خانه » همه » مذهبی » اخلاق معاشرت (قسمت چهارم)

اخلاق معاشرت (قسمت چهارم)

اخلاق معاشرت (قسمت چهارم)

از برجسته‏ترين خصلتهاى نيك‏مردان و آزادگان، كرم و سخاوت است. و همين آزادگى از تعلقات و خوى بذل و بخشش است كه ديگران را اسير محبت و احسان مى‏كند.
«ضيافت» و داشتن دستى باز و سفره‏اى گشوده و عطايى پيوسته و مهمان‏دارى و مهمان‏نوازى، از نشانه‏ها و جلوه‏هاى اين روحيه‏ى فتوت و جوانمردى است.
معاشرتها، ديد و بازديدها و رفت و آمدها، گاهى به صورت «مهمانى» است. از اين رو آشنايى با آداب ضيافت و رسوم دينى مهمانى، در محدوده‏ى «اخلاق» معاشرت

d73ad0f5 6e68 402e b6d3 1acea44b87fb - اخلاق معاشرت (قسمت چهارم)
mkk31 - اخلاق معاشرت (قسمت چهارم)
اخلاق معاشرت (قسمت چهارم)

7. آداب مهمانى و ضيافت

از برجسته‏ترين خصلتهاى نيك‏مردان و آزادگان، كرم و سخاوت است. و همين آزادگى از تعلقات و خوى بذل و بخشش است كه ديگران را اسير محبت و احسان مى‏كند.
«ضيافت» و داشتن دستى باز و سفره‏اى گشوده و عطايى پيوسته و مهمان‏دارى و مهمان‏نوازى، از نشانه‏ها و جلوه‏هاى اين روحيه‏ى فتوت و جوانمردى است.
معاشرتها، ديد و بازديدها و رفت و آمدها، گاهى به صورت «مهمانى» است. از اين رو آشنايى با آداب ضيافت و رسوم دينى مهمانى، در محدوده‏ى «اخلاق» معاشرت مى‏گنجد. اين موضوع، دو جنبه و دو طرف دارد: يكى كسى كه مهمان مى‏كند، ديگرى آن كه مهمان مى‏شود. و هر كدام را آداب و روش و حد و حدودى است، قابل بحث.
مهمان، بركت خانه
بعضى، از مهمان گريزانند. برخى هم مهمان دوستند. هر كدام هم نشان دهنده‏ى خصلت درونى افراد است. حضرت على عليه‏السلام را اندوهگين ديدند. پرسيدند: يا على! سبب اندوه شما چيست؟ فرمود: «يك هفته است كه مهمانى برايم نيامده است!…» (1).
اين كجا؟ و آن كه آمدن مهمان را نزول بلا مى‏شمارد و كوه غم بر دلش مى‏افتد و عزا مى‏گيرد، كجا؟ بركت خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهى است و پذيرايى از مهمان، توفيقى ارجمند است كه نصيب هر كس نمى‏شود. مهمان حبيب خداست. در ضرب‏المثلهاى ايرانى است كه: «مهمان، روزى خود را مى‏آورد.» (2) البته اين ضرب‏المثل، از احاديث اسلامى گرفته شده و ريشه‏اى دينى دارد. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت است كه: «الضيف ينزل برزقه…»؛ (3) مهمان، روزى خود را نازل مى‏كند. البته اضافه بر اين، گناهان صاحبخانه و ميزبان را هم مى‏زدايد و اين بركتى شگفت است. باز هم در اين زمينه حديثى از امام صادق عليه‏السلام بشنويم كه به يكى از يارانش به نام «حسين بن نعيم» فرمود:
– آيا برادران دينى‏ات را دوست دارى؟
– آرى.
– آيا به تهيدستان آنان سود مى‏رسانى؟
– آرى.
– سزاوار است كه دوستداران خدا را دوست بدارى. به خدا سوگند، نفع تو به هيچ يك از آنان نمى‏رسد، مگر آنكه دوستشان بدارى. راستى، آيا آنان را به خانه‏ى خودت دعوت مى‏كنى؟
– آرى. هرگز غذا نمى‏خورم مگر آنكه پيش من دو سه نفر يا كمتر و بيشتر از برادران هستند.
حضرت فرمود:
– آگاه باش كه فضيلت آنان بر تو، بيش از برترى تو بر آنان است!
(راوى كه با شنيدن اين سخن به تعجب آمده بود، پرسيد:)
– فدايت شوم! من به آنان طعام مى‏دهم، مركب خويش را در اختيارشان مى‏گذارم، با اين حال آنان برتر از منند؟
– آرى! چون وقتى آنان به خانه‏ى تو وارد مى‏شوند، همراه خود، آمرزش تو و خانواده‏ات را همراه مى‏آورند و چون مى‏روند، گناهان تو و خانواده‏ات را با خويش مى‏برند. (4).
كسى كه خانه‏اى وسيع، امكاناتى فراوان و دستى سخاوتمند دارد، شكرانه‏ى نعمتهاى الهى را گاهى بايد با انفاق و صدقه، گاهى با اطعام و مهمانى، هديه، دستگيرى از بينوايان، كمك به محرومان و… ادا كند، وگرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.

وليمه، يك سنت دينى

درباره‏ى اينكه كى بايد سور و اطعام داد، و به چه كسانى و چگونه، در دستورهاى دينى، آداب و نكات فراوانى آمده است كه به بعضى اشاره مى‏شود.

موارد مهمانى

از توصيه‏هاى حضرت رسول به اميرالمؤمنين عليه‏السلام يكى هم اين بود:
«يا على! لا وليمة الا فى خمس: فى عرس او خرس او عذار او وكار او ركاز»؛ (5).
يا على! جز در اين پنج مورد، وليمه‏اى(اطعام و مهمانى دادن) نيست: ازدواج و عروسى، تولد نوزاد، ختنه كردن كودك، ساختن يا خريدن خانه، بازگشت از سفر حج.
در اين موارد، سزاوار است كه انسان به اين بهانه و مناسبت، سفره‏اى بگسترد، ذبحى كند و مؤمنان را به مهمانى دعوت كند.
در حديث ديگرى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمود: هر كس مسجدى ساخت، گوسفند چاقى را ذبح كند و از گوشت آن به محرومان بينوا اطعام كند و از خداوند بخواهد كه شر سركشان جن و انس و شيطانها را از او دور كند. (6).
مهمانى براى هر يك از موارد ياد شده، سنتى اسلامى است كه دلها را به هم مهربانتر و صفا و صميميت ميان جامعه را بيشتر مى‏كند و اقوام و دوستان، يكديگر را مى‏بينند و آشناتر مى‏شوند، روحها شاداب‏تر و زندگيها بانشاطتر مى‏شود.
در زندگى اولياء دين و پيشوايان معصوم نيز، نمونه‏هاى فراوانى از اين گونه ضيافتها ديده مى‏شود. از جمله به اين نمونه دقت كنيد: امام هفتم، حضرت كاظم عليه‏السلام براى تولد يكى از فرزندانش وليمه و اطعام داد و به مدت سه روز در مسجدها و كوچه‏ها، در ظرفهايى به مردم «فالوده» داده شد. برخى پشت سر، اين كار را بر حضرت عيب گرفتند. وقتى امام كاظم شنيد، در پاسخ آن عيبجويى، به سنت انبيا و روش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله استناد نمود. (7).

مهمان نوازى

گر چه باديه نشينان عرب به مهمان‏نوازى معروفند، همچنين عشاير خودمان در ايران، ولى در بسيارى از شهرها و مناطق، با جلوه‏هاى زيباى مهمان‏دوستى مواجه مى‏شويد. شايد شما هم نام برخى از شهرها و مناطق را به عنوان مهمان‏نواز و مهمان‏دوست شنيده‏ايد كه در اين خصلت، مشهورند و زبانزد خاص و عام. اين نيز ريشه در فرهنگ دينى و باورهاى مذهبى دارد و تعليمى است كه از قرآن و دين فراگرفته‏اند. اساسا دين ما، يكى از مؤثرترين عوامل شكل دهنده به «فرهنگ عمومى» در جامعه‏ى ايرانى و اسلامى است.
در روايات اسلامى، حتى فصلى به عنوان «باب اقراء الضيف و اكرامه» (8) وجود دارد كه به تكريم و گرامى داشتن و احترام و پذيرايى از مهمان سفارش مى‏كند و مهمان‏دوستى را خوش مى‏دارد و خوشحال شدن از آمدن مهمان را بسيار نيكو مى‏شمارد و خانه‏ى بى‏مهمان را دور از فرشتگان مى‏داند.
امام باقر عليه‏السلام به نقل از پدرانش از قول حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است:
«اذا دخل الرجل بلدة فهو ضيف على من بها من اهل دينه، حتى يرحل عنهم…»؛ (9).
هر گاه كسى وارد شهرى شد، او مهمان همدينان خودش در آن شهر است، تا آنكه آنجا را ترك كند.
وقتى تازه‏واردى به يك شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظيفه‏ى اكرام و مهمان‏نوازى دارند، ورود مهمان به خانه‏ى شخصى يك مسلمان، ضرورت اكرام و پذيرايى بيشترى را داراست. از همين جاست كه اگر شهرى پذيراى مهمانهاى خارجى، سيلزدگان، آوارگان جنگ، آسيب ديدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از يك كشور همسايه باشد، به حكم وظيفه‏ى انسانى و به دستور اخلاقى اسلام، وظيفه‏ى آن شهروندان است كه با آغوشى باز و گرم و برخوردى كريمانه و بزرگوارانه، مهمان‏نوازى كنند. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «اكرموا الضيوف و اقروا الضيوف» (10) مهمانها را اكرام و پذيرايى كنيد.
«استقبال» از مهمان هنگام ورود و «بدرقه‏ى» او هنگام رفتن نيز از مصاديق مهمان‏نوازى و اكرام به شمار مى‏رود.

پرهيز از اسراف و ريا

هر عمل خير و شايسته‏اى، گاهى دچار برخى آفتها مى‏شود. با همه‏ى ستايشى كه از پذيرايى شايسته از مهمان شده، اگر جنبه‏ى تعادل رعايت نشود و به مرز اسراف و ولخرجيهايى برسد كه اغلب، روى چشم و هم‏چشمى است، يا ريشه در خودنمايى و تفاخر دارد، ناپسند است و همين كار مقدس و خداپسند، از قداست و محبوبيت نزد خدا مى‏افتد.
اطعام، با همه‏ى ارزشى كه دارد، آنجاست كه «فى الله» و «لله» باشد و به قصد سير كردن شكمى گرسنه يا شاد كردن برادرى مؤمن يا تقويت رابطه‏هاى خويشاوندى و صله‏ى رحم باشد.
درست است كه از نعمت الهى بايد بهره گرفت، اما با حفظ حد و مرز ارزشى آن و فراتر نرفتن از مرز اعتدال، و انجام دادن آن كار به صورتى خردمندانه و شرع پسند و عرف پذير!
روزى حضرت امير عليه‏السلام به «علاء بن زياد» كه خانه‏اى وسيع و مجلل براى خود ساخته بود، فرمود: با اين خانه‏ى بزرگ، در اين دنيا مى‏خواهى چه كنى؟ تو در آخرت، به چنين منزل وسيعى بيش از دنيا نياز دارى؛ مگر آنكه بخواهى از همين خانه‏ى وسيع دنيوى، به آخرت برسى، مثل اينكه در اين خانه از مهمان پذيرايى كنى، صله‏ى رحم نمايى، به بستگانت برسى، حقوقى را كه از اين خانه بر گردن دوست تو ادا كنى. در اين صورت، از همين خانه به آخرت مى‏رسى!… (11).
گاهى اصل مهمانى دادن، رياكارى است. گاهى نوع غذا و محل اطعام و كيفيت سفره چيدن، تظاهر و خودنمايى است. گاهى مهمانهاى خاص و مدعوين، شايسته‏ى اطعام نيستند، يا با انگيزه‏هاى رياكارانه و حسابگرانه و مصلحت انديشانه دعوت مى‏شوند.
همه‏ى اينها نارواست و هدر دادن نعمتهاى الهى. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس طعامى را از روى ريا و خودنمايى اطعام كند و مهمانى دهد، در روز قيامت، همانند آن را خداوند از طعامهاى دوزخى به او مى‏خوراند. (12).
و امام باقر عليه‏السلام فرمود: «وليمه»، در حد يكى دو روز، كرامت و بزرگوارى است، بيشتر از آن، ريا و خودنمايى و سمعه است:
«الوليمة يوم او يومين مكرمة و مازاد رياء و سمعة.» (13).
البته اينها در سور دادنها و مهمانيهاى رايج و مرسوم به مناسبتهاى ياد شده است. اما اصل مهمان‏دوستى و كرم و اطعام به محرومان، سخاوتى است كه هر چه بيشتر و مستمرتر باشد، بهتر و زيبنده‏تر است.
«هاشم»، جد بزرگ رسول خدا، هميشه سفره‏اى باز داشت و غذاى آماده‏ى او و خانه‏ى مهيايش براى عامه مردم، او را به سيادت و آقايى قريش رسانده بود.
«حاتم طايى»، سخاوتمند معروف عرب، خانه‏اى داشت كه ملجأ مردم و محل اميد بينوايان و مسافران و مهمانان مختلف بود.
امام حسن مجتبى عليه‏السلام مهمانخانه‏اى در منزل داشت كه به طور معمول، از طبقات مختلف، بويژه افراد غريب و بى‏خانه و بينوا و مسافران و يتيمان و محرومان، پيوسته از آن بهره‏مند مى‏شدند.
براى كريمان بلند همت، «اطعام» لذتى بيش از طعام خوردن دارد و حظ روحى آنان از اين رهگذر است.
چه زيباست اين كلام مولا على عليه‏السلام كه فرمود:
«قوت الأجساد الطعام، و قوت الارواح الاطعام»؛ (14).
قوت و غذاى جسم، غذا خوردن است، ولى غذاى روح، اطعام و غذا دادن.
كسى مى‏گفت: بزرگترين لذت روحى من وقتى است كه عده‏اى نيازمند و تهيدست را به مهمانى دعوت كنم و آنها سر سفره نشسته و مشغول خوردن باشند و من از دور، اين صحنه را نگاه كنم و لذت ببرم!
در قابوسنامه چنين توصيه مى‏كند:
«چون ميهمان كنى، از خوبى و بدى خوردنيها عذر مخواه، كه اين طبع بازاريان باشد، هر ساعت مگوى كه فلان چيز بخور، خوب است! يا چرا نمى‏خورى؟ يا من نتوانستم سزاى تو كنم، كه اينها سخن كسانى است كه يك بار ميهمانى كنند.» (15).

آداب مهمانى

ضيافت و مهمانى دو طرف دارد:
يكى مهمان مى‏شود، ديگرى ميزبان است.
يكى بر سر سفره‏ى ديگرى مى‏نشيند و طعام مى‏خورد، ديگرى سفره مى‏گسترد و اطعام مى‏كند. لذت يكى در غذا خوردن است، و ديگرى در طعام دادن.
اصل مهمانى و ضيافت و مواردى را كه در اسلام، توصيه به مهمانى دادن شده است، بحث كرديم و با ميزبانان سخن گفتيم. اينك سخن با مهمان است و آداب مهمانى رفتن.

مهمان يا دردسر

در فرهنگ دينى ما، مهمان حبيب خدا و مايه‏ى بركت است، هديه‏اى از سوى پروردگار و عامل افزايش رزق و سبب آمرزش گناهان صاحبخانه و سبب نزول مغفرت الهى است. اينها همه بجا و درست، چرا كه فرموده‏ى معصومين و تعاليم مكتب است. اما در همين جا «هزار نكته‏ى باريكتر ز مو» وجود دارد كه اگر مهمانى رفتن ما سبب زحمت و رنجش صاحبخانه شود و او را به دردسر بيندازد، آن وقت چه؟ باز هم رحمت است؟!
البته همه يكسان نيستند و روحيه‏ها متفاوت است. بعضيها آمادگى پذيرش مهمان ندارند. برخى از وضع مالى مناسبى براى مهمان‏نوازى و خرج ضيافت برخوردار نيستند. بعضى از نظر جا و منزل و امكانات پذيرايى آبرومندانه از مهمان در مضيقه و فشارند. بعضيها اشتغالاتى دارند كه مهمانى مزاحم وقت و يا كارشان خواهد شد. اينجاست كه خود مهمان بايد مراعات حال طرف را بكند، انتظار بيش از حد نداشته باشد، بى‏خبر و بى‏دعوت نرود، ديروقت و نابهنگام بر سر صاحب منزل فرود نيايد و او را به تكلف و زحمت نيفكند(البته فرودهاى اضطرارى مستثنى است!…)، هر جا كه ميزبان گفت بنشيند و از صاحب خانه اطاعت كند.
سفارش معاشرتى قرآن به مؤمنان درباره‏ى ادب مهمان شدن در خانه‏ى پيامبر صلى الله عليه و آله چنين است:
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد!
بدون اذن و اجازه و دعوت براى طعام، وارد خانه‏ى پيامبر نشويد،
و هر گاه دعوت شديد، داخل شويد،
و چون غذا خورديد، پخش شويد(و برويد) و براى حرف زدن(و گپ زدن) ننشينيد، اين كار شما سبب اذيت پيامبر است و از شما خجالت مى‏كشد، ولى خداوند از گفتن حق، حيا نمى‏كند!» (16).
در مهمانى اگر آداب و سنن اسلامى مراعات شود، ديگر مهمان، اسباب زحمت و بار خاطر نخواهد شد، بلكه مايه‏ى بركت و سبب خوشحالى خواهد بود و از همين جاست كه به مسأله‏ى «تكلف» برمى‏خوريم كه پيامدهاى بدى دارد و مايه‏ى تلخكاميهايى در زندگى است.

تكلف يا ماحضر

در مثلهاى زيباى فارسى است كه: «رسيده، رسيده خورد»،
يا اينكه: «مهمان، هر كه باشد، در خانه هر چه باشد». (17).
چيزى به نام «حفظ آبرو» يا «حيثيت»، براى برخى چنان تكلف‏آور و مشقت‏بار است كه براى آن خود را به زحمتهاى بسيار دچار مى‏كنند و به هر قيمتى شده از مهمان پذيرايى مى‏كنند، مبادا كه آبرويشان برود. البته توقعات نابجاى برخى مهمانان هم در اين مسأله دخالت دارد.
اين گونه مهمان كه ميزبان را به «تكلف» و زحمت مى‏افكند، نه تنها رحمت نيست كه شوم است. اگر ميان مردم و خويشاوندان صفا و صداقت و صميميت باشد و مهمانى از راه برسد و ديروقت يا نابهنگام باشد، بايد به هر چه كه «هست» قناعت كرد. نه مهمان توقع زيادى داشته باشد و نه صاحبخانه خود را به دردسر بيفكند. در اين صورت، دوستيها و رفت و آمدها تداوم مى‏يابد.
اما رفت و آمدهاى هزينه‏ساز و خرج‏تراش و تكلف‏آور، سبب كاهش ديد و بازديدها و مهمانيها و موجب قطع رابطه‏ها يا كاهش و سردى آن مى‏گردد. درسى از اميرمؤمنان عليه‏السلام بياموزيم:
مردى حضرت على عليه‏السلام را به خانه دعوت كرد. حضرت فرمود: به سه شرط مى‏آيم. آن مرد پرسيد: آن شرايط چيست؟ امام پاسخ داد:
يكى اينكه از بيرون خانه چيزى برايم تهيه نكنى.
دوم آنكه آنچه را در خانه دارى، پنهان و ذخيره نسازى(هر چه دارى بياورى).
سوم آنكه به خانواده‏ات اجحاف و فشار وارد نياورى.
مرد گفت: باشد، مى‏پذيرم.
حضرت قبول كرد و مهمان خانه‏ى او شد. (18).
اين حديث، درسهاى عظيم و نكات ظريفى را بيان مى‏كند. بعضيها به خانواده و همسر خويش زحمت بسيار مى‏دهند و تهيه بساط و مواد يك سفره و پخت و پز را به او تحميل مى‏كنند تا يك مهمانى آبرومند برپا شود. زحمتش را خانم مى‏كشد، ولى پزش را آقا مى‏دهد. اين نوعى ستم به خانواده است و روا نيست كه از سوى مرد انجام گيرد.
در مهمانى رفتن، هم مهمان نبايد متوقع باشد كه براى او چنين و چنان كنند و به «ماحضر» – هر چه كه موجود است – قانع باشد، و هم صاحبخانه خرجى را بر خود و رنجى را بر عيال، تحميل نكند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مهمان تا دو شب مورد اكرام و پذيرايى قرار مى‏گيرد. اگر شب سوم فرارسيد، ديگر او از اهل خانه محسوب مى‏شود، هر چه كه بود، مى‏خورد. (19).
نيز از آن حضرت روايت است:
به خانه‏ى ديگرى چنان وارد نشويد و مهمان نرويد كه چيزى نداشته باشند تا خرج و انفاق كنند. (20) اين براى حفظ آبرو و عزت صاحبخانه است كه نزد مهمان شرمنده و سرافكنده نشود. در ضرب‏المثلهاى فارسى است كه: «مهمان ديروقت(يا: ناخوانده) خرجش به پاى خودش است».

سلمان و مسلمانى

روش مسلمانى را بايد از حضرت «سلمان» آموخت كه اهل قناعت و ساده‏زيستى بود و پرهيز از تكلف و تجمل. از اين رو سلمان فارسى در فضيلتها و ارزشها از «اهل‏بيت» به شمار مى‏آمد.(سلمان منا اهل‏البيت). بارى، نقل خاطره‏اى از سلمان مناسب اين بحث است:
يكى از مسلمانان صدر اسلام به نام «ابووائل» مى‏گويد: من به اتفاق دوستم به خانه‏ى سلمان فارسى رفتيم و مدتى نشستيم. هنگام غذا فرارسيد. سلمان گفت: اگر نبود آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله از تكلف و خويشتن را به زحمت افكندن نهى كرده است، برايتان غذاى خوبترى فراهم مى‏كردم. سپس برخاست و مقدارى نان معمولى و نمك آورد و جلوى مهمانان گذاشت. رفيقم گفت: كاش همراه اين نمك، مقدارى سعتر(مرزه و آويشن) بود! سلمان رفت و ظرف آب خويش را «گرو» نهاد و كمى مرزه فراهم كرد و سر سفره نهاد. وقتى غذا خورديم، دوستم گفت: خدا را شكر كه به روزى خدا قانعيم! سلمان گفت: اگر به رزق خدا قانع بودى، الآن ظرف آب من در گرو نبود!… (21).
سلمان اهل تكلف نبود. ولى وقتى مهمان، خواسته‏اى را بر زبان آورد و تمناى غذا و طعامى داشت، سلمان ناچار شد كه براى رضاى خاطر مهمان آن را تأمين كند، هر چند با «رهن» گذاشتن وسيله‏ى زندگى!
بسيارى اوقات، نه تنها در مهمانيها، بلكه در مجموعه‏ى رفت و آمدها و روابط، توقعات بيجاى افراد از يكديگر، بار سنگينى را به دوش ديگران مى‏گذارد و اين هيچ پسنديده و اسلامى نيست! مهمان خوب كسى است كه وقتى به خانه‏ى كسى مى‏رود، بخصوص اگر بدون اطلاع دادن قبلى باشد، همان جا كه كفشهايش را از پا درمى‏آورد، توقع و انتظار را هم از خود جدا كند و بيرون در بگذارد و وارد شود، تا جاى هيچ گله‏اى نباشد. وقتى بارى بر دوش ميزبان سنگينى نكند، اين گونه مهمانى بى‏زحمت و رنج است واگر خدا كمك كند و همراه مهمان، روزى او را هم بفرستد كه چه بهتر.
در حديث است: «لا تكلفوا للضيف» يا «لا يتكلفن احد لضيفه ما لا يقدر»؛ (22) براى پذيرايى از مهمان، خود را بيش از حد توان به زحمت و مشقت نيندازيد.
مى‏بينيد كه مسأله، ظريف است و مرزها گاهى آشفته مى‏شود. هم دعوت به پذيرايى از مهمان كرده‏اند، هم نهى از تكلف! هم مهمان را موهبت الهى شمرده‏اند و مايه‏ى رزق و بركت خانه دانسته‏اند، هم ايجاد اذيت و سختى براى ميزبان را نهى كرده‏اند. شناخت تكليف صحيح، هم براى مهمان هم ميزبان، دقت و ظرافت مى‏طلبد.

مهمان ناخوانده

روابط مودت‏آميز در جامعه‏ى اسلامى و ميان برادران دينى و خانواده‏ها، بايد در سطحى باشد كه رفت و آمدها گرم، و مهمانى دادنها صميمى، مهمانى رفتنها بى‏تكلف، و پذيراييها خودمانى و بى‏گله باشد. اين مطلوب نهايى است، ولى رعايت آدابى خاص، بويژه آنجا كه محبتها و صميميتها در حدى نيست كه «هيچ آدابى و القابى مجوى»، ضرورى است. يكى از اين نكات، بى‏دعوت به مهمانى نرفتن است، يكى هم همراه دعوت شده را با خود نبردن! گر چه ميزبانان معمولا مى‏گويند: «خوب، چه مى‏شد مهمانتان را هم مى‏آوريد، غريبه كه نيستيد، مى‏آوريد و دور هم بوديم و…»
اما توصيه‏ى اسلام به پرهيز از اين مسأله است. حتى همراه بردن كودكان به مهمانى، اگر دعوت نشده‏اند، گاهى اشكال شرعى هم پيدا مى‏كند، بويژه اگر در دعوتنامه قيد شده باشد كه: «لطفا از آوردن بچه….»
امام صادق عليه‏السلام از رسول خدا نقل مى‏كند كه فرمود: «هر گاه يكى از شما به مهمانى و طعامى دعوت شديد، فرزند خود را همراه نبريد، اگر چنين كنيد، كارى ناروا و غاصبانه كرده‏ايد.» (23) اين همان عادت ناپسند «طفيلى» و «قفيلى» بردن همراه است. و… سومى را هم كه صاحبخانه مى‏شناسد!
در حديث ديگرى پيامبر اسلام به حضرت على عليه‏اسلام در ضمن وصايايى فرمود:
«يا على! هشت گروهند كه اگر مورد اهانت قرار گرفتند، خودشان را سرزنش كنند، نه ديگرى را. يكى از آنان كسى است كه به مهمانى‏اى كه دعوت نشده برود و بر سر سفره‏ى ناخوانده بنشيند:
«الذاهب الى مائدة لم يدع اليها….» (24).

گله نداشتن

مشهور است كه: «سفره‏ى نينداخته يك عيب دارد. سفره‏ى انداخته هزار عيب!» اين مثل همان كلام ديگر است كه مى‏گويند: ديكته‏ى نوشته نشده، غلط ندارد!
وقتى كسانى مهمانى مى‏دهند، بخصوص به صورت دسته‏جمعى و عمومى، چيزى به نام «گلايه» مطرح مى‏شود. البته ما نبايد اهل گله باشيم كه چرا مثلا ما را خبر نكردند، مگر غريبه بوديم كه دعوت نشديم و…. از طرف ديگر هم ميزبان بايد خود را براى گلايه‏هاى احتمالى آماده كند.
اما آنچه براى ديگران بسيار كارساز است، «عدم توقع» است. نتيجه‏ى اين روحيه، آرامش وجدان و آسايش درون است. اگر كسى از دوستان، بستگان، همسايگان و همكاران، سورى داد و ما جزو مدعوين نبوديم، چه جاى گلايه؟… مگر به ما بدهكار بوده است؟ شايد دسترسى نداشته، شايد فراموش كرده كه بگويد و از قلم افتاده‏ايم، شايد از نظر جا و غذا، امكانات و ظرفيت نبوده، و… يا به هر دليل ديگرى به ما نگفته است.
چرا به ما بر بخورد و غبار كدورت بر آينه‏ى دوستيهايمان بنشيند؟! حيف است كه حريم و مرز دوستيها و خويشاونديها با اين گونه مسايل، آشفته گردد.
زبان به گلايه گشودن، هم طرف مقابل را شرمنده و رنجيده مى‏كند، هم نشانه‏ى كم‏ظرفيتى و دون همتى و حقارت نفس گله كننده است.
مناعت طبع، گوهرى است كه نبايد آن را با سنگ «توقعهاى كوچك» شكست! اگر به مهمانى هم رفتيم و غذا و جا و شرايط بر طبق ميل و انتظارمان نبود، باز هم عيب‏جويى و شكوه، مناسب نيست؛ زيرا گلايه‏هاى بعدى، نه عيوب و كاستيهاى گذشته را اصلاح مى‏كند، نه چيزى عايد ما مى‏شود. تنها پايين بودن سطح انديشه و افق فرهنگ خويش را با اين كار، نشان داده‏ايم.
ايثار و گذشت و بلندنظرى و والاهمتى، مخصوص همين جاهاست! پس همت بلند دار… مبادا صفاى دوستى و خويشاوندى با چنين توقعهايى به كدورت مبدل شود. حيف است! (25).

پي نوشت :

(1). ميزان الحكمه، ج 5، ص 521
(2). امثال و حكم، دهخدا، ج 4، حرف ميم
(3). ميزان الحكمه، ج 5، ص 520؛ وسائل الشيعه، ج 16، ص 459
(4). كافى، ج 2، ص 201، حديث 8 و 9
(5). وسائل الشيعه، ج 16، ص 454
(6). همان، حديث 4
(7). همان، ص 452، حديث 2
(8). بحارالانوار، ج 72، ص 458
(9). همان، ص 462
(10). كنز العمال، ج 9، ص 245
(11). نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 209
(12). وسائل الشيعه، ج 16، ص 455
(13). همان، ص 456
(14). بحارالانوار، ج 72، ص 456
(15). رهنمون، ص 748
(16). احزاب (33) آيه‏ى 53) لا تدخلوا بيوت النبى…)
(17). امثال و حكم، دهخدا، ج 4، كلمه‏ى «مهمان»
(18). بحارالانوار، ج 72، ص 451، حديث 4
(19). وسائل الشيعه، ج 16، ص 456
(20). همان، حديث 2
(21). ميزان الحكمه، ج 5، ص 525) به نقل از بحارالانوار، ج 22، ص 384)
(22). كنز العمال، ج 16، ص 248
(23). بحارالانوار، ج 72، ص 445
(24). همان، ص 444، حديث 1 و ص 452، حديث 6
(25). درباره‏ى موضوع اين بخش از جمله ر. ك: مهماندارى در اسلام، نورمراد محمدى، بوستان كتاب

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد