شماره گذشته این نوشتار پیرامون اهداف اشغال عراق بود. با پرداختن به پیامدهای
اشغال نظامی عراق، این مقاله پایان خواهد یافت.
دوم .پیامدهای اشغال
نظامی برای مردم عراق
تهاجم نظامی آمریکا به عراق،
پیامدها و نتایج گسترده و قابل توجهی را در ابعاد مختلف سیاسی،
امنیتی،
اقتصادی،
فرهنگی و … برای مردم این کشور به دنبال داشت:
1. پیامد سیاسی؛
دموکراسی
فروپاشی حزب بعث عراق و برکناری صدام از قدرت،
تدوین قانون اساسی جدید،
شکل گیری مجلس و دولتی مردمی در عراق،
از
مهمترین پیامدهای مثبت اشغال نظامی این کشور می باشد که علاوه بر مردم این کشور
موجبات خوشحالی بسیاری از کشورهای منطقه را نیز فراهم آورد . و در چنین شرایطی بیش
از همه اشغالگران عراق در صدد بهره برداری از این موضوع بر آمده و آن را دلیلی بر
حقانیت ادعاهای خویش در زمینه گسترش آزادی و دموکراسی در جهان قلمداد نمودند. تا
آنجا که بوش
مدعی شد: «ما
این کشور را از دست یک ستمگر آزاد کردیم و تصور می کنم که مردم عراق یک بدهی عظیم
از قدر شناسی به مردم آمریکا مدیون هستند و معتقدم که بیشتر
عراقیها به آن معترفند.»[1]
قضاوت پیرامون این که این ادعا چه مقدار واقعی است و مردم عراق در
این زمینه تا چه اندازه مدیون آمریکا هستند؛ نیازمند توجه و بررسی مولفه ها و
معیارهای متعددی می باشد؛ از قبیل:
الف.
شناخت و ریشه یابی چرایی شکل گیری، تثبیت، تقویت و استمرار حکومت های استبدادی
همانند صدام و طالبان و…؛
ب.
شناخت استراتژی جدید آمریکا در جهان و خصوصا منطقه خاورمیانه و تفکیک میان اهداف
واقعی و شعارهای ظاهری و تاکتیکی؛
ج.
بررسی عملکرد از دو جهت؛ یکی از جهت دوگانگی نوع برخورد آمریکا میان نظام های
استبدادی جهان و دیگری پایبندی واقعی و احترام آمریکا به نتایج آرا و خواست اکثریت
مردم این کشورها به عنوان مهمترین مولفه دموکراسی ؛
د.
بررسی صلاحیت آمریکا در ترویج دموکراسی قطع نظر از چالشها و ناکاراّمدی های مهمی که
دموکراسی غیر دینی در خود می پروراند.
ه.
بالاخره توجه به این موضوع مهم که تحقق دموکراسی و
تشکیل حکومت مستقل مردمی فرایندی
است که با عناصر و مولفه های متعددی نظیر میزان فراهم بودن و آمادگی شرایط فرهنگی،
اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فقدان موانع داخلی و خارجی نظیر حکومت های استبدادی و
حمایت قدرتهای بزرگ از حکومت های استبدادی ویا دخالت و اعمل فشار آنان و…، مرتبط
می باشد. و
با
حمله
نظامی نمی شود پیش
شرط های دمکراسی را ایجاد کرد و بدون این پیش شرط ها هم دمکراسی وجود نخواهد داشت .
بدیهی است که ادعای دولتمردان آمریکا در زمینه برقرای دموکراسی و
اعطای آزادی به مردم عراق با هیچ یک از معیارهای فوق همخوانی و تناسب ندارد و حتی
از دیدگاه صاحب
نظران و محققان
غربی نیز طرح این قبیل ادعاها با لطیفه بیشتر شبیه است تا واقعیت،
چنانکه هوارد زین استاد برجسته علوم سیاسی دانشگاه بوستن،
با انتقاد از سیاست های جنگ طلبانه آمریکا بر این عقیده است: «تجربه تاریخی
رفتارهای دخالت جویانه آمریکا در کشورهای دیگر نشان می دهد که ساقط نمودن نظام های
سیاسی کشورهای مختلف با بهانه ایجاد دموکراسی و به ارمغان آوردن آزادی،
شرایطی را فراهم می آورد تا خود بر این کشورها استیلا یابد . کاملاً روشن است که
عراق اینک نه کشوری آزاد که کشوری به اشغال درآمده است و اشغالگر این کشور کسی جز
دولت آمریکا نیست. درست است که عراق را از شر صدام حسین آزاد ساختیم اما آن را
گرفتار خود نمودیم.»[2]
نوام چامسکی
در مصاحبه ای ضمن مقایسه تفاوت های جنگ عراق با جنگ ویتنام
خاطرنشان میکند که آمریکا هرگز اجازه تشکیل یک دولت مستقل را در این کشور نخواهد
داد. وی میافزاید، آمریکا تاکنون در هیچ یک از مستعمرههای خود اجازه تشکیل یک
دولت دموکرات را نداده است و شرایط عراق نیز به این ترتیب خواهد بود. به نظر این
محقق و نویسنده مشهور آمریکایی: «ایالات متحده و انگلیس هرگز به عراق آزاد و مستقل
اجازه ابراز وجود نخواهند داد؛ هر چند وضعیت کنونی با اهداف بنیادین غرب از حمله به
عراق متفاوت است. هدف اصلی آمریکا و انگلیس، اطمینان از عدم حکومت عراقیان بر این
کشور بود، چرا که در غیر این صورت، نباید از کشتار گسترده شیعیان در سال 1991
میلادی و تحریمهای خاص علیه رژیم صدام که هرگز به نابودی حکومت صدام حسین منجر
نمیشد، حمایت مینمودند. هر چند در شرایط کنونی دلایل آمریکا در مورد عدم سرنگونی
صدام در آن زمان، قابل توجه و شگفتآور است.»[3]
از دیدگاه وی «به سختی میتوان تصور کرد که دولتی مستقل در عراق بر سر کار بیاید؛
… کاملاً محتمل است که تشکیل یک دولت شیعه در عراق، برنامهریزان آمریکایی را
سردرگم خواهد نمود. حتی ممکن است این اکثریت شیعه با تحریک شیعیان عربستان که در
مناطق نفتخیز ساکنند، بر نفت این کشور نیز سلطه یابند. لذا چندان دور نیست که یک
منطقه بزرگ شیعی در ایران و عراق و عربستان تشکیل گردد و تسلطی یک جانبه بر منابع
نفتی به وجود آید. اما آیا آمریکا با برقرای این شرایط مقابله نخواهد کرد؟
… به علاوه، مبارزه با دشمن اصلی آنان
در منطقه نیز در دستور کار دولت جدی عراق قرار خواهد گرفت. این دشمن اسراییل است که
در حقیقت بخشی از محدوده نظامی آمریکا در منطقه به حساب میآید. البته این اتفاقات
محتمل، با وجود مخالفت آمریکا و انگلیس چندان نیز امکانپذیر نخواهد بود. شکی وجود
ندارد که بدین ترتیب، صحبت از عراق مستقل و مردمسالار و قدرتمند، تنها یک لطیفه
خواهد بود. البته هم اینک دولت آمریکا با برقراری تعدادی از لوازم دموکراسی، بر
نارضایتیها غلبه کرده است ولی این اقدامات، هرگز یک دموکراسی کامل را برقرار
نخواهد ساخت، چرا که تاکنون آمریکا در هیچ یک از مستعمرات خود چنین اجازهای نداده
است. نگاهی به تاریخ معاصر کوبا، نیکاراگوئه و هائیتی بیاندازید. با حرکت هر یک از
این کشورها به سوی قدرتمند شدن، بحرانی در این کشورها به وجود می آید. البته فرانسه
و انگلستان نیز در دوره استعمارگری خود چنین اقداماتی را در دستور کار داشتند. این
یک روش به کارگیری شده توسط همه قدرتهای سلطهگر بوده است. البته عراق شرایطی نظیر
نیکاراگوئه نخواهد داشت، بلکه بسیار مهمتر است.»[4]
و «رولان دوما
» وزیر امور خارجه اسبق فرانسه با اشاره به مداخلات آمریکا در منطقه اعلام می دارد:
«ایجاد دموکراسی صرفا بهانه ای برای مداخله آمریکا
در منطقه است.»[5]
بر این اساس، اینکه هم اکنون مشاهده می نماییم در عراق حکومتی مردمی
تشکیل شده نه به خاطر اقدام آمریکا در اشغال نظامی آن کشور، بلکه به خاطر فراهم
بودن زمینه های آن حتی از مدتها قبل
وجود داشته است
– چنانکه در جریان انتفاضه مردم عراق بعد از جنگ اول خلیج فارس شرایط برای قیام
مردمی فراهم بود وحتی برخی از شهرهای عراق به تصرف نیروهای مردمی درآمد، اما با
کارشکنی آمریکا و حمایت از صدام و اجازه استفاده از نیروی هوایی این کشورو…، قیام
مردمی سرکوب شد- و به مجرد اینکه موانع داخلی – از جمله حمایت آمریکا از رژیم عراق
– برداشته شد مردم عراق با حمایت نکردن از صدام در مقابل تهاجم نظامی آمریکا،
توانستند خواست های دیرینه خود را در تشکیل دولت مردمی به دست آورند و علی رغم
تمامی کارشکنی هایی آمریکا که آمریکا در این زمینه انجام داده و می دهد،
گامهای مهمی در جهت تحقق مردم سالاری بردارند. در حقیقت «تشکیل دولت مردمی در عراق
صرفا دستاورد و محصول مبارزات طولانی مدت خود مردم عراق است که توانست در شرایطی که
استراتژی آمریکا و اهداف منطقه آن در حال تغییر بود از فرصت به وجود آمده استفاده و
خود را به منصه ظهور برساند»[6]
هر چند از بین رفتن استقلال این کشور و توطئه های شوم اشغالگران،
موضوعی است که این دستاورد را با مخاطره روبرو نموده و طعم خوش این
پیروزی را در کام مردم ستمدیده عراق تلخ نموده است.
2. پیامد های امنیتی
امنیت یکی از ضروری ترین نیازهای زندگی بشری است؛ و بر اساس قوانین بین المللی
تامین امنیت کشور اشغال شده بر عهده نیروهای اشغال گر می باشد . به دنبال
اشغال نظامی
عراق، ساختار امنیتی و دفاعی این کشور از بین رفت ناامنی، وحشت، ترس و اضطراب و
بی ثباتی بر بسیاری از شهرهای عراق حاکم گردید. طی چهار سال گذشته، شهروندان عراق
با حملات وحشتناک تروریست ها و یا قتل، زندان، تجاوز جنسی و گلوله باران نیروهای
انگلیسی و آمریکایی رو به رو بوده اند. فجایع زندان ابوغریب که با دستور و تحت نظر
دونالد رامسفلد، وزیر دفاع مستعفی آمریکا انجام گرفت، شکنجه وحشیانه زندانیان
عراقی، و کشتار مداوم شهروندان، گسترش خشونت های فرقه ای و… از مشکلاتی هستند
که غرب با حمله خویش به عراق برای شهروندان این کشور به ارمغان آورده است،
تا آنجا که بر اساس اطلاعات ارائه شده نشریه پزشکی «لانست» انگلیس در ماه اکتبر،
نتیجه یک تحقیق مطالعاتی را که پزشکان دانشگاه «جان هاپکینز» آمریکا و مدرسه پزشکی
المستنصریه بغداد انجام داده بودند،
آمار کشتهشدگان عراقی
از
زمان تهاجم و
اشغال
نظامی
تا ژوئیه ۲۰۰۶ را ۶۵۵ هزار نفر می باشد.[7]
و
براساس برخی
آمارها، میانگین کشتهها روزانه در حدود 100 نفر بوده
و با توجه به شدت
خشونت
ها در ماههای اخیر از دیدگاه بسیاری از تحلیل گران بیم آن می رود که شعله های ویران
گر جنگ داخلی در آینده ای نه چندان دور، عراق را به کام نابودی بکشاند.
روزنامهی الوطن -چاپ عربستان- با ارائهی تحلیلی تحت عنوان
«عراق، تصویری از تاریکی»
مینویسد: « عراق
امروز به عرصهای برای
فعالیت گروههای تروریست و مزدوران وابسته به قدرتهای استعمارگر تبدیل شده است.
وضعیت
جاری در
عراق
به
گونهای است که این کشور گویا در قرون وسطی به سر میبرد و به دلیل طرحها و
نظریههای نو محافظه کاران کاخ سفید به کارخانه جهنمی برای تولید مرگ و تروریسم
تبدیل شده است. میزان ویرانی در این کشور به حدی است که حتی اگر امیدی یا روزنهای
کوچک برای پایان این خشونتها و بحرانها در آن باشد، با این حال
عراق
به دهها سال دیگر نیاز
دارد که بتواند قدرت مادی،
سیاسی، جغرافیایی و حتی روانی
خود را به دست آورد.»[8]
شواهد متعدد حاکی از کمک آمریکا و
انگلیس به تروریستها است تا با ایجاد ناامنی و دامن زدن به اختلافات قومی،
ادامه حضور
اشغالگران را در عراق توجیه نمایند. و شبکه صهیونیستی نیز به عنوان یکی دیگر از
عوامل اصلی فعال در
ایجاد ناامنی،
گسترش خشونت و ادامه بحران در عراق بوده تا علاوه بر انحراف افکار عمومی جهان از
جنایات این رژیم در فلسطین و مشکلات داخلی خود،
زمینه های تحقق اهداف توطئه های شوم خویش در جهان اسلام را فراهم
آورد .
بر این اساس یکی دیگر از نتایج بسیار اسفناک اشغال عراق،
گسترش شدید خشونت و نا امنی و تبدیل عراق به پایگاه بزرگ گروههای
تروریستی القاعده و نا امنترین و بیثباتترین کشور جهان می باشد که پیامدهای
شومی را برای مردم این کشور به دنبال داشته و نگرانی از تقسیم و تجزیه آن را افزایش
داده است .
3. پیامدهای اقتصادی
– اجتماعی
به دنبال تهاجم نظامی اشغالگران و تخریب زیر ساخت های اقتصادی و
گسترش نا امنی، اکنون اوضاع اقتصادی و اجتماعی این کشور با وخامت غیر قابل کنترلی
مواجه و به مراتب بدتر از پیش گردیده است؛ صنعت نفت و صادرات این کشور به شدت آسیب
دیده و صنایع سبک و سنگین آن در اثر حملات زمینی و. هوای کشورهای مهاجم تخریب شده
است: «شورای نظارت بر صنعت نفت عراق در تازه ترین گزارش خود اعلام کرد، گسترش
تروریسم و خشونت طی سه سال اخیر موجب کاهش 7/24 میلیارد دلاری درآمد نفت عراق شده
است.» این در حالی است که حملات تروریستی بر ضد خط لوله های انتقال نفت در شمال این
کشور طی سال های 2004 تا 2006 بیش از 7/8 میلیارد دلار به صنعت نفت این کشور خسارت
وارد نموده است.
به گفته نماینده عالی رتبه سازمان ملل متحد در امور مهاجران، نزدیک
به2 میلیون عراقی(حدود 8 درصد از جمعیت پیش از جنگ) برای مهاجرت به ویژه به اردن،
سوریه و لبنان اقدام کرده اند. این مهاجران شامل تعداد
زیادی از پزشکان،
شخصیتهای دانشگاهی و دیگر متخصصان هستند که حضور آنها برای امر
بازسازی عراق مهم و
حیاتی است.
سازمان ملل متحد در ماه ژانویه اعلام کرد که حدود 1.7 میلیون نفر هم مجبور شده
اند تا به شهرها و
روستاهای امن تر در داخل عراق پناه ببرند و حدود 50 هزار عراقی
در هر ماه، خانه های
خود را ترک می کنند.
[9]و
بیکاری شدید مردم این کشور را فرا گرفته است.
سوم.
پیامدهای
بین
المللی:
با اشغال نظامی عراق،
ایالات متحده
آمریکا تلاش نمود تا علی رغم برخی مخالفت ها،
با کسب یک هژمونی خاص موقعیت جهانی
خویش را بهبود بخشیده و دیگر قدرتهای بین المللی و منطقه ای را با خود همراه سازد. اما
پس از پایان جنگ، و آشکار شدن مشکلات و ناتوانی این کشور در عراق،
چالش های
متعددی از قبیل
رشد
اندیشه های ضد آمریکایی،
مخالفت
با یک جانبه گرایی
آمریکا،
تلفات گسترده و غیر قابل پیش بینی نیروهای آمریکایی و هزینه های سرسام آور نظامی،
گسترش تروریسم در منطقه و جهان،
شکست صلح
خاورمیانه،
پراکندگی سلاح های غیرمتعارف در نقاط مختلف جهان
و …،
وجهه و اعتبار بین المللی آمریکا را به عنوان یک ابرقدرت به شدت مخدوش نمود.
1.
افول قدرت آمریکا
تایلار مارشال، تحلیلگر روزنامه لسآنجلس تایمز با ارایه تحلیلی
تحت عنوان “آمریکا دیگر در موضع قدرت نیست”، مینویسد: «متاسفانه سیاستگذاریهای
غلط دولت
آمریکا نه تنها منجر به افزایش روز افزون احساسات ضد آمریکایی در منطقه وحتی جهان
شده است بلکه روابط این کشور با برخی از کشورهای عربی را که به عنوان هم پیمان
آمریکا محسوب میشوند نیز دچار چالشهای حقیقی کرده است. متاسفانه سیاستهای دولت
آمریکا به گونهای پیش میرود که دیگر نمیتوان از موضع قدرت به موقعیت این کشور در
منطقه نگاه کرد … زمانی که
نیروهای آمریکایی در سال 2003 عراق را به اشغال خود درآوردند، ترس و نگرانی نسبت به
قدرت نظامی آمریکا در دل بسیاری از دوستان و دشمنان این کشور افتاد اما پس از آن که
ماموریت این کشور در عراق برای کنترل خشونت و هرج و مرج با شکست مواجه شد، این دید
کلی نسبت به قدرت نظامی آمریکا نیز در ذهنیت جهان تضعیف شد به طوری که نتایج و
پیامدهای جنگ عراق
را
میتواند این چنین تقسیم کرد: 1. ضعیف شدن جایگاه نظامی آمریکا در جهان 2. ضعیف شدن
موقعیت آمریکا در حل کردن بسیاری از بحرانهای منطقه 3.کاهش مقبولیت این کشور از
جانب کشورهای منطقه.
»[10]
و روزنامه واشنگتن پست در تحلیلی می
نویسد: « هم اکنون ما در
خاورمیانه در چاله
افتاده ایم. وضع ما از آنچه که در تلویزیون می بینید بدتر
است. مردم
فقط در آمریکا نگران نیستند…نتایج نظرسنجی در سال گذشته در بین شش کشور دوست
آمریکا ( مصر، اردن، لبنان، مغرب، عربستان سعودی
و امارات متحده
عربی) نشان داد که تنها 12 درصد نگرش مناسبی نسبت به آمریکا داشتند.
نتایج این نظرسنجی
نشان داد که تردید بسیاری زیادی نسبت به اقدامات آمریکا وجود
دارد.»[11]
2.
تلفات انسانی و اقتصادی
طبق آمار رسمی آمریکا
تلفات نظامی این
کشور از
زمان اشغال عراق در ماه مارس 2003 تاکنون به 3185 نفر رسیده است؛ هرچند آمار ارائه
شده از
سوی منابع موثق و مستقل خارجی تا 33 هزار نفر می باشد.
روزنامه واشنگتن پست تعداد عملیات های انجام شده علیه ارتش آمریکا
را بین
800 تا 900 عملیات در هفته ذکر می نماید و این به معنا این است که سربازان آمریکا
در هر ساعت 4بار در معرض حمله قرار می گیرند.[12]
تشدیداختلالات
روانی نظامیان
و دهها هزار طلاق
سربازان، گسترش بحرانهای روحی و خانوادگی و فرار و نافرمانی در ارتش آمریکا به
عنوان یکی دیگر از مشکلات سران پنتاگون در این زمینه است.[13]
و مهم تر اینکه نبرد عراق ماهیانه حدود 8 میلیارد دلار هزینه بر اقتصاد در حال رکود
آمریکا تحمیل میکند.
3. مخالفت های داخلی
پیامدهای منفی جنگ عراق مقامات کاخ سفید را در داخل این کشور نیز با
انتقادات و مخالفت های گسترده، کاهش شدید محبوبیت، درخواست محاکمه و مجازات مواجه
ساخته است؛ «بر اساس نظرسنجی های متعددکه در آمریکا انجام شده است، رئیس جمهور
آمریکا حمایت شهروندان کشورش را از دست داده
محبوبیت
او به پایین ترین حد خود
رسیده
است؛ جورج بوش بر اساس اتخاذ سیاست های نادرست خارجی خویش موجب خشم و نارضایتی مردم
آمریکا قرارگرفته است.»
هوارد زین در این زمینه می نویسد: « اما شاید شوم تر از اشغال عراق،
اشغال خود ایالات
متحده باشد؛ صبح که از خواب بیدار می شوم و روزنامه ها را می خوانم،
احساس می کنم که در
کشوری اشغال شده توسط گروههای خارجی زندگی می کنم . وقتی که به شرایط موجود می
اندیشم ،می
بینم که ایالات متحده در محاصره رئیس جمهوری است که توسط تعدادی جانی شیک پوش که
هیچ ارزشی برای زندگی انسانی در داخل و خارج از این جامعه قایل نیستند،
اسیرشده است؛ جانیانی که هیچ اهمیتی به آزادی در داخل و خارج از کشور نمی دهند .»[14]
و
گور ویدال نویسنده سیاسی و صاحب نام امریکایی تاکید دارد که: «حوادث
11 سپتامبر 2001 بهانهای شد تا گام به گام جمهوریت نظام در امریکا تخریب شود به
گونه ای که این کشور امروز به حکومتی پلیسی بدل شده است.»
دامنه این مخالفت ها و اعتراضات به مردم و اندیشمندان آمریکا محدود نگردیده بلکه
بسیاری از سیاستمداران این کشور نیز از مخالفین جدی سیاست های بوش می باشند؛ چنانکه
“جیمی کارتر” یکی از روسایجمهور پیشین آمریکا با انتقاد از سیاستهای جنگ طلبانه
بوش می گوید: «حمله به عراق براساس استدلالهای غلط صورت گرفت.»[15]
و مادلین البرایت، وزیر خارجه اسبق آمریکا نیز خطاب به بوش می گوید: «شما جنگ با
خدا را برگزیده اید. عراق با عنوان بزرگترین فاجعه در تاریخ آمریکا به ثبت خواهد
رسید.»
[16]
و بسیاری از دموکرات های آمریکا به شدت با سیاستهای جنگ طلبانه جورج بوش به
مخالت پرداخته اند.
ناکامی ایلات متحده آمریکا در دست
یابی به اهداف خود از جنگ عراق تا آنجا پیش رفته است که فرانسیس فوکویاما از حامیان
نومحافظهکاران در عراق را به لزوم تغییر تاکتیک و بیاثر شدن جنگ پیشگیرانه از سوی
آمریکا وا داشته است: «دکترین بوش در استفاده از جنگ پیشگیرانه علیه عراق قرار بود
به عنوان وسیلهای جهت بیان هزینههای ملموس برای کشورهای در آستانه هستهای شدن
باشد متاسفانه این هزینهها برای خود آمریکا بسیار بالاست… درس آخری که باید از
جنگ عراق گرفت این است که دولت کنونی آمریکا در اداره سیاست روزانه خود بسیار بی
کفایت و نالایق ظاهر شده است. یکی از چیزهایی که در رابطه با اقدامات دولت بوش
میباشد این است که چقدر بد و نامناسب اهداف بلندپروازانه و جاه طلبانهای که در
عراق برای خود تدارک دیده بود را اجرا کرده است.»[17]
4.
اعتراف به شکست
گروه بیکر- هامیلتون که
مرکب از ده سیاستمدار پرسابقه از
دو حزب جمهوریخواه و دموکرات
بود با بررسی دقیق اوضاع
عراق،
ضمن بیان شکست سیاست های دولت آمریکا درعراق و خاورمیانه در سالهای
گذشته از رئیس جمهور آمریکا می خواهد تا راهبرد خود در خاورمیانه و عراق را تغییر
دهد . و نیروهای آمریکایی را از این کشور فراخواند.
به دنبال سیل عظیم انتقادات
جورج
بوش، رییس جمهور آمریکا، در10 ژانویه 2007 در برابر
میلیون ها بیننده تلویزیون در آمریکا پذیرفت که استراتژی این کشور در عراق موفق
نبوده است.[18]
هرچند خصیصه استبدادی و سلطه طلبی وی و پا فشاری بر راهکار نظامی برای حل بحران
عراق،
مبین این
واقعیت است که سرانجام آمریکا را در باتلاق عراق غرق خواهد نمود . چنانکه مقام معظم
رهبری در دیدار با جلال طالبانی رئیس جمهور عراق می فرمایند: «قطعاً امریکاییها
در عراق موفق نخواهند شد و ادامه اشغال عراق، لقمه ای نیست که از گلوی امریکا پایین
رود.»[19]
پی نوشت ها:
[1]
– خبرگزاری فرانسه، جرج بوش درگفتگو با شبکه خبری سی بی
اس آمریکا،
۱۳۸۵/۱۰/۲۴ .
[2]
– آمریکا،
اسیر
جنگ علیه تروریسم،
هوارد
زین،
سیاحت
غرب،
شماره
35،
ص 134
.
[3]
–
آیا دولتی
مستقل در عراق تشکیل خواهد شد؟، مصاحبه با نوام چامسکی، ماهنامه سیاحت غرب،
شماره 40،
ص 92 .
[4]
– همان،
ص 93 .
[5]
–
روزنامه جمهوری اسلامی،
7/12/1385،
صفحه
داخلی .
[6]
– دروغ شاخدار،
مروری بر ادعای گسترش دموکراسی بوش،
علیرضا محمدی،
نشریه الکترونیکی پرسمان.
[7]
– خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران،
۸۵/۰۸/۱۹
.
[8]
–
عراق، تصویری از تاریکی،
تحلیل،
الوطن،
28/11/1385 .
[9]
–
روزنامه واشنگتن پست، به نقل از خبرگزاری مهر،
۱۳۸۵/۱۱/۱۵ .
[10]
–
خبرگزاری دانشجویان ایران،
6/6/1385 .
[11]
– خبرگزاری مهر،
2/12/1385
.
[12]
–
چهار آمار متفاوت درباره تلفات نظامی آمریکا در عراق
،خبرگزاری
مهر،
2/9/1385
.
[13]
– بازتاب،
۱۶
بهمن
۱۳۸۴ .
[14]
– آمریکا،
اسیر
جنگ علیه تروریسم،
هوارد
زین،
سیاحت
غرب،
شماره
35،
ص 136
.
[15]
– روزنامه جمهوری اسلامی 20/12/1384 صفحه جهان .
[16]
– به نقل از خبرگزاری فارس،
04/12/85 .
[17]
– جربیات 5 ساله ما از عراق،
فرانسیس فوکویاما،
سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی،
3 اسفند 1385 .
[18]
–
بی بی سی،
پنج
شنبه 11 ژانویه 2007 .
[19]
– دیدار رئیس جمهور عراق و هیأت
همراه
با رهبر معظم انقلاب اسلامی،
7/9/1385
.