ایرانی, روح خود را با اسلام سازگار دید و گم گشته خویش را در اسلام یافت. مردم ایران بیش از هر ملت دیگری, به روح و معنای اسلام توجه داشتند؛ به همین دلیل, توجه ایرانیان به خاندان رسالت, از هر ملت دیگر بیشتر بود و تشیع در میان ایرانیان نفوذ بیشتری یافت؛ یعنی ایرانیان, روح و معنای اسلام را در نزد خاندان رسالت یافتند و فقط خاندان رسالت بودند که پاسخگوی پرسش ها و نیازهای واقعی روح ایرانیان بودند. خدمات متقابل اسلام و ایران, صص 15, 49, 50 و 136
در محرّم سال چهاردهم هجرى قمرى، جنگ قادسیّه با پیروزى مسلمانان به پایان رسید. پایان این جنگ، شکستِ ایران در سرزمین عراق را مسلّم ساخت(تاریخ تحلیلى اسلام، ص 105، دکتر سید جعفر شهیدى، چاپ دوم/تاریخ طبرى، ج دوم از هشت مجلّدى ها، ص 657 به بعد/اسلام در ایران، پطرو شفسکى، ص 40. ).
سپهبد رستم کشته شد و یَزدگِرد سوم از تیسفون فرار کرد و چیزى نگذشت که تیسفون پایتخت زمستانى ساسانیان به دست مسلمانان فتح شد و به این ترتیب سراسر عراق به دست مسلمانان افتاد. در سال بیست و چهارم هجرت همدان، قم، کاشان و اصفهان فتح شد. یزدگرد سوم به استخر فارس گریخت. پس از مدتى استخر هم فتح شد و یزدگرد سوم به کرمان گریخت، از کرمان به سیستان فرار کرد و از سیستان به خراسان فرار کرد. مسلمانان در سال سى و یکم هجرى قمرى، خراسان را هم فتح کردند و یزگرد سوم به مَروْ فرار کرد. یزدگِرد سوم به آسیابى پناه برد، آسیابان به طمع جواهراتِ پادشاه، او را در خواب کشت و جسدش را به رود انداخت. به این ترتیب در سال 31(سى و یکم) هجرت، شاهنشاهى ساسانى به دست مسلمانان سقوط کرد و جز برخى نواحى، همه ى ایران فتح شد(اسلام در ایران، ص 40 به بعد/تاریخ طبرى، ج 3، ص 244 به بعد. ).
همان طورى که ملاحظه مى کنید، ایران به سرعت فتح شد و نیروهاى نظامى ایران در همه ى جبهه ها شکست خوردند و نتوانستند در برابر مسلمانان مقاومت کنند و لکن مسلمان شدن ایرانیان به تدریج صورت گرفت و چنین نیست که هر منطقه اى که فتح مى شد، اسلام را بپذیرند. اکثر مردم ایران در دوره ى استقلال سیاسى ایران اسلام را پذیرفتند. استقلال سیاسى ایران از اول قرن سوّم هجرى قمرى شروع شد و تا قرن سوّم، بسیارى از مردم ایران به آئین هاى قدیم خود پایبند بودند. مانند آئین زرتشتى، مسیحى، صائبى و بودائى. مردم شمال ایران تا سیصد سال پس از هجرت، دین اسلام را نشناخته بودند. مردم کرمان در تمام مدّت خلافت امویان زرتشتى بودند(خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 83 به بعد، چاپ جامعه مدرسین، 1362. ).
ایرانیان هنگامى به فکر استقلال سیاسى خود افتادند که از اسلامى بودن حکومت هاى عربى نابود شدند و وقتى هم به فکر استقلال سیاسى افتادند، نه تنها از اسلام دست نکشیدند، بلکه بیش از پیش به فکر پذیرش اسلام افتادند و براى همین هم، همه شان مسلمان شدند و هر چه ایرانیان به استقلال سیاسى خود نزدیک تر مى شدند، به معارف اسلامى هم علاقه مندتر مى گشتند(همان. ).
در مقدمه ى کتاب «احادیث مثنوى» نوشته ى بدیع الزمان فروزان فر آمده است: از اواخر قرن چهارم که فرهنگ اسلامى، انتشار تمام یافت و دین اسلام بر سایر ادیان غالب آمد و مقاومت رزتشتیان در همه بلاد شکست خورد و فرهنگ ایران به صبغه ى اسلامى جلوه گرى آغاز نهاد، توجه شعراء به الفاظ عربى فزونى گرفت(همان. ).
بر این اساس مى توان گفت که ایرانیان به تدریج اسلام را پذیرفتند و در قرن سوم هجرى، بیشترشان مسلمان شدند و فرهنگ اسلام در اواخر قرن چهارم، همه جاى ایران را فرا گرفت.
هر چند خسرو پرویز نامه پیامبر اکرم(ص) را پاره نمود، اما حوادث متعدد بسیاری دلالت بر استقبال ایرانیان از دین مبین اسلام و پیامبر اکرم(ص) دارد. از جمله:
1. بعد از کشته شدن خسروپرویز پادشاه مستبد ایرانی به دست پسرش «شیرویه»، شیرویه که پادشاه ایران شده بود به حاکم ایرانی خود در یمن دستور داد که «شخصی را که در حجاز مدعی نبوت است آزاد بگذارد و موجبات ناراحتی او را فراهم نسازد» که این موضوع به خوبی بیانگر مخالفت مردم ایران و حتی ولیعهد ایران با اقدام خسروپرویز است (خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1374، ص 84).
2. در سال های اولیه ظهور اسلام و حتی مدت ها قبل از فتح ایران به دست سپاه اسلام، گروه زیادی از ایرانیان مقیم یمن به همراه «باذان» حاکم ایرانی خویش به صورت اختیاری، اسلام را پذیرفتند و حتی در جریان ارتداد «اسود عنسی» (پیامبر دروغین) به شدت از پیامبر اکرم(ص) و دین اسلام دفاع نمودند (همان، ص 87).
3. در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) در اثر تبلیغات حیات بخش اسلامی، عده زیادی از مردم بحرین که در آن زمان جزء ایران و محل سکونت ایرانیان مجوس و غیرمجوس بود، به آیین مسلمانی درآمدند و حتی حاکم آنجا که از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد (همان، ص 79).
چهارم:
سپاه اسلام بیش از آن که علاقه به آزادسازى سرزمینها داشته باشند، به هدایت و راهنمایى توده هاى مردم به بند کشیده و اسیر شده در دست دشمنان اهتمام مى ورزیدند و ارشاد و هدایت آنان را رسالت اسلامى خود مى دانستند همان گونه که فرمانده سپاه اسلام در فتح ایران گفت: براى آزاد کردن مردم از بردگى و هدایت آنان آمده ایم. از طرف دیگر مردمى که تازه از قید و بند آزاد شده بودند گرایش شدیدى به شناخت ایده و پیام فاتحان داشتند به عنوان مثال اگر اندکى وضع اسف بار تحصیل در کشور بزرگى چون ایران را بررسى کنیم، به تشنگى توده هاى مردم ایران آزاد شده آن عصر نسبت به علوم و معارف اسلامى پى خواهیم برد. فطرى بودن احکام نورانى اسلام و جذابیت آن این گرایش را تشدید مى کرد.
با بررسى تاریخ سده هاى اول ورود اسلام به ایران درمى یابیم که ایرانیان بیشترین استقبال را از معارف اسلامى نمودند و تحقیقا بزرگترین دانشمندان و نویسندگان در رشته هاى مختلف علوم از ادبیات عرب گرفته تا فقه و اصول و فلسفه و طب و نجوم و ریاضى و غیره ایرانى بودند. به عنوان نمونه در تفسیر، نویسندگان معتبرترین کتابها از قبیل تبیان، مجمع البیان، تفسیر رازى، برهان، کشاف بیضاوى نیشابورى ایرانى بودند. محدثان بزرگ از جمله صاحب کتب اربعه شیعه و کتب سته اهل سنت و بزرگترین لغویین از قبیل فیروزآبادى، نیشابورى، راغب اصفهانى و غیره و ادیبان بزرگ عربى مثل سیبویه، اخفش، کسائى، فراء، ابوعلى و در فلسفه شخصیتهایى مثل بوعلى سینا، بهمنیار، قطب الدین شیرازى، خواجه نصیرالدین طوسى همگى ایرانى اند. نتیجه آن فتوحات اسلامى زمینه ساز تالیف و تدوین کتاب و گسترش آن در جهان اسلام بود (محمد ماهر حماده، المکتبات فى الاسلام، بیروت: مؤسسه الرساله، 1398ق، ص 29).
پنجم:
و بالاخره این که بعضى از متفکران ادعا مى کنند که اسلام توسط شمشیر و زور به ملت هاى دیگر از جمله ایرانیان تحمیل شده است، پایه و اساس تاریخى ندارد. ایرانیان به شهادت تاریخ هر زمان از حکام جائر خود به تنگ آمده و مستأصل شده اند، آن ها را در مقابل حملات خارجى و سایر مصایب تنها گذاشته اند و با عدم همکارى موجبات شکست و سقوط آن ها را فراهم آورده اند. در اواخر حکومت ساسانیان نیز اوضاع و احوال سیاسى ـ اجتماعى حاکم بر ایران بر اثر فساد و تباهى درباریان ـ دیکتاتور که توسط موبدان زرتشتى حمایت و تقویت مى شدند و هم چنین فقر و فلاکت توده هاى مردم، زمینه مناسبى براى شکست لشکریان ایران در مقابل مسلمانانى که به نیروى ایمان و اعتقاد به مشیت و کمک الهى مجهز و آماده شهادت و ایثار بودند، فراهم کرد (خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1374، صص 142 – 95).
ایرانى ها از اسلام خیلى خوب استقبال کردند و این استقبال به حدّى بود که امروزه به جز عربستان هیچ کشورى به اندازه ایران، از چنین اکثریت مسلمانى برخوردار نیست. علت این استقبال، سازگارى روحیه ایرانیان با اسلام بود، آن ها گم گشته خود را در اسلام یافتند، این مردم که طبعاً باهوش بودند و به علاوه سابقه تمدن و فرهنگ بزرگى داشتند، قبل از آن که مجذوب و مرعوب قدرت قاهره لشکریان اسلام شوند، به روح و معناى اسلام توجّه داشتند و به همین دلیل علاقه آن ها به خاندان نبوت و رسالت بیش از هر ملت دیگرى است. لذا از میان مذاهب مختلف اسلامى، مذهب شیعه را انتخاب کردند و عموماً از فقه جعفرى، پیروى نمودند. پیروى از ائمه طاهرین(علیهم السلام) در میان ایرانیان ریشه دوانید، زیرا آن ها روح اسلام را در نزد خاندان رسالت یافته، آن را پاسخ گوى پرسش ها و نیازهاى واقعى خود دانستند (انقلاب اسلامى زمینهها وپیامدها).