فيلسوفان سياسي و متفكران مغرب زمين براي انسان و جامعه يك سري حقوق فردي و اجتماعي، مانند حق آزادي فردي و اجتماعي، آزادي بيان و عقيده، مساوات و حق تملك، مطرح مي كنند كه خاستگاه و مبدأ آنها را نه در قرارداد و اعتبار، كه در فطرت و طبيعت بايد جستجو كرد و چون اين حقوق را طبيعت به انسان ها بخشيده است نه حاكمان، از اين رو حكومت ها نمي توانند آنها را از انسان سلب يا تقييد كنند. آيا اسلام هم با اين نظريه يعني فطري بودن حقوق فردي و اجتماعي انسان موافق است يا نه؟
شهيد مطهري بعد از طرح پرسش فوق[1] و تعريف و تمجيد از فلاسفه و متفكراني چون روسو، ولتر و منتسكيو[2] كه انديشة فوق را تدوين نموده و موجب پديد آمدن اعلاميه حقوق بشر شده اند، مي نويسد: روح و اساس اعلامية حقوق بشر اين است كه انسان از يك نوع حيثيت و شخصيت ذاتي قابل احترام برخوردار است و در متن خلقت و آفرينش، يك سلسله حقوق و آزادي ها به او داده شده است كه به هيچ نحو قابل سلب و انتقال نيست و اين روح و اساس مورد تأييد اسلام و فلسفه هاي شرقي است.[3] منشاء فطري بودن اين حقوق، استعدادهاي خدادادي و مقام خليفه الهي انسان است و چون غرب بدان در اين حد معتقد نيست، طرح و پذيرفتن حقوق بشر را توسط آنان صوري مي داند. اما چون اسلام دين فطرت است، تمامي حقوق فطري انسان را به رسميت مي شناسد و از آن دفاع مي كند، مثلاً در رابطه با آزادي و نفي سلطه و استثمار ديگران امام علي _ عليه السلام _ به فرزندش امام حسن _ عليه السلام _ مي فرمايد:
«و لاتكن عبد غيرك وقد جعلك الله حرّاً[4]؛ پسرم حسن، بندة غير خودت نباش، چرا كه خداوند تو را (يعني هر انساني را) آزاد آفريده است.
اما دربارة حق آزادي هاي عقيدتي، سياسي و احزاب و مخالفان، شهيد مطهري معتقد به آن است و آن را يكي از افتخارات اسلام ذكر مي كند. اظهار عقيدة منكران خدا نزد پيامبر و برخورد احترام آميز مسلمانان با آنها و همين شيوه و سنت حسنه در حكومت امام علي _ عليه السلام _ و در عصر ساير امامان دليلي بر اين مدعاست.[5]استاد دربارة آزادي بيان، قلم و فكر در نظام اسلامي مي گويد: هركس مي بايد فكر و بيان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنين صورتي است كه انقلاب اسلامي ما راه صحيح پيروزي را ادامه خواهد داد. تجربه ها نشان داده است كه هر وقت جامعه از يك نوع آزادي فكري _ ولو از روي سوء نيّت _ برخوردار بوده است، اين امر به ضرر اسلام تمام نشده، بلكه در نهايت به سود اسلام بوده است. اگر در جامعة ما، محيط آزاد برخورد آرا و عقايد به وجود بيايد، به طوري كه صاحبان افكار مختلف، بتوانند حرف هاي خود را مطرح كنند، و ما هم در مقابل، آرا و نظريات خودمان را مطرح كنيم، تنها در چنين زمينة سالمي خواهد بود كه اسلام هرچه بيشتر رشد مي كند.[6]شهيد مطهري به عنوان يك متفكر و فيلسوف برجسته كه طرفدار انواع آزادي هاي اجتماعي و سياسي است، عنان آن را مطلق رها نكرده، بلكه براي آن خط قرمزي قائل است. ايشان به طور كلي به دو عامل (مقابلة فيزيكي با نظام و تحريف و بدعت در دين) اشاره مي كند كه مرز آزادي هاي مشروع است.
خط قرمز و مرز آزادي هاي اجتماعي، سياسي و مخالفان، عدم توطئه و قصد براندازي حكومت ديني است و لذا امام علي _ عليه السلام _ شيوة مدارا و تسامح خود را با خوارج، به مجرد اخلال آنان به امنيت اجتماع تغيير داد. اين جا ديگر جاي گذشت و آزاد گذاشتن نبود، زيرا مسأله اظهار عقيده نيست، بلكه اخلال به امنيت اجتماعي و قيام مسلحانه عليه حكومت شرعي است. لذا آنان را تعقيب كرد و در كنار نهروان با آنان رو در رو قرار گرفت.[7]دربارة حدود آزادي احزاب و مخالفان نظام اسلامي، احزاب آزادند و هر حزبي اگر عقيده غير اسلامي هم دارد آزاد است، اما اجازه توطئه گري ندارند. احزاب و افراد در حدي كه عقيدة خودشان را صريحاً مي گويند و با منطق به جنگ ما مي آيند، آنها را مي پذيريم.[8]اما وقتي مخالفان به جاي ابراز عقيدة خود _ چه حق و چه باطل _ به تحريف مباني و اصول اسلام بپردازند و قصد داشته باشند به اين طريق مردم را فريب دهند و باورهاي ديني آنان را مخدوش كنند، اين جا ديگر جاي گذشت و تسامح نيست، زيرا آنان نه به عرضة عقيدة خود بلكه به عرضة ناقص و تحريف شدة انديشة دين مقدس و يا انديشة ديگر دست زدند كه در حقيقت موجب تعدي به حقوق ديگران شده است.
و اگر بخواهند در زير لواي اسلام، افكار و عقايد خودشان را بگويند، ما حق داريم كه از اسلام خودمان دفاع كنيم و بگوئيم: اسلام چنين چيزي نمي گويد. حق داريم بگوئيم به نام اسلام اين كار را نكنيد.[9]بنابراين مخالفان در ابراز عقيده و مرام خويش از آزادي كاملي برخوردارند به شرط اينكه:
اولاً: عقيده و مرام خويش را روشن ابراز كنند و اغراض سوء و نيات پليد خود را در ظاهر و رنگ شرعي و اسلامي در جامعه تروج ندهند.
ثانياً: در مقام توطئه و سرنگوني نظام اسلامي بر نيايندكه تا اين حد از آزادي بيان را هيچ كس از مسئولين و متدينين با آن مخالف نيستند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آزادي در فلسفه سياسي اسلام، منصور مير احمدي، پژوهشكدة انديشة سياسي اسلام، مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي.
2. حكومت ديني از منظر استاد شهيد مطهري، محمدحسن قدردان قرا ملكي، مؤسسة فرهنگي دانش و انديشة معاصر.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: مطهري، مرتضي، مجموعه مقالات، تهران، انتشارات صدرا، 1379، ص 74.
[2] . ر.ك: مطهري، مرتضي، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، 1374، ص 6.
[3] . همان، ص 141.
[4] . نهج البلاغه، نامة 31.
[5] . مطهري، مرتضي، جاذبه و دافعه علي(ع)، تهران، انتشارات صدرا، 1374، ص143.
[6] . مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، انتشارات صدرا، 1374، ص 49 و 50.
[7] . مطهري، مرتضي، جاذبه و دافعة علي(ع)، پيشين، ص149.
[8] . مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، پيشين، ص 14.
[9] . همان، ص 14.