اين همه آداب و رسوم، تأثير و تأثر زمينه‏ها و عواقب و حد و حدود و حق و حقوق دارد.
بهره‏مندى از مراعات اين حقوق و حدود و شرايط هم «هنر» است، «هنر خوب گوش كردن!»

پي نوشت :

(1). بحارالانوار، ج 2، ص 63
(2). توبه (9) آيه‏ى 61
(3). مكارم الاخلاق، طبرسى، ص 15؛ سنن النبى، علامه طباطبايى، ص 18
(4). بحارالانوار، ج 49، ص 90
(5). همان، ج 2، ص 42؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 620
(6). آداب تعليم و تعلم در اسلام، ص 348
(7). من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 625
(8). نهج‏البلاغه، صبحى صالح، خطبه 193
(9). غررالحكم، ح 9443
(10). بحارالانوار، ج 1، ص 227
(11). همان، ج 73، ص 340

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد