امامت منصبي الهي و امام حافظ شريعت و پاسخگوي تمام نيازهاي ديني امت است، بنابراين شخص امام بايد داراي ويژگيهاي ممتازي باشد تا بتواند مسئوليت خطير امامت را به نيكوترين وجه انجام دهد، يكي از مهمترين شرايط امام از ديدگاه شيعه، دانش گسترده وعلوم خاص امام است، علومي كه از طرق عادي كسب دانشهاي بشري به دست نميآيد و از اين رو به آن «لدنّي» يا «خدادادي» ميگويند، نياز امت به امام ايجاب ميكند كه امام آگاهي جامع از تمام رموز و اسرار قرآن و وقوف كامل بر شريعت و تمام احكام و قوانين ديني (حتي احكام موضوعات جديد و مستحدث) و آمادگي كامل براي پاسخ گويي به شبهات، همگي مستلزم آنند كه امام از علوم ويژهاي برخوردار باشد، اگر دانش امام تنها از طريق منابع عادي تأمين شود، هيچ تضميني براي پاسخگويي به پرسشهاي گسترده و متنوع مردم وجود نخواهد داشت، و اين به معناي نقض غرض خداوند از تشريع دين است.[1]منابع علم امامان:
علوم امام از منابع گوناگوني سرچشمه ميگيرد كه عبارتند از:
1. قرآن
آگاهي كامل امامان از كتاب خدا و قرآن مجيد به گونهاي است كه تفسير، تأويل، ظاهر، باطن و محكم و متشابه آن را به خوبي ميدانند.
قرآن ميفرمايد: « وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»؛ كافران ميگويند: تو پيامبر نيستي، بگو: همين بس كه خداوند و كسي كه علم كتاب (و آگاهي بر قرآن) نزد اوست؛ گواه باشد.[2]از اين آيه به خوبي روشن ميشود كسي وجود دارد كه تمام علم كتاب نزد اوست، زيرا علمالكتاب بدون قيد و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به كتاب الهي ميشود، برخلاف آن چه در آيه 40 سوره نمل آمده: « قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ» آن كسي كه دانشي از كتاب آسماني و بخشي از علم كتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملكه سبا را پيش از آن كه چشم بر هم زني، نزد تو خواهم آورد.
بديهي است كسي كه از تمام علم كتاب آگاه است، كتابي كه سرچشمه فيّاض علوم و دانشهاست، كارهاي بسيار مهمتري ميتواند انجام دهد، امّا چه كسي تمام علم كتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربستهاي دارد، امّا مفسران بسياري در كتب خود نقل كردهاند كه اين آيه اشاره به علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ و ائمه هدي ـ عليهم السّلام ـ است.
قرطبي مفسر اهل سنت در تفسير خود به نقل از امام باقر ـ عليه السّلام ـ در تفسير «الذي عنده علم الكتاب» ميگويد: انما ذلك علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ او فقط علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ است.[3]در روايت ديگري از ابن عباس ميخوانيم: كسي كه علم كتاب نزد اوست فقط علي ـ عليه السّلام ـ است، او عالم به تفسير قرآن و تأويل و ناسخ و منسوخ آن است.[4]آري؛ اين آگاهي وسيع نسبت به قرآن مجيد و اسرار و دقايق و ظاهر و باطن آن، يكي از منابع اصلي علم امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ است.[5]2. وراثت از پيامبر
دومين منبع از منابع علوم امامان ـ عليهم السّلام ـ وراثت از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ است، به اين معني كه پيامبر تمام معارف و شرايع اسلام را به علي ـ عليه السّلام ـ آموخت و اين علم و آگاهي از علي ـ عليه السّلام ـ به امامان ـ عليهم السّلام ـ منتقل شد، امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: عَلَّم رسولُ اللهِ عليّاً الفَ بابٍ يُفتَحُ من كلِّ بابٍ الفُ بابٍ، رسول خدا به علي ـ عليه السّلام ـ هزار باب از علم را آموخت و از هر بابي هزار باب گشوده شد.
حديث معروف: انا مدينة العلم و عليٌ بابها كه پيامبر فرمودند: «من شهر علم هستم و علي درب آن استط، را راويان مختلفي از اهل سنت و شيعه در كتب خود نقل كردهاند.[6]3. ارتباط با فرشتگان
از منابع علم امامان ارتباط با فرشتگان است، البته نه به اين معني كه آنها در زمره پيامبران بودهاند، بلكه آنها همچون «خضر»، «ذوالقرنين» و «مريم» بودند كه مطابق ظاهر آيات قرآن با فرشتگان الهي ارتباط داشتند.
در حديثي از امام باقر ميخوانيم كه فرمود: اِنّ عليّاً كان محدّثاً، علي ـ عليه السّلام ـ محدث بود (سخنان به او گفته ميشود) هنگامي كه از آن حضرت توضيح خواستند كه چه كسي با او سخن ميگويد، فرمود: يحدّثهُ ملكٌ، فرشته با او سخن ميگفت، و هنگامي كه سؤال كردند آيا او پيامبر بود؟ دست خود را به علامت نفي و انكار تكان ميداد و سپس افزود: كصاحب سُليمانَ او كصاحبِ موسي او كذي القرنينِ، او همانند دوست سليمان (آصف بن برخيا) يا دوست موسي (يوشع يا خضر) يا ذي القرنين بود.
4. القاي روح القدس
چهارمين منبع علم امامان، فيض روح القدس است.
از رواياتي كه در منابع اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ وارد شده به خوبي بر ميآيد كه روح القدس روح مقدسي بوده كه با همه پيامبران و انبياء و معصومين ـ عليهم السّلام ـ بوده است، و امدادهاي الهي را در موارد مختلف به آنها منتقل ميساخته، حتي از روايات متعددي كه در منابع اهل سنت نيز وارد شده است، استفاده ميشود كه گاه كه كارهاي مهم يا سخنان و اشعار پر مغز از كسي صادر ميشد، ميفرمودند: اين به كمك روح القدس بوده است، اين تعبير (كمك روح القدس) درباره حسّان بن ثابت ـ مدافع پيامبر ـ و كميت بن زيد اسدي ـ مدافع اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ ـ و دعبل خزاعي ـ شاعر قصيده معروف (مدارس آيات) ـ از زبان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امام باقر ـ عليه السّلام ـ و امام رضا ـ عليه السّلام ـ نقل شده است.[7]و از اين جا به خوبي روشن ميشود كه «روح القدس» يك روح امدادگر است كه انسان را به هنگام كارهاي معنوي و الهي ياري ميدهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در پيامبران و امامان به گونه فوق العادهاي قويتر و بارزتر عمل ميكند، و در ديگران به اندازه خودشان.
5. نور الهي
منبع ديگري كه براي علوم امامان ميتوان ذكر كرد «نور الهي است»، امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد:
هنگامي كه امام پيشين از دنيا ميرود، خداوند براي امام بعد از او ستوني از نور بر ميافرازد كه به وسيله آن اعمال مردم را ميبيند، و از اين طريق خداوند حجت را بر خلق خود تمام ميكند.
با توجه به منابع فوق، امامان ـ عليه السلام ـ از ساير مردم ممتاز شده و به انجام وظايف مهمي كه در مورد حفظ اسلام و تعليمات قرآن و هدايت بندگان دارند، نايل ميشوند.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. بحار الانوار، ج 6 و 23، علامه مجلسي.
2. پيام قرآن، ج 9، آيت الله مكارم شيرازي.
3. كلام اسلامي، ج 2، استاد سعيدي مهر.
4. راهنما شناسي، آيت الله مصباح يزدي.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، 1381.
[2] . رعد/ 43.
[3] . تفسير قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 5، ص 3565.
[4] . من عنده علم الكتاب انما هو علي لقد كان عالماً بالتفسير و التأويل و الناسخ و المنسوخ؛ ر.ك: قندوزي حنفي، سليمان، ينابيع المودة، ص 104.
[5] . روايات مختلفي در تفسير مصداق راسخان در علم (سوره آل عمران، 7) وارد شده كه راسخان در علم را پيامبراكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ ميدانند كه براي رعايت اختصار در متن نياوردهايم. براي تكميل بحث رجوع شود به: كليني، اصول كافي، انتشارات اسماعيليان، قم، ج1، ص 213، احاديث 1 و 2و 3 و تفاسير روايي از قبيل نور الثقلين ذيل آيه.
[6] . براي آگاهي بيشتر ر.ک: حسيني المرعشي نور الله، احقاق الحق، انتشارات مرعشي نجفي، قم، 1404 ق، ج 5، ص 468 ـ 501؛ و براي آگاهي به منابع اين حديث به كتاب شريف «جامع الاحاديث» مراجعه شود.
[7] . ر.ك: جلال الدين سيوطي، الدرّ المنثور، ج 1، 87؛ و سفينة البحار، ج 2، ص 4954؛ و كشف الغمه، ج 3، ص 118.
[8] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير موضوعي پيام قرآن، انتشارات امير المؤمنين، قم، ج 9، ص 111 تا 134؛ و سعيدي مهر، محمد، كلام اسلامي، ج 1، ص148 و 149.