دوست گرامی. عدم حضور اجتماعی برخی از قشر مذهبی به خاطر جهل و نادانی نسبت به اهمیت حضور اجتماعی و نوعی عافیت طلبی است. دین اسلام دین اجتماعی است و کسی که در جامعه حضور و مشارکت ندارد به اهداف دین نمی رسد. به مطالب زیر توجه نمایید.
دین فردی، دین جمعی:
دین فردی و جمعی دو نگاه به دین و دین داری است. برای توضیح این دو نگاه که یکی صحیح و دیگری ناصحیح است، باید به یک سوال مهم پاسخ دهیم. آیا دین آمده تا من را به بهشت ببرد، به صورت یک فرد، یا آمده تا ما را به بهشت ببرد به عنوان یک جامعه و امت؟
بسیاری از افراد مسلمان متاسفانه با نگاه فردی به دین، می نگرند و می پندارند که دین آدمیان را به صورت فردی تربیت می کند و به بهشت می برد، در حالی که نگاه اسلام و قرآن کریم چنین نیست. دین مجموعه آموزه هایی است که آمده تا فرد را در دامن جامعه بپرورد و توئمان تربیت کند و از این دو، یک امت واحده بسازد که پیرو امام حق باشند، در قیامت نیز مردم در قالب امت ها محشور می شوند و در پی رهبران و امامان خود به سمت بهشت و جهنم حرکت می کنند؛ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ؛ همه انسان ها با پیشوایان خود در قیامت فرا خوانده مى شوند.
حرکت دین داران در دنیا و آخرت کاروانی است، کاروان سالاران آن نیز انبیای الهی و امامان معصوم و عالمان ربانی هستند. نگاه فردی به دین، اگر چه در اذهان مسلمانان نگاهی مقبول و جاافتاده تلقی می شود، اما از منظر خود دین، کاملا محکوم است. متاسفانه اغلب مردم و حتی بسیاری از دانشمندان دینی، نگاه درستی نسبت به دین ندارند و رویکرد فردی در نظرات و موضع گیری های آنها به چشم می خورد.
اگر به تاریخ نگاه کنید، دو گروه، دو حزب و دو جریان ایمان و کفر، یا به تعبیری، جریان توحید و شرک، تمام تاریخ را پوشش داده و تاریخ ساز شده است، جبهه مومنان و خداپرستان که تحت ولایت خدا، انبیا و اولیای الهی به سمت بهشت حرکت می کنند و جبهه کافران و مشرکان که تحت ولایت شیطان و طاغوت به سمت جهنم در حرکت هستند. دو جبهه و گروهی که در طول تاریخ همواره با هم در تضاد و کشمکش بوده اند و فلسفه تاریخ را نیز همین نزاع ساخته است.
در این میان هرگز گروه سوم و واسطی نیز وجود ندارد؛ تمامی انسان های روی زمین و طول تاریخ، در نهایت به یکی از این دو گروه خواهند پیوست و همراه آنان به سرانجام سعادت و بهشت یا شقاوت و عذاب نایل خواهند شد.
اکثر آیات قرآن کریم داستان زندگی و درگیری های این دو جبهه را بیان می کند، روابط مومنان با کافران و نحوه برخورد آنان با یکدیگر را بیان می کند، به مومنان می گوید: چگونه خود را بسازند و از رهبران خود در صحنه دین داری و مبارزات اجتماعی تبعیت کنند، با گروه دشمن با چه کیفیتی برخورد نمایند، از دشمنی آنان چگونه در امان بمانند و مانند آن؛ در این کتاب مقدس هرگز نگاه فردی به دین و دین داری نخواهید یافت.
یکی از دلیل هایی که این موضوع را اثبات می کند توجه به تکرار واژه ها در قرآن کریم است. اولا، با مراجعه به قرآن کریم آیاتی را مشاهده میکنیم که با ایها الناس شروع شده است؛ این عبارت که 19 بار در قرآن تکرار شده ، عموم مردم را مورد خطاب دستورات الهی قرار داده است و همین مسأله بیانگر عمومی بودن این کتاب الهی برای افراد بشر است که تعالیم سعادت بخش آن مختص به فرد یا گروه خاص یا در زمان مشخصی از زندگی بشری نیست.
و ثانیا، در برخی از آیات مشاهده می شود که خداوند با لفظ یا ایها الذین آمنوا عموم مومنین را مورد خطاب قرار داده است، این عبارت که در سورههای مختلف در حدود ۸۵ آیه تکرار شده است نیز حاکی از نگاه اجتماعی قرآن کریم است. در حالی که واژه الذی به صورت مفرد تنها در مورد خود خدای متعال به کار رفته است. مانند: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ، ستایش خدای را سزا است که قرآن را بر بنده اش نازل نمود. یا در مورد اشیاء و حوادث یا شیطان و مانند آن به کار رفته است که به جهت تطویل از اشاره به آنها در می گذریم.
همچنین با توجه به مفهوم امت که به معنای وحدت مسلمانان بر محور امام حق است، این حقیقت اثبات می شود که اسلام، دینی کاملا اجتماعی است؛ و کسانی که دین داری را به فردی و اجتماعی تقسیم می کنند، رویکرد و سخن شان ناصواب است، اگر دقت کنیم، اسلام دینی است که جنبه های فردی انسان را نیز در عرصه امت و حیات اجتماعی و مبارزات انقلابی رشد می دهد و تربیت می کند.
در روایت از امام صادق (ع) است که فرمودند: لَوْ لَمْ یَبْقَ فِی اَلْأَرْضِ إِلاَّ اِثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا اَلْحُجَّةَ، حتی اگر دو نفر در کره زمین زندگی کنند، حتما یکی از آنها امام و حجت خدا است؛ در این صورت دیگری نیز امت و پیرو او خواهد بود. با این رویکرد فردیت در دین ما به کلی نفی می شود و تنها خودسازی اجتماعی و تاریخی ارزش تلقی می شود.
غفلت از روحیه انقلابی و اجتماعی و رویکرد اجتماعی و سیاسی قرآن کریم به تمامی موضوعات زندگی و تربیت انسان، باعث شده تا در فرهنگی دینی و جامعه علمی ما، نوعی نگاه فردی مضر شکل بگیرد که با فرهنگ قرآن کریم همگون و سازگار نیست. از منظر قرآن کریم، هرگز خودسازی فردی از خودسازی اجتماعی منفک و مستقل مطرح نمی شود و اصولا ما دو عرصه جدای از هم نداریم.
در این رویکرد، که نوعی دریافت عمیق انقلابی از قرآن کریم است، تقسیم بندی دین به فردی و اجتماعی، ناصحیح است و با نگاه قرآن کریم به زندگی انسان که بر اساس جبهه بندی تاریخی میان جبهه کفر و ایمان، شکل گرفته، سازگار نیست.
دین اسلام، به تمام معنا اجتماعی است و رویکرد قرآن کریم نیز تاریخی و اجتماعی و بلکه انقلابی است، این کتاب مقدس در عرصه یک درگیری طولانی به گستره تاریخ، میان جبهه حق و باطل نازل شده است.
بر این اساس، یکی از ویژگی های مهم سلوک قرآنی نفی سلوک فردی است، به این معنا که ساخته شدن افراد مومن، به صورت فردی نیز، جز در سایه مبارزات و تلاش های اجتماعی و حضور فعال در جبهه حق بر علیه باطل و تبعیت از امام جامعه، انجام نمی شود.
برخی خیال کرده اند که در اسلام خودسازی و بندگی فردی و دین فردی هم قابل تصور است، در حالی که چنین تصوری باطل است، اگر کسی فقط عبادت کند و نسبت به امور سیاسی و اجتماعی مسلمین بی تفاوت باشد، مسلمان واقعی محسوب نمی شود. من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم؛ کسی که روزگار خود را بگذارند و اهتمامی به امور اجتماعی و سیاسی مسلمین نداشته باشد، مسلمان نیست.
دین داری از دیدگاه اسلام، عین سیاست ورزی است؛ مرحوم مدرس با درک عمیقی که از اسلام داشت فرمود: دیانت ما عین سیاست ما است. رهبانیت و دین فردی، نه سازنده است و نه مورد تایید اسلام. دین فردی نتیجه اش عافیت طلبی، تفکر سکولار، انحراف سیاسی، عجب و غرور و نفاق خواهد بود.
به همین دلیل سلوک قرآنی را می توان نوعی خودسازی انقلابی و اجتماعی به حساب آورد. مرحوم شریعتی در این زمینه سخن بسیار عمیق و زیبایی دارد. می گوید: وقتی در صحنه مبارزه حق و باطل حضور نداری، هر کجا که خواهی باش، چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است. یعنی اگر حضور اجتماعی و مبارزاتی نداشته باشی، خودسازی فردی ات ارزشی نخواهد داشت، گویا ایشان دین و خودسازی فردی را به هیچ وجه نپذیرفته است.
باید دانست که انسان هرگز به صورت فردی به تعالی نمی رسد و کسانی که با عافیت طلبی و عبادات فردی و گوشه گیری از جامعه و عدم دخالت در سیاست و حمایت از امام جامعه، خیال می کنند که آدم های خوب و زرنگی هستند، سخت در اشتباه اند. ایشان باید بدانند که توحید بدون ولایت و تبعیت از رهبری در عرضه جامعه دین نیست و هرگز کسی را به کمال مطلوب انسانی و قرب الهی و بهشت نمی رساند.
گروه عافیت طلب که امامت را منحصر به شان تبیینی امام می دانند و به شان اجرایی دین در جامعه توسط امام و جنبه اجتماعی و سیاسی امامت اعتنایی ندارند، هرگز انسان های خوبی نخواهند بود و بلکه به انسان های فرصت طلب، مضر و خطرناکی تبدیل می شوند که منش گمراه کننده ای برای مردم داشته و احیانا به جبهه حق و امام جامعه منافقانه ضربه می زنند.
اسلام، به عنوان یک دین اجتماعی دارای حکومت و نظام سیاسی، در بعثت پیامبر خاتم (ص) و حکومت امام علی و امام حسن (علیهما السلام) و قیام امام حسین (ع) و نهضت امام خمینی (رض) و رهبری امام خامنه ای حفظه الله در این زمان تجلی یافته است.
دین فردی، دین جمعی:
دین فردی و جمعی دو نگاه به دین و دین داری است. برای توضیح این دو نگاه که یکی صحیح و دیگری ناصحیح است، باید به یک سوال مهم پاسخ دهیم. آیا دین آمده تا من را به بهشت ببرد، به صورت یک فرد، یا آمده تا ما را به بهشت ببرد به عنوان یک جامعه و امت؟
بسیاری از افراد مسلمان متاسفانه با نگاه فردی به دین، می نگرند و می پندارند که دین آدمیان را به صورت فردی تربیت می کند و به بهشت می برد، در حالی که نگاه اسلام و قرآن کریم چنین نیست. دین مجموعه آموزه هایی است که آمده تا فرد را در دامن جامعه بپرورد و توئمان تربیت کند و از این دو، یک امت واحده بسازد که پیرو امام حق باشند، در قیامت نیز مردم در قالب امت ها محشور می شوند و در پی رهبران و امامان خود به سمت بهشت و جهنم حرکت می کنند؛ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ؛ همه انسان ها با پیشوایان خود در قیامت فرا خوانده مى شوند.
حرکت دین داران در دنیا و آخرت کاروانی است، کاروان سالاران آن نیز انبیای الهی و امامان معصوم و عالمان ربانی هستند. نگاه فردی به دین، اگر چه در اذهان مسلمانان نگاهی مقبول و جاافتاده تلقی می شود، اما از منظر خود دین، کاملا محکوم است. متاسفانه اغلب مردم و حتی بسیاری از دانشمندان دینی، نگاه درستی نسبت به دین ندارند و رویکرد فردی در نظرات و موضع گیری های آنها به چشم می خورد.
اگر به تاریخ نگاه کنید، دو گروه، دو حزب و دو جریان ایمان و کفر، یا به تعبیری، جریان توحید و شرک، تمام تاریخ را پوشش داده و تاریخ ساز شده است، جبهه مومنان و خداپرستان که تحت ولایت خدا، انبیا و اولیای الهی به سمت بهشت حرکت می کنند و جبهه کافران و مشرکان که تحت ولایت شیطان و طاغوت به سمت جهنم در حرکت هستند. دو جبهه و گروهی که در طول تاریخ همواره با هم در تضاد و کشمکش بوده اند و فلسفه تاریخ را نیز همین نزاع ساخته است.
در این میان هرگز گروه سوم و واسطی نیز وجود ندارد؛ تمامی انسان های روی زمین و طول تاریخ، در نهایت به یکی از این دو گروه خواهند پیوست و همراه آنان به سرانجام سعادت و بهشت یا شقاوت و عذاب نایل خواهند شد.
اکثر آیات قرآن کریم داستان زندگی و درگیری های این دو جبهه را بیان می کند، روابط مومنان با کافران و نحوه برخورد آنان با یکدیگر را بیان می کند، به مومنان می گوید: چگونه خود را بسازند و از رهبران خود در صحنه دین داری و مبارزات اجتماعی تبعیت کنند، با گروه دشمن با چه کیفیتی برخورد نمایند، از دشمنی آنان چگونه در امان بمانند و مانند آن؛ در این کتاب مقدس هرگز نگاه فردی به دین و دین داری نخواهید یافت.
یکی از دلیل هایی که این موضوع را اثبات می کند توجه به تکرار واژه ها در قرآن کریم است. اولا، با مراجعه به قرآن کریم آیاتی را مشاهده میکنیم که با ایها الناس شروع شده است؛ این عبارت که 19 بار در قرآن تکرار شده ، عموم مردم را مورد خطاب دستورات الهی قرار داده است و همین مسأله بیانگر عمومی بودن این کتاب الهی برای افراد بشر است که تعالیم سعادت بخش آن مختص به فرد یا گروه خاص یا در زمان مشخصی از زندگی بشری نیست.
و ثانیا، در برخی از آیات مشاهده می شود که خداوند با لفظ یا ایها الذین آمنوا عموم مومنین را مورد خطاب قرار داده است، این عبارت که در سورههای مختلف در حدود ۸۵ آیه تکرار شده است نیز حاکی از نگاه اجتماعی قرآن کریم است. در حالی که واژه الذی به صورت مفرد تنها در مورد خود خدای متعال به کار رفته است. مانند: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ، ستایش خدای را سزا است که قرآن را بر بنده اش نازل نمود. یا در مورد اشیاء و حوادث یا شیطان و مانند آن به کار رفته است که به جهت تطویل از اشاره به آنها در می گذریم.
همچنین با توجه به مفهوم امت که به معنای وحدت مسلمانان بر محور امام حق است، این حقیقت اثبات می شود که اسلام، دینی کاملا اجتماعی است؛ و کسانی که دین داری را به فردی و اجتماعی تقسیم می کنند، رویکرد و سخن شان ناصواب است، اگر دقت کنیم، اسلام دینی است که جنبه های فردی انسان را نیز در عرصه امت و حیات اجتماعی و مبارزات انقلابی رشد می دهد و تربیت می کند.
در روایت از امام صادق (ع) است که فرمودند: لَوْ لَمْ یَبْقَ فِی اَلْأَرْضِ إِلاَّ اِثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا اَلْحُجَّةَ، حتی اگر دو نفر در کره زمین زندگی کنند، حتما یکی از آنها امام و حجت خدا است؛ در این صورت دیگری نیز امت و پیرو او خواهد بود. با این رویکرد فردیت در دین ما به کلی نفی می شود و تنها خودسازی اجتماعی و تاریخی ارزش تلقی می شود.
غفلت از روحیه انقلابی و اجتماعی و رویکرد اجتماعی و سیاسی قرآن کریم به تمامی موضوعات زندگی و تربیت انسان، باعث شده تا در فرهنگی دینی و جامعه علمی ما، نوعی نگاه فردی مضر شکل بگیرد که با فرهنگ قرآن کریم همگون و سازگار نیست. از منظر قرآن کریم، هرگز خودسازی فردی از خودسازی اجتماعی منفک و مستقل مطرح نمی شود و اصولا ما دو عرصه جدای از هم نداریم.
در این رویکرد، که نوعی دریافت عمیق انقلابی از قرآن کریم است، تقسیم بندی دین به فردی و اجتماعی، ناصحیح است و با نگاه قرآن کریم به زندگی انسان که بر اساس جبهه بندی تاریخی میان جبهه کفر و ایمان، شکل گرفته، سازگار نیست.
دین اسلام، به تمام معنا اجتماعی است و رویکرد قرآن کریم نیز تاریخی و اجتماعی و بلکه انقلابی است، این کتاب مقدس در عرصه یک درگیری طولانی به گستره تاریخ، میان جبهه حق و باطل نازل شده است.
بر این اساس، یکی از ویژگی های مهم سلوک قرآنی نفی سلوک فردی است، به این معنا که ساخته شدن افراد مومن، به صورت فردی نیز، جز در سایه مبارزات و تلاش های اجتماعی و حضور فعال در جبهه حق بر علیه باطل و تبعیت از امام جامعه، انجام نمی شود.
برخی خیال کرده اند که در اسلام خودسازی و بندگی فردی و دین فردی هم قابل تصور است، در حالی که چنین تصوری باطل است، اگر کسی فقط عبادت کند و نسبت به امور سیاسی و اجتماعی مسلمین بی تفاوت باشد، مسلمان واقعی محسوب نمی شود. من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم؛ کسی که روزگار خود را بگذارند و اهتمامی به امور اجتماعی و سیاسی مسلمین نداشته باشد، مسلمان نیست.
دین داری از دیدگاه اسلام، عین سیاست ورزی است؛ مرحوم مدرس با درک عمیقی که از اسلام داشت فرمود: دیانت ما عین سیاست ما است. رهبانیت و دین فردی، نه سازنده است و نه مورد تایید اسلام. دین فردی نتیجه اش عافیت طلبی، تفکر سکولار، انحراف سیاسی، عجب و غرور و نفاق خواهد بود.
به همین دلیل سلوک قرآنی را می توان نوعی خودسازی انقلابی و اجتماعی به حساب آورد. مرحوم شریعتی در این زمینه سخن بسیار عمیق و زیبایی دارد. می گوید: وقتی در صحنه مبارزه حق و باطل حضور نداری، هر کجا که خواهی باش، چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است. یعنی اگر حضور اجتماعی و مبارزاتی نداشته باشی، خودسازی فردی ات ارزشی نخواهد داشت، گویا ایشان دین و خودسازی فردی را به هیچ وجه نپذیرفته است.
باید دانست که انسان هرگز به صورت فردی به تعالی نمی رسد و کسانی که با عافیت طلبی و عبادات فردی و گوشه گیری از جامعه و عدم دخالت در سیاست و حمایت از امام جامعه، خیال می کنند که آدم های خوب و زرنگی هستند، سخت در اشتباه اند. ایشان باید بدانند که توحید بدون ولایت و تبعیت از رهبری در عرضه جامعه دین نیست و هرگز کسی را به کمال مطلوب انسانی و قرب الهی و بهشت نمی رساند.
گروه عافیت طلب که امامت را منحصر به شان تبیینی امام می دانند و به شان اجرایی دین در جامعه توسط امام و جنبه اجتماعی و سیاسی امامت اعتنایی ندارند، هرگز انسان های خوبی نخواهند بود و بلکه به انسان های فرصت طلب، مضر و خطرناکی تبدیل می شوند که منش گمراه کننده ای برای مردم داشته و احیانا به جبهه حق و امام جامعه منافقانه ضربه می زنند.
اسلام، به عنوان یک دین اجتماعی دارای حکومت و نظام سیاسی، در بعثت پیامبر خاتم (ص) و حکومت امام علی و امام حسن (علیهما السلام) و قیام امام حسین (ع) و نهضت امام خمینی (رض) و رهبری امام خامنه ای حفظه الله در این زمان تجلی یافته است.