اخلاق پيامدگرا(1)
اخلاق پيامدگرا(1)
در جستجوي ابعاد نتيجه گروانه اخلاق اسلامي
اخلاق اسلامي به صورت دانشي سنتي كه محصول تلاش و انديشه عالمان و اساتيد اخلاق است، سرمايه گرانبهايي است كه آثار اخلاق اسلامي را از گوهرهاي تابناكي انباشته كرده است. اما با همه اين برخورداريها، ميراث اخلاق اسلامي كاستي هايي دارد كه مطالعه و بررسي آنها ضرورت تحول دانش اخلاق را نمايان كرده، مسير رشد و تكامل اين دانش را نشان مي دهد. اين كاستي ها را در ابعاد مختلفي نظير روششناسي، ساختار و از جمله مباني فلسفه اخلاق Ethics ميتوان دنبال كرد.
در مباني فلسفه اخلاقي نيز نحيف بودن مباحث فرا اخلاقي (Mta Ethics) در سه حوزه معناشناسي (Semantic)، معرفت شناسي (Epistemologi) و هستي شناسي (Ontologi) اخلاق بسيار آزار دهنده است. البته مي توان گفت كه اينها مباحثي نوپديد در انديشه بشري است و در گذشته مسائلي از اين دست براي دانشمندان اخلاق مطرح نبوده، كه به آن پاسخ دهند. اما بخش ديگر فلسفه اخلاق كه به اخلاق هنجاري (Normativ Ethics) معروف است، با اينكه در منابع ديني ما به طور جدي ابعاد آن مطرح بوده، در انديشه علماي اخلاق مورد اهتمام قرار نگرفته است.
در اخلاق هنجاري نظرياتي براي دفاع از ارزش هاي اخلاقي وجود دارد نظير پيامدگروي يا نتيجه گروي _(Consequentialism)به نام غايت گروي (Teleologisim) نيز خوانده ميشود._كه بر پيامد ارزشهاي اخلاقي تأكيد كرده و الزام و ارزش رفتارها و صفات اخلاقي را در آنجا مي جويد. يا نظريات وظيفه گروانه (Deontologism ) كه قائل به ارزش و الزام دروني اعمال و رفتار اخلاقي است. نظريات فضيلت گرايانه
ارزش رفتارهاي اخلاقي را از تأثيري كه در رابطه با فضايل و شكل گيري منش و شخصيت اخلاقي دارند دنبال مي كند.
صد البته كه اين نظريات و مباحثات نيز در گستره فلسفه اخلاق مسائل تازه اي است كه خرده گيري از ميراث اخلاقي مسلمين به خاطر فقدان آنها منصفانه نيست. اما مشكل اينجاست كه بدون ورود به اين مباحث در منابع ديني به ويژه قرآن و روايات رويكرد پيامدگروانه بطور برجسته اي مطرح شده و ارزشها و ضد ارزشهاي اخلاقي از موضع نتايجي كه به بار مي آورند و نه صرفاً خود اعمال مورد ارزش گذاري و الزام سنجي قرار گرفته اند. اما در ميراث اخلاقي و انديشه دانشمندان اخلاق شناس مسلمان اين رويكرد به محاق رفته و جدي تلقي نشده است. اين معضل آسيب هاي سختي را به تربيت اخلاقي در قلمرو فردي و اجتماعي و حتي در رابطه با خداوند به دنبال داشته و نيز آسيب هاي جبران ناپذيري به جوامع مسلمين و فرهنگ و تمدن اسلامي وارد كرده است.
رويكرد عمده اخلاق نگاران تاريخ انديشه اخلاقي مسلمين به سمت وظيفه گروي ميل كرده و از پيامدگروي روگردانده است؛ با اينكه رويكرد پيامدگروي از جذابيت بيشتري برخوردار بوده، اخلاق را با نتايجي ملموس، كام بخش، سازنده و در متن زندگي ارائه مي دهد. در نتيجه حذف جنبه هاي پيامدگروانه اخلاق اسلامي، به معناي نديده گرفتن ابعاد مهمي از تعاليم اخلاقي اسلام است. امروزه اما توجه به شرايط مخاطبي كه در بحران اضطراب و افسردگي تمدن مادي، با رشد علمگرايي، افزايش سطح فهم ناسوتي و ضعف روحيه تعبد بسر ميبرد، استفاده از ظرفيتهاي مناسبتري را اقتضا مي كند، كه در منابع ديني وجود دارد.
در منابع ديني (قرآن، سنت و عقل) به روشني پيامدهاي مثبت اخلاقي زيستن، نظير آرامش، خلاقيت ، شادماني، افزايش ثروت (وسعت رزق) (رك، مظاهري سيف ، اخلاق دارايي) و موفقيت (مظاهري سيف، اخلاق موفقيت) تبيين شده است. اما در كتابهاي اخلاق معمولاً بايد و نبايدها و بيان وظايف اخلاقي نقش محوري يافته، نقطه عزيمت مباحث و مركز ثقل مطالب بر پيامدهاي مثبت و نتايج ملموس استوار نيست. و مباحثي از اين دست كه مي تواند ساختار اين دانش را متحول سازد، به طور بسيار نحيف و محدود ذيل عنوان «آثار» برخي از رذايل و فضايل توضيح داده مي شود.
كارآمدترين و علمي ترين شيوه براي بازسازي علم اخلاق اين است كه به منابع اصيل دين بازگشته و با رويكرد پيامدگروانه به بازفهمي و بازنويسي اخلاق اسلامي همت گماريم. در اين صورت هم دانش اخلاق به طور كارآمدتري بازسازي مي شود و هم فرايند تربيت اخلاقي توفيقات بيشتري خواهد يافت. نيز فراتر از اينها مي توانيم در راستاي تحقق اسلام كاملي كه مدعي تأمين سعادت دنيا و آخرت است، حركتي اجتماعي را بر اساس كاميابي و ارتقاء كيفيت زندگي اين جهاني به سامان آوريم و بدين سان توانايي اسلام را براي مديريت و بهبود زندگي در اين جهان و تأمين سعادت دنيوي و تحقق تمدن متعالي اسلام نشان دهيم.
مسئله اصلي پژوهش حاضر اين است: «كاستيها و كژيهاي بخش اخلاق در گفتمان سنتي معرفت ديني چيست؟» پاسخ پيش نهادي اين است كه ضعف رويكرد پيامدگروي در مباني هنجارشناختي يكي از ضعف هاي اساسي در گفتمان سنتي اخلاق اسلامي است.
نتيجه گروي
از منظر پيامدگروانه ارزش اخلاقي اعمال، اشخاص يا ويژگيهاي منش وابسته به ارزش غير اخلاقي چيزي است كه به وجود مي آورند. (فرانكنا.ص45) با بررسي و ارزيابي پيامدها و نتايج اعمال و ملكات ميتوان ارزش اخلاقي آنها را تعيين كرد. انسان براي زندگي خود اهداف و آرمان هايي دارد كه اين آرزوها به زندگي او معنا مي بخشد. و سرچشمه جوشان ارزشهاي ديگر زندگي ميشود. بنابراين پيامدهاي مطلوب در نظريات گوناگون پيامدگروي، هدف زندگي اند. (پالمر ص191.)
از موضع پيامدگرايي «هنجارهاي اخلاقي قواعد موقتي اي هستند كه مي گويند چگونه نتايج خوب را افزايش دهيم.» (هري. جي. گنسلر ص283.) اعمال، نيات و منش مردمان تا هنگامي كه مي تواند نتايج مطلوب را در دسترس قرار دهد و اهداف زندگي را محقق سازد، محمولات مثبت اخلاقي نظير درست، خوب و بايد را بر مي تابد. در غير اين صورت اگر در رسيدن به نتايج مطلوب و اهداف دلخواه اثر معكوس داشته باشد، محمولات منفي اخلاقي همچون، نادرست، بد و نبايد را مي پذيرد. و اگر هيچ تأثيري در اين اهداف و نتايج نداشته باشد اساساً از حيطه ارزش گذاري اخلاقي خارج بوده، غير اخلاقي (و نه ضد اخلاقي) تلقي مي شود. پس از منظر نتيجه گروي ارزشهاي اخلاقي مطلق نيستند و مشروط و وابسته به نتايج و پيامدهايي هستند كه به دنبال دارند.
در پيامدگروي نظريه هاي عمده اي وجود دارد كه خودگروي و سودگرايي مهمترين آنهاست. خودگروي مبتني بر اين است كه هر كس بايد به گونه اي عمل كند كه كه نفع شخصي خود را تأمين كند. (پالمرص82) البته در صورتي كه او اصل تعميم پذيري را در اين باره روا داند، اين يك مبناي اخلاقي خواهد بود. (فرانكنا.ص53غ52) اصل تعميم پذيري در خودگرايي اخلاقي اين طور اعمال ميشود كه اين كار را از سوي ديگران نيز روا بداند. زيرا در غير اين صورت او يك خود خواه ضد اخلاق است. كه ميتواند خيلي خطرناك باشد.
مهمترين مبناي خودگروي اخلاقي، خود گروي روانشناختي است. خودگروي روانشناختي مي گويد:
ما همگي چنان ساخته شده ايم كه همواره به دنبال سود يا رفاه خود مان هستيم. (فرانكنا.ص57) بنابراين نمي توان اساساً به انسان توصيه كرد كه به غير از نفع شخصي اش كاري انجام دهد زيرا با ساختار رواني او تعارض دارد. كلارك در مورد رفتارهاي فداكارانه و ديگرگروانه انسان معتقد است چون از عمل به سود ديگران لذت برده ايم اين كار را انجام مي دهيم. (فرانكنا.ص61) البته اين سخن به نوعي اذعان به ديگرگروي و رد خودگروي روانشناختي است.
بسياري از خودگرايان اخلاقي بدون تكيه بر خودگرايي روانشناختي مدعاي خود را دنبال مي كنند. توماس هابز در تعريف خير و شر با تز خودگروانه مي نويسد: «خير و شر اسم هايي اند كه بر خواهش ها و امور تنفر انگيز ما دلالت مي كنند.» (پالمر ص83) پس ما بايد كاري كنيم كه به نفع خودماست زيرا اگر چنين كنيم بيشترين خير عمومي حاصل مي شود. (پالمر.ص82) زيرا جمع اعتقاد به ارزشمند بودن حداكثرسازي خير شخصي با تعميم چنين اصلي بر عموم مردم در واقع به معناي اعتقاد به حداكثر سازي خير عمومي است، از اين رو شايد بتوان گفت كه چنين كساني در حقيقت به سودگرايي عام يا فايده باوري معتقد شده اند.
سودگرايي عام يا فايده باوري نظريه مقبول تر در رويكرد پيامدگروانه است زيرا مبني بر اين است كه بايد خير عمومي را به حداكثر رساند نه خير شخصي را گاهي اوقات كه ميان خير شخصي و خير جمعي تعارض پيش بيايد در اينجا راه خود گرا با فايده گرا جدا ميشود. زيرا خودگرا بر اساس نظريه پذيرفته شده اش بايد نفع و خير شخصي را ترجيح دهد ولي فايده گرا سود عام را مقدم مي داند. البته اگر كسي به طور جدي بر اين باور باشد كه نفع شخصي هيچ گاه در تعارض با خير عمومي قرار نمي گيرد و خودگرايي اخلاقي بدون هيچ تعارضي تعميم پذير است، در اين صورت همانطور كه گفته شد او با سودگرايي مشكلي ندارد.
جرمي بنتام مبناي انسان شناختي سودگرايي را چنين بيان مي كند كه: «طبيعت، بشر را تحت سيطره دو ارباب مطلق، رنج و لذت قرار داده است. فقط به دليل آنهاست كه آن چه را بايد انجام دهيم، خاطر نشان مي كنيم و آن چه را مي خواهيم انجام دهيم تعيين مي كنيم. از سويي، معيار درستي و نادرستي و از سوي ديگر، سلسله علل و معاليل به سيطره آنها متصل اند. …اصل سود اين انقياد را شناخته و آن را مبناي آن نظامي مي انگارد كه هدفش پروردن ساختار لذت به كمك عقل و قانون است.(Bentham P12) (پالمر، ص134 و 133)
انسان خواهان لذت بيشتر و رنج كمتر است و اين را براي همه انسانها مي خواهد بدون ترديد لذت و شادكامي دو نفر پيامد مطلوب تري است نسبت كاميابي يك نفر، اگر چه اين يك نفر من باشم. هم از اين رو سودگرايي فداكاري را توصيه مي كند اگر چه تا سرحد جان باختن باشد. (پالمر،ص 133)
سودگرا يك نياز اساسي دارد و آن اينكه چطور دريابد كه حداكثر سود چيست و كجاست. به همين جهت معيارهايي براي محاسبه لذت ارائه شده است: شدت، مدت، قطعيت، نزديكي، بارآوري، خلوص، گستردگي. (Ibid.p38-39) البته جان استوارت ميل به عنوان مرد دوم سودگرايي شاخص هاي كيفي را براي محاسبه سود و لذت پيش نهاد كرده و مثلاً لذت هاي روح را برتر و گرامي تر از لذتهاي جسماني مي داند. (لارنس سي بكر، ص148) البته بنتام هم تنها به لذتهاي مادي و جسماني توجه نداشت بلكه او نيز مانند اسلاف اپيكوري خود لذتهاي غير جسماني را ارج مينهاد و سود و فايده ارزش آفرين را درگستره تمام لذتهاي ممكن براي بشر ملاحظه ميكرد. هم سودگرايي و هم خودگرايي ماهيتاً نتيجه گرايانه اند، زيرا هر كدام بر حسب نتايج يا آثار يك عمل، درباره اخلاقي بودن آن قضاوت مي كند. و نيز به ارزش مطلق و ذاتي افعال اخلاقي معتقد نيستند. البته «كاربرد مستقيم فايده باوري براي دستيابي به قواعد اخلاقي هم مفيد است. اگر مثلاً موارد خاص دزدي را وارسي كنيم در مي يابيم كه دزدي معمولاً پيامدهاي بدي دارد. پس قاعده موقتي دزدي نكن سودمند است، مگر آن كه بدانيم كه دزدي در مورد خاصي بيشترين پيامدهاي خوب را دارد.» (گنسلر، ص 257) پس قواعد به طور موقت و استثناپذير مقبول فايده گروي و ساير نظريات نتيجه گراست.
منابع:
1. بروس اوني. نظريه اخلاقي كانت ترجمه عليرضا آلبويه. انتشارات بوستان كتاب قم. 81
2. علي شيرواني: «ساختار كلي اخلاق اسلامي» فصلنامه قبسات شماره سوم سال چهارم پاييز 78.ص40غ.39
3.هادي صادقي، «اخلاق بدون خدا» نقد و نظر سال چهارم شماره اول و دوم زمستان 76 و بهار .77
4. محسن جوادي. «اخلاق» دايره المعارف قرآن كريم ج2 قم بوستان كتاب قم .1383
5. حميد رضا مظاهري سيف. «تحريف تعاليم اخلاقي تباهي تمدن اسلامي» فصلنامه كتاب نقد شماره
6. حميد رضا مظاهري سيف. «جاي خالي فقه الاخلاق» فصلنامه كتاب نقد شماره .33
7. حميد رضا مظاهري سيف. «نقد عرفان پست مدرن» فصلنامه كتاب نقد شماره .35
8. حميد رضا مظاهري سيف. «اخلاق موفقيت» هفته نامه پگاه شماره 198
9. حميد رضا مظاهري سيف. «اخلاق دارايي» هفته نامه پگاه شماره 199
10. مايكل پالمر. مسائل اخلاق ترجمه علي رضا آل بويه. انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.1385
11. هري. جي. گنسلر. درآمدي جديد به فلسفه اخلاق. ترجمه حميده بحريني، تهران: آسمان خيال 1385
12. فصلنامه ارغنون شماره 16. انتشارات وزارت ارشاد اسلامي.
13. ويليام كي فرانكنا. فلسفه اخلاق. ترجمه هادي صادقي. انتشارات طه .1375
14. لارنس سي.بكر، تاريخ فلسفه اخلاق ترجمه گروهي از مترجمان. انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني .1378
15. An Introduction to the Principls of Morals and Legislatin .(eds) J.H.Burns and H.L.A.Hart
.16 Mill John Utilitarianism (New York: Library of Liberal) (Arts1957)
Kant Immanuel. Groundwork of Metaphysic of Morals Translated.With analysis and notes.by H.J.Patan in the Moral Law
منبع: http://www.pegahhowzeh.com
/س