بهطور کلی؛ امام علی(ع) درباره رعایت اولویتها در فراگیری علم و دانش میفرماید:
«پرسشهایت در مورد چیزهایی باشد که دانستن آنها برایت لازم بوده و بهانهای برای نیاموختن آنها نداری».[1]
«محدوده دانش به قدری گسترده است که نمیتوان به تمام آن دست یافت، پس بخشهای نیکوتر و لازمتر هر دانشی را بیاموزید».[2]
«عمر کوتاهتر از آن است که همه آنچه که دانشش زیبنده تو است، فراگیرى، پس به ترتیب اهمیت بیاموز».[3]
ابن عباس میگوید: بادیهنشینى نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: اى پیامبر خدا! از شگفتیهاى دانش به من بیاموز. حضرت فرمود: «با اساس دانش چه کردهاى که از شگفتیهایش میپرسى؟» مرد گفت: اى رسول خدا! اساس دانش چیست؟ فرمود: «شناخت خدا آنچنان که باید». بادیهنشین گفت: شناخت خدا آنچنان که حق شناخت او است، چگونه است؟ فرمود: «او را بىمانند و شبیه و همتا بدانى و اینکه یکتا، یگانه، پیدا، نهان، نخست و پایان است. نه همتایى دارد و نه همانندى، پس این حق شناخت او است».[4]
توضیح این دسته از روایات:
از دیدگاه اسلام، هر انسانی باید برای رسیدن به یقین در اعتقادات دینی خود تلاش کند (چنانکه در روایت منقول از ابن عباس اشاره شده)؛ اما اسلام هیچگاه از علوم دیگر غافل نبوده و تخصصیشدن دانشهای مادی را نیز میپذیرد و اینکه افراد باید تخصصهای لازم را برای اشتغال به کارهای مختلف به دست آورند.
از طرفی تلاش در آموختن برترینها و خودداری از کنکاش بیش از حد در مورد آنچه دانستن و ندانستنش تفاوت چندانی ندارد، هم در دانش دینی و هم در دانشهای تجربی و مادی قابل تصور است.
دوران علمآموزی به گونهاى است که اگر دانشجو از لحظات و ساعات عمرش کامل و بهینه بهره گیرد، باز هم نمیتواند به مسئولیتهاى واجب و ضروریاش، جامه عمل بپوشاند؛ یعنى مسئولیتها و وظایفِ دینى، اجتماعى، علمى، فرهنگى و سیاسى او به اندازهاى است که دیگر فرصتى براى انجام کارهایى که به خودی خود مباح و یا حتی ارزشمندند را برایش باقى نمیگذارد. در اینباره گفتهاند: «گذراندن عمر در کارهاى مباح و پرداختن به امور غیرضرورى، هر چند به میزان اندک، حاصلى جز زیان ندارد».[5] در عین حال، طالبان علم با توجه به نقش ویژه و انکارناپذیرشان در جامعه، وظایف و مسئولیتهاى سنگینترى بر عهده دارند.
مهمترین وظیفه دانشجویان، تحصیل دانشهاى سودمند براى جامعه است. دانشهایى که در جهت رشد و پیشرفت فراگیر جامعه اسلامى باشد. بنابراین، لازم است همواره در پى فهم مسائل ضرورى و مفید برآیند و تلاش کنند تا وقت خود را صرف آموختن موضوعاتی نکنند که فایده چندانی ندارد. مسائلى که دانستن آنها، صرفاً بار اطلاعاتى آدمى را میافزاید و هیچ تأثیرى در سعادت دنیوى و اخروى فرد و جامعه ندارد، رهزن عمر و اندیشهاند.
البته توجه به این نکته نیز ضروری است که هر فردی باید با توجه به استعداد و شرایط، دانش ضروری و غیر ضروری خود را تشخیص دهد و چه بسا آموختن دانشی که برای یک فرد ضروری و لازم است، برای دیگری هیچ فایدهای به دنبال نداشته باشد.
«پرسشهایت در مورد چیزهایی باشد که دانستن آنها برایت لازم بوده و بهانهای برای نیاموختن آنها نداری».[1]
«محدوده دانش به قدری گسترده است که نمیتوان به تمام آن دست یافت، پس بخشهای نیکوتر و لازمتر هر دانشی را بیاموزید».[2]
«عمر کوتاهتر از آن است که همه آنچه که دانشش زیبنده تو است، فراگیرى، پس به ترتیب اهمیت بیاموز».[3]
ابن عباس میگوید: بادیهنشینى نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: اى پیامبر خدا! از شگفتیهاى دانش به من بیاموز. حضرت فرمود: «با اساس دانش چه کردهاى که از شگفتیهایش میپرسى؟» مرد گفت: اى رسول خدا! اساس دانش چیست؟ فرمود: «شناخت خدا آنچنان که باید». بادیهنشین گفت: شناخت خدا آنچنان که حق شناخت او است، چگونه است؟ فرمود: «او را بىمانند و شبیه و همتا بدانى و اینکه یکتا، یگانه، پیدا، نهان، نخست و پایان است. نه همتایى دارد و نه همانندى، پس این حق شناخت او است».[4]
توضیح این دسته از روایات:
از دیدگاه اسلام، هر انسانی باید برای رسیدن به یقین در اعتقادات دینی خود تلاش کند (چنانکه در روایت منقول از ابن عباس اشاره شده)؛ اما اسلام هیچگاه از علوم دیگر غافل نبوده و تخصصیشدن دانشهای مادی را نیز میپذیرد و اینکه افراد باید تخصصهای لازم را برای اشتغال به کارهای مختلف به دست آورند.
از طرفی تلاش در آموختن برترینها و خودداری از کنکاش بیش از حد در مورد آنچه دانستن و ندانستنش تفاوت چندانی ندارد، هم در دانش دینی و هم در دانشهای تجربی و مادی قابل تصور است.
دوران علمآموزی به گونهاى است که اگر دانشجو از لحظات و ساعات عمرش کامل و بهینه بهره گیرد، باز هم نمیتواند به مسئولیتهاى واجب و ضروریاش، جامه عمل بپوشاند؛ یعنى مسئولیتها و وظایفِ دینى، اجتماعى، علمى، فرهنگى و سیاسى او به اندازهاى است که دیگر فرصتى براى انجام کارهایى که به خودی خود مباح و یا حتی ارزشمندند را برایش باقى نمیگذارد. در اینباره گفتهاند: «گذراندن عمر در کارهاى مباح و پرداختن به امور غیرضرورى، هر چند به میزان اندک، حاصلى جز زیان ندارد».[5] در عین حال، طالبان علم با توجه به نقش ویژه و انکارناپذیرشان در جامعه، وظایف و مسئولیتهاى سنگینترى بر عهده دارند.
مهمترین وظیفه دانشجویان، تحصیل دانشهاى سودمند براى جامعه است. دانشهایى که در جهت رشد و پیشرفت فراگیر جامعه اسلامى باشد. بنابراین، لازم است همواره در پى فهم مسائل ضرورى و مفید برآیند و تلاش کنند تا وقت خود را صرف آموختن موضوعاتی نکنند که فایده چندانی ندارد. مسائلى که دانستن آنها، صرفاً بار اطلاعاتى آدمى را میافزاید و هیچ تأثیرى در سعادت دنیوى و اخروى فرد و جامعه ندارد، رهزن عمر و اندیشهاند.
البته توجه به این نکته نیز ضروری است که هر فردی باید با توجه به استعداد و شرایط، دانش ضروری و غیر ضروری خود را تشخیص دهد و چه بسا آموختن دانشی که برای یک فرد ضروری و لازم است، برای دیگری هیچ فایدهای به دنبال نداشته باشد.