اخلاق پيامدگرا(4)
اخلاق پيامدگرا(4)
در جستجوي ابعاد نتيجه گروانه اخلاق اسلامي
روانشناسي اخلاق پژوهي در جهان اسلام
اخلاق اوج قله تعاليم نبوي است و اين عظمت و شكوه جايگاه اخلاق در اسلام دانشمندان مسلمان را به فروتني در برابر خود واداشته به طوري كه كمتر به خود اجازه مي دادند به عنوان عالم اخلاق دست به قلم شوند و حتي كرسي درسي اختيار كنند. احساس تواضع و كوچكي براي ورود به مباحث اخلاق حتي براي كساني كه علماً ورودي به اين دانش داشته اند، موجب فقر و ضعف اين حوزه از دانش هاي علوم اسلامي بوده است. همين عظمت و شكوه اخلاق و منزلت رفيع آن در اسلام تا حدي كه پيامبر اكرم تمام رسالت خود را براي تعليم اخلاق معرفي مي كنند؛ سبب شد دانشمنداني هم كه به مباحثات اخلاقي پرداختند، براي ديدن قامت رعناي اخلاق چنان سر خود را بالا بگيرند كه از ديدن مراتب پايين تر و اين جهاني اخلاق ناتوان شوند. آنچه ما از اخلاق اسلامي داريم، چهره زيبايي است كه بر قله كمال مي درخشد، اما نه آن صورت بر پايي استوار است و نه آن قله بر تارك دامنه اي نشسته است. به اين ترتيب اخلاق اسلامي دچار نوعي سانسور تعالي گرا شده، ابعاد پيامدگروانه آن محو و مخدوش گرديده است. البته منظور اين نيست كه اخلاق در سطوح بالا و براي افراد پيشرفته در معنويت و خود سازي نوشته شده، بلكه تمام حقيقت آن كه حتي براي معصومان نيز مورد توجه بوده در دانش اخلاق موجود نيامده است. اخلاق اسلامي براي انسان كامل نيز كاميابي و سعادت دنيا و آخرت را تأمين مي كند. نه اينكه انسان كامل كه از دنيا وارسته، ديگر پيامدهاي دنيوي اخلاق را خط مي زند و نگاه نتيجه گروانه تنها براي كساني مفيد است كه هنوز به كمال نرسيده و نوپا هستند. (ن.ك. مظاهري سيف. تحريف تعاليم اخلاقي)
پرواي دانشمندان مسلمان از نزديك شدن به دانش اخلاق و پرهيز از گرم كردن عرصه بحث و گفتگو در ابواب آن، به جايي انجاميد كه معناي تفقه در دين كه به تمام دين و منابع معرفتي اسلام مربوط مي شد، در حد تفقه در احكام خمسه تكليفي يعني واجب و حرام و مكروه و مستحب و مباح محدود شد و حجم زياد و گسترده آموزههاي اخلاقي بكر و دست نخورده باقي بماند. و سرانجام بسياري از ظرفيت هاي آن از جمله ظرفيت هاي پيامد گروانه اخلاقي موجود در منابع كشف و شناخته نشود.
فقه اسلامي بايد به ژرف كاوي تمام معارف ديني مي پرداخت ولي هيبت و شكوه اخلاق تازيانه طرد بر انديشه دانشمندان مسلمان نواخت و نهيب دور باش بر گوش هوش آنها سرود. به اين ترتيب اخلاق پژوهي كاري دشوار و صعب به نظر مي رسيد كه هر كسي لياقت و صلاحيت پرداختن به آن را ندارد و تنها افرادي بايد به اخلاق پژوهي روي آورند كه اشبه الناس به رسول الله باشند.
مسئله ديگر ظرفيت علمي و عملي براي جمع ميان دنياداري و دينداري است. حفظ دين و حظ دنيا براي انديشه هاي كوتاه پرواز و قلبهاي كوچك بسيار بسيار دشوار و بلكه محال است. و اين موضوع باعث شد كه حتي معصومين در مواجه با افرادي كه توان جمع اين دو را نداشتند، دينداري را بر دنياداري ترجيح دهند. تا سعادت برتر حفظ شود و سعادت كمتر فداي آن گردد. اما به هر روي اين مشكلي بود كه در متدينان وجود داشت و مانع دريافت و به كارگيري كامل اسلام مي شد.
در مجموعه آيات و روايات نفي دلبستگي و تعلق به دنيا و از سوي ديگر برخورداري و بهره مندي از آن را داريم. فرمول سعادت در دنيا عبارت است از «برخورداري» + «وارستگي» كه اجراي آن در شخصيت و منش فردي بسيار دشوار است. زيرا انسان در اثر بهره مندي از دنيا با آن انس مي گيرد و به لذتها و كامجويي هاي آن اعتماد مي كند و وابسته شود. اين دشواري سبب كم رنگ شدن ابعاد پيامدگروانه اخلاق شد. در حالي كه راه حل مسئله و تحقق آرمان اسلام مبني بر تأمين سعادت دنيا و آخرت در گرو تغيير ماست نه تحريف دين. بايد مشكل را پذيرفت و براي رفع آن چاره اي انديشيد. اما تا كنون عالمان اخلاق از روبرو شدن با اصل مسئله هراس داشته و پرهيز كرده اند. و به پاك كردن مسئله يعني نديده گرفتن ابعاد پيامدگروانه اخلاق دست زده اند. در نتيجه به نوعي فضاي وظيفه گروانه بر اخلاق اسلامي حاكم شده است.
در فضايي كه وظيفه گروي يكه تاز تفكر اخلاقي اسلام است همواره تأكيد بر قواعد رفتاري و عملي است به اين ترتيب كه بايد صبر كرد و صبور بود. بايد توكل داشت. بايد خيرخواه ديگران بود. و معمولاً بر سختي و دشواري اخلاقيات تأكيد مي شود و راههاي گوناگون براي تخلق جستجو مي شود. ساختار اخلاق وظيفه گرا بر شالوده رفتارهايي كه بايد انجام شود و نبايد انجام شود ريخته شده است. از حال و هوايي كه در اخلاق اسلامي پديد آمده، دانش شريعت و به اصطلاح نادرست رايج فقه كه محدود به احكام شريعت است تداعي ميشود. و از همين جا مي توان به بعد ديگري از روانشناسي اخلاق پژوهي در مسلمانان پي برد و آن فقه زدگي است.
با محدود شدن تفقه در دين به كشف احكام شريعت و توجه فزاينده به آن اخلاق نيز متأثر از فضاي شريعت شده و صورتي تكليفي و وظيفه گروانه پيدا كرده است. اين كه اين عمل خواست خداست و هر چه باشد بايد انجام شود. خدا حكيم است و مهربان، پس اگر به احسان و محبت و صداقت امر مي كند و از خيانت و كذب و عداوت و حسد نهي مي فرمايد بايد چنين كرد. با اين رويكرد اخلاق در حد مستحبات و مكروهات شرعي و البته گاهي هم محرمات كاهش مي يابد و منزلت حقيقي خود كه حاكم بر احكام است و به عنوان غايت رسالت و شريعت معرفي شده، از دست مي دهد.
موضوع ديگر خطير بودن عقوبت و عذاب اخروي است كه مومنان را به خود مشغول كرده و ابعاد پيامدگروانه تعاليم ديني را از نظرشان دور ساخته است. ترس از عذاب توجه متدينان را به اصلاح آخرت معطوف كرده و باعث شده كه اخلاق را نيز براي آبادي سراي ديگر بخواهند و از ظرفيت هاي نتيجه گرايانه آن غافل و محجوب شوند. اين جو عمومي متدينان در اخلاق پژوهان نيز جريان داشته، موجب نديدن جنبه هاي پيامدگرايانه اخلاق در آثار و ميراث اخلاقي شده است.
نتيجه گيري
خلاصه بررسي اين است كه موانع روانشناختي كه موجب بازدارندگي اخلاق پژوهان از پرداختن به ظرفيت هاي نتيجه گروانه شده عبارت است از: پرهيز از نزديك شدن به حوزه اخلاق پژوهي به جهت منزلت و عظمت اخلاق در ساختار معارف اسلامي. دوم، عطف توجه به ابعاد والاي اخلاق و دور ماندن از مرزها خاص پيامدگروي. سوم، دشواري تحصيل سعادت دنيوي و جمع آن با سلامت دينداري. چهارم، فقه زدگي و پنجم، خطير بودن امر آخرت و محجوب شدن متدينين از ابعاد نتيجه گرايانه اخلاق اسلامي. اين همه باعث شده است كه ظرفيت عظيم و شكوه مندي در معارف اخلاق اسلام دست نخورده رها شود و جامعه اسلامي در زندگي خود با خلاءهاي اخلاقي جدي مواجه شود.
برتري تمدن غرب در برخورداري از پيامدهاي اين جهاني اخلاق در قالب اخلاق سكولار، به معناي برتري آنها در تمام ابعاد اخلاق نيست ولي آنها توانسته اند اخلاق را در حدي كه به سامان دادن نظام اجتماعي كمك مي كند، بكار گيرند و شهروندان خود را نسبت به آن جامعه پذير سازند. از اين رو نقل شده كه بعضي پس سفر به فرنگستان و باز گشت به وطن گفته اند در آن جا اسلام ديديم و در اينجا مسلمان. بنابراين لازم است كه در راستاي عزم تمدن سازي اسلامي به منزله پاسخي به بحرانهاي حل نشدني تمدن غرب و ارائه مدلي جايگزين براي آن، جنبه هاي پيامد گروانه اخلاق اسلامي را كشف و تبيين نماييم و اين هنجارها را براي مردمان جوامع اسلامي دروني سازيم. در صورتي كه اين پايه به درستي نهاده شود، تمدن اسلامي مي تواند قامت استوار خود بركشد و جهان شاهد طرحي تازه براي زيستن باشد. زندگي بر شالوده سعادت دنيا و آخرت كه قرآن كريم با نام حيات طيبه معرفي كرده است.
منابع:
1. بروس اوني. نظريه اخلاقي كانت ترجمه عليرضا آلبويه. انتشارات بوستان كتاب قم. 81
2. علي شيرواني: «ساختار كلي اخلاق اسلامي» فصلنامه قبسات شماره سوم سال چهارم پاييز 78.ص40غ.39
3.هادي صادقي، «اخلاق بدون خدا» نقد و نظر سال چهارم شماره اول و دوم زمستان 76 و بهار .77
4. محسن جوادي. «اخلاق» دايره المعارف قرآن كريم ج2 قم بوستان كتاب قم .1383
5. حميد رضا مظاهري سيف. «تحريف تعاليم اخلاقي تباهي تمدن اسلامي» فصلنامه كتاب نقد شماره
6. حميد رضا مظاهري سيف. «جاي خالي فقه الاخلاق» فصلنامه كتاب نقد شماره .33
7. حميد رضا مظاهري سيف. «نقد عرفان پست مدرن» فصلنامه كتاب نقد شماره .35
8. حميد رضا مظاهري سيف. «اخلاق موفقيت» هفته نامه پگاه شماره 198
9. حميد رضا مظاهري سيف. «اخلاق دارايي» هفته نامه پگاه شماره 199
10. مايكل پالمر. مسائل اخلاق ترجمه علي رضا آل بويه. انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.1385
11. هري. جي. گنسلر. درآمدي جديد به فلسفه اخلاق. ترجمه حميده بحريني، تهران: آسمان خيال 1385
12. فصلنامه ارغنون شماره 16. انتشارات وزارت ارشاد اسلامي.
13. ويليام كي فرانكنا. فلسفه اخلاق. ترجمه هادي صادقي. انتشارات طه .1375
14. لارنس سي.بكر، تاريخ فلسفه اخلاق ترجمه گروهي از مترجمان. انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني .1378
15. An Introduction to the Principls of Morals and Legislatin .(eds) J.H.Burns and H.L.A.Hart
.16 Mill John Utilitarianism (New York: Library of Liberal) (Arts1957)
Kant Immanuel. Groundwork of Metaphysic of Morals Translated.With analysis and notes.by H.J.Patan in the Moral Law
منبع:http://www.pegahhowzeh.com
/س