دین مبین اسلام با نگرش همه جانبه و فراگیر به مسائل مربوط به انسان و توسعه و پیشرفت جامعه اسلامی، قواعد و ضوابط جامع و دقیقی را فرا روی انسانها قرار می دهد و بر ارزشهایی اهتمام دارد که فرد و جامعه را قادر می سازد زمینه ها و شرایط مناسب برای حرکت در مسیر توسعه مطلوب را فراهم نمایند. بر این اساس فرهنگ اسلامی با تأکید بر عناصری همچون؛ اهتمام نسبت به کسب علم و دانش ، اهتمام ویژه به عقلانیت ، کارشناسی و استفاده از دستاوردهای مثبت بشری ، توجه به مقتضیات زمان و مکان ، تأکید بر کار و تلاش، انجام صحیح و استوار کارها و اهتمام به نظم و انضباط و کسب عزت و سربلندی جامعه اسلامی و … ، زمینه های لازم و مناسب را برای پیمودن مسیر توسعه به وجود آورده و این مفاهیم و برنامه ها از مفاهیم و برنامه های سازنده توسعه در اسلام است که در اینجا به اختصار به تبیین و توضیح آن می پردازیم:
یکم- اهتمام اسلام به کسب علم و دانش: اهتمام و توجه ویژه به فراگیری علم و دانش بر کسی پوشیده نیست و حدیث مشهور «طلب العلم فریضه علی کل مسلم، طلب علم و دانش بر هر مسلمانی لازم است.»(اصول کافی، ج1، ص82) بر همگان آشکار است و گویای توجه ویژه اسلام به آموختن علم و دانش است. حضرت علی علیه السلام نیز در حدیثی فرمودند: « ایها الناس اعلموا ان کمال الدین طلب العلم و العمل به الا و ان طلب العلم اوجب علیکم من طلب المال؛ ای مردم بدانید که کمال دین طلب علم و عمل بدان است، آگاه باشید براستی طلب علم از طلب مال بر شما واجب تر است.»(اصول کافی، ج1 ص84) روشن است که کسب علم و دانش یکی از عناصر محوری پیشرفت و توسعه هر کشور در زمینه های مختلف از جمله زمینه های اقتصادی است.
– تأکید بر کار و تلاش: اسلام به کار و اشتغال اهمیت زیادی داده و بیکاری، تنبلی و کسالت را به شدت مورد نکوهش قرار داده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «طلب الحلال فریضه علی کل مسلم و مسلمه؛ کسب روزی حلال بر هر مرد و زن واجب است.(بحارالانوار، ج103، ص9)
امام کاظم علیه السلام فرمودند: « خداوند از بنده پرخواب و بیکار به شدت متنفر است.(وسایل الشیعه، ج12، ص36) بدیهی است در سایه کار و کوشش زمینه پیشرفت و توسعه کشور فراهم شده و جامعه اسلامی با شکوفایی و بالندگی همراه خواهد شد.
دوم – انجام صحیح و استوار کارها: پیامبرگرامی اسلام(ص) فرمودند: « خداوند دوست دارد که بنده اش چون کاری انجام دهد آن را به خوبی و استواری انجام دهد.(وسایل الشیعه ج2، ص884)
از جمله آثار اقتصادی استواری در کارها، استفاده کارا از سرمایه های انسانی و فیزیکی است چنانچه تولید کالا یا انجام خدمتی با سستی صورت گیرد، نتیجه ای جز اتلاف منابع و وقت در پی نخواهد داشت.
یکی دیگر از آثار اقتصادی-اجتماعی انجام صحیح و استوار کارها، جلب اعتماد آحاد جامعه به کالاها و خدمات داخلی و رونق و رشد.
سوم – اهتمام به نظم و انضباط: ( مراد از انضباط؛ جدیت، سازمان پذیری، آراستگی، نظم و ترتیب و پرهیز از هر گونه سستی و بی سامانی در امور است، در نتیجه یک سازمان و جامعه منضبط از هماهنگی کامل برخوردار است و چنین جامعه ای در همه زمینه ها به ویژه در زمینه های اقتصادی به رشد و تعالی خواهد رسید.
چهارم – کسب عزت و سربلندی جامعه اسلامی
یکی از مفاهیم و عناوینی که تأکید و اهتمام بر آن، بستر مناسبی را برای رشد و توسعه مطلوب جامعه فراهم می آورد ضرورت کسب عزت و سربلندی برای جامعه اسلامی است زیرا جامعه باید در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی فرهنگی و نظامی به شکوفایی و اقتدار لازم برسد، بلکه با کسب برتری در تمام زمینه ها به رشد و توسعه مورد نظر دست یابد و نیازی به بیگانگان نداشته، از وابستگی و سلطه پذیری در امان بماند تا بتواند به عزت و سربلندی برسد. خداوند از مسلمانان می خواهد که تمام نیروهای نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود را برای مقابله با توطئه و تجاوزات دشمنان اسلام بسیج و آماده نماید: « وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»(انفال/60) و کلمه «قوه» چه کلمه کوچک و پرمعنایی است، نه تنها وسایل جنگی و سلاح های مدرن هر عصری را دربرمی گیرد بلکه تمام نیروها و قدرتهایی را که به نوعی از انواع در پیروزی بر دشمن اثر دارد شامل می شود، اعم از نیروهای مادی و معنوی به عقیده ما اگر این دستور بزرگ اسلامی به عنوان یک شعار همگانی در همه جا تبلیغ شود و مسلمانان از کوچک و بزرگ، عالم و غیرعالم نویسنده و گوینده و … برای جبران عقب ماندگیشان کافی است ولی افسوس که مسلمانان با داشتن یک چنین دستور صریح و روشنی گویا همه چیز را به دست فراموشی سپرده اند نه از فراهم ساختن نیروهای معنوی و روانی برای مقابله دشمن در میان آنها خبری هست و نه از نیروهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و عجب این است که با این فراموشکاری بزرگ و پشت سرافکندن چنین دستور صریح باز خود را مسلمان می دانیم و گناه عقب افتادگی خود را به گردن اسلام می افکنیم و می گوییم اگر اسلام آیین پیشرفت و پیروزی است پس چرا ما مسلمانها عقب افتاده ایم؟»(مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1374، ج7 ص222)
پنجم – از جمله مهمترین معیارهای اقتصاد اسلامی دوری از اسراف و احسان است. دوری از اسراف مشابه معیار کارایی فنی در اقتصاد است که بیانگر ضرورت استفاده از حداقل منابع برای تولید محصول است. معیار دوم یعنی احسان به معنی اقتصاد اسلامی ملازم با معنی شکر است و به معنی کار نیکو است.کار نیکو به معنی کار اثر بخش و با بالاترین کیفیت است. این بیان نیز مشابه معیار کارایی تخصیصی در اقتصاداست.
در بعد اقتصادی نیز همین واقع گرایی وجود دارد، اسلام نیامده تنها به همین انگیزهها و بینشهای فلسفی و اخلاقی و اعتقادی اکتفا کند و بخواهد جامعه را تنها و تنها براساس این مفاهیم اداره کند. اسلام با آنکه انسان را از طریق این جهان بینیها و مفاهیم مبنایی تربیت میکند و باورهای مخصوصی به او میدهد که در سیر و سلوک اقتصادی و اجتماعی و سیاسی او نقش دارد، در عین حال برای فعالیت اقتصادی چارچوب حقوقی و ضوابط قانونی وضع کرده است و یک نظام اقتصادی مشخصی را از نظر حقوق اقتصادی مطرح میکند. مشخص میکند مالکیتها بر چه اساسی درست و بر چه اساسی نادرست است، تا چه اندازه آزادی اقتصادی برای فرد وجود دارد، تا چه اندازه حق جامعه و طبقات محروم جامعه است؟ این معنای واقع گرا بودن اقتصاد اسلامی است، یعنی اسلام فقط واعظ اخلاقی، معنوی و الهی نیست که به عنوان اندرز بگوید این کار را بکنید و آن کار را نکنید، بلکه چارچوب و ضوابط حقوقی را هم مشخص کرده است.
ارزشی بودن اقتصاد اسلامی نیز بسیار مشخص است. یکی از هدفهای مهم نظام اقتصاد اسلامی، برپایی عدل و قسط و به تعبیری عدالت اجتماعی است. بخش وسیعی از مسائل اقتصادی اسلام را بحث عدالت اجتماعی و تامینهای اجتماعی میگیرد. عدالت یک اصل است و یک هدف اقتصادی است و هرگاه روش و سیاستهای اقتصادی جامعه در تضاد با عدالت قرار گرفت، عدالت مقدم است. ارزشها تنها عدالت و قسط نیست. ارزشهای اسلامی دیگری نیز مطرح است که آنها هم باید به عنوان اساس مسائل اقتصادی مورد نظر قرار بگیرد. به طور کلی سیاستهای اقتصادی باید ذیل ارزشهای معنوی قرار گیرد. اقتصاد اسلامی به امور اقتصادی، نگاه اخلاقی دارد، اسلام وقتی میخواهد برای افراد وظایف اقتصادی قرار بدهد، وظیفهای که نقش اقتصادی در جامعه در تولید یا توزیع ثروت دارد، سعی میکند این وظیفه را با یک ارزش اخلاقی و عبادی بیامیزد. مثلاًُ انفاق که کاملاًُ کاربرد اقتصادی دارد و در توزیع مجدد ثروت و در تامین اجتماعی و برقراری عدالت بسیارمؤثر است، آنقدر با مسائل عبادی و معنوی آمیخته شده که صبغة اقتصادی آن را تحت الشعاع قرار داده است. در انفاق شرط است که مانند زکات و خمس با قصد قربت و عبادت و بدون منت داده شود.
اسلام، تمام صدقات و زکوات و دیگر مقولات اقتصادی را با رنگ عبادی و معنوی و ارزشی آمیخته و سعی کرده افراد این اعمال را زیر پوشش معنوی و اخلاقی انجام دهند و این اعمال دارای بعد مادی و اقتصادی محض نباشند.
این مسئله از دو نظر اهمیت دارد: یکی این که اسلام سعی کرده در زندگی انسان ابعاد مادی و معنوی را با هم پیوند دهد. در دیدگاه اسلام، ماده و معنا از هم جدا نیست، دنیا و آخرت دو تا نیست، در دیدگاه اسلام فرد و خدا جدا نیست، اینها در حقیقت همه در یک راستا قرار دارند. پوشش اخلاقی و ارزشی رفتارهای اقتصادی، اثرات فوق العادهای در حفظ هدفهای اقتصادی و توزیع بهتر ثروتها در جامعه دارد.
دیگر، آن که اسلام در خلال این آموزهها، انگیزههای مخصوصی را شکوفا میکند. انگیزه اخوت، تعاون، همکاری، ایثار، محابات در معامله، اینها نکات ریزی است که ممکن است به سادگی از کنار آنها گذشت و پنداشت که اثری ندارند، در صورتی که آثار اجتماعی فراوان دارند. از لابلای همین نکات ریز، مکانیزمهای معنوی اقتصاد اسلامی کشف میشود. این مکانیسمهای معنوی، خیلی از پیش فرضها و شاخصهایی که در اقتصادهای دیگر به عنوان اصول و شاخصها و پیش فرضهای مسلم مطرح میشود، عوض میکند. یعنی به جای رقابتهای آنچنانی که منجر به ورشکستگیها و درگیریها و بروز تفرقهها و دشمنی و عداوت میشود، تعاون و ایثار و احسان را در روابط اقتصادی افراد، جایگزین میکند. در تاریخ اسلام و بازارهای اسلامی نمونههای فراوانی را از تاثیر این عوامل معنوی در روابط اقتصادی جامعه میبینیم که جهان بینی الهی چه نقش فوقالعاده و ظریفی در حیات اقتصادی افراد داشته و چگونه انگیزهها و روحیات و اخلاقیات افراد را عوض کرده و سود طلبیهای آنچنانی را که در جهان سرمایهداری میبینیم به حس تعاون و ایثار و محابات در معامله و برادری و … تبدیل کرده است.
از آموزههای مهم دینی ـ اقتصادی اسلام، لزوم نگهداری، اصلاح و بهرهبرداری صحیح از سرمایههای مادی به سود فرد و جامعه است. در اهمیت این موضوع، روایات متعددی نقل شده است که آن را جزء ایمان و عامل توانگری و بی نیازی شمرده است (کلینی، ج 5، ص88-87). از آموزههای مهم دینی ـ اقتصادی اسلام، لزوم نگهداری، اصلاح و بهرهبرداری صحیح از سرمایههای مادی به سود فرد و جامعه است. در اهمیت این موضوع، روایات متعددی نقل شده است که آن را جزء ایمان و عامل توانگری و بی نیازی شمرده است (کلینی، ج 5، ص88-87). و سرمایه داری است ؛ اسلام به عنوان یک دین جامع و فراگیر توجه ویژه ای به مقوله اقتصاد دارد , اقتصاد اسلامی به عنوان اقتصادی دانش مدار و پویا، توان بالقوه ای برای پیشرفت در بین مسلمین و جهان به شمار می آید. تجربه چهار قرن نخستین تمدن اسلامی نشان می دهد که اسلام افزون بر این که طرفدار رشد و تمدن است توانایی این کار را هم دارد به طوری که ویل دورانت می گوید: « تمدنی شگفت انگیزتر از تمدن اسلامی وجود ندارد، اگر اسلام طرفدار ثبات و جمود و یک نواختی می بود باید جامعه را در همان حد اول جامعه عرب نگاه می داشت. » در زمان کنونی نیز بخش هایی از اقتصاد اسلامی به صورت بالفعل در جهان واقع تحقق پیدا کرده است، اولاً از نظر تاریخی در صدر اسلام، در زمان پیامبر و جانشینان او، با تجربه اقتصادی اسلام مواجهیم که تجربه موفقی بوده است؛ علاوه بر این، بخش هایی از اقتصاد اسلامی در حال حاضر در کشورهای مختلف اجرا می شود؛ مثلاً در بعضی از کشورها حدود پنجاه سال تجربه بانکداری اسلامی داریم که از جهت نظری خوب رشد کرده است و از جهت عملی هم موفقیت خود را اثبات کرده است. صندوق بین المللی پول در مجله رسمی اش به موفقیت این نوع بانکداری اشاره کرده است و به کشورهای سرمایه داری توصیه کرده است که از این نوع بانکداری استفاده کنند.
اقتصاد اسلامی بر سه اصل مهم استوار است و به کمک همین اصول از اقتصاد سرمایه داری و سوسیالیستی متمایز می گردد:
الف: اعتقاد به مالکیت خصوصی و عمومی: بر خلاف نظام اقتصادی سرمایه داری و سوسیالیستی در اسلام انواع مختلف مالکیت همزمان و با هم قابل قبول است . زیرا از دیدگاه اسلام مالکیت خصوصی ، عمومی و دولتی قابل پذیرش و معتبر است. نظریه اقتصادی اسلام از زیربنای فکری و عقیدتی این مکتب سرچشمه می گیرد که بخت و بررسی این موارد از حد این نگاشته خارج است.
ب : آزادی اقتصادی در محدوده ای مشخص: آزادی اقتصادی از نظر اسلام در چهارچوب ارزشهای اخلاقی و معنوی محترم است لذا اسلام مانند نظام اشتراکی آزادی را نفی نمی کند و مانند نظام سرمایه داری آن را نامحدود نمی داند. بلکه به مردم اجازه می دهد تا در راستای آرمان های بلند الهی از آزادی اقتصادی به عنوان وسیله ای برای پیشرفت و تکامل استفاده کنند. ج: عدالت اجتماعی: عدالت اجتماعی از نظر اقتصاد اسلامی با تامین زندگی متوسط اجتماعی برای فقرا و جلوگیری از انباشته شدن بیش از حد ثروت در دست اغنیاء تحقق می یابد. نظام توزیع ثروت در اسلام به نحوی پی ریزی شده است که قادر است عدالت اجتماعی را در جامعه پیاده نماید. در یک نگاه جامع تر می توان اقتصاد اسلامی را اقتصادی واقع گرا، اخلاق گرا و دانش مدار دانست.( منبع : اقتصاد اسلامی، بر مبنای دانش ، محمد روحانی مقدم و مریم آقایی )
در تبیین دقیق تر اقتصاد اسلامی و رابطه آن با اقتصاد سرمایه داری گفتنی است : جهان، دو اقتصاد لیبرالیستی و اقتصاد سوسیالیستی را در یکی- دو قرن گذشته تجربه کرد ه است . این دو اقتصاد از نظر مبانی و اهداف در دو سوی مقابل هستند و ابعادشان کاملاً مشخص و شناخته شده است. اسلام قطعاً نه با لیبرالیسم و نه باسوسیالیسم سازگاری ندارد.دقت در مبانی دینی اسلام نشان می دهدکه در هر یک از مسایلی که این دو نظام اقتصادی مطرح کرده اند، اسلام دارای دیدگاه های متفاوتی است. در اقتصاد سرمایه داری انسان محور است و به جای خدا نشسته است. این گروه به دئیسم معتقدند؛ یعنی اندیشه ای که در آن خدا نقش معمار بازنشسته را دارد و جهان را آفریده و دیگر کاری به آن ندارد و انسان هم موجودی است که به خودش واگذار شده است. طبعاً موضع لیبرالیسم به موضع اسلامی نزدیک تر است؛ چرا که سوسیالیسم مارکس اصلاً با نفی خدا شروع می شود، ولی در عین حال می بینیم که تقابلی جدی با مبانی معرفت دینی ما دارد. ما معتقد به محوریت خداوند هستیم و انسان، اگرچه موجود برتر آفرینش است، اما به جای خدا نمی نشیند و در هیچ لحظه و هیچ جا مدیریت ربوبی و احاطه و ساماندهی از دست خدا خارج نیست. اقتصاد لیبرالیستی معتقد به آزادی فعالیت های اقتصادی فردی است و فرد در اقتصاد لیبرالیستی اصالت دارد؛ جامعه چیزی جز محصول گرد هم آمدن افراد نیست. نقطه مقابل این اندیشه، تفکر سوسیالیستی است که در آن، جامعه اصالت دارد و فرد در جامعه ذوب شده است و نقش مستقلی ایفا نمی کند.دیدگاه اسلام نه این است و نه آن، بلکه هم برای فرد اصالت قائل است و هم برای جامعه. شهید مطهری در کتاب« جامعه و تاریخ »به خوبی این مسأله را بیان کرده است. آزادی فردی به طور مطلق پذیرفته نیست و در اثر ارتباط با جامعه محدود می شود. علاوه بر این، یکی از مبانی انسان شناسی اسلامی، که در بحث اقتصاد هم جلوه دارد، این نکته است که انسان فقط برای دنیا ساخته نشده است، بلکه دنیا مقدمه ای است برای رسیدن به کمال نهایی که درآخرت تحقق پیدا می کند.از نظر اسلام حضور اخلاق در اقتصاد بسیار مهم است. اقتصاد لیبرالیسم به نفی اخلاق می پردازد و فرض را بر این گذاشته است که انسان اقتصادی در فعالیت های تولیدی صرفاً در پی حداکثر کردن منفعت خود، و در مصرف هم در پی حداکثر کردن لذّت است.اقتصاد اسلامی در اهداف هم با اقتصاد سوسیالیستی و لیبرالیستی متفاوت است. اقتصاد لیبرالیستی در صدد حداکثر کردن رفاه بخشی از جامعه است، ولی اسلام، علاوه بر پی گیری تحقق رفاه، توزیع عادلانه رفاه را هم پی گیری می کند.
بنابراین اقتصاد اسلامی در ضمن اینکه امتیازات بسیار بیشتری نسبت به سایر مکاتب اقتصادی جهان برخوردار می باشد از جنبه های منفی آن ها نیز مبرا می باشد . بعلاوه همین طور که ملاحظه شد در دین اسلام به عناصر و شاخصه هایی توجه شده است که بر اساس آن می توان به جامعه ای اسلامی، پیشرفته و توسعه یافته در تمام زمینه ها از جمله زمینه های اقتصادی دست یافت و تعالیم نورانی و حیات بخش اسلام ظرفیت ترسم جامعه اسلامی توسعه یافته و پیشرفته را داراست و مسلمانان و دولت اسلامی باید با استفاده از این ظرفیت، زمینه تحقق چنین جامعه مطلوبی را فراهم نماید.
برای آگاهی بیشتر به منابع زیر مراجعه شود:
– نظام اقتصادی اسلام، محسن سبحانی، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
– نظام اقتصادی اسلام، بی آزار شیرازی، مقالات سیمنار بین المللی اقتصادی اسلامی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
– اسلام و توسعه، محمدجمال خلیلیان، قم: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه
– نظری به نظام اقتصادی اسلام، مرتضی مطهری، تهران، تهران: انتشارات صدرا
– خطوط اصلی در نظام اقتصادی اسلام، علی غفوری، تهران، انتشارات فجر (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 15/100108469)
یکم- اهتمام اسلام به کسب علم و دانش: اهتمام و توجه ویژه به فراگیری علم و دانش بر کسی پوشیده نیست و حدیث مشهور «طلب العلم فریضه علی کل مسلم، طلب علم و دانش بر هر مسلمانی لازم است.»(اصول کافی، ج1، ص82) بر همگان آشکار است و گویای توجه ویژه اسلام به آموختن علم و دانش است. حضرت علی علیه السلام نیز در حدیثی فرمودند: « ایها الناس اعلموا ان کمال الدین طلب العلم و العمل به الا و ان طلب العلم اوجب علیکم من طلب المال؛ ای مردم بدانید که کمال دین طلب علم و عمل بدان است، آگاه باشید براستی طلب علم از طلب مال بر شما واجب تر است.»(اصول کافی، ج1 ص84) روشن است که کسب علم و دانش یکی از عناصر محوری پیشرفت و توسعه هر کشور در زمینه های مختلف از جمله زمینه های اقتصادی است.
– تأکید بر کار و تلاش: اسلام به کار و اشتغال اهمیت زیادی داده و بیکاری، تنبلی و کسالت را به شدت مورد نکوهش قرار داده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «طلب الحلال فریضه علی کل مسلم و مسلمه؛ کسب روزی حلال بر هر مرد و زن واجب است.(بحارالانوار، ج103، ص9)
امام کاظم علیه السلام فرمودند: « خداوند از بنده پرخواب و بیکار به شدت متنفر است.(وسایل الشیعه، ج12، ص36) بدیهی است در سایه کار و کوشش زمینه پیشرفت و توسعه کشور فراهم شده و جامعه اسلامی با شکوفایی و بالندگی همراه خواهد شد.
دوم – انجام صحیح و استوار کارها: پیامبرگرامی اسلام(ص) فرمودند: « خداوند دوست دارد که بنده اش چون کاری انجام دهد آن را به خوبی و استواری انجام دهد.(وسایل الشیعه ج2، ص884)
از جمله آثار اقتصادی استواری در کارها، استفاده کارا از سرمایه های انسانی و فیزیکی است چنانچه تولید کالا یا انجام خدمتی با سستی صورت گیرد، نتیجه ای جز اتلاف منابع و وقت در پی نخواهد داشت.
یکی دیگر از آثار اقتصادی-اجتماعی انجام صحیح و استوار کارها، جلب اعتماد آحاد جامعه به کالاها و خدمات داخلی و رونق و رشد.
سوم – اهتمام به نظم و انضباط: ( مراد از انضباط؛ جدیت، سازمان پذیری، آراستگی، نظم و ترتیب و پرهیز از هر گونه سستی و بی سامانی در امور است، در نتیجه یک سازمان و جامعه منضبط از هماهنگی کامل برخوردار است و چنین جامعه ای در همه زمینه ها به ویژه در زمینه های اقتصادی به رشد و تعالی خواهد رسید.
چهارم – کسب عزت و سربلندی جامعه اسلامی
یکی از مفاهیم و عناوینی که تأکید و اهتمام بر آن، بستر مناسبی را برای رشد و توسعه مطلوب جامعه فراهم می آورد ضرورت کسب عزت و سربلندی برای جامعه اسلامی است زیرا جامعه باید در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی فرهنگی و نظامی به شکوفایی و اقتدار لازم برسد، بلکه با کسب برتری در تمام زمینه ها به رشد و توسعه مورد نظر دست یابد و نیازی به بیگانگان نداشته، از وابستگی و سلطه پذیری در امان بماند تا بتواند به عزت و سربلندی برسد. خداوند از مسلمانان می خواهد که تمام نیروهای نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود را برای مقابله با توطئه و تجاوزات دشمنان اسلام بسیج و آماده نماید: « وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»(انفال/60) و کلمه «قوه» چه کلمه کوچک و پرمعنایی است، نه تنها وسایل جنگی و سلاح های مدرن هر عصری را دربرمی گیرد بلکه تمام نیروها و قدرتهایی را که به نوعی از انواع در پیروزی بر دشمن اثر دارد شامل می شود، اعم از نیروهای مادی و معنوی به عقیده ما اگر این دستور بزرگ اسلامی به عنوان یک شعار همگانی در همه جا تبلیغ شود و مسلمانان از کوچک و بزرگ، عالم و غیرعالم نویسنده و گوینده و … برای جبران عقب ماندگیشان کافی است ولی افسوس که مسلمانان با داشتن یک چنین دستور صریح و روشنی گویا همه چیز را به دست فراموشی سپرده اند نه از فراهم ساختن نیروهای معنوی و روانی برای مقابله دشمن در میان آنها خبری هست و نه از نیروهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و عجب این است که با این فراموشکاری بزرگ و پشت سرافکندن چنین دستور صریح باز خود را مسلمان می دانیم و گناه عقب افتادگی خود را به گردن اسلام می افکنیم و می گوییم اگر اسلام آیین پیشرفت و پیروزی است پس چرا ما مسلمانها عقب افتاده ایم؟»(مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1374، ج7 ص222)
پنجم – از جمله مهمترین معیارهای اقتصاد اسلامی دوری از اسراف و احسان است. دوری از اسراف مشابه معیار کارایی فنی در اقتصاد است که بیانگر ضرورت استفاده از حداقل منابع برای تولید محصول است. معیار دوم یعنی احسان به معنی اقتصاد اسلامی ملازم با معنی شکر است و به معنی کار نیکو است.کار نیکو به معنی کار اثر بخش و با بالاترین کیفیت است. این بیان نیز مشابه معیار کارایی تخصیصی در اقتصاداست.
در بعد اقتصادی نیز همین واقع گرایی وجود دارد، اسلام نیامده تنها به همین انگیزهها و بینشهای فلسفی و اخلاقی و اعتقادی اکتفا کند و بخواهد جامعه را تنها و تنها براساس این مفاهیم اداره کند. اسلام با آنکه انسان را از طریق این جهان بینیها و مفاهیم مبنایی تربیت میکند و باورهای مخصوصی به او میدهد که در سیر و سلوک اقتصادی و اجتماعی و سیاسی او نقش دارد، در عین حال برای فعالیت اقتصادی چارچوب حقوقی و ضوابط قانونی وضع کرده است و یک نظام اقتصادی مشخصی را از نظر حقوق اقتصادی مطرح میکند. مشخص میکند مالکیتها بر چه اساسی درست و بر چه اساسی نادرست است، تا چه اندازه آزادی اقتصادی برای فرد وجود دارد، تا چه اندازه حق جامعه و طبقات محروم جامعه است؟ این معنای واقع گرا بودن اقتصاد اسلامی است، یعنی اسلام فقط واعظ اخلاقی، معنوی و الهی نیست که به عنوان اندرز بگوید این کار را بکنید و آن کار را نکنید، بلکه چارچوب و ضوابط حقوقی را هم مشخص کرده است.
ارزشی بودن اقتصاد اسلامی نیز بسیار مشخص است. یکی از هدفهای مهم نظام اقتصاد اسلامی، برپایی عدل و قسط و به تعبیری عدالت اجتماعی است. بخش وسیعی از مسائل اقتصادی اسلام را بحث عدالت اجتماعی و تامینهای اجتماعی میگیرد. عدالت یک اصل است و یک هدف اقتصادی است و هرگاه روش و سیاستهای اقتصادی جامعه در تضاد با عدالت قرار گرفت، عدالت مقدم است. ارزشها تنها عدالت و قسط نیست. ارزشهای اسلامی دیگری نیز مطرح است که آنها هم باید به عنوان اساس مسائل اقتصادی مورد نظر قرار بگیرد. به طور کلی سیاستهای اقتصادی باید ذیل ارزشهای معنوی قرار گیرد. اقتصاد اسلامی به امور اقتصادی، نگاه اخلاقی دارد، اسلام وقتی میخواهد برای افراد وظایف اقتصادی قرار بدهد، وظیفهای که نقش اقتصادی در جامعه در تولید یا توزیع ثروت دارد، سعی میکند این وظیفه را با یک ارزش اخلاقی و عبادی بیامیزد. مثلاًُ انفاق که کاملاًُ کاربرد اقتصادی دارد و در توزیع مجدد ثروت و در تامین اجتماعی و برقراری عدالت بسیارمؤثر است، آنقدر با مسائل عبادی و معنوی آمیخته شده که صبغة اقتصادی آن را تحت الشعاع قرار داده است. در انفاق شرط است که مانند زکات و خمس با قصد قربت و عبادت و بدون منت داده شود.
اسلام، تمام صدقات و زکوات و دیگر مقولات اقتصادی را با رنگ عبادی و معنوی و ارزشی آمیخته و سعی کرده افراد این اعمال را زیر پوشش معنوی و اخلاقی انجام دهند و این اعمال دارای بعد مادی و اقتصادی محض نباشند.
این مسئله از دو نظر اهمیت دارد: یکی این که اسلام سعی کرده در زندگی انسان ابعاد مادی و معنوی را با هم پیوند دهد. در دیدگاه اسلام، ماده و معنا از هم جدا نیست، دنیا و آخرت دو تا نیست، در دیدگاه اسلام فرد و خدا جدا نیست، اینها در حقیقت همه در یک راستا قرار دارند. پوشش اخلاقی و ارزشی رفتارهای اقتصادی، اثرات فوق العادهای در حفظ هدفهای اقتصادی و توزیع بهتر ثروتها در جامعه دارد.
دیگر، آن که اسلام در خلال این آموزهها، انگیزههای مخصوصی را شکوفا میکند. انگیزه اخوت، تعاون، همکاری، ایثار، محابات در معامله، اینها نکات ریزی است که ممکن است به سادگی از کنار آنها گذشت و پنداشت که اثری ندارند، در صورتی که آثار اجتماعی فراوان دارند. از لابلای همین نکات ریز، مکانیزمهای معنوی اقتصاد اسلامی کشف میشود. این مکانیسمهای معنوی، خیلی از پیش فرضها و شاخصهایی که در اقتصادهای دیگر به عنوان اصول و شاخصها و پیش فرضهای مسلم مطرح میشود، عوض میکند. یعنی به جای رقابتهای آنچنانی که منجر به ورشکستگیها و درگیریها و بروز تفرقهها و دشمنی و عداوت میشود، تعاون و ایثار و احسان را در روابط اقتصادی افراد، جایگزین میکند. در تاریخ اسلام و بازارهای اسلامی نمونههای فراوانی را از تاثیر این عوامل معنوی در روابط اقتصادی جامعه میبینیم که جهان بینی الهی چه نقش فوقالعاده و ظریفی در حیات اقتصادی افراد داشته و چگونه انگیزهها و روحیات و اخلاقیات افراد را عوض کرده و سود طلبیهای آنچنانی را که در جهان سرمایهداری میبینیم به حس تعاون و ایثار و محابات در معامله و برادری و … تبدیل کرده است.
از آموزههای مهم دینی ـ اقتصادی اسلام، لزوم نگهداری، اصلاح و بهرهبرداری صحیح از سرمایههای مادی به سود فرد و جامعه است. در اهمیت این موضوع، روایات متعددی نقل شده است که آن را جزء ایمان و عامل توانگری و بی نیازی شمرده است (کلینی، ج 5، ص88-87). از آموزههای مهم دینی ـ اقتصادی اسلام، لزوم نگهداری، اصلاح و بهرهبرداری صحیح از سرمایههای مادی به سود فرد و جامعه است. در اهمیت این موضوع، روایات متعددی نقل شده است که آن را جزء ایمان و عامل توانگری و بی نیازی شمرده است (کلینی، ج 5، ص88-87). و سرمایه داری است ؛ اسلام به عنوان یک دین جامع و فراگیر توجه ویژه ای به مقوله اقتصاد دارد , اقتصاد اسلامی به عنوان اقتصادی دانش مدار و پویا، توان بالقوه ای برای پیشرفت در بین مسلمین و جهان به شمار می آید. تجربه چهار قرن نخستین تمدن اسلامی نشان می دهد که اسلام افزون بر این که طرفدار رشد و تمدن است توانایی این کار را هم دارد به طوری که ویل دورانت می گوید: « تمدنی شگفت انگیزتر از تمدن اسلامی وجود ندارد، اگر اسلام طرفدار ثبات و جمود و یک نواختی می بود باید جامعه را در همان حد اول جامعه عرب نگاه می داشت. » در زمان کنونی نیز بخش هایی از اقتصاد اسلامی به صورت بالفعل در جهان واقع تحقق پیدا کرده است، اولاً از نظر تاریخی در صدر اسلام، در زمان پیامبر و جانشینان او، با تجربه اقتصادی اسلام مواجهیم که تجربه موفقی بوده است؛ علاوه بر این، بخش هایی از اقتصاد اسلامی در حال حاضر در کشورهای مختلف اجرا می شود؛ مثلاً در بعضی از کشورها حدود پنجاه سال تجربه بانکداری اسلامی داریم که از جهت نظری خوب رشد کرده است و از جهت عملی هم موفقیت خود را اثبات کرده است. صندوق بین المللی پول در مجله رسمی اش به موفقیت این نوع بانکداری اشاره کرده است و به کشورهای سرمایه داری توصیه کرده است که از این نوع بانکداری استفاده کنند.
اقتصاد اسلامی بر سه اصل مهم استوار است و به کمک همین اصول از اقتصاد سرمایه داری و سوسیالیستی متمایز می گردد:
الف: اعتقاد به مالکیت خصوصی و عمومی: بر خلاف نظام اقتصادی سرمایه داری و سوسیالیستی در اسلام انواع مختلف مالکیت همزمان و با هم قابل قبول است . زیرا از دیدگاه اسلام مالکیت خصوصی ، عمومی و دولتی قابل پذیرش و معتبر است. نظریه اقتصادی اسلام از زیربنای فکری و عقیدتی این مکتب سرچشمه می گیرد که بخت و بررسی این موارد از حد این نگاشته خارج است.
ب : آزادی اقتصادی در محدوده ای مشخص: آزادی اقتصادی از نظر اسلام در چهارچوب ارزشهای اخلاقی و معنوی محترم است لذا اسلام مانند نظام اشتراکی آزادی را نفی نمی کند و مانند نظام سرمایه داری آن را نامحدود نمی داند. بلکه به مردم اجازه می دهد تا در راستای آرمان های بلند الهی از آزادی اقتصادی به عنوان وسیله ای برای پیشرفت و تکامل استفاده کنند. ج: عدالت اجتماعی: عدالت اجتماعی از نظر اقتصاد اسلامی با تامین زندگی متوسط اجتماعی برای فقرا و جلوگیری از انباشته شدن بیش از حد ثروت در دست اغنیاء تحقق می یابد. نظام توزیع ثروت در اسلام به نحوی پی ریزی شده است که قادر است عدالت اجتماعی را در جامعه پیاده نماید. در یک نگاه جامع تر می توان اقتصاد اسلامی را اقتصادی واقع گرا، اخلاق گرا و دانش مدار دانست.( منبع : اقتصاد اسلامی، بر مبنای دانش ، محمد روحانی مقدم و مریم آقایی )
در تبیین دقیق تر اقتصاد اسلامی و رابطه آن با اقتصاد سرمایه داری گفتنی است : جهان، دو اقتصاد لیبرالیستی و اقتصاد سوسیالیستی را در یکی- دو قرن گذشته تجربه کرد ه است . این دو اقتصاد از نظر مبانی و اهداف در دو سوی مقابل هستند و ابعادشان کاملاً مشخص و شناخته شده است. اسلام قطعاً نه با لیبرالیسم و نه باسوسیالیسم سازگاری ندارد.دقت در مبانی دینی اسلام نشان می دهدکه در هر یک از مسایلی که این دو نظام اقتصادی مطرح کرده اند، اسلام دارای دیدگاه های متفاوتی است. در اقتصاد سرمایه داری انسان محور است و به جای خدا نشسته است. این گروه به دئیسم معتقدند؛ یعنی اندیشه ای که در آن خدا نقش معمار بازنشسته را دارد و جهان را آفریده و دیگر کاری به آن ندارد و انسان هم موجودی است که به خودش واگذار شده است. طبعاً موضع لیبرالیسم به موضع اسلامی نزدیک تر است؛ چرا که سوسیالیسم مارکس اصلاً با نفی خدا شروع می شود، ولی در عین حال می بینیم که تقابلی جدی با مبانی معرفت دینی ما دارد. ما معتقد به محوریت خداوند هستیم و انسان، اگرچه موجود برتر آفرینش است، اما به جای خدا نمی نشیند و در هیچ لحظه و هیچ جا مدیریت ربوبی و احاطه و ساماندهی از دست خدا خارج نیست. اقتصاد لیبرالیستی معتقد به آزادی فعالیت های اقتصادی فردی است و فرد در اقتصاد لیبرالیستی اصالت دارد؛ جامعه چیزی جز محصول گرد هم آمدن افراد نیست. نقطه مقابل این اندیشه، تفکر سوسیالیستی است که در آن، جامعه اصالت دارد و فرد در جامعه ذوب شده است و نقش مستقلی ایفا نمی کند.دیدگاه اسلام نه این است و نه آن، بلکه هم برای فرد اصالت قائل است و هم برای جامعه. شهید مطهری در کتاب« جامعه و تاریخ »به خوبی این مسأله را بیان کرده است. آزادی فردی به طور مطلق پذیرفته نیست و در اثر ارتباط با جامعه محدود می شود. علاوه بر این، یکی از مبانی انسان شناسی اسلامی، که در بحث اقتصاد هم جلوه دارد، این نکته است که انسان فقط برای دنیا ساخته نشده است، بلکه دنیا مقدمه ای است برای رسیدن به کمال نهایی که درآخرت تحقق پیدا می کند.از نظر اسلام حضور اخلاق در اقتصاد بسیار مهم است. اقتصاد لیبرالیسم به نفی اخلاق می پردازد و فرض را بر این گذاشته است که انسان اقتصادی در فعالیت های تولیدی صرفاً در پی حداکثر کردن منفعت خود، و در مصرف هم در پی حداکثر کردن لذّت است.اقتصاد اسلامی در اهداف هم با اقتصاد سوسیالیستی و لیبرالیستی متفاوت است. اقتصاد لیبرالیستی در صدد حداکثر کردن رفاه بخشی از جامعه است، ولی اسلام، علاوه بر پی گیری تحقق رفاه، توزیع عادلانه رفاه را هم پی گیری می کند.
بنابراین اقتصاد اسلامی در ضمن اینکه امتیازات بسیار بیشتری نسبت به سایر مکاتب اقتصادی جهان برخوردار می باشد از جنبه های منفی آن ها نیز مبرا می باشد . بعلاوه همین طور که ملاحظه شد در دین اسلام به عناصر و شاخصه هایی توجه شده است که بر اساس آن می توان به جامعه ای اسلامی، پیشرفته و توسعه یافته در تمام زمینه ها از جمله زمینه های اقتصادی دست یافت و تعالیم نورانی و حیات بخش اسلام ظرفیت ترسم جامعه اسلامی توسعه یافته و پیشرفته را داراست و مسلمانان و دولت اسلامی باید با استفاده از این ظرفیت، زمینه تحقق چنین جامعه مطلوبی را فراهم نماید.
برای آگاهی بیشتر به منابع زیر مراجعه شود:
– نظام اقتصادی اسلام، محسن سبحانی، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
– نظام اقتصادی اسلام، بی آزار شیرازی، مقالات سیمنار بین المللی اقتصادی اسلامی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
– اسلام و توسعه، محمدجمال خلیلیان، قم: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه
– نظری به نظام اقتصادی اسلام، مرتضی مطهری، تهران، تهران: انتشارات صدرا
– خطوط اصلی در نظام اقتصادی اسلام، علی غفوری، تهران، انتشارات فجر (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 15/100108469)