الف) خداوند، عالم و حکیم و مهربان است و ریشه هاى ستمگرى، همانند نادانى، ناتوانى و عقده هاى روانى به ساحت ربوبى او راه ندارند و بدین روى، انگیزه اى براى اینکه خداوند به کسى ستم روا دارد، نمى توان یافت. حکمت پاره اى از شرور و ناملایمات زندگى دنیایى بر بشر روشن نیست و او را یاراى رسیدن بدان نیست (1)؛
ب ) خیر و شرّ در جهان به هم آمیخته اند. جهان، واحدى تجزیه ناپذیر است و اجزاى آن همانند اعضاى یک پیکرند. از این رو، کنار رفتن برخى بخش ها از آن، به نابودى دیگر بخش ها مى انجامد؛ همان سان که ابقاى آن ها عین ابقاى همه است. نه تنها عدم ها از وجودها، و وجودهاى نسبى از وجودهاى حقیقى جدایى نمى پذیرند، وجودهاى حقیقى نیز از هم تفکیک نمى توانند شد.بنابر این، شرور هرگز از خیرات جدا نمى شوند (2)؛
ج ) هر چند شرور فراوانى در جهان یافته مى شوند، خیرات بیش تر از آن هایند؛ زیرا اگر جز این بود، جهان روى به نابودى مى نهاد. پایدارى عالم طبیعت گواه بر فزونى خیرات است (قلمرو دین، ص 75).
د ) شرور گاهی مقدّمه ای برای خیرات اند. سختى ها، گرفتارى ها، مصائب و… سهمى بنیادى در پرورش و تکامل علمى، عملى، معنوى و… انسان دارند. شرور سه کارکرد سازنده دارند: یکى آنکه وجود بدى ها و زشتى ها در پدید آمدن مجموعه زیبایى هاى جهان ضرورى است. دوم آنکه زیبایى ها، زیبایى خویش را وامدار زشتى هایند. سوم آنکه بدى ها و زشتى ها، مقدّمه خوبى ها و زیبایى هایند. قرآن کریم نیز بر این حقیقت اشارت برده و فرموده است: «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ» (3)؛
ه ) پاره اى از شرور ساخته و پرداخته اراده انسانى اند؛ همانند شرور اخلاقى، اقتصادى و حتى زیست محیطى.
و ) برخى وقایع که آدمى آنها را خوش نمى دارد و در زمره شرور بدانها مى نگرد، شر نیستند؛ همانند مرگ که اگر پایان زندگى انسان شمرده شود، شرّ است و اگر تولّدى دیگر فرض گردد و دریچه اى براى ورود به جهانى فراخ تر و بهتر، خیر محض است. (4)؛ رفاه و آسایش دنیا را نمیتوان ملاک کاملی از وجود عدالت یا بی عدالتی دانست.
ز ) مفهوم موفقیت
متاسفانه در دنیای امروز موفقیت یعنی داشتن امکانات مالی و دارایی بیشتر و شخص موفق کسی است که دارای امکانات و دارایی مالی بیشتر باشد، اما در آموزههاى اسلامى؛ مفهوم موفقیت به مفهوم سعادت و خوشبختى نزدیک است و عملاً موفقیت مطلق و خوشبختى مطلق، یکى هستند؛ خوشبخت و موفق واقعى کسى است که در مسیر بندگى خداى متعال باشد، با انجام وظایف دینى و انسانى به خداوند نزدیک شود و بتواند به هدف نهایى خلقت دست یابد و علاوه بر آن در زندگی دنیا نیز بدون آنکه از یاد خدا غافل شود، از روزیهای حلال به خوبی بهرهمند شود.
راههای موفقیت انسان بستگی به چند امر دارد؛ مانند هدفمندی در زندگی، تلاش و کوشش، صبر، دوری از گناه، تأمین اقتصادی و… .
با توجه به این مفهوم اگر دارایی و امکاناتی که در اختیار انسان است در مسیر بندگی خدا باشد ، انسان موفقی است ، اما اگر این دارای و امکانات در مسیر غیر خدا باشد نه این که موفق نیست بلکه به تدریج راه بد بختی را می پیماید .
ح ) سنت املاء و استدراج
از طرف دیگرخداوند را سنتهایی است که منطبق بر آنها با عالم انسانی رفتار میکند. این سنتها ثابت و لایتغیر هستند و هر اقوام و یا فردی بنا به آنچه میکند و میاندیشد، ذیل یکی از این سنتها قرار میگیرد. برخورد قهری و تجلی جلالی خداوند برای مؤمن، عین رحمت و جمال است و برخورد لطفی و تجلی جمالی خداوند برای کافر، عین غضب و جلال است. برخورد قهری با مؤمن برای تربیت و ندامت و منع و هدایت او است و برخورد لطفی با کافر برای غافل کردن بیش از پیش او و اضلال و گمراهی او است؛ هرچه برخورد با کافر به ظاهر لطیفتر باشد، در باطن شدیدتر است.
ازجمله آن سنتهای الهی در برخورد با مخالفان، سنت املاء و استدراج است.
1 . سنت املاء
سنّت املاء یا امهال یعنی جلوی کسی را باز گذاشتن و تنبیه نکردن او، تا گناه بر گناه بیفزاید و مستحقّ عذاب بزرگتری شود.
خداوند متعال مؤمنین را به حال خود رها نمی کند ؛ بلکه مدام حوادثی برای آنها پیش می آورد که خود را در بند خدا بیابند و احساس کنند که خدایی وجود دارد و کنترل امور به دست اوست؛ لذا از او غفلت نمی کنند. امّا وقتی کسی به این هشدارها پاسخ مناسب نداد و هشدارها را جدّی نگرفت ، خدا نیز او را به حال خود رها می کند و هر چه کرد ، پیامد آن را به نحو آشکار نمی بیند. لذا خدا را به کلّی فراموش نموده و خیال می کند که کنترل تمام امور به دست خود اوست ؛ تا آنجا که به یکباره خداوند متعال او را گرفتار مرگ می کند و می بیند که هیچ چیزی در دست او نیست ؛ امّا دیگر راه بازگشت هم ندارد.
آنکه راه گمراهی پیش گرفت و لجاجت کرد، خداوند به او مهلت و امکانات مخالفت بیشتر را اعطا میکند تا او تا آنجا که میتواند، مخالفت ورزد و مضل گردد. خداوند زود جلوی او را نمیگیرد و مانع او نمیگردد. خداوند قادر است تا به محض مخالفت، مخالف را طرد و حذف کند، اما او مخالفان را خوب تحمل میکند و البته این «تحمل شدن» برای مخالفان «شر» است، ثمره کار عاقبت آشکار میگردد.
2 . سنت استدراج
استدراج از جهت لغوی یعنی به تدریج و پله پله کسی را پائین آوردن یا بالا بردن، و در اصطلاح به معنای این است که رتبه کسی را به تدریج پایین بیاورند تا جائی که شقاوت و بدبختیاش به نهایت برسد و به ورطه هلاکت بیافتد، این کار با تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگر صورت میگیرد تا به وسیله التذاذ از نعمات، غفلت تشدید شود و شخص سزاوار عذاب شدید گردد. در سنت استدراج، نکته اصلی تجدید نعمت پس از نعمت دیگر میباشد،از مجموع آیات چنین بدست می آید که خداوند گناهکاران و طغیانگران را طبق یک سنت الهی فورا گرفتار مجازات نمی کند. بلکه درهای نعمت را به روی آنان می گشاید و هر چه طغیان بیشتر شد ،نعمت هم افزونی می یابد که در این صورت از دو حال خارج نیست:
الف :یا متنبه می شوند ،که این مصداق هدایت الهی است.
ب : یا بر غرور و معاصی آنان افزوده می شود که مضمون استدراج و حرکت تدریجی بسوی عذاب و مجازات دردناکتری است (رجوع شود به تفسیر نمونه ج 7 ص 33 و 34 ج 5 ص 238ـ239.)
آیات
ا ـ « وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ (5)؛ و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمی دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.
وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیدی مَتینٌ » (6)؛ و به آنها مهلت می دهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه من، قوی (و حساب شده) است.
2 ـ « وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ »(7)؛ ترجمه : آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتى که ما به آنها مى دهیم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلکه آنها را (براى امتحان) مهلت مى دهیم تا بر گناه و سرکشى خود بیفزایند، و آنان را عذابى خوارکننده است.
3 ـ « وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ »(8)؛ و مردم به رسولان پیش از تو هم استهزاء بسیار کردند من هم به کافران فرصت دادم آن گاه ایشان را به عقوبت گرفته و با چه عقاب سخت به کیفر رسانیدم.
4 ـ « وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ» (9)؛ و نیز (قوم شعیب) اصحاب مدین (همه رسولان خود را تکذیب نمودند) و موسى نیز تکذیب شد و من هم کافران را (براى امتحان) مهلت دادم سپس آنها را (به عقوبت) گرفتم، و چقدر مؤاخذه و عقاب من (بر کافران) سخت است.
5 ـ « وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَها وَ هِیَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَیَّ الْمَصیرُ » (10)؛ چه بسیار قریه هایى را که ستم پیشه بودند و من مهلتشان دادم، آن گاه آنها را فروگرفتم. و بازگشت همه نزد من است.
6 ـ « فَذَرْنی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ » (11)؛ پس مرا با آنها که این سخن را تکذیب مى کنند واگذار تا اندک اندک، چنان که درنیابند، فروگیریمشان. وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ (12)؛ و به آنها مهلت دهم. هر آینه مکر من مکرى استوار است.
با توجه به نظام ضرورى على و معلولى و اصطکاک و تزاحمات عالم ماده وجود تفاوت ها و نقص و ضعف ها هر یک در جاى خود ضرورى و اجتناب ناپذیر است و هر تغییرى در آنها مستلزم تغییر در سلسله طولى نظام عالم و بر هم زدن کل هندسه عالم است. در عین حال تفاوت هاى طبیعى موجود دوگونه اند:
1. تفاوت هاى ناوابسته به دانش و آگاهى و اراده بشرى اینگونه تفاوت ها تغییر ناپذیرند.
2. تفاوت ها و نقصان هاى وابسته به جهل و دانش و اراده بشر.
بسیارى از ناگوارى هایى که در محیط زندگى – به خصوص در بستگان و فرزندان به وجود مى آید – معلول ناآگاهى انسان از قوانین طبیعت و یا احکام الهى است. طبق تحقیقات به عمل آمده، قسمت عظیمى از معلولیت هاى جسمى و روانى فرزندان، معلول ناآگاهى و احیاناً بى مبالاتى والدین است. معمولاً انسان آگاه و مقید به اصول زندگى، از اولاد سالم ترى برخوردار مى شود. اینگونه از ضعف و نقصان ها با رشد آگاهى و عملکرد صحیح انسان قابل رفع و اصلاح است.
3. در برابر پاره اى از نقصان ها و رنج ها، رحمت واسعه الهى ایجاب مى کند که گرفتاران و رنجدیدگان بى گناه را از طریق پاداش هاى اخروى (13)؛ و یا تخفیف در مسئولیت ها و احکام (14)؛ و مکلف ساختن دیگران در اعانت و همکارى با آنان جبران سازد.
افزون بر آنچه گذشت رازهاى دیگرى در تفاوت موجودات هست که رعایت اختصار ما را از ذکر آنها معاف مى دارد. (15)؛
ـــــــــ
(1). مجموعه آثار شهید مطهّرى، 1/ 117.
(2). مجموعه آثار شهید مطهّرى، 1/ 165.
(3). حج/ 161؛ لقمان/ 29؛ فاطر/ 13؛ حدید/ 6؛ مجموعه آثار شهید مطهرى، 1/ 174.
(4). مجموعه آثار، 6/ 204.
(5). اعراف: 182.
(6). اعراف: 183.
(7). آل عمران: 178.
(8). الرعد: 32.
(9). الحج: 44.
(10). الحج: 48.
(11). القلم: 44.
(12). القلم: 45.
(13). بقره: 155.
(14). نور: 61.
(15). جهت آگاهى بیشتر بنگرید: شهید مطهرى، عدل الهى، بحث راز تفاوت ها، تهران: صدرا.
منابع:
در باب «عدل الهی» می توانید به کتاب های ذیل مراجعه نمایید:
1. «عدل الهی» اثر شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
2. تفسیر موضوعی «پیام قرآن» جلد4، بخش عدل الهی، اثر آیت الله مکارم شیرازی.
3. تفسیر «منشور جاوید» ج1، آیت الله جعفر سبحانی، انتشارات توحید، مراجعه شود به اصل هفتم و ششم کتاب.
4. کتاب «آموزش عقاید» ج1، آیت الله مصباح یزدی، بخش عدل الهی.
5. «الألهیات» ج1، آیت الله جعفرسبحانی.
6. آموزش کلام اسلامى، محمد سعیدى مهر، قم، مؤسسه فرهنگى طه، چاپ اول، تابستان 1377 ش، ج اول.
ب ) خیر و شرّ در جهان به هم آمیخته اند. جهان، واحدى تجزیه ناپذیر است و اجزاى آن همانند اعضاى یک پیکرند. از این رو، کنار رفتن برخى بخش ها از آن، به نابودى دیگر بخش ها مى انجامد؛ همان سان که ابقاى آن ها عین ابقاى همه است. نه تنها عدم ها از وجودها، و وجودهاى نسبى از وجودهاى حقیقى جدایى نمى پذیرند، وجودهاى حقیقى نیز از هم تفکیک نمى توانند شد.بنابر این، شرور هرگز از خیرات جدا نمى شوند (2)؛
ج ) هر چند شرور فراوانى در جهان یافته مى شوند، خیرات بیش تر از آن هایند؛ زیرا اگر جز این بود، جهان روى به نابودى مى نهاد. پایدارى عالم طبیعت گواه بر فزونى خیرات است (قلمرو دین، ص 75).
د ) شرور گاهی مقدّمه ای برای خیرات اند. سختى ها، گرفتارى ها، مصائب و… سهمى بنیادى در پرورش و تکامل علمى، عملى، معنوى و… انسان دارند. شرور سه کارکرد سازنده دارند: یکى آنکه وجود بدى ها و زشتى ها در پدید آمدن مجموعه زیبایى هاى جهان ضرورى است. دوم آنکه زیبایى ها، زیبایى خویش را وامدار زشتى هایند. سوم آنکه بدى ها و زشتى ها، مقدّمه خوبى ها و زیبایى هایند. قرآن کریم نیز بر این حقیقت اشارت برده و فرموده است: «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ» (3)؛
ه ) پاره اى از شرور ساخته و پرداخته اراده انسانى اند؛ همانند شرور اخلاقى، اقتصادى و حتى زیست محیطى.
و ) برخى وقایع که آدمى آنها را خوش نمى دارد و در زمره شرور بدانها مى نگرد، شر نیستند؛ همانند مرگ که اگر پایان زندگى انسان شمرده شود، شرّ است و اگر تولّدى دیگر فرض گردد و دریچه اى براى ورود به جهانى فراخ تر و بهتر، خیر محض است. (4)؛ رفاه و آسایش دنیا را نمیتوان ملاک کاملی از وجود عدالت یا بی عدالتی دانست.
ز ) مفهوم موفقیت
متاسفانه در دنیای امروز موفقیت یعنی داشتن امکانات مالی و دارایی بیشتر و شخص موفق کسی است که دارای امکانات و دارایی مالی بیشتر باشد، اما در آموزههاى اسلامى؛ مفهوم موفقیت به مفهوم سعادت و خوشبختى نزدیک است و عملاً موفقیت مطلق و خوشبختى مطلق، یکى هستند؛ خوشبخت و موفق واقعى کسى است که در مسیر بندگى خداى متعال باشد، با انجام وظایف دینى و انسانى به خداوند نزدیک شود و بتواند به هدف نهایى خلقت دست یابد و علاوه بر آن در زندگی دنیا نیز بدون آنکه از یاد خدا غافل شود، از روزیهای حلال به خوبی بهرهمند شود.
راههای موفقیت انسان بستگی به چند امر دارد؛ مانند هدفمندی در زندگی، تلاش و کوشش، صبر، دوری از گناه، تأمین اقتصادی و… .
با توجه به این مفهوم اگر دارایی و امکاناتی که در اختیار انسان است در مسیر بندگی خدا باشد ، انسان موفقی است ، اما اگر این دارای و امکانات در مسیر غیر خدا باشد نه این که موفق نیست بلکه به تدریج راه بد بختی را می پیماید .
ح ) سنت املاء و استدراج
از طرف دیگرخداوند را سنتهایی است که منطبق بر آنها با عالم انسانی رفتار میکند. این سنتها ثابت و لایتغیر هستند و هر اقوام و یا فردی بنا به آنچه میکند و میاندیشد، ذیل یکی از این سنتها قرار میگیرد. برخورد قهری و تجلی جلالی خداوند برای مؤمن، عین رحمت و جمال است و برخورد لطفی و تجلی جمالی خداوند برای کافر، عین غضب و جلال است. برخورد قهری با مؤمن برای تربیت و ندامت و منع و هدایت او است و برخورد لطفی با کافر برای غافل کردن بیش از پیش او و اضلال و گمراهی او است؛ هرچه برخورد با کافر به ظاهر لطیفتر باشد، در باطن شدیدتر است.
ازجمله آن سنتهای الهی در برخورد با مخالفان، سنت املاء و استدراج است.
1 . سنت املاء
سنّت املاء یا امهال یعنی جلوی کسی را باز گذاشتن و تنبیه نکردن او، تا گناه بر گناه بیفزاید و مستحقّ عذاب بزرگتری شود.
خداوند متعال مؤمنین را به حال خود رها نمی کند ؛ بلکه مدام حوادثی برای آنها پیش می آورد که خود را در بند خدا بیابند و احساس کنند که خدایی وجود دارد و کنترل امور به دست اوست؛ لذا از او غفلت نمی کنند. امّا وقتی کسی به این هشدارها پاسخ مناسب نداد و هشدارها را جدّی نگرفت ، خدا نیز او را به حال خود رها می کند و هر چه کرد ، پیامد آن را به نحو آشکار نمی بیند. لذا خدا را به کلّی فراموش نموده و خیال می کند که کنترل تمام امور به دست خود اوست ؛ تا آنجا که به یکباره خداوند متعال او را گرفتار مرگ می کند و می بیند که هیچ چیزی در دست او نیست ؛ امّا دیگر راه بازگشت هم ندارد.
آنکه راه گمراهی پیش گرفت و لجاجت کرد، خداوند به او مهلت و امکانات مخالفت بیشتر را اعطا میکند تا او تا آنجا که میتواند، مخالفت ورزد و مضل گردد. خداوند زود جلوی او را نمیگیرد و مانع او نمیگردد. خداوند قادر است تا به محض مخالفت، مخالف را طرد و حذف کند، اما او مخالفان را خوب تحمل میکند و البته این «تحمل شدن» برای مخالفان «شر» است، ثمره کار عاقبت آشکار میگردد.
2 . سنت استدراج
استدراج از جهت لغوی یعنی به تدریج و پله پله کسی را پائین آوردن یا بالا بردن، و در اصطلاح به معنای این است که رتبه کسی را به تدریج پایین بیاورند تا جائی که شقاوت و بدبختیاش به نهایت برسد و به ورطه هلاکت بیافتد، این کار با تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگر صورت میگیرد تا به وسیله التذاذ از نعمات، غفلت تشدید شود و شخص سزاوار عذاب شدید گردد. در سنت استدراج، نکته اصلی تجدید نعمت پس از نعمت دیگر میباشد،از مجموع آیات چنین بدست می آید که خداوند گناهکاران و طغیانگران را طبق یک سنت الهی فورا گرفتار مجازات نمی کند. بلکه درهای نعمت را به روی آنان می گشاید و هر چه طغیان بیشتر شد ،نعمت هم افزونی می یابد که در این صورت از دو حال خارج نیست:
الف :یا متنبه می شوند ،که این مصداق هدایت الهی است.
ب : یا بر غرور و معاصی آنان افزوده می شود که مضمون استدراج و حرکت تدریجی بسوی عذاب و مجازات دردناکتری است (رجوع شود به تفسیر نمونه ج 7 ص 33 و 34 ج 5 ص 238ـ239.)
آیات
ا ـ « وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ (5)؛ و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمی دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.
وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیدی مَتینٌ » (6)؛ و به آنها مهلت می دهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه من، قوی (و حساب شده) است.
2 ـ « وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ »(7)؛ ترجمه : آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتى که ما به آنها مى دهیم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلکه آنها را (براى امتحان) مهلت مى دهیم تا بر گناه و سرکشى خود بیفزایند، و آنان را عذابى خوارکننده است.
3 ـ « وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ »(8)؛ و مردم به رسولان پیش از تو هم استهزاء بسیار کردند من هم به کافران فرصت دادم آن گاه ایشان را به عقوبت گرفته و با چه عقاب سخت به کیفر رسانیدم.
4 ـ « وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ» (9)؛ و نیز (قوم شعیب) اصحاب مدین (همه رسولان خود را تکذیب نمودند) و موسى نیز تکذیب شد و من هم کافران را (براى امتحان) مهلت دادم سپس آنها را (به عقوبت) گرفتم، و چقدر مؤاخذه و عقاب من (بر کافران) سخت است.
5 ـ « وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَها وَ هِیَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَیَّ الْمَصیرُ » (10)؛ چه بسیار قریه هایى را که ستم پیشه بودند و من مهلتشان دادم، آن گاه آنها را فروگرفتم. و بازگشت همه نزد من است.
6 ـ « فَذَرْنی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ » (11)؛ پس مرا با آنها که این سخن را تکذیب مى کنند واگذار تا اندک اندک، چنان که درنیابند، فروگیریمشان. وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ (12)؛ و به آنها مهلت دهم. هر آینه مکر من مکرى استوار است.
با توجه به نظام ضرورى على و معلولى و اصطکاک و تزاحمات عالم ماده وجود تفاوت ها و نقص و ضعف ها هر یک در جاى خود ضرورى و اجتناب ناپذیر است و هر تغییرى در آنها مستلزم تغییر در سلسله طولى نظام عالم و بر هم زدن کل هندسه عالم است. در عین حال تفاوت هاى طبیعى موجود دوگونه اند:
1. تفاوت هاى ناوابسته به دانش و آگاهى و اراده بشرى اینگونه تفاوت ها تغییر ناپذیرند.
2. تفاوت ها و نقصان هاى وابسته به جهل و دانش و اراده بشر.
بسیارى از ناگوارى هایى که در محیط زندگى – به خصوص در بستگان و فرزندان به وجود مى آید – معلول ناآگاهى انسان از قوانین طبیعت و یا احکام الهى است. طبق تحقیقات به عمل آمده، قسمت عظیمى از معلولیت هاى جسمى و روانى فرزندان، معلول ناآگاهى و احیاناً بى مبالاتى والدین است. معمولاً انسان آگاه و مقید به اصول زندگى، از اولاد سالم ترى برخوردار مى شود. اینگونه از ضعف و نقصان ها با رشد آگاهى و عملکرد صحیح انسان قابل رفع و اصلاح است.
3. در برابر پاره اى از نقصان ها و رنج ها، رحمت واسعه الهى ایجاب مى کند که گرفتاران و رنجدیدگان بى گناه را از طریق پاداش هاى اخروى (13)؛ و یا تخفیف در مسئولیت ها و احکام (14)؛ و مکلف ساختن دیگران در اعانت و همکارى با آنان جبران سازد.
افزون بر آنچه گذشت رازهاى دیگرى در تفاوت موجودات هست که رعایت اختصار ما را از ذکر آنها معاف مى دارد. (15)؛
ـــــــــ
(1). مجموعه آثار شهید مطهّرى، 1/ 117.
(2). مجموعه آثار شهید مطهّرى، 1/ 165.
(3). حج/ 161؛ لقمان/ 29؛ فاطر/ 13؛ حدید/ 6؛ مجموعه آثار شهید مطهرى، 1/ 174.
(4). مجموعه آثار، 6/ 204.
(5). اعراف: 182.
(6). اعراف: 183.
(7). آل عمران: 178.
(8). الرعد: 32.
(9). الحج: 44.
(10). الحج: 48.
(11). القلم: 44.
(12). القلم: 45.
(13). بقره: 155.
(14). نور: 61.
(15). جهت آگاهى بیشتر بنگرید: شهید مطهرى، عدل الهى، بحث راز تفاوت ها، تهران: صدرا.
منابع:
در باب «عدل الهی» می توانید به کتاب های ذیل مراجعه نمایید:
1. «عدل الهی» اثر شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
2. تفسیر موضوعی «پیام قرآن» جلد4، بخش عدل الهی، اثر آیت الله مکارم شیرازی.
3. تفسیر «منشور جاوید» ج1، آیت الله جعفر سبحانی، انتشارات توحید، مراجعه شود به اصل هفتم و ششم کتاب.
4. کتاب «آموزش عقاید» ج1، آیت الله مصباح یزدی، بخش عدل الهی.
5. «الألهیات» ج1، آیت الله جعفرسبحانی.
6. آموزش کلام اسلامى، محمد سعیدى مهر، قم، مؤسسه فرهنگى طه، چاپ اول، تابستان 1377 ش، ج اول.