تعالیم و آموزههای دینی به ما میگوید؛ انسان باید هموار از ظالمان و ستمگران بیزاری جوید و بر آنان لعن و نفرین فرستد: «أَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظَّالِمینَ»؛[1] اى لعنت خدا بر ظالمان باد.
بر اساس این آموزهها، انسان مؤمن میتواند برای ظالم و ستمگری که امیدی به هدایت او نیست، آرزوی مرگ کند و به دنبال آن از مرگش خوشحال شود؛ چرا که با مرگش عدهای از مردم از زیر ستم او آزاد شده و به بندگی خدا میپردازند. البته اظهار علنی این موضوع در مواردی سفارش نمیشود مانند آنکه به مصالح فردی(در موارد جزئی و شخصی) نبوده و با اصل تقیه منافات داشته باشد و نیز اگر منطبق با مصالح جامعه اسلامی نباشد؛ یعنی علنی کردن این شادمانی باعث تنشهای سیاسی شود که ضررش برای جامعه دینی، بیش از نفعش باشد.
اما در اصل مسئله، از قرآن کریم و روایات، مواردی به عنوان نمونه بیان میشود.
1. «وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّارا»؛[2] نوح گفت: پروردگارا! هیچیک از کافران را بر روى زمین باقى مگذار.
از خواستههای حضرت نوح(ع) از خداوند این بود که پروردگارا! کافران را از روی زمین بردار. چنانچه آنان را به حال خود واگذاری به گمراهی خود اکتفا نکرده، بلکه بندگان تو را که از مکتب توحیدی من پیروى مینمایند منحرف نموده، تیرهگى و ظلمت شرک و جهل جهان را فراخواهد گرفت و زحمات سالهاى متمادى که در باره دعوت مردم جهان و نسلهاى متعدد به کار بردهام هدر خواهد رفت. و این گروه، خداپرستان پیروان مکتب مرا نیز به ضلالت خواهند افکند؛ چون حضرت نوح دید که اینها دیگر قابلیت هدایت ندارند و در نسل آنها مؤمن به وجود نمیآید؛ لذا مرگ و نابودی آنها را از خدا درخواست کرد.
2. «غلبت الروم … فی بِضْعِ سِنینَ للهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُون»؛[3] رومیان مغلوب شدند. در نزدیک این سرزمین. و پس از مغلوب شدن بار دیگر غالب خواهند شد. در مدت چند سال. فرمان، فرمان خدا است، چه پیش از پیروزى و چه بعد از آن. و در آن روز مؤمنان شادمان میشوند.
3. «قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللهُ بِأَیْدیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنین وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِم»؛[4] با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات میکند و آنان را رسوا میسازد و سینه گروهى از مؤمنان را شفا میبخشد (و بر قلب آنها مرهم مینهد). و خشم دلهاى آنان را از میان میبرد.
4. در همین راستا در روایت آمده است؛ صفوان جمال بر امام کاظم(ع) وارد شد، امام به وی فرمود: ای صفوان! همه کارهایت خوب است، مگر یک کار.
صفوان گفت: آن چیست؟!
امام فرمود: کرایه دادن شترانت به هارون الرشید!
صفوان گفت: به خدا سوگند من شترانم را در راه باطل، یا شکار و … به او اجاره ندادم، بلکه برای رفتن به حج این کار را کردم، ضمن اینکه خودم هم همراهشان نشدم و غلامانم را فرستادم.
امام(ع) به صفوان فرمود: شترانت در اجاره او هستند، آیا دوست داری هارون زنده باشد تا شترانت را برگرداند و کرایهات را بدهد؟
صفوان گفت: بلی.
امام فرمود: همینکه دوست داری او زنده بماند تا شترانت را برگرداند، پس تو با آنها هستی، و کسی که با آنها باشد، جایگاهش جهنم است.[5]
این روایت مورد تأیید این آیه از قرآن کریم است که میفرماید: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»؛[6]و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولىّ و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت و یارى نمیشوید.
بر اساس این آموزهها، انسان مؤمن میتواند برای ظالم و ستمگری که امیدی به هدایت او نیست، آرزوی مرگ کند و به دنبال آن از مرگش خوشحال شود؛ چرا که با مرگش عدهای از مردم از زیر ستم او آزاد شده و به بندگی خدا میپردازند. البته اظهار علنی این موضوع در مواردی سفارش نمیشود مانند آنکه به مصالح فردی(در موارد جزئی و شخصی) نبوده و با اصل تقیه منافات داشته باشد و نیز اگر منطبق با مصالح جامعه اسلامی نباشد؛ یعنی علنی کردن این شادمانی باعث تنشهای سیاسی شود که ضررش برای جامعه دینی، بیش از نفعش باشد.
اما در اصل مسئله، از قرآن کریم و روایات، مواردی به عنوان نمونه بیان میشود.
1. «وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرینَ دَیَّارا»؛[2] نوح گفت: پروردگارا! هیچیک از کافران را بر روى زمین باقى مگذار.
از خواستههای حضرت نوح(ع) از خداوند این بود که پروردگارا! کافران را از روی زمین بردار. چنانچه آنان را به حال خود واگذاری به گمراهی خود اکتفا نکرده، بلکه بندگان تو را که از مکتب توحیدی من پیروى مینمایند منحرف نموده، تیرهگى و ظلمت شرک و جهل جهان را فراخواهد گرفت و زحمات سالهاى متمادى که در باره دعوت مردم جهان و نسلهاى متعدد به کار بردهام هدر خواهد رفت. و این گروه، خداپرستان پیروان مکتب مرا نیز به ضلالت خواهند افکند؛ چون حضرت نوح دید که اینها دیگر قابلیت هدایت ندارند و در نسل آنها مؤمن به وجود نمیآید؛ لذا مرگ و نابودی آنها را از خدا درخواست کرد.
2. «غلبت الروم … فی بِضْعِ سِنینَ للهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُون»؛[3] رومیان مغلوب شدند. در نزدیک این سرزمین. و پس از مغلوب شدن بار دیگر غالب خواهند شد. در مدت چند سال. فرمان، فرمان خدا است، چه پیش از پیروزى و چه بعد از آن. و در آن روز مؤمنان شادمان میشوند.
3. «قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللهُ بِأَیْدیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنین وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِم»؛[4] با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات میکند و آنان را رسوا میسازد و سینه گروهى از مؤمنان را شفا میبخشد (و بر قلب آنها مرهم مینهد). و خشم دلهاى آنان را از میان میبرد.
4. در همین راستا در روایت آمده است؛ صفوان جمال بر امام کاظم(ع) وارد شد، امام به وی فرمود: ای صفوان! همه کارهایت خوب است، مگر یک کار.
صفوان گفت: آن چیست؟!
امام فرمود: کرایه دادن شترانت به هارون الرشید!
صفوان گفت: به خدا سوگند من شترانم را در راه باطل، یا شکار و … به او اجاره ندادم، بلکه برای رفتن به حج این کار را کردم، ضمن اینکه خودم هم همراهشان نشدم و غلامانم را فرستادم.
امام(ع) به صفوان فرمود: شترانت در اجاره او هستند، آیا دوست داری هارون زنده باشد تا شترانت را برگرداند و کرایهات را بدهد؟
صفوان گفت: بلی.
امام فرمود: همینکه دوست داری او زنده بماند تا شترانت را برگرداند، پس تو با آنها هستی، و کسی که با آنها باشد، جایگاهش جهنم است.[5]
این روایت مورد تأیید این آیه از قرآن کریم است که میفرماید: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»؛[6]و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولىّ و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت و یارى نمیشوید.