استادان برجسته ي اخلاق و عرفان در دوران اخير
در اينجا به معرفي چند چهره از درخشنده ترين اساتيد اخلاق و سير و سلوك در دوران اخير مي پردازيم.
1. آية الله سيدعلي شوشتري
وي يكي از ستارگان آسمان عرفان در عصر اخير و وصي شيخ انصاري رحمه الله است و هموست كه بر جنازه ي شيخ نماز خواند. وي پس از در گذشت شيخ انصاري، بر منبر وي تدريس مي كرده است.
شيخ محمود عراقي رحمه الله گويد: مرحوم حاج سيدعلي شوشتري از مجاورين نجف اشرف، و در ورع و زهد و تقوا، سلمان عصر و مقداد دهر خود بود، . . . و بعد از وفات شيخ، امور خلق به او راجع بود. بر اعتكاف مسجد سهله و كوفه بسيار مواظبت مي كرد و مردم را در حق او چنان گمان بود كه شرفيات خدمت امام عصر عليه السلام مي شود و معروف به كرامات بود. (1)
در سال 1283 ق در نجف درگذشت و در مقبره ي متصل به درب قبله ي صحن شريف مقابل مقبره ي شيخ انصاري، به خاك سپرده شد. (2)
2. آخوند مولي حسينقلي همداني
عارف والاقدر، مرحوم آخوند مولي حسينقلي همداني از مبرزترين شاگردان سيدعلي شوشتري و بزرگ ترين استاد اخلاق در اين اواخر است.
شيخ آقا بزرگ تهراني درباره اش گويد:
او در علم اخلاق وزنه ي عظيمي است كه به وصف نيايد. مدت ها گذشت و زمانه به سان او در علم اخلاق و تهذيب نفوس نديد و اين فن بدو ختم شد و پس از وي كسي كه نظيرش باشد به وجود نيامد. (3)
علامه سيدحسن صدر رحمه الله در تكمله ي امل الآمل گويد:
او دائم المراقبه بود به طوري كه چه بسا در اثناي درس از ترس اين كه مبادا از خداوند سبحان غافل شود، ساكت مي شد. وي شيوه اي همانند ابن طاووس داشت و بر اثر مجاهدت ها و رياضت هايش، انوار ملكوت بر او تابيدن گرفت. (4)
مرحوم ملكي تبريزي شاگرد بزرگ او مي گويد:
. . . در مراتب ياد شده [يعني، طول سجود و عبادت و . . . ] كسي را نظير او نديدم. (5)
باري، حسينقلي به سال 1239 ق در روستا متولد شد و از آن جا كه پدرش همواره از خداوند مي خواست فرزندانش در سلك روحانيت درآيند، پس از گذراندن ايام كودكي او را به تهران آورد. وي مقدمات را با شوق زياد و در زماني كوتاه فراگرفت و سطوح را نزد بعضي از فضلا تحصيل كرد و سپس از محضر شيخ عبدالحسين تهراني، معروف به شيخ العراقين، استفاده برد. آن گاه به سبزوار رفت و از حوزه ي درس فيلسوف معروف، حاج ملاهادي سبزواري، توشه ها برگرفت. پس از آن، رهسپار نجف اشرف شد و سالياني دراز در فقه و اصول از حوزه ي درس شيخ انصاري، استفاده كرد و تقريرات فقه و اصول شيخ را نوشت.
پس از درگذشت شيخ انصاري به سال 1281 ق نزد ديگران شاگردي نكرد، زيرا نيازي بدان نداشت و از عراق خارج نشد، بلكه منزوي بود و عهده دار فتوا و مرجعيت نشد و دنبال رياست نيفتاد، ولي خواص اهل علم و تقوا او را رها نكردند و از او خواستند درسي شروع كند، شاگردان زيادي دورش حلقه زدند و درسش مجمع طلاب فاضل گشت. وي در فقه و اصول با استفاده از تقريراتي كه از شيخ انصاري نوشته بود، تدريس مي كرد، و پيش از اين درس، صبح ها در منزلش اخلاق درس مي داد. شيخ آقا بزرگ تهراني در ادامه ي اين سخنان مي افزايد:
آخوند همداني شاگردان زيادي در فن اخلاق پروريد كه هر يك ستارگان فروزاني بودند كه زينت آسمان علم و فضيلت و محور تقوا و فضيلت به حساب مي آمدند. شاگرداني كه اثر تربيت او به خوبي در سيمايشان نمايان بود. استاد آخوند مرحوم شوشتري هم چون از لياقت و استعداد ذاتي او خبر داشت و اميد داشت كه وي افراد زيادي را تربيت و به راه سعادت راهنمايي كند، عنايت زيادي به او داشت. (6)
پس از اين كه مرحوم شوشتري او را به تربيت نفوس مستعده فراخواند، در پي تربيت قابلين شد، به طوري كه بعضي را از صبح تا طلوع آفتاب و عده اي را از طلوع تا مقداري از برآمدن روز و هكذا؛ حتي بعضي را در اول شب و برخي را در آخر شب به راه سعادت رهنمون شد، تا اين كه توانست گروه زيادي را به طوري تربيت كند كه هر يك، از اولياء الله شدند. (7)
برخي از آثار قلمي آخوند همداني عبارتند از چند نامه و دستورالعمل ارزنده كه در آخر تذكرة المتقين به چاپ رسيده است.
سرانجام، پس از عمري تلاش و تربيت ده ها انسان مستعد، در سفري براي زيارت كربلا در بيست و هشتم شعبان 1311 ق در جوار رحمت حق آرميد. جسد پاكش در حجره ي چهارم از سمت چپ صحن مطهر سيدالشهداء عليه السلام -نسبت به كسي كه از در زينبي داخل صحن شريف مي شود-به خاك سپرده شد.
3. حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي
مرحوم ميرزا جواد آقا عارفي كامل و سالكي و اصل و فقيهي گران قدر و از شاگردان مرحوم آخوند مولي حسينقلي همداني است. وي در تبريز متولد شد و پس از تحصيل مقدمات و سطوح به نجف اشرف عزيمت كرد. فقه را از مرحوم حاج آقا رضا همداني، و اصول را از آخوند خراساني و علم درايه و حديث را از محدث نوري فرا گرفت. در همان اوقات ملازمت و مصاحبت آخوند همداني را اختيار، و حدود چهارده سال از محضر آن بزرگمرد استفاده كرد.
مرحوم ملكي در سال 1320 يا 1321 ق به ايران مراجعت كرد و در تبريز سكني گزيد، لكن در زمان اوج انقلاب مشروطه (1329 ق) به قم مهاجرت كرد و مشغول تدريس فقه و اخلاق و انجام دادن ساير وظائف شد. وي دو جلسه ي تدريس اخلاق يكي در منزل براي خواص و ديگري در مدرسه ي فيضيه براي عموم نيز داشت. نماز جماعت را در مسجد بالا سر حضرت معصومه عليهاالسلام و گاهي مدرسه ي فيضيه اقامه مي كرد. امام خميني قدس سره در نماز جماعت ايشان و نيز درس اخلاقي كه براي خواص در منزل مي گفته اند حاضر مي شدند.
مرحوم ملكي، اهل عبادت و تهجد بود. سه ماه رجب، شعبان و رمضان را به طور متوالي روزه مي گرفت.
مرحوم ملكي از علاقه مندان و شيفتگان خاندان رسالت به شمار مي آمده و به خصوص به امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف عشقي سوزان داشته است و اين موضوع از لابلاي آثارش به ويژه مناجاتش با امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف در مراقبات (ص179-183) كاملاً مشهود است.
شاگردان
مجلس درس اخلاق مرحوم ملكي پر رونق و گرم بوده و عده زيادي در آن شركت مي كرده اند. در تبريز حدود چهارصد نفر در مجلس اخلاق او شركت مي جسته اند. (8) تعدادي از شاگردان ايشان عبارتند از: حضرت امام خميني، مرحوم حاج آقا حسين فاطمي قمي، مرحوم سيد محمود يزدي، مرحوم محمود مجتهدي و شيخ اسماعيل بن حسين متخلص به « تائب».
تأليفات
مرحوم ميرزا جواد آقا تأليفات و آثار متعددي دارد كه برخي از آنها هنوز چاپ نشده است. پاره اي از آثار قلمي وي عبارتند از:
1. اسرار الصلاة، مكرراً چاپ شده و به زبان عربي است.
2. المراقبات يا اعمال السنه، به فارسي نيز ترجمه و چاپ شده است.
3. لقاء الله كه چندبار چاپ شده است.
4. كتابي در فقه كه هنوز چاپ نشده است.
5. حاشيه ي فارسي بر الغاية القصوي، ترجمه العروة الوثقي.
محدث قمي، العروة الوثقي را به فارسي ترجمه كرده و آن را الغاية القصوي ناميده است.
در ارزش و ارجمندي آثار قلمي او همين بس كه حضرت امام خميني مطالعه ي كتاب هاي او را توصيه كرده است. (9)
درگذشت
اين شمع فروزان و چشمه ي جوشان معارف الهي سرانجام پس از عمري تلاش در راه تهذيب انسان ها سحرگاه يازدهم ذي الحجه سال 1343 ق به رياض قدس پركشيد و درجوار رحمت حق آرميد. قبر او در قبرستان شيخان قم نزديك مقبره ي ميرزاي قمي واقع شده و همواره مزار اهل دل است.
4. سيداحمد كربلايي
وي از شاگردان معروف مولي حسينقلي همداني است. علامه طباطبايي رحمه الله در آغاز رساله ي محاكمات درباره ي ايشان مي نويسد:
مرحوم سيد اصلاً اصفهاني بوده، ولي نشو و نماي وي در كربلاي معلي بوده و بعد از ادراك و رشد، به تحصيل ادبيات پرداخته و چنانچه از انواع مراسلاتي كه به شاگردان و ارادت كيشان خويش نگاشته پيداست قلمي شيوا و بياني معجزه آسا داشته، پس از تكميل ادبيات وارد علوم دينيه گرديده و سرانجام به حوزه ي درس مرحوم آخوند مولي كاظم خراساني رضوان الله عليه ملحق شده و دوره ي تعلم علوم ظاهري را در تحت تربيت ايشان انجام داده و اخيرا در بوته ي تربيت و تهذيب مرحوم آيه الحق و استاد وقت، شيخ بزرگوار، آخوند مولي حسينقلي همداني قدس سره قرار گرفته و ساليان دراز در ملازمت مرحوم آخوند بوده، و از همگنان گوي سبقت ربوده و در صف اول و طبقه ي نخست تلامذه و تربيت يافتگان ايشان مستقر گرديد، و در علوم ظاهري و باطني مكاني مكين و مقامي امين اشغال نمود و بعد از درگذشت مرحوم آخوند، در عتبه ي مقدس نجف اشرف اقامت گزيده و به درس فقه اشتغال ورزيده و در معارف الهيه و تربيت و تكميل مردم، يد بيضا نشان مي داد . . . . در سال 1330 ق در عتبه ي مقدس نجف، زندگي مستعار را بدرود گفت و روان پاكش به عالم بالا پرواز كرد (رحمه الله عليه). (10)
علامه طباطبايي از استادش مرحوم قاضي از قول سيد نقل مي كند كه ما پيوسته در خدمت مرحوم آيه الحق آخوند مولي حسينقلي همداني رضوان الله عليه بوديم و آخوند صد در صد در اختيار ما بود، ولي همين كه آقا حاج شيخ محمد بهاري با آخوند آشنايي و ارادت پيدا كرد دائما در خدمت او رفت و آمد داشت و آخوند را از ما دزديد.
مجاهد شهيد، مرحوم آيه الله حاج شيخ محمدتقي بافقي، (1292-1365ق) (11) و مرحوم سيدمحمد كاظم عصار، (12) و سيد محسن امين عاملي صاحب اعيان الشيعه (13) و حاج ميرزا علي آقا قاضي، از شاگردان آقا سيد احمد كربلائي هستند و مرحوم سيدجمال الدين اسدآبادي از دوستان مرحوم سيد احمد كربلايي و مرحوم محمدسعيد حبوبي بوده است. (14)
شيخ آقا بزرگ تهراني ضمن بر شمردن شاگردان ميرزاي شيرازي بزرگ، مي نويسد:
حاج سيد احمد كربلائي نجفي؛ بعد از سال 1300 ق به سامرا عزيمت كرد و سالياني چند از محضر ميرزا بهره گرفت. سپس به نجف بازگشت. در نجف در بحث حاج ميرزا حبيب الله رشتي، و حاج ميرزا حسين تهراني حضور يافت و پس از آن، از ياران خاص مولي حسينقلي همداني گشت. مراتب تهذيب نفس را به تمامي پيمود. خود نيز درسي داشت كه عده اي از طلاب در آن شركت مي كردند. به سال 1332 ق در نجف اشرف بدرود حيات گفت. (15)
نيز شيخ آقا بزرگ رحمه الله مي نويسد:
سيد در جاهاي خلوت نماز مي خواند و از اقتداي مردم به خود دوري مي جست و كثير البكاء بود به طوري كه حتي در نماز نمي توانست از گريه خودداري كند و بي اختيار مي گريست به خصوص در نافله هاي شب . . . . وي بسيار به مادرش خدمت مي كرد و پيش از مادرش درگذشت. جنازه اش را گروهي از شاگردان و ارادتمندانش تشييع كردند و در صحن اميرالمؤمنين عليه السلام مقابل ايواني كه پشت مرقد منور واقع شده به خاك سپردند. (16)
سيدمحسن امين عاملي در شرح حال ايشان مي نويسد:
او استاد ماست. نزد او سطح فقه و اصول را در نجف استفاده كرديم و از علم و اخلاق او بهره برديم. عالمي بود فاضل، كامل، باتقوا، مرتاض و مهذب النفس. او از آخوند حسينقلي همداني و ميرزا حسين بن ميرزا خليل تهراني و شيخ علي بن حسين نجفي-همگي از مولي علي بن ميرزا خليل رازي-روايت مي كند. (17)
چند نامه ي بسيار آموزنده و زيبا از مرحوم آقا سيداحمد كربلايي، در اواخر كتاب تذكرة المتقين درج شده است. هم چنين مكاتباتي كه با محقق اصفهاني درباره ي شعر عطار داشته اند، چاپ شده است.
5. آية الله حاج ميرزا علي قاضي
آيه الله ميرزا علي قاضي (1285-1366ق) از عجايب روزگار و صاحب كرامات و مكاشفات بسيار و از مبرزترين شاگردان مرحوم سيداحمد كربلايي است.
مرحوم قاضي ابتدا در امور معرفت شاگرد پدرشان مرحوم آية الحق آقاي سيد حسين قاضي، از معاريف شاگردان ميرزاي بزرگ شيرازي، بوده اند. وقتي كه مرحوم قاضي به نجف آمدند تحت تربيت مرحوم آقا سيداحمد كربلايي قرار گرفتند و با مراقبت ايشان طي طريق مي نمودند. همچنين مرحوم قاضي ساليان متمادي ملازم و هم صحبت عابد زاهد ناسك، حاج سيد مرتضي كشميري قدس سره بوده اند. (18)
مرحوم قاضي در دوره ي خود، يگانه استاد مبرز اخلاق و سير و سلوك در حوزه ي نجف بود، و شخصيت هاي بزرگي به همت ايشان پرورش يافته اند. (19) از جمله علامه طباطبائي و برادرش و مرحوم آيه الله شيخ محمدتقي آملي رحمه الله. علامه طباطبائي در اين باره فرموده است: « ما هر چه در اين مورد داريم از مرحوم قاضي داريم». (20)
از رهگذر خاك سركوي شما بود *** هر نافه كه در دست نسيم سحر افتاد
مرحوم قاضي به شاگردان خود طبق موازين شرعي، با رعايت آداب باطني اعمال و حضور قلب در نمازها و اخلاص در افعال، به طريق خاصي دستورهاي اخلاقي مي دادند، و دل هاي آنان را براي پذيرش الهامات عالم غيب آماده مي كردند.
خود ايشان در مسجد كوفه و سهله حجره داشتند، و بعضي از شب ها را تنها در آن حُجُرات بيتوته مي كردند و شاگردان خود را نيز توصيه مي كردند كه بعضي از شب ها را به عبادت در مسجد كوفه و يا سهله بيتوته كنند. دستور داده بودند كه چنانچه در بين نماز و يا قرائت قرآن و يا در حال ذكر و فكر، براي شما پيش آمدي كرد و يا بعضي از جهات عالم غيب را مشاهده كرديد، توجه نكنيد و دنبال عمل خود باشيد. (21)
علامه طباطبائي رحمه الله گويد: معمولاً ايشان در حال عادي ده بيست روزي در دسترس بودند، و رفقا مي آمدند و مي رفتند و مذاكراتي داشتند؛ آن وقت دفعتاً ايشان نيست مي شدند و چند روزي اصلاً پيدا نمي شدند. در خانه، مدرسه، مسجد، كوفه و سهله ابداً از ايشان خبري نبود، و عيالاتشان هم نمي دانستند كجا مي رفتند و چه مي كردند. هيچ كس خبر نداشت.
رفقا در اين روزها در هر جا كه احتمال مي دادند مرحوم قاضي را نمي جستند، و اصلاً نبود. بعد از چند روزي باز پيدا مي شد، و درس و جلسه هاي خصوصي را در منزل و مدرسه داير مي كرد و غرايب و عجايب بسيار داشتند. (22)
يكي از شاگردان مرحوم قاضي مي گويد:
آقاي قاضي شب ها مجلس اخلاق داشتند و چراغ روشن نمي كردند. بعضي از علماي نجف كه اهل باطن بودند و به آن مجلس حاضر مي شدند و غالباً سخن در معرفه النفس و تهذيب اخلاق بود و صحبت عرفان هم مي فرمودند و لكن بيشتر در همان معرفت انسان و خودشناسي بود و اگر ناشناسي وارد مي شد سخن را تغيير مي دادند و درباره ي زيارت سيدالشهدائ عليه السلام صحبت مي فرمودند و مي گفتند: « استعدادات مختلف است، هر حرفي را به هر كس نمي شود گفت». (23)
او در سيره و روش خود مستقيم، و داراي خلقي كريم و ذاتاً مردي شريف بود. به شب چهارشنبه 6 ربيع الاول 1366 به ديار قدس پر كشيد و در وادي السلام نجف نزديك مقام حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه شريف به خاك سپرده شد.
6. آية الله شاه آبادي
عارف كامل مرحوم آية الله ميرزا محمد علي شاه آبادي فرزند عالم بزرگوار محمدجواد اصفهاني، در سال 1292 ق در اصفهان متولد شد و نزد پدرش و مرحوم ميرزا محمد هاشم چهارسوقي و برادر بزرگ خود، آقا شيخ احمد مجتهد به تحصيل پرداخت و پس از آن به تهران رفت و در درس ميرزا حسن آشتياني و ميرزا هاشم گيلاني و ميرزا ابوالحسن جلوه شركت جست و از اين سه بزرگوار به ترتيب فقه و اصول، عرفان و فلسفه آموخت. سپس رهسپار نجف اشرف شد و از محضر آخوند خراساني، شيخ الشريعه ي اصفهاني، ميرزا حسين خليلي و ديگران سود جست. پس از آن به سامرا رفت و از خرمن علوم ميرزا محمد تقي شيرازي معروف به ميرزاي دوم خوشه ها چيد و بهره ها برگرفت. آن گاه به ايران بازگشت و در محله ي شاه آباد تهران ( خيابان جمهوري اسلامي كنوني) سكني گزيد- و از همين رو به شاه آبادي اشتهار يافت- و در مسجد سراج الملك، همان مسجدي كه پدرش در آن اقامه ي جماعت مي كرد، به اقامه ي نماز و تبيين معارف اسلام پرداخت.
مرحوم شاه آبادي در سال 1347 ق به قم آمد، و مشغول تربيت طلاب علوم اسلامي شد و پس از هفت سال اقامت- كه در همين مدت امام خميني قدس سره از انفاس قدسيه اش بهره مند شدند- به سال 1354ق راهي تهران شد و دوباره در آنجا به انجام دادن وظايف و تأليف و تصنيف ادامه داد تا اين كه پس از 77 سال زندگي پر بركت، در روز پنجشنبه سوم صفر 1369 ق خورشيد فروزان وجودش در تهران افول كرد و در مقبره ي شيخ ابوالفتوح رازي صاحب تفسير مشهور در زاويه ي مرقد حضرت عبدالعظيم حسني عليه السلام در شهر ري به خاك سپرده شد. (24)
شخصيت علمي و عرفاني شاه آبادي
مرحوم شاه آبادي، عالمي عامل و عارفي كامل و شخصيتي مبارز و مجاهد بود. براي پي بردن به عظمت مقام او همين بس كه رهبر كبير انقلاب، حضرت امام خميني قدس سره را پرورانده است. ايشان هنگامي كه از اين استاد نام مي بردند معمولا از تعبير « عارف كامل، روحي فداه» استفاده مي كردند و به اين وسيله علاقه و مودت و شيفتگي خود را به آن مرحوم ابراز مي داشتند.
هم چنين استاد مطهري درباره ي ايشان مي نويسد:
. . . جامع المعقول و المنقول بود . . . در تهران به مقام مرجعيت و فتوا رسيد. در سال هاي اقامت مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري در قم، سال ها به قم مهاجرت كرد و فضلا از محضرش كمال استفاده را مي بردند، در عرفان امتياز بي رقيبي داشت. استاد بزرگ ما آيه الله خميني در آن مدت از محضر پر فيض اين مرد بزرگ استفاده برده بود و او را بالأخص در عرفان بي نهايت مي ستود. (25)
آن مرحوم علاوه بر مقام علمي و عرفاني، مجاهدي خستگي ناپذير و جدي بود. در زماني كه رضاخان تصميم به تعطيل مساجد و محافل مذهبي گرفته بود، ايشان مقاومت كرد و هم چنان به وظايف شرعي و روشنگري ادامه مي داد و براي مبارزه با رضاخان حدود يازده ماه در حرم حضرت عبدالعظيم عليه السلام متحصن شد. در اين تحصن مرحوم ميرزا محمدقمي و جمعي ديگر او را همراهي مي كردند.
مرحوم شاه آبادي از سال 1347 تا 1354 ق؛ يعني، هفت سال در قم بوده و امام خميني در اين مدت از او استفاده كرده اند.
آثار قلمي
1. شذرات المعارف، يا مرام الاسلام، به زبان فارسي.
2. القرآن و العترة، عربي؛
3. الايمان و الرجعة، عربي، رد بر كتاب اسلام و رجعت شريعت سنگلجي (26)
4. الانسان و الفطرة، عربي، اين سه كتاب به چاپ رسيده اند.
5. مفتاح السعادة في احكام العبادة؛ رساله ي عمليه ي فارسي است.
6. رشحات المعارف؛ بخشي از درس هاي عرفاني ايشان است كه در مشهد به سال 1390 ق چاپ شده است.
7. حاشيه ي كفايه ي آخوند خراساني؛
8. منازل السالكين در عرفان؛
9. رساله العقل و الجهل؛
10. رساله اي در نبوت خاصه؛ و برخي رساله هاي ديگر.
اين بود سرگذشت مختصري از تني چند از بزرگان و اساتيد اخلاق دوران اخير البته انتخاب اين فرزانگان از باب نمونه بود و گرنه عرفاي بزرگ و والا قدر و وارسته ي دو سده ي اخير بسيارند.
از آنچه گذشت استفاده مي شود در دوران گذشته وضع جلسه و استاد اخلاق، غير از صورت كنوني بوده است و اساتيد اخلاق به طور خصوصي افرادي را كه شايسته و مستعد بوده اند پرورش مي داده اند و پيوسته مراقب رفتار و كردار آنها بوده اند.
تأثيرات آن گونه درس ها به مراتب بيشتر از دروسي بوده است كه در زمان ما برقرار است ولي با همه ي اينها؛
آب دريا را اگر نتوان كشيد *** هم به قدر تشنگي بايد چشيد
وقتي كه دسترسي به آن گونه اساتيد خصوصي نيست، بايد سعي كرد در اين قبيل جلسات اخلاق شركت كرد و از حضور در آنها غفلت نورزيد.
از خدا بايد خواست
در اين جا ممكن است اين سوال براي خوانندگان پيش آيد: كسي كه بي خبر از همه جا، از راه دور يا نزديك، براي تحصيل قدم به حوزه اي مي گذارد، از كجا و به چه وسيله، انسان هاي وارسته را شناسايي كند و از محضرشان استفاده بَرَد؟ پاسخ اين است كه بايد با توسل به ائمه ي اطهار عليه السلام و تضرع و زاري به درگاه خداوند سبحان، تحت تربيت چنين انسان هاي وارسته اي قرار گرفت و از آنها بهره ور شد. اگر كسي واقعاً و از صميم قلب، تشنه ي هدايت باشد، خداوند متعال دستش را مي گيرد و در دست عالم مهذبي مي گذارد.
علامه طباطبائي رحمه الله گويند:
هنگامي كه از تبريز به قصد ادامه ي تحصيل علوم اسلامي به سوي نجف اشرف حركت كردم، از وضع نجف بي اطلاع بودم. نمي دانستم كجا روم و چه كنم. در بين راه همواره در فكر بودم كه چه درسي بخوانم، پيش چه استادي شاگردي نمايم و چه راه و روشي را انتخاب كنم كه پسنديده ي خداوند متعال باشد. وقتي به نجف اشرف رسيدم، به هنگام ورود، رو كردم به بارگاه اميرالمؤمنين عليه السلام و عرض كردم:
يا علي من براي ادامه ي تحصيل به محضر شما شرفياب شده ام؛ ولي نمي دانم چه روشي را پيش گيرم و چه برنامه اي را انتخاب كنم، از شما مي خواهم كه مرا به آنچه صلاح من است، راهنمايي كنيد.
منزلي اجاره كردم و در آن ساكن شدم. در همان روزهاي اول، قبل از اين كه در جلسه ي درسي شركت كنم، در منزل نشسته بودم و به آينده ي خود فكر مي كردم. ناگاه در خانه را زدند. وقتي در را باز كردم، ديدم يكي از علماي بزرگ است. سلام كرد و داخل منزل شد، در اتاق نشست و خير مقدم گفت.
چهره اي داشت بسيار جذاب و نوراني، با كمال صفا و صميميت با من انس گرفت. در ضمن صحبت اشعاري برايم خواند و سخناني بدين مضمون برايم گفت:
كسي كه به قصد تحصيل به نجف مي آيد، خوب است علاوه بر تحصيل، به فكر تهذيب و تكميل نفس خويش، نيز باشد و از نفس خود غافل نماند.
اين را فرمود و حركت كرد. من در آن مجلس، شيفته ي اخلاق و رفتار او شدم. سخنان كوتاه و با نفوذ آن عالم رباني، چنان در دل من اثر كرد كه برنامه ي آينده ام را شناختم. تا مدتي كه در نجف بودم، محضر آن عالم با تقوا را رها نكردم. در درس اخلاقش شركت و از حضورش استفاده مي نمودم. آن دانشمند بزرگ، مرحوم آية الله حاج ميرزا علي آقاي قاضي رضوان الله عليه بود. (27)
پي نوشت ها :
1. دارالسلام، ص 550-551.
2. زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص 135-138 با تلخيص و اندكي تغيير.
3. نقباء البشر ( از طبقات اعلام الشيعه)، ج2، ص 675.
4. الفوائد الرضويه، ص 148 و مآخذ پيش.
5. اسرار الصلاة، ص 270.
6. نقباء البشر، ج2، ص 674-676.
7. يادنامه علامه طباطبايي، ص 99.
8. آينه ي دانشوران، ص 350.
9. معراج السالكين و صلاة العارفين، چاپ شده در يادنامه ي شهيد مطهري، ج1، ص 56.
10. محاكمات، چاپ شده در يادنامه ي شهيد قدوسي، ص 269-270.
11. مجاهد شهيد، آية الله حاج شيخ محمدتقي بافقي، ص 57.
12. تاريخ حكماء و عرفاء متأخر بر صدر المتألهين، ص 134.
13. اعيان الشيعه، ج2، ص 472.
14. نهضتهاي اسلامي در صد ساله ي اخير، ص 38.
15. ميرزاي شيرازي، ص 108 و هدية الرازي، ص 66.
16. نقباء البشر، ج1، ص88.
17. اعيان الشيعه، ج2، ص 472.
18. مهرتابان، ص 18-19، بخش نخست.
19. يادنامه ي علامه طباطبائي، ص 61.
20. همان، ص 62.
21. مهرتابان، ص 19، بخش نخست.
22. همان، ص 136-137، بخش دوم.
23. تاريخ حكماء و عرفاء متأخر بر صدرالمتألهين، ص 141.
24. نقباء البشر، ج4، ص 1370؛ گنجينه ي دانشمندان، ج4، ص 484؛ ريحانة الادب، ج3، ص 167.
25. خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 615، با اندكي تلخيص.
26. مناهج المعارف، ص 520-521، پانوشت.
27. يادنامه ي علامه طباطبائي، ص 120.
منبع مقاله :
مختاري، رضا، (1386)، گزيده سيماي فرزانگان، قم: بوستان کتاب، چاپ ششم