طلسمات

خانه » همه » مذهبی » ارشاد بى نماز

ارشاد بى نماز

راه فطرتهمه انسان ها داراى فطرت الهى مى باشند لذا مى توانید از این ویژگى بهره جسته و شخص مورد نظرتان را تشویق به نماز کنید و به عنوان نمونه این گونه مطرح نمایید که:
برخى از مسائل است که تنها به دست خدا بوده و هیچ بشرى نمى تواند در آن دخالت کند، مانند طول عمر و بسیارى از اوقات انسان دچار فراز و نشیب گوناگون مى شود که غیر از خدا پناهگاهى ندارد.
از او بپرسید در چنین مواقعى مى خواهد دست به دامن چه کسى بشود؟ اگر مى خواهد دست به دامن غیر خدا بشود که از آنها کارى بر نمى آید و اگر مى خواهد از خدا استمداد بجوید این کار را چگونه مى خواهد انجام دهد؟ آیا مى تواند از خدایى که به دستوراتش گوش نداده بخواهد که او به حرفش گوش کند و خواسته اش را برآورده سازد؟!
پس انسان باید یک راهى را جهت ارتباط با خدا براى خود باز گذارد تا بتواند در چنین مواقعى به درگاه الهى التماس کند و بهترین راه همان نماز مى باشد.
از ویژگى هاى فطرى هر انسانى این است که در مقابل نعمتى که دیگران به وى عطا مى کنند سپاسگزار بوده و تشکّر مى نماید. فطرت انسان خواهان تشکّر از ولى نعمت است. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرموده اند: «جبلّت القلوب على حبِّ مَن احسن الیها»[1] ؛ «قلب ها براساس دوستى و محبّت کسى که به انسان احسان کند، آفریده شده است» و از آنجا که خداوند خالق و هستى بخش ماست و از سویى همه نعمت ها و برکاتى که در زندگى ما وجود دارد از آن اوست، بنابراین لازم است به اقتضاى تکلیف فطرى خودمان از خداوند تشکّر کنیم. حال این تشکّر باید به چه شکل و کیفیتى باشد؟ پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بهترین نوع تشکّر و تعظیم در برابر خداوند را از راه نماز به ما معرفى فرموده اند.
در روایتى از امام سجاد علیه السلام نقل شده که فرموده اند: «آن قدر پیامبر در نماز ایستاد تا قدم هایش ورم کرد چنان در روزه دارى تشنه مى شد آب دهانش خشک مى گردید، گفتند یا رسول اللّه مگر خداوند وعده مغفرت به تو نداده؟ مى فرمود آیا بنده شکرگزار خدا نباشم؟! خداى را سپاس بر نعمت و آزمایشش و او را ستایش از ابتدا تا انتهاى روزگار. به خدا سوگند اگر اعضایم قطع شود و چشمانم بر روى سینه ام بیفتد هنوز سپاس یک دهم از یک نعمت از نعمت هاى بى شمارش را نکرده ام ستایش تمام ستایشگران به پایه یک نعمت او نمى رسد»[2] .
راه عقل و استدلال
یکى از مهم ترین ابزارهایى که خداوند متعال در اختیار بشریت قرار داده عقل و اندیشه مى باشد که به وسیله آن به مصالح و مفاسد خود پى برده و مى تواند مسیر صحیح را انتخاب نماید. شما نیز مى توانید با طرح موضوعات و مسائل گوناگونى این ابزار مهم را به کار انداخته و افراد را به اندیشه وادارید تا به این وسیله به نماز رو بیاورند. یادآورى نمایید که اگر بر فرض خواندن نماز، واجب نباشد و یا کار درستى نباشد؛ آنهایى که نماز مى خوانند در برابر آنهایى که نماز نخوانده اند چیزى را از دست نداده اند (چون به غیر از مدت کوتاهى که در روز براى نماز گذاشته اند مانند بقیه مردم از این دنیا بهره برده اند)؛ اما اگر آنچه را که نمازخوان ها مى گویند درست باشد، کسانى که نماز خوانده اند نجات یافته و آنهایى که نماز نخوانده اند بى بهره مانده اند و چه بسا گرفتار عذاب شوند و هر انسان خردمند و عاقلى ترجیح مى دهد راهى را انتخاب کند که ضررى متوجّه او نشود.
امام صادق علیه السلام در یکى از این مناظرات به ابن ابى العوجاء فرمود: «اگر امر چنان باشد که تو مى گویى؛ و حال آن که چنان نیست که تو مى گویى ما نجات یافتیم و تو نجات یافتى؛ و اگر امر چنان باشد که ما مى گوییم و حال آن که آن چنان است که ما مى گوییم ما نجات یافتیم و تو هلاک شده اى»[3] .
هر از چند گاهى (همچون شب هاى جمعه) سرى به قبرستان و مزار گذشتگان بزنید و به وى گذر عمر و مرگ و بیهوده نبودن جهان هستى را یادآور شوید که این امر علاوه بر این که تأثیر بسزایى در کاهش روحیه تکبّر و غرور دارد انسان را به فکر و عبرت اندوزى فرو خواهد برد.
دیدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستى، انسان، معاد و… امورى است که داراى نتیجه مستقیم بر عملکرد فرد است، پس باید به تقویت و اصلاح این مبانى کوشید. اگر خلأ عمده اى که موجب ترک نماز شده، مشکل فکرى است و در فلسفه نماز دچار اشتباه شده و آن گاه نتیجه نادرستى گرفته است به پر کردن این خلأ فکرى بپردازید و راه اصلاح وى نیز تصحیح اندیشه ایشان است که البته کار آسانى هم نیست و نیازمند فرصتى طولانى و نیز استفاده از روش هاى اصولى و تدابیر خردمندانه است.

راه عاطفى
از او سؤال نمایید که دوست دارد چگونه فرزندى داشته باشد فرزندى که نسبت به مسائل دینى مقیّد باشد و یا فرزندى که در خصوص مسائل دینى بى توجّه باشد و اگر جواب وى این است که دوست دارد فرزندش مقیّد به مسائل دینى باشد به او بگویید: خودت این چنین باش تا بتوانى الگوى مناسب براى فرزندت باشى.
اگر دوستانى مذهبى و از خانواده هاى مذهبى دارد از طریق آنها مى توان توجّه او را بیشتر به نماز جلب کرد. به این صورت که اگر مسجدى در نزدیکى خانه شماست به دوستان او تلفن بزنید که بیایند در خانه و او را با خود به مسجد ببرند و او را با مسجد مرتبط بسازید یقینا اثر بسیار چشمگیرى بر او خواهد گذاشت. سعى کنید افرادى که صحبت آنها بر روى آنان نافذ است، پیدا کنید و از آنان بخواهید که با مهارت و شگرد شایسته اى، با آنها درباره نماز صحبت کنند. این کار را مى توان از طریق جلسه میهمانى یا در طول مسافرت به انجام رساند.
تلاش کنید از نماز بزرگان و شخصیت ها و نخبه هاى علمى، فرهنگى و ورزشى در نزد ایشان صحبت کنید. مثلاً حضرت على علیه السلام با همه شخصیت و گرفتارى هایى که داشتند، چگونه و با چه اشتیاقى به اقامه نماز مى پرداختند. همچنین گرایش رجال بزرگ سیاسى، علمى همچون شهید رجایى، شهید بابایى و… به نماز را، به ایشان گوشزد کنید.
تمام انتظارات و دستورات خود را در قالب محبّت و دوستى بیان کنید.
به شخصیت او به خصوص در جمع دوستان احترام بگذارید.
از سخت گیرى و زیاده روى پرهیز نموده و نماز را سهل و آسان جلوه دهید و به او متذکّر شوید که میزان وقتى که انسان در طول 24 ساعت، براى نماز صرف مى نماید در مقایسه با وقتى که انسان براى خواب و خوراک و حتى دیدن فیلم و یا اینترنت مى گذارد چیزى نیست.
در صورت اقدام به اقامه نماز، ایشان را مورد تشویق قرار دهید.
صفات پسندیده و نقاط مثبتى که در ایشان هست را مد نظر قرار دهید و همواره ایشان را به خاطر آن ویژگى هاى مثبت مورد احترام و تکریم قرار دهید.
علاوه بر معرفى کتاب هر چیزى که احتمال مى دهید در تشویق او براى خواندن نماز مفید است فراهم کنید.
هرگز وى را سرزنش نکنید و از طریق نکوهش و سرزنش نخواسته باشید افکار و اندیشه هاى خود را به وى منتقل و یا تحمیل کنید.
زمینه هاى گناه همچون ماهواره و فیلم هاى مبتذل و موسیقى هاى حرام را از او دور کنید.
بهترین روشى که از سوى معصومین علیهم السلام براى جذب دیگران به راه خدا معرفى شده این است که خودمان با اشتیاق و علاقه به احکام دینى اسلام عمل کنیم و همیشه به دستورات دینى پایبند باشیم و در واقع با عمل خود دیگران را به دستور دینى دعوت کنیم به عبارت دیگر احکام دینى را با عمل خود تبلیغ کنیم.
قرآن در سوره بقره مى فرماید:
«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم»[4] ؛ «آیا دیگران را به نیکى دعوت مى کنید در حالى که خودتان را فراموش کرده اید».
حضرت صادق علیه السلام فرمود: مردم را با غیر زبان خود (با اعمال و رفتار خود) به راه حق دعوت نمایید. باید مردم از شما ورع و کوشش و نماز و اعمال خیر ببینند؛ که این روش کاملاً جلب کننده است.[5]
پاورقی:
1- همان، ج74، ص 142.
2- همان، ج46، ص 57.
3- صدوق، التوحید، ص 298 ؛ الکافى، ج1، ص 75.
4- بقره 2، آیه 44.
5- بحارالأنوار، ج 67، ص 303.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد