اهل عرفان انسان را موجودى میدانند که با قدم سیر و سلوک به اصلى که از آنجا آمده است باز میگردد و دورى و فاصله با ذات حق از بین رفته و در بساط قرب، از خود فانى و به او باقى میگردد. بنابراین، سیر و سلوک عرفانى، پویا و متحرک است، (نه ساکن) و این حرکت و سیر، آغاز و پایان و مسیر و مراحلى دارد که باید پیموده شود؛ از اینرو، رسیدن به “حقیقت” کمال انسانى و مقام قرب الاهى، با دستیابى به باطن “شریعت” که همان “طریقت” است، ممکن خواهد شد.
شریعت: از “شرع” به معناى “راه و روش” گرفته شده است. و در اصطلاح به معناى مجموعهی تعالیم انسانساز است که از طرف خداوند در اختیار بشر نهاده شد و از سوی انبیا و اوصیا(ع) تبیین گشت و تفصیل داده شد و به مرحلهی اجرا و عمل گذاشته شده است. به عبارت دیگر، شریعت مجموعهی کتاب و سنت نبوى(ص) و امامان معصوم(ع) است که با تعلم و به کارگیرى آنها انسان به هدف نهاییاش میرسد.
طریقت: از “طریق” (راه) گرفته شده و به معناى “پیمودن راه” است. و در اصطلاح عرفان به معناى پیمودن مراتب انسانیت و طى منازل تعالى و ترقى و صعود به کمال نهایى، انسان است.
حقیقت: از ریشهی “حق” به معناى “مطابق با واقع و خارج” است. و در اصطلاح به معناى کشف حقایق هستى و رسیدن به حق الیقین است. عمل به شریعت در واقع چیزى جز پیمودن مدارج کمال انسانى نیست و پیمودن مدارج کمال، سبب ارتقاى معارف و ایمان انسان میگردد و به تعبیر دیگر حقیقت، باطنِ طریقت و طریقت، باطنِ شریعت است.