خانه » همه » مذهبی » استخاره يا شناسايى بهترين گزينه هنگام ترديد

استخاره يا شناسايى بهترين گزينه هنگام ترديد

استخاره يا شناسايى بهترين گزينه هنگام ترديد

استخاره از ريشه خير است. [1] برخى از لغت شناسان بر اين باورند كه استخاره در كلام عرب به معناى «دعا» آمده است. [2] در مورد معناى اصطلاحى استخاره اقوال مختلفى ذكر شده است كه از مجموع آن ها دو معنا به دست مى آيد و ساير معانى يا مصداقى از آنها هستند و يا به آن معانى ارجاع پيدا مى كنند:

055a8d6c 903c 4ade bd44 0c81e38729e6 - استخاره يا شناسايى بهترين گزينه هنگام ترديد

0023934 - استخاره يا شناسايى بهترين گزينه هنگام ترديد
استخاره يا شناسايى بهترين گزينه هنگام ترديد

 

 

مفهوم استخاره
 

استخاره از ريشه خير است. [1] برخى از لغت شناسان بر اين باورند كه استخاره در كلام عرب به معناى «دعا» آمده است. [2] در مورد معناى اصطلاحى استخاره اقوال مختلفى ذكر شده است كه از مجموع آن ها دو معنا به دست مى آيد و ساير معانى يا مصداقى از آنها هستند و يا به آن معانى ارجاع پيدا مى كنند:
معناى اول عبارت است از خيرخواهى و طلب وصول به خير، اين معناى استخاره، درخواست وصول و رسيدن به خير در تمامى رفتارهايى است كه انسان انجام مى دهد. اين حالت در مواردى اتفاق مى افتد كه انسان در فعلى كه انجام مى دهد دغدغه دارد كه مبادا ضرر و شرّى بر كار او مترتب شود و نتواند به منافع فعل مورد نظر دست يابد. ازاين رو با حالت تضرع از خداوند مى خواهد كه نتيجه خير بر كارش مترتب نمايد و ضررهاى احتمالى را از آن دفع كند. اين معناى استخاره عام بوده و شامل تمام افعال و تروك آدمى مى گردد و حتى واجبات و محرمات را نيز دربرمى گيرد; ازاين رو برخى روايات ناظر به چنين معناى گسترده اى است براساس روايتى از امام صادق(عليه السلام) هر كس در كارى بدون خيرخواهى وارد گردد، مأجور نخواهد بود.
معناى دوم عبارت است از خيرشناسى و طلب شناخت خير. هنگامى كه انسان در مقام عمل نمى داند كه اين عمل براى او خير است يا شرّ و فكر و مشورت با ديگران هم نمى تواند وجه خير بودن عملى را تشخيص دهد، در اين هنگام از خداوند مى خواهد خير و شرّ عمل مورد نظرش را برايش مشخص گرداند.
گفتنى است كه استخاره نوع دوم مورد بحث بوده و با دلايل متعددى مشروعيت اين استخاره تبيين شده كه در بحثهاى بعدى به آن اشاره خواهد شد.

پيشينه تاريخى:
 

از برخى روايات چنين برمى آيد كه در دوره پيش از اسلام نوعى استخاره در ميان عرب وجود داشته است. [3] طبرسى مى گويد: در جاهليت ميان عربها براى تقسيم ارزاق به سهامى متوسل مى شدند، آنان بواسطه تيرها خير را در كارهايشان جست و جو مى كردند و در سفر، تجارت، ازدواج و ساير امور به آن تيرها مراجعه مى كردند، تعداد اين تيرها سه تا بود بر روى يكى نوشته شده بود «خداوند امر فرموده آن را انجام بده»، و بر روى ديگرى چنين نوشته شده بود «خداوند از اين نهى كرده است» و بر روى تير سوم چيزى نوشته نشده بود و در صورتى كه تير سوم بيرون مى آمد آن قدر تيرها را بهم مى زدند تا يكى از آن دو تير قبلى بيرون بيايد. [4] گفته شده كه در جاهليت اين چنين گفته مى شد: «استخر الله فى السماء بخير لك بعلمه فى القضاء» [5] ولى با ظهور اسلام، اين رسم جاهلى در مورد استخاره، كه نوعى دست اندازى به علم غيب تلقى مى شد، مورد نهى اسلام قرار گرفت.
امّا استخاره به معناى دوم (رفع تحيّر در مقام عمل) در پاره اى از موارد در تاريخ اسلام مشاهده مى شود، به عنوان نمونه وقتى كه پيامبر، حضرت على(عليه السلام) را براى تبليغ به يمن مى فرستاد، او را بر به كارگيرى استخاره، آنگاه كه تصميم گيرى دشوار گردد، ترغيب كرد [6] و همچنين به هنگام رحلت حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) و بروز اختلاف نظر ميان صحابه در كيفيت دفن آن حضرت به دنبال دو كس فرستادند كه يكى به شيوه مكيان زمين را شكافت و يكى به روش مدنيان لحد مى ساخت آنگاه عبارت «اللهم خيره لرسولك» را بر زبان آوردند و امر را بر آن نهادند كه هر يك زودتر رسد، روش او را به كار بندند. [7] پس از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، اهل بيت(عليهم السلام) بارها به اصل استخاره و روشهاى آن اصرار ورزيدند و پيروان خود را به بكارگيرى آن در مواقع ترديد توصيه مى كردند.
مفسّران اسلامى از ديرباز در ذيل آيه «و أن تستقسموا بالأزلام» بحثهاى مفصلى را در مورد مشروعيت و روشها و شبهات آن مطرح كرده اند و فقيهان مسلمان در طول تاريخ معمولاً در سه جا از استخاره بحث كرده اند يكى به مناسبت نمازهاى مستحبى كه نماز استخاره نيز يكى از آنها محسوب مى شود، دوم در بحث حج به مناسبت آداب سفر استخاره را يكى از آداب سفر برشمرده اند. سوم آداب نكاح كه استخاره را جزو آنها به شمار آورده اند.
اهميت استخاره به گونه اى بوده كه تك نگاريهايى هم در مورد آن تدوين شده شايد اولين كتاب در اين خصوص، كتاب “الاستخاره و الاستشاره” نوشته ابوعبدالله زبيرى در اوائل قرن چهارم باشد [8] البته ظاهراً كتاب “فتح الابواب”، سيدبن طاووس در قرن هفتم (589 ـ 664) جامعترين و مهمترين كتاب در زمينه استخاره مى باشد.

مشروعيت استخاره
 

همه مذاهب اسلامى اصل استخاره را پذيرفته اند، [9] (هر چند نسبت به برخى از روشهاى آن تشكيك كرده اند). براى مشروعيت و اعتبار استخاره به دلايل زير استناد شده است:
1ـ آيات قرآن
هر دو معناى استخاره (خيرجويى و خيرشناسى) نوعى دعا و درخواست از ايزد منّان تلقى مى شود كه فرد متحيّر عاجزانه از خداوند عالم و قادر مى خواهد نتيجه خير بر اعمال او مترتب نمايد و يا خير را در كوره راههاى متعدد به او شناساند، از اين رو آياتى كه مشروعيت دعا و درخواست از خداوند عالم را بيان مى كنند، شامل استخاره نيز مى شوند، خداوند مى فرمايد: «و اِذَا سَاَلَكَ عِبادى عَنّى فَاِنّى قَريبٌ اُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَليَستَجيبوا لى و ليُؤمِنوا بى لَعَلَّهُم يَرشُدون; و هنگامى كه بندگان من، از تو درباره من سؤال كنند، بگو من نزديكم و دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا مى خواند پاسخ مى گويم، پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا راه يابند (و به مقصد برسند). (بقره/2، 186)
2ـ روايات
روايات بسيارى در منابع شيعه و سنى بر مشروعيت استخاره دلالت مى كنند كه تنها به چند مورد اشاره مى گردد: اولين روايت، روايت جابر است كه مورد قبول تمامى مذاهب اسلامى است، جابر بن عبدالله گويد: پيامبر(صلى الله عليه وآله) به ما استخاره را مى آموخت همانگونه كه سوره هاى قرآن را آموزش مى داد. [10] مفضل گويد از حضرت صادق(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: هيچ بنده مؤمنى استخاره نكند جز آن كه خداوند، براى او خيرانديشى نمايد هر چند حوادث ناگوارى براى او پيش آيد. [11]

روشهاى استخاره
 

استخاره به معناى دوم (خيرشناسى) به روشهاى مشروعى از طرف دين نياز دارد، از اين رو در روايات، راههاى متعددى براى بازشناسى خير از شر در كارها بيان شده است كه به دليل اختصار به چهار روش اشاره مى شود:
1ـ استخاره با كاغذ (ذات الرقاع)
استخاره با كاغذ مورد توجه بسيارى از بزرگان بوده است و كيفيت آن چنين است كه بر روى سه كاغذ نوشته مى شود «بسم الله الرحمن الرحيم خيرة من الله العزيز الحكيم لفلان بن فلان افعل» و بر سه كاغذ ديگر همان ذكر نوشته شده ولى بجاى افعل «لاتفعل» نوشته مى شود. آنگاه هر شش كاغذ را زير سجاده گذارده، دو ركعت به هر كيفيتى كه بخواهد مى خواند و بعد از نماز سجده كرده و در آن صد مرتبه مى گويد: استخير الله برحمته خيرةً فى عافية» سپس آن اوراق را مخلوط كرده و هر بار يكى از آنها را بيرون مى آورد چنانچه سه تا از كاغذ افعل داشت آن را انجام مى دهد و چنانچه سه تا از آنها لاتفعل داشت آن را انجام نمى دهد ولى اگر بر روى يكى افعل نوشته شده بود و بر روى ديگر لاتفعل، تا پنج كاغذ بيرون آورد و بر طبق اكثريت عمل نمايد. [12]2ـ استخاره با دعا
در اين روش يكى از دعاهاى وارده را خوانده و سپس ذكر استخير الله را در امور عادى هفت بار و در امور مهم صد بار مى گويد و آنگاه به قلب خود رجوع كند كه به كدام يك از راههاى مورد ترديد متمايل تر است و به همان جايى كه قلبش تمايل پيدا كرده عمل نمايد، گفتنى است كه دعاهايى كه در روايات وارد شده داراى مضامين متنوّعى است و از اينجا معلوم مى شود ذكر بخصوصى معتبر نيست هر چند مناسب تر است كه از ادعيه وارده در استخاره بهره مند گردد يكى از آن دعاها چنين است: يا ابصر الناظرين و يا أسمع السامعين و يا اسرع الحاسبين و يا ارحم الراحمين صل على محمد و على اهل بيته و خرّ لى فى كذا و كذا. [13] پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) در مورد استخاره به دعا مى فرمايد: اى انس هرگاه تصميم به انجام كارى گرفتى هفت بار از خدا خيرخواهى كن آنگاه توجه كن كه كدام يك از دو كار به قلب تو سرعت مى گيرد پس خير در آن است و آن را انجام بده.
3ـ استخاره با قرآن
امروزه اين نوع استخاره متداول تر است و شرط اساسى استخاره با قرآن داشتن طهارت جسمى و روحى و آشنا بودن با معنا و تفسير قرآن و درك مناسبت آيات با موضوع مورد استخاره مى باشد. [14] استخاره با قرآن داراى چند روش است كه تنها به دو مورد آن اشاره مى گردد: اول: نخست سه بار سوره اخلاص را خوانده، سپس سه بار صلوات مى فرستد و اين دعا را مى خواند «اللهم تفألت بكتابك و توكّلت عليك فارنى من كتابك ما هو مكتوم من سرّك المكنون فى غيبك» بعد قرآن را باز كرده و استخاره را از خط اول در سمت راست ملاحظه مى كند. [15] دوم: روش ديگر اين است كه پس از خواندن دعا، قرآن را باز نموده و پس از هفت بار ورق زدن به عقب، شش سطر از پشت صفحه هفتم شمرده و در سطر هفتم استخاره را ملاحظه مى نمايد. [16]4ـ استخاره با تسبيح
اين روش نيز داراى اقسامى است كه به دو مورد آن اشاره مى گردد:
اول: تسبيح را گرفته و سه بار بر پيامبر و آلش صلوات فرستاده و مقدارى از تسبيح را جدا نموده و دو تا و دو تا مى شمارد چنان چه يك مهره باقى ماند مفهومش امر به آن عمل، و اگر دو تا باقى ماند، مفهومش نهى از آن است. [17] دوم: پس از قرائت و دعا يك قبضه از تسبيح را بگيرد و هشت هشت جدا كند پس اگر يكى باقى ماند بطور كلى خوب است و اگر دو تا باقى ماند يك نهى دارد و اگر سه تا بماند فعل و تركش مساوى است و اگر چهار تا ماند دو نهى دارد و اگر پنج تا ماند بعضى گفته اند كه تعب و رنج دارد و بعضى گفته اند در آن ملامت است و اگر شش تا ماند نهايت خوب است و بايد تعجيل كرد و اگر هفت تا ماند حكمش مانند پنج تا است و اگر هشت تا ماند چهار نهى دارد. [18]

جايگاه و قلمرو استخاره
 

استخاره به معناى خيرجويى در تمامى افعال و تروك انسان جارى است ولى استخاره به معناى خيرشناسى داراى محدوديت است و در هر جايى كاربرد ندارد. بر اين اساس در مواردى كه انسان ترديد داشته باشد و با نيروى عقل نتواند خير و شرّ كارها را مورد بازشناسى قرار دهد و دين نيز بيانى نداشته باشد، به استخاره مراجعه مى شود لذا در موارد ذيل به استخاره رجوع نمى شود:
1ـ مواردى كه حكم آن توسط شرع مشخص شده است مانند انجام واجبات و ترك محرمات و انجام مكروه و مستحب (مگر در صورت تزاحم بين دو مستحب)
2ـ مواردى كه عقل حكم قاطع و روشنى در مورد خير و شرّ فعلى داشته باشد.
3ـ مواردى كه بتوان با مشورت ديگران خير را از شرّ بازشناسى كرد.
4ـ مواردى كه قصد استخاره كننده اطلاع از حوادث آينده باشد.
بنابراين قلمرو استخاره مباحاتى خواهد بود كه به وسيله عقل، شرع، مشورت با ديگران خير از شرّ بازشناسى نشود. و از سوى ديگر مفاد استخاره، رفع تحيّر در مقام عمل و فعل است و با آتيه بينى و كف بينى و امثال آن تفاوت اساسى دارد.

پي نوشت ها :
 

1 . لسان العرب، ابن منظور، ج 4، ص ؟.
2 . السرائر، ابن ادريس حلّى، ج 1، ص 314.
3 . دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 8، ص 168.
4 . مجمع البيان، ابوعلى فضل بن الحسن طبرسى، ج 3، ص 244.
5 . دائرة المعارف الاسلامية، ج 2، ص 84.
6 . امالى طوسى، ج 1، ص 151.
7 . دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 8، ص 168.
8 . همان، ص 87.
9 . الموسوعة الفقهية الميسرة، محمدعلى انصارى، ج 2، ص 281; موسوعة الفقه الاسلامى، ج 5، ص 116.
10 . بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، ج 88، ص 224; سنن ابن ماجه، كتاب اقامة الصلاة، ب 188، ح 1383، ج 1، ص 440.
11 . فتح الابواب، سيدبن طاووس، ص 132.
12 . فروع كافى، محمد بن يعقوب كلينى، ج 3، ص 47; تهذيب الاحكام، محمدبن حسن طوسى، ج 3، ص 181.
13 . وسائل الشيعه، ج 5، ص 214.
14 . بحارالانوار، ج 88، ص 265.
15 . بحارالانوار، ج 88، ص 241.
16 . همان، ص 242.
17 . چه بايد كرد؟، محمدرضا ضميرى، ص 81.
18 . حاشيه مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، ص 6 ـ 375.

منبع:مركز فرهنگ و معارف قرآن

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد