فلسفه و هدف ازدواج از منظر اسلام را در سه امر ميتوان جستجو كرد: كمال، آرامش و بقاء نسل گرچه فوائد زيادي بر آن مترتب است.
مسير کامل شدن: شخصيت انسان پس از ازدواج به يك شخصيت اجتماعي تبديل ميشود؛ زيرا در پرتو ازدواج و زندگي مشترك خود را به شدّت مسئول حفظ همسر و تامين نيازهاي زندگي و تربيت فرزندان آينده تلقي ميكند و تمام هوش و ابتكار و استعدادهاي خود را به كار ميگيرد. بنابراين ميتوان ازدواج را ماية رشد و كمال انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونهاي آفريده كه بدون جنس مخالف ناقص است و با جنس مخالف كامل ميشود. هر كدام از دو جنس از نظر روحي و جسمي به هم وابستهاند و با قرار گرفتن در كنار هم يكديگر را تكميل ميكنند.
آرامش: مهمترين نيازي كه بر اثر ازدواج تامين ميشود نياز به آرامش و احساس امنيت و آسودگي است. اين نياز كه در سرشت آدمي ريشه دارد چنان مهم است كه خداوند در بيان فلسفه ازدواج ميفرمايد «از آيات و نشانههاي خداوند آن است كه براي شما از جنس خودتان همسراني قرار داديم تا در كنار آنان آرامش يابيد.» در اوايل جواني احساس تنهائي بيهودگي و نداشتن پناهگاه انسان را فرا ميگيرد ازدواج و قرار گرفتن در كنار همسري شايسته و دلسوز اين احساس را از بين ميبرد و او را به آرامش روحي ميرساند. اين احساس آرامش به ثبات فكري و روحي، وقار، احساس ارزشمندي و لذّت ميانجامد.
بقاء نسل: يكي از ثمرات بزرگ ازدواج، وجود فرزند و بقاي نسل آدمي است. توليد و تكثير نسل را نبايد كوچك و بياهميّت شمرد؛ زيرا هدف آفرينش جهان، وجود انسان و پرورش و تكامل اوست. «توليد و پرورش انسانهاي خداپرست، نيكوكار و صالح، مطلوب خداي جهان آفرين است.»[1]
پي نوشت:
[1]. مظاهري، علي اكبر، جوانان و انتخاب همسر، ناشر دفتر تبليغات اسلامي، چاپ سوّم، 1374، ص134-148.