خانه » همه » مذهبی » اخلاق و زندگی اجتماعی (2)

اخلاق و زندگی اجتماعی (2)

اخلاق و زندگی اجتماعی (2)

1.نیاز انسان به دیگران در هستی و پیدایش خویش؛ مانند نیاز فرزند به پدر و مادر. البته نمی خواهیم این نیاز را اجتماعی تلّقی کنیم، بلکه آن را پایه ای برای تنظیم روابط اجتماعی و

0028921 - اخلاق و زندگی اجتماعی (2)
0028921 - اخلاق و زندگی اجتماعی (2)
نویسنده : علامه مصباح یزدی

 

گستردگی و تنوع نیازهای انسان

نیاز افراد به یکدیگر را می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد:
1.نیاز انسان به دیگران در هستی و پیدایش خویش؛ مانند نیاز فرزند به پدر و مادر. البته نمی خواهیم این نیاز را اجتماعی تلّقی کنیم، بلکه آن را پایه ای برای تنظیم روابط اجتماعی و ملاکی برای تعیین ارزش آن ها در نظر می گیریم؛ یعنی از آن جا که فرد در اصل هستی خویش نیازمند افراد دیگری است، ناگزیر است به اقتضای این نیاز رفتار ویژه ای با آنان داشته باشد.
2.نیازانسان به دیگران در دوران زندگی خویش و پس از آنکه متولد شد.
نیازهای نوع دوم، خود به قسمت های گوناگونی تقسیم پذیرند:
الف. نیازهایی که فرد، به طور مستقیم، به فرد دیگر دارد؛ یعنی تماس یک انسان با انسان دیگر خود به خود این نوع نیازهای وی را برطرف می سازد، مانند نیاز کودک به مادر.
ب. نیازهایی که با مساعدت و مشارکت دیگران و به وسیله اشیای دیگری برطرف می شوند.
نیازهای اخیر را نیز می توان به دو دسته تقسیم کرد:
یکم، نیازهای مادی و نیازهای مختلف انسان به نعمت ها و مواهب طبیعت. این نوع نیازها را طبیعت با اهدای نعمت ها و مواهب مختلف طبیعی به انسان برطرف می سازد؛ اما افراد، در ظرف جامعه، برای بهره مند شدن و استفاده بهتر از آن ها لازم است با یکدیگر همکاری کنند.
دوم، نیازهای معنوی که افراد از علم و کمالات معنوی یکدیگر استفاده می کنند. این نوع نیازها نیز در جامعه و با کمک دیگران تأمین خواهد شد.

بهترین محیط تأمین نیازهای انسان

با توجه به انواع نیازهای افراد به یکدیگر، می توان گفت که اصیل ترین نیازها در محیط خانواده تأمین می شود. در محیط خانواده، فرزندْ نیاز تکوینی و مستقیمِ خود به پدر و مادر را تأمین می کند و زن و شوهرْ نیاز جنسی و عاطفی خود را به وسیله یکدیگر برطرف می کنند.
هدف اصلی ما در این بحث ها، روشن شدن خطوط اصلی مربوط به روابط افراد و جامعه است تا پس از این، از دید عقلانی و روایی نیز مورد تحقیق بیشتری قرار گیرد.

رابطه فرزندان با پدر و مادر

مهم ترین رابطه ای که ممکن است بین دو انسان تحقق یابد، رابطه فرزند با پدر و مادر است که نمایان گر وابستگیِ وجود فرزند به وجود والدین اوست. قرآن کریم درباره حقوق والدین بر فرزندان و وظایف فرزندان در برابر والدین تعبیرهای دل انگیزی دارد که اهمیّت آن را به خوبی روشن می سازد. خداوند در آیه ای می فرماید:
وَاعْبُدُواْ اللهَ وَلَا تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً؛ (5) و خدا را بپرستید و به خدا شرک نورزید و به پدر و مادر احسان کنید.
در این آیه، خداوند به دنبال امر به پرستش خدا و نهی از شرک، بی درنگ نیکی به والدین را سفارش می کند و این، اهمیت فوق العاده حقوق والدین بر فرزندان را نشان می دهد.
و درآیه ای دیگر می فرماید:
قُلْ تَعَالَوْاْ أتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ ألَّا تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً؛ (6) بگو: بیایید تا آن چه را پروردگارتان بر شما حرام کرده، برای شما تلاوت کنم: چیزی را با او شرک قرار ندهید و به پدر و مادر احسان کنید…. .
از آن جا که در قرآن درباره نیکی به پدر و مادر، فراوان سفارش شده، این توهم پیش می آید که فرزند باید به طور مطلق، تسلیم پدر و مادر باشد. از این رو، خداوند برای رفع این توهم می فرماید:
وَوَصَّیْنَا الإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْناً وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا؛ (7) و ما انسان را به نیکی به پدر و مادرش توصیه کردیم؛ [ولی] اگر پدر و مادر با تو درکوشند تا چیزی را که بِدان علم نداری با من شریک گردانی، از ایشان اطاعت مکن.
بنابراین، جمله «وَإِنْ جَاهَدَاکَ…» گویای آن است که اطاعت از پدر و مادر تا آن جا لازم است که آنان تو را به گناه و کفر نکشانند.

روابط متقابل همسران

بخش دیگری از اخلاق خانواده، مربوط به روابط زن و شوهر در محیط خانواده است؛ ولی از آن جا که مباحث اخلاقی این بخش، در قرآن کریم با بحث های حقوقی توأماست، در آغاز به آمیختگی احکام حقوقی و اخلاقی در قرآن اشاره می کنیم.
آمیختگی احکام حقوقی و اخلاقی در قرآن
در قرآن کریم احکام اخلاقی و حقوقی آمیخته با هم بیان شده اند؛ به ویژه در مورد روابط خانوادگی و مسائل زناشویی، و تقریباً در همه مواردی که احکام حقوقی بیان شده، احکام اخلاقی هم ذکر شده است. علت این آمیختگی آن است که از یک سو، احکام حقوقی به تنهایی نمی توانند سعادت و کمال انسان را تضمین کنند و از سوی دیگر، هدف اصلی قرآن از بیان احکام حقوقی، تنها وضع قانون برای تنظیم روابط اجتماعی نیست، بلکه هدف بالاتری را دنبال می کند و آن، دست یابی انسان ها به کمالات معنوی و اخلاقی است؛ بلکه اهداف اخلاقی قرآن، بر اهداف حقوقی اش حاکم است.
آمیختگی اخلاق و حقوق در قرآن، ویژگی مثبتی است که تأثیری عمیق در زندگی اجتماعی دارد؛ زیرا اگر مردم تربیت اخلاقی و معنوی نداشته باشند، اجرای قانون خشک حقوقی کاری دشوار و نیازمند دستگاه اداری وسیعی است که بتواند به همه کارهای مردم رسیدگی کند.

احکام حقوقی و اخلاقی ازدواج در قرآن

پبیش از این گذشت که قوام ارزش اخلاقی به نیّت است؛ بعضی در کنار حسن فعلی، حسن فاعلی هم لازم است و بر این اساس ارزش بالاتر در ازدواج، در صورتی است که انگیزه ای والا انسان را به تشکیل خانواده واداشته باشد؛ مانند انگیزه دوری از گناه، بقای نسل، آرامش روحی و روانی. چنین انگیزه هایی خیر هستند و ارزش اخلاقی ایجاد خواهند کرد؛ اما اگر همت انسان بلندتر باشد و تنها برای رضای خدا دست به این کار بزند، ارزش اخلاقی والایی خواهد داشت.
باید توجه داشت که در این گونه کارها که انسان برای آن ها انگیزه طبیعی دارد، غالباً کشش غریزی، فرد را به آن کار وا می دارد و کم هستند کسانی که بتوانند نیّت خود را کاملاً خالص و از تأثیر و جاذبه این غریزه برکنار بدارند؛ اما هر قدر که انسان بتواند همتش را بلندتر و نیّتش را خالص تر کند، کار او ارزش اخلاقی بیشتری خواهد داشت.
در هرحال، ازدواج، دارای نوعی ارزش اخلاقی است و آیه های قرآنی، دلالت روشنی براین حقیقت دارند؛ مثل آن جا که خداوند می فرماید:
وَأنکِحُوا الأیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَإِمَانِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَراء یُغْنِهِمْ اللهُ مِن فَضْلِهِ؛ (8) بی همسران خود، و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید. اگر تنگدست اند، خداوند آنان را از فضل خویش بی نیاز خواهد کرد.
یکی از احکام اخلاقی در ازدواج این است که اگرچه تعیین مهر واجب است، اما نباید آن قدر سنگین باشد که پرداخت آن، عملاً ممکن نباشد. بنابراین، سخت گیری در تعیین مقدار مهر، به اندازه ای که برخی قادر بر پرداخت آن و ازدواج نباشند، نقض غرض است و با روح قانون ازدواج و اسلام سازگار نیست و بسیاری از مردان و زنان را از ازدواج محروم می سازد.
قرآن بر این نکته تأکید می کند که نباید فقر، سبب محروم شدن شخص از ازدواج شود و نیازمندان باید بر خدا توکل کنند که خدا آنان را بی نیاز خواهد کرد؛ اما معمولاً سنگینی مهر باعث تأخیرازدواج یا محروم شدن بسیاری از مردم از ازدواج می شود.
البته از نظر قانونی زن حق دارد هر مقدار که مایل است، برای خود مهر تعیین کند؛ اما از نظر اخلاقی قرآن کریم سفارش می کند که در مقدار مهر سخت گیری نکنند.
با وجود همه ی این توصیه ها، ممکن است کسانی در شرایط خاصی باشند که از پرداخت مهر و حتی از عهده اداره زندگی و مخارج خانواده برنیایند. چنین کسانی که یا در این حد تهی دست اند یا در شرایط خاصی قرار گرفته اند که قادر به ازدواج دائم نیستند، می توانند با ازدواج موقّت، بدون آنکه بار سنگینی بر دوششان بیاید، نیاز خود را برطرف کنند. این هم راه قانونی دیگری است که خداوند در قرآن مجید از آن یاد کرده است:
فَمَا اسْتَمْتَغْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ فَرِیضَةً؛ (9) پس زنانی را که مُتعه کرده اید، مَهرشان را به عنوان فریضه ای به آنان بدهید.

اهداف تشکیل خانواده

روشن است که هدف اصلی از تشکیل خانواده، بقای نسل، تشکیل جامعه سالم و تأمین سلامت روانی افراد است. در مرحله بعد یکی از اهداف زندگی خانوادگی، تأمین نیازهای افراد خانواده در سایه زندگی مشترک است و هر کاری به مقدار تأثیری که در برآوردن این هدف داشته باشد، ارزشمند خواهد بود.
کارهایی که اعضای خانواده در مسیر تأمین این هدف انجام می دهند به دو نوع اصلی تقسیم می شود:
الف. کارهایی که از همه اعضای خانواده ساخته است و همه به طور یکسان می توانند با انجام دادن آن ها در تأمین این هدف مؤثر باشند.
ب. کارهایی که از همه اعضا ساخته نیست، بلکه به تناسب ویژگی های جسمی و روانی اعضا، هریک از آن ها از فرد خاصی ساخته است و از توان اعضای دیگر خارج خواهد بود و بر همین اساس، به طور طبیعی نوعی تقسیم کار در بین اعضای خانواده شکل می گیرد. مثلاً ایفای نقشی که زن در محیط خانواده می تواند داشته باشد، با توجه به ویژگی طبیعی، جسمی و روانی اش، هرگز در توان مرد نیست. در برابر، مرد نیز با توجه به خصوصیات جسمانی و روانی خود، می تواند وظایفی را در مسیر تأمین اهداف خانواده بر عهده بگیرد که معمولاً زن قادر به انجام دادن آن ها نیست.
پس تفاوت ارزش مرد و زن، در تأمین اهداف خانواده، به تفاوت ویژگی های روحی و جسمی آنان مربوط می شود و در یک سنجش کلی می توان گفت که زن از نظر احساسات و عواطف، معمولاً قوی تر است و مرد از نظر تدبیر و تعقّل از آن جا که محیط خانواده، هم به تدبیر نیاز دارد و هم به پرورش و تربیت، این تقسیم کار به شکل طبیعی به وجود می آید که مرد به اداره خانواده و تأمین نیازهای اقتصادی آن بپردازد و زن که از عشق و احساس به فرزندان خود لبریز است و بیشتر می تواند آن ها را تحمل کند، پرورش فرزندان را بر عهده گیرد.
بنابراین، بررسی دقیق اخلاق در خانواده و شناخت احکام و ارزش هایی که اسلام در این زمینه طرح کرده است تا حدّ بسیاری بستگی دارد به شناخت خصوصیت های جسمی و روحیِ هر یک از اعضای خانواده و نقش های ویژه ای که می توانند ایفا کنند.

پی نوشت ها :

5.نساء (4)، 36.
6.انعام (6)، 151.
7.عنکبوت (29)، 8.
8.نور (24)، 32. ر. ک: ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج 6، ص 300.
9.نساء (4)، 24.

منبع : کتاب انسان سازی در قرآن

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد