در روانشناسي ديدگاهها و رويكردهاي مختلف و متعدد در مورد انسان وجود دارد و هر كدام تفسير خاصي از ماهيت انسان و رفتارهاي او ارايه داده است. بنابراين دستيابي به پاسخ اين سؤال مستلزم طرح و بررسي ديدگاهها، رويكردها و نظريات روانشناسان در مورد انسان ميباشد. امّا به طور كلي تصويري كه روانشناسي از انسان ارايه داده است، انسان موجودي است كه با مجموعهاي از تواناييها و استعدادها و نيازها به دنيا ميآيد. سالهاي اوليه زندگي نحوة رفتار والدين، شرايط و امكانات كه كودك در اختيار دارد هم در تحول و رشد رواني افراد، شكلگيري شخصيت و به طور كل در تربيت و هدايت انسان، نقش دارد.
اگر از زاوية تاريخي به ديدگاه روانشناسان در مورد انسان نگاه كنيم، ميبينيم كه ديدگاه روانشناسان يك فرايند تحولي را پشت سرگذاشته است. ابتداييترين ديدگاهها در اين زمينة انسان را از نوع حيوان و رشد و تكامل يافته آن ميدانست، پس از آن رويكرد ديگري در مورد انسان شكل گرفت و آن اينكه نتايج مطالعات انجام شده روي حيوانات را بر انسان قابل تعميم دانسته و انسان را متأثر از عوامل محيطي محض ميدانستند. سپس ديدگاه شناختي، به تفاوتهاي اصلي ميان انسان و حيوان اشاره نمود و اصول ويژهاي براي انسان پايهريزي كرد. رويكرد انساني پيشرفتهترين و بهترين نوع نگاه روانشناسان به انسان است كه براي انسان اراده و اختيار، آزادي، مسؤوليت… را نيز قايل شده است. اينك به بخشهاي اصلي ديدگاه روانشناسان در مورد انسان اشاره ميكنيم:
1. ابعاد وجودي انسان از نظر روانشناسي:
از نظر روانشناسي انسان موجودي است داراي دو بُعد، يكي جسم و ديگري روان. مراد از جسم همين وجود فيزيكي و ابعاد ظاهري انسان است كه از هنگام انعقاد نطفه تا زمان مرگ پيوسته در حال تغيير و تحول ميباشد، در اين قسمت روانشناسان با ديگر نظريهپردازان اختلاف چنداني ندارند. بعد ديگر انسان از نظر روانشناسي، روان انسان است و مراد روانشناسان از «روان» فعاليتهاي عالي مغز ميباشد؛ يعني كنش و واكنشهايي كه در مغز انسان ايجاد ميشود و تمامي اعمال، رفتار و افكار انسان را هدايت ميكند. يكي از پرسشهايي كه در طول تاريخ روانشناسي مطرح بوده و باعث بحث و تبادل نظر و گاه اختلافات ميان روانشناسان بوده اين است كه آيا انسان داراي روح است يا خير؟ به تعبير ديگر هميشه اين پرسش وجود داشته كه روانشناسي در مورد روح انسان چه تبييني دارند؟
در اين زمينه روانشناسان اتفاقنظر ندارند بلكه موضعگيريهاي متفاوتي دارند. برخي از روانشناسان كه گرايش مادي دارند روح را در مورد انسان به كلي انكار نموده و يا مساوي با روان دانسته و در نهايت تفسيري كه از روان ارايه نمودهاند، آن را به يك پديدة مادي يعني همان فعّاليتهاي عالي مغز معني كردهاند. البتّه عدّهاي ديگر از روانشناسان كه گرايش مذهبي دارند يا داراي حس كنجكاوي بودهاند، بدون آنكه در اين زمينه قضاوتي نمايند به تحقيق و پژوهش پرداخته و شواهدي بسياري را مبني بر اينكه روح در انسان وجود دارد، گزارش كردهاند.[1]2. اراده و اختيار انسان
در مورد انسان اينكه آيا موجود مختار و صاحب اراده ميباشد يا مجبور و تحت تأثير عوامل محيطي، ژنتيكي، رفتار و شخصيت او شكل ميگيرد، نيز در روانشناسي ديدگاههاي متفاوت وجود دارد. برخي روانشناسان معتقدند انسان تمامي ويژگيها، تواناييها و صفات شخصيتي خود را از پدر و مادر و از طريق ژنها به ارث ميبرد و محيط تنها نقش زمينهساز را ايفا ميكند كه آن تواناييها و ويژگيهاي افراد در مرور زمان به فعليت برسد. برخي ديگر نقش محيط و تربيت را بيش از اندازه برجسته نموده و تمامي اعمال و رفتار، ويژگيهاي شخصيتي و حتي ويژگيها و خصوصيات ظاهري افراد را متأثر از محيط، (خانواده، جامعه، نحوة تعامل و رفتار ديگران با فرد، محيط جغرافيايي) ميدانند. در حال حاضر اكثر روانشناسان معتقد به تعامل وراثت و محيط بر رفتار و يادگيري و شخصيت انسان ميباشند. نكته قابل يادآوري در روانشناسي علمي اراده و اختيار انسان مورد غفلت واقع شده است يا به تعبير دقيقتر ميتوان گفت در اين رشتة علمي كمتر به اراده و اختيار انسان بها داده شده است.[2]3. نيازهاي انسان
يافتن پاسخ اين سؤال كه از نظر روانشناسي، انسان چگونه موجودي است تا حدود زيادي به بررسي ديدگاه روانشناسان در مورد نيازهاي انسان دارد. آشنايي اجمالي با نيازهاي انسان از نظر روانشناسي به ما كمك ميكند تا بدانيم انسان از نظر روانشناسي چگونه موجودي است، در يك نگاه كلي همه روانشناسان براي انسان نيازهايي را برشمردهاند، گرچه ممكن است از نظر تعداد نيازها و يا تعريف و كاركرد يا نحوة ارضاي نيازها با يكديگر اختلاف نظر داشته باشند. بنابراين شناختن نيازهاي انسان و نحوة ارضاي آنها از نظر روانشناسان بسيار مهم و اساسي ميباشد.
روانشناسان معتقدند اگر محيط مناسب و زمينة مساعد براي ارضاي نيازهاي انسان وجود داشته باشد و اين نيازها بصورت صحيح ارضا شوند، نتيجه آن رشد و خلاقيت، خودشكوفايي، سلامت رواني و به طور وسيع جامعه سالم و سعادتمند خواهد بود. امّا اگر نيازهاي انسان به صورت صحيح و مناسب ارضا نشود، در نتيجه انسان به انواع اختلالات رواني (اضطراب، افسردگي و…) شكست و ناتواني، يأس و نااميدي، مبتلا خواهد شد و جامعهاي كه افراد آن اينگونه باشند به انواع بزهكاريهاي اجتماعي مبتلا خواهد شد. به طور كلي سلامت رواني و يا اختلال رواني انسان در گرو ارضاي نيازهاي او ميباشد.
يكي از روانشناسان معروف كه در مورد نيازهاي انسان نظرية جامعي ارايه داده و آشنايي با آن در شناخت ماهيت انسان از نظر روانشناسي كمك ميكند، مازلو است. مازلو تا حدود زيادي نگرشي مثبت نسبت به انسان دارد و در مورد نيازهاي انسان سلسله مراتبي را در نظر گرفته است و معتقد است نيازهاي اصلي انسان عبارتند از: نيازهاي فيزيولژيك، نياز به امنيت، نياز به عشق و تعلُّق، نياز به حرمت خود، نياز به خودشكوفايي و مهمترين نياز انسان را همين نياز به خودشكوفايي ميداند. آشنايي با نظريه مازلو در مورد شناخت انسان از نظر روانشناسي، بسيار ارزشمند است.[3]نتيجه آنكه: انسان از نظر روانشناسي موجودي است تشكيل يافته از دو بعد جسم و روان است و رفتارهاي وي تحت تأثير اين ابعاد وجودي است هر كدام كه قويتر باشد بيشتر رفتار را تحت تأثير قرار ميدهد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آلفرد آدلر، شناخت طبيعت انسان از نظر روانشناسي، ترجمه: طاهره جواهرساز، انتشارات رشد، چ اوّل، 1379.
2. ساپينگتون، بهداشت رواني، ترجمه: حميد رضا حسيني شاهي برواتي، نشر روان، چ اوّل، 1379.
3. دوان تولتز، روانشناسي كمال، الگوهاي شخصيت سالم، ترجمه: گيتي خوشدل، نشر نو، چ 5، 1369.
4. انگيزش و شخصيت، مزلو، ترجمه احد رضواني، آستان قدس رضوي، چاپ سوم، 1372.
5. روانشاس عمومي، حمزه گنجي، نشر ساوالان، چاپ هجدهم، 1381.
6- نظريه هاي شخصيت، شولتز،
پي نوشت ها:
[1] . براي مطالعه بيشتر ر. ك: مهتدي، نادره، فيزيولژي رواني، انتشارات دانشگاه ابوريحان بيروني، 1360؛ نيل كارلسون، روانشناسي فيزيولژيك، ترجمه: اردشير ارضي و همكاران، رشد، چاپ اوّل، 1379، ج 1، فصل اوّل تا چهارم.
[2] . براي مطالعة بيشتر ر.ك: اتكينسون و همكاران، زمينةروانشناسي، ترجمه محمد تقي براهني و همكاران، رشد، چاپ دهم، 1375، ج 1، ص 99 تا 109؛ گنجي، حمزة، روانشناسي عمومي، نشر ساوالان، چاپ هجدهم، 1381، فصل سوم.
[3] . براي آشنايي با نظرية مازلو در مورد انسان ر. ك: مزلو، انگيزش و شخصيت، ترجمه: احد رضواني، آستان قدس رضوي، چاپ سوم، 1372؛ مزلو، افقهاي والاي فطرت انسان، ترجمه: احمد رضواني، آستان قدس، 1374.