خانه » همه » مذهبی » اساس افكار و انديشه هاي نهضت حروفيه چيست؟

اساس افكار و انديشه هاي نهضت حروفيه چيست؟

با توجه به اينكه برخي از سوره هاي قرآن كريم با حروف مقطعه آغاز مي شود. از صدر اسلام اين حروف توسط ائمه اطهار و برخي ديگر تفسير شده اند. اما عده اي بر اثر دوري از مسير ولايت به سوي تفسيرهاي منحرفانه حركت كردند. و اعتقاد به اسرار حروف رفته رفته باعث پيدايش فرقه ها در سرزمين هاي اسلامي شد كه مغيرة بن عجلي پيشواي  فرقه مغيريه در اثر اين رمز گشائي ها، خداوند سبحان را به چيزي از نور تشبيه كرد و اعضاي او را همانند حروف دانست و گفت: «الف» مانند دو گام خداوند، «ع» مانند چشم خدا و … مي باشد.[1]يا مي بينيم اعتقاد به اسرار حروف و ارزش رمزي آن به تدريج بين مردم و فرقه ها و بخصوص صوفيه گسترش فراوان يافت و به صورت علم مخصوص در آمد به طوري كه بزرگان صوفيه و مرشدها خود را عالم به اسرار حروف و صاحب كشف وكرامات مي دانستند چنانچه شاه نعمت الله ولي صوفي معروف علاوه بر اشعار فراواني در اسرار حروف، رساله هايي مانند: رساله اسرار حروف، رساله بيان مراتب حروف و… نوشته است.[2]سلطة شديد تصوف و ترويج علم و توجه به شرائط اوضاع اجتماعي بي شك درحيات فكري و فرهنگي تأثير فراوان داشته براي همين رهبران حروفيه و … عقايد و افكار خويش را در زير لفافه تصوف و تشيع تبليغ مي كرد تا علماي اسلام بر عليه آنان موضع گيري نكنند. البته علما را به عدم درك اين اسرار و تحجر نيز متهم مي كردند تا عوام حرف آنها را باور كند چنانچه فضل الله نعيمي مؤسس حروفيه مي سرايد؛
تا به من ره نبرد كسي بجز از من هرگز                     در صورهاي پراكنده از آن مي آيم[3]

مؤسس حروفيه
نام اين شخص، فضل الله بن ابي محمد عبدالرحمان جلال الدين نعيمي تبريزي است كه در محل تولدش اختلاف فراوان است اما آنچه مسلم است وي عمر خود را در آذربايجان و در شهر شيروان، باكو و تبريز گذرانده است. وي در سال 778 هـ ق ادعاي خويش را مبني بر رسالتش در امر هدايت مردم در تبريز علني ساخت هرچند در اوائل خود را فقط در تعبير خواب صاحب نظر مي دانست و اين را نوعي موهبت الهي قلمداد مي كرد ولي بعد حرف هاي غلو آميز در مورد ائمه گفت و سپس خود را مهدي موعود معرفي كرد. اين ادعاها مصادف با كشورگشايي تيمور بود و او به هر نحوي رقبايش را از پاي در مي آورد و چون فضل الله نعيمي از مخالفان او بود و با توجه به فتواي علما مبني بر ارتداد فضل الله وي در سال 796هـ ق به دستور تيمور دستگير و در قلعه الينجاي شيروان به قتل رسيد.[4]

افكار و انديشه هاي حروفيه
1. تقدس حروف: در نگاه حروفيه همه 32 حرف مقدس هستند و خداوند در هر كتابي چند تا از اين حروف را مي آورد كه در تورات 32 حرف، در انجيل 24 حرف و در قرآن كريم 28 حرف را آورده است و چهار حرف ديگر به دوره فضل الله واگذار شد كه پيامبر اسلام و ائمه مي دانستند اما حق فاش كردن آن را نداشتند و منظور خداوند در آيه 31 بقره «و علم آدم الاسماء كلها» همين 32 حرف بود.[5]2. جهان بيني: حروفيه معتقدند كه عالم بر سه محور است؛
يك: نبوت دو: امامت سه: الوهيت
نبوت از حضرت آدم شروع شد و در حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ خاتمه يافت و دوران امامت از امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ شروع و با امام حسن عسگري خاتمه يافت و دوران الوهيت از زمان فضل الله نعيمي موسس حروفيه شروع گشته است كه رواياتي كه مي گويند مهدي ظهور خواهد كرد منظور فضل الله است و همه انبيا و ائمه آمدن دوره خدائي فضل الله را بشارت داده بودند و اين را با حروف 32گانه و حروف مقطعه بيان كردند ولي اهل ظاهر اينها را نمي فهميدند. چنانچه از پيامبر سؤال شد از اسرار اين حروف، آن حضرت فرمود: من براي بيان شريعت  آمده ام نه بيان حقيقت و بيان حقيقت به عهده فضل الله گذاشته شده است!!![6]البته اين  حديث در هيچ منبعي به جزكتاب هاي حروفيه ذكر نشده است و بايد گفت كسي كه ادعاي خدايي كند دروغ بستن بر پيامبر خيلي آسانتر است و محال است پيامبري كه اساس نبوتش مبارزه با شرك بود به مردم بشارت آمدن دوره شرك را نويد دهد.
3. خداشناسي: فضل الله نعيمي با تأثر از آثار منصور حلاج (كه نداي اناالحق مي زد) مبني بر انديشه انسان خدائي و نيز فلسفه بودا و فلسفه هاي مادي مكتب حروفيه را پايه ريزي كرد و گفت: اسرار كائنات فقط از طريق درك انسان ميسر است، يعني اگر انسان خود را بشناسد مي فهمد كه خدايي نيست جز خودش!!! چنانچه در اشعاري مي سرايد:
اگر مردان راهت را حجاب از پيش برخيزد           هزار انّي انا الله گو، ز هر سو بيش برخيزد
اين تفكر سرانجام به جايي رسيد كه او وجودي مستقل به نام خدا و خالق را انكار كرد و گفت: نبايد بيرون از وجود ما خدا را جستجو كنيد، به غير از ما خدايي نيست و مائيم سيمرغ جهان مكان و هستي بخش عالم.[7]4. جسم بودن خدا: هرچند اشاره خواهد شد كه حروفيه از يك سو اعتقادي به قيامت ندارند و آيات بهشت و جهنم را به دانستن رموز و جهل به رموز حروف مي دانند و از سوي ديگر به تناسخ و باقي ماندن ابدي روح در اين دنيا اعتراف دارند، با اين همه مي گويند خدا جسم است پس در  قيامت مردم او را خواهند ديد و استناد مي كنند به حديثي خود ساخته از پيامبر اكرم  كه وقتي سؤال شد يا رسول الله خدا را در معراج  چگونه ديدي؟ فرمود: او را به صورت جواني كه صورتش ريش نداشت ديدم!!![8]5. خداوندي فضل الله نعيمي: بايد گفت كه تناقض گويي در حروفيه غوغا مي كند چنانچه آنها گاهي انسان را خدا مي دانند و خالق را انكار مي كنند و گاهي به خدا اعتراف كرده خود را موحد مي دانند و گاهي نيز فضل الله نعيمي را نه رهبر بلكه خداي مطلق دو جهان مي دانند و جالب اينكه فضل الله در هر كجاي قرآن كلمه «فضل الله» يا «فضل» تنهايي آمده باشد مي گويد مراد من هستم!! پس غير از او خدايي در نزد پيروان حروفيه وجود ندارد:
گشت ثابت بر همه زين گفتگو                  اوست خالق ما همه مخلوق او
فضل الله هست وحده لا شريك                 غير او جويي اگر باشي ركيك[9]عماد الدين نسيمي نيز كه ادعاي جانشيني فضل الله را دارد چنين مي گويد فضل الله بود كه با گفتن «كن» تمامي مخلوقات و آسمان و زمين بوجود آمد.[10]6. تأويل: فضل الله نعيمي تأويل را از اسماعيليه آموخت و حروفيه را بر پايه باطن گرائي و اباحه گرائي بنا نهاد البته بايد گفت كه او از هر مسلك و مكتبي كه اهدافش را جلو مي برد استفاده كرد براي همين مي گويند پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ مأمور بر عمل به ظاهر قرآن بودند اما در دوران خدائي فضل الله وي مأمور به باطن قرآن است.[11]نمونه هايي از تأويل حروفيه:
يك: در ميقات حضرت موسي آمده است: «ما وعده داديم حضرت موسي سي روز در طور خدا را عبادت كند و آن را با ده روز ديگر تمام كرديم»[12] حروفيه مي گويد مراد ماندن ده روز حضرت موسي نبود بلكه چون چهار حرف فارسي يعني: پي، چي، ژاء، گاف در تلفظ ده تا مي شوند پس خداوند به حضرت موسي اسرار اين حروف را بيان كرد.[13]دو: در داستان حضرت يونس: «خداوند  حضرت يونس را در شكم ماهي نگه داشت و وقتي او توبه نمود درخواستش مورد اجابت قرارگرفت و به بيرون انداخته شد …»[14]مي گويند مراد از حضرت يونس روح انسان است و مراد از ماهي تن و جسم آدمي و خداوند مي خواهد بگويد كه من روح را داخل جسم انسان قرار دادم و وقتي كه عمرش تمام شود آن روح را از جسم به بيرون مي افكنم نه اينكه واقعاً شخصي به نام حضرت يونس وجود داشته باشد و در شكم ماهي قرار گيرد.[15]سه: محكم و متشابه: براي پيش برد اهدافشان مي گويند حروف مقطعه جزء محكمات قرآن است و بقيه آيات قرآن همه از متشابهات مي باشند براي همين است علماي اسلام وقتي افكار حروفيه را رد مي كنند به درك نكردن متشابهات متهم مي شوند چون متشابهات را غير از «راسخون در علم» كسي نمي داند و چون رهبران اينها خدا هستند پس خدا بهتر مي تواند متشابهات را بفهمد.[16]7. معاد: با دقت در انديشه هاي حروفيه معلوم مي گردد كه اينها به آخرت اعتقادي ندارند البته اگر گاهي اوقات مي گويند خدا را در قيامت مي توان ديد باز منظورشان اين است كه آخرت غير از آني است كه مسلمانان خيال مي كنند و اين مطلب را مي توان از تفسير و تأويل آيات بهشت و جهنم قرآن توسط حروفيه دانست، آنها مي گويند مراد از بهشت اين است كه انسانها اسرار حروف را بدانند پس اگر خداوند وعده بهشت مي دهد منظور اين نيست كه شما پس از مرگ وارد آنجا مي شويد بلكه عالم بودن شما بر اسرار حروف همان بهشت موعود است. جهنم هم يعني كسي به اسرارحروف جاهل باشد نه اينكه او را پس از مرگ داخل آتش گردانند.[17]8. حضرت مهدي ـ ارواحنا له الفداء ـ : با توجه به روايات فراواني در كتاب شيعه و سني مبني بر اينكه نام مبارك آن حضرت «محمد» و نام پدرش حسن است ولي حروفيه مي گويند مهدي همان فضل الله پسر عبدالرحمان است. كه عالم را پر از عدل و داد خواهد كرد در حاليكه او كشته شد و چنين اتفاقي نيافتاد. و چگونه ممكن است كسي هم امام باشد و خدا و خالق مطلق؛ و حروفيه مي گويند با ظهورآن حضرت دوران خدائي انسانها شروع مي شود.[18] و اين مخالف رواياتي است كه مي گويد با ظهور آن حضرت  اسلام در همه دنيا حكومت خواهدكرد.[19]9. فروع دين: اگر كسي به اسرار 32 حرف آگاهي يابد ديگر عمل كردن به فروعات دين واجب نيست و هيچ حلال و حرامي هم وجود ندارد، چون منظور قرآن از نماز، زكوة، روزه و … اعمال ظاهري نيست بلكه هر كدام از اينها نام و نشان چهره اي از نشانه هاي خداوند متعال است.[20]10. تناسخ: يكي از باورهاي افرادي كه به معاد اعتقاد ندارند اين است كه روح انسان پس از جدا شدن از بدن به بدن انسان ديگر يا حيوان ديگر (بستگي به عملش دارد) داخل مي شود و در همين دنيا تا ابد خواهد ماند و حروفيه نيز چون آخرت را انكار مي كنند ناچار به اين باور گرايش پيدا كردند و مي گويند روح فضل الله مؤسس حروفيه پس از كشته شدن وي، در صورت يوسف تركمان آمد و با دشمنانش جنگيد و انتقام خود و پيروان مقتولش را از قاتلانش گرفت.[21]11. قبله: كعبه حروفيان همان قتلگاه فضل الله است كه در شهر شيروان باكو اتفاق افتاده، حروفيه در قلعه آلينجاي محل قتل فضل الله احرام مي بندند و هفت بار دور آن طواف مي كنند و پس از طواف به سوي قلعه اي كه ميرانشاه ساخته يا تعميرش كرده، حركت نموده و رمي جمره را در آنجا انجام مي دهند. و حج و عمره اي با اين مراسم دارند.[22]12. آداب: حروفيه هيچ گونه ورد يا ذكري ندارد فقط در خانه رهبر روحاني كه «بابا» مي گويند جمع مي شوند و بابا توسط نوكرش يك پياله شراب را با يك تكه نان و پنير به آنها مي دهد و آنها بابا را تحسين مي كنند و سپس بابا شرابي با دست خود به آنها مي دهد و آنها مقداري از آن شراب به صورت و چشم خود ماليده و بقيه را مي خورند.[23]13. اعتراف به گناه: با توجه به اينكه حروفيه معتقدند هيچ حلال و حرامي وجود ندارد اما باز مراسمي سري دارند كه هر كسي مرتكب گناه شد همانند جامعه مسيحيت به طوري مخفيانه پيش «بابا» رفته و به گناهانشان اعتراف مي كنند تا بخشيده شوند.[24]اين بخشي از افكار و انديشه هاي حروفيه است كه نه با نظر اسلام سازگار است و نه با هيچ منطقي مي توان اينها را به اثبات رساند بنابر اين حروفيه مسلكي است پر از تناقض، انحراف و جعلياتي كه براي ائمه اطهار و انبياء نسبت مي دهند و تنها بر اثر جو حاكم بر جامعه بود كه اينها توانستند از آب گل آلود ماهي گرفته و چند صباحي افرادي را دور خود جمع كنند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حروفيه در تاريخ؛ آژند يعقوب، تهران، نشر ني.
2. فرقه حروفيه؛ ريتر، ترجمه: حشمت مويد، مجله فرهنگ ايران زمين، شماره 10.
3. نقطويان يا پسيخانيان؛ صادق كيا، تهران، انجمن ايرانويچ، 1320هـ ش.

پي نوشت ها:
[1] . بغدادي، الفرق بين الفرق، ص 175.
[2] . ميرفطروس، علي؛ جنبش حروفيه و نهضت پسيخانيان، تهران، امداد، ص 25.
[3] . همان.
[4] . ذكاوتي قراگزلو، عليرضا؛ جنبش نقطويه، اديان، 1383هـ ش، قم، ص23. و خياوي، روشن؛ حروفيه تحقيق در تاريخ، آراء و عقايد، نشر آتيه، 1379هـ ش، تهران،ص 219.
[5] . همان، كلمنت هوار، مجموعه رسائل، ترجمه؛ فيلسوف رضا، از هدايتنامه، 1909م، لندن، برلين، ص 1.
[6] . خياوي، روشن، حروفيه تحقيق در تاريخ، آراء و عقائد، نشر آتيه، اول،1379هـ ش، تهران، ص 195و 214، و جلالي، پندري، يدالله؛ زندگي و اشعار عماد الدين نسيمي، نشر ني،1372 هـ . ش، تهران، ص 14.
[7] . علي اف، رستم، ديوان فارسي فضل الله و عماد الدين،انتشارات دنيا،1350هـ ش، تهران، ص13و36.
[8] . خياوي، روشن؛ حروفيه تحقيق در تاريخ، آراء و عقايد، نشر آتيه، اول،1379هـ ش، تهران، ص215، و جلالي پندري، يدالله؛ زندگي و اشعار عماد الدين نسيمي، نشر ني، اول،1372هـ ش، تهران، ص77 و 101.
[9] . زندگي و اشعار عماد الدين نسيمي، ص50 و گولپينا رلي؛ فهرست متون حروفيه، ترجمه: توفيق هـ ـ سبحاني، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1374هـ ش، ص27.
[10] . جلالي بندري، يدالله؛ زندگي و اشعار عماد الدين نسيمي، نشر ني، اول،1372هـ ش، تهران، ص78.
[11] . جنبش نقطويه، ص23، حروفيه تحقيق در تاريخ، آراء و عقايد، ص97.
[12] . اعراف/142.
[13] . مجموعه وسائل، قسمت هدايتنامه، ص1.
[14] . انبياء/78.
[15] . مجموعه رسائل، ص86.
[16] . زندگي و اشعار عماد الدين نسيمي، ص15.
[17] . همان، ص19.
[18] . جنبش نقطويه، ص23.
[19] . شيخ مفيد، الارشاد، ترجمه: هاشم رسولي محلاتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378، ج2، ص505.
[20] . زندگي و اشعار عماد الدين نسيمي، ص17.
[21] . حروفيه تحقيق در تاريخ، آراء و عقايد، ص241.
[22] . همان، ص97 و گولپينا رلي؛ فهرست متون حروفيه، ترجمه: توفيق هـ ـ سبحاني، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1374هـ ش، ص29.
[23] . زندگي و اشعار عماد الدين نسيمي، ص15.
[24] .همان، ص15(مقدمه).

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد