خانه » همه » مذهبی » اصل نظم و انضباط در اندیشه ی سیاسی امام علی (ع)

اصل نظم و انضباط در اندیشه ی سیاسی امام علی (ع)

اصل نظم و انضباط در اندیشه ی سیاسی امام علی (ع)

هیچ سازمان و جامعه ای بدون نظم و انضباط یعنی سامان پذیری، آراستگی، سازمان دهی و هماهنگی راه به جایی نمی برد؛ و البته هرگونه بی نظمی و بی انضباطی سامان امور را در هم می ریزد و مانعی جدی در سیر به سوی اهداف تعیین

00293091 - اصل نظم و انضباط در اندیشه ی سیاسی امام علی (ع)
0029309 - اصل نظم و انضباط در اندیشه ی سیاسی امام علی (ع)
نویسنده: مصطفی دلشاد تهرانی

 

هیچ سازمان و جامعه ای بدون نظم و انضباط یعنی سامان پذیری، آراستگی، سازمان دهی و هماهنگی راه به جایی نمی برد؛ و البته هرگونه بی نظمی و بی انضباطی سامان امور را در هم می ریزد و مانعی جدی در سیر به سوی اهداف تعیین شده ایجاد می کند. در سیره ی سیاسی امیرمؤمنان علی (ع) نظم و انضباط از مهم ترین اصول اداره ی امور شمرده شده است، چنان که آن حضرت فرموده است:
«الاموُر المنتظمهُ یفُسدُها الخِلافُ.»(1)
کارهای منظم و منضبط به سبب مخالفت و خلافکاری تباه می شود.
برای این که کارها از نظم و انضباط و سامان و هماهنگی درست برخوردار باشد و از هرگونه خلل و خلاف اجتناب گردد لازم است آداب و ضوابطی معین رعایت شود که به مهم ترین آنها اشاره می شود.

سازمان دهی

سازماندهی درست نیروها و قراردادن هر کس در مناسب ترین جا از مهم ترین لوازم برقرار کردن نظم و انضباط صحیح در اداره ی امور است. امیرمؤمنان علی (ع) در دستورالعمل خود به مالک اشتر چنین فرموده است:
«و اجَعل لِراسِ کُل امر مِن امورِکَ راساً منهُم، لا یَقهُره کبیرُها، و لا یتشتَّتُ علیهِ کثیرُها.»(2)
بر سر هریک از کارهایت مهتری از آنان بگمار که نه بزرگی کار او را ناتوان سازد، و نه بسیاری آن وی را پریشان نماید.
عدم سازمان دهی درست و مناسب نیروها شیرازه ی امور را می پاشد و اداره ی امور را به تباهی می کشاند. از حکیمی پرسیدند چرا دولت ساسانی به انقراض گرایید و مضمحل شد؟ در پاسخ گفت: از آن روی که اشخاص ضعیف و ناشایست و کوچک را در رأس کارهای بزرگ قرار دادند، از عهده برنیامدند، و اشخاص توانا و لایق و بزرگ را بر کارهای کوچک گماشتند، پس بدان اعتنا نکردند؛ در نتیجه وحدت آنان به تفرقه و نظام ایشان به گسیختگی گرایید.(3)

مسئولیت خواهی

تقسیم کار و مسئولیت خواهی از مسائل مهم در نظم و نظام دادن کارها و انضباط امور است. عدم تقسیم کار درست، موجب انباشته شدن کارها و توقف و در هم ریختگی و بی نظمی امور می شود. البته تقسیم کار زمانی پاسخ درست و کامل می دهد که همراه با مسئولیت خواهی باشد. امیرمؤمنان علی (ع) در این باره فرموده است:
«و اجَعل لکلِ انسانٍ من خَدمِک عملاً تاخُذه به، فانُه احری الا یتَواکلُوا فی خِدمَتِکَ.»(4)
برای هر یک از خدمت گزارانت کاری مشخص معیین کن که او را در قبال آن مسئول بدانی، زیرا این کار سبب می شود که کارها را به یکدیگر وانگذارند، و در انجام امور سستی نکنند.

برنامه ریزی

از لوازم اساسی و مهم در تحقق نظم و انضباط امور، برنامه ریزی درست کارهاست به گونه ای که هر چیز در جایگاه خود قرار گیرد و در زمان معین صورت پذیرد. امیرمؤمنان علی (ع) در عهدنامه ی مالک اشتر بدو چنین یادآوری کرده است:
«وامضِ لکُل یومٍ عملُه، فانَّ لکُلِ یومٍ ما فیهِ.»(5)
و کار هر روز را در همان روز انجام ده، زیرا هر روز کاری مخصوص به خود دارد.
بی برنامگی و عدم زمان بندی درست در کارها و انباشته شدن امور سبب در هم ریختگی و بی نظمی می گردد که باید از آن به شدت پرهیز نمود.

جلوگیری از تداخل مسئولیتها و وظایف

از اموری که سبب پریشانی برنامه ها و آسیب جدی به نظم امور است، تداخل مسئولیت ها و وظایف است، بدین معنا که هر یک از مسئولان امور در حیطه ی دیگری دخالت کند و از حیطه خود غافل گردد، و یا به جای آن که به وظایف مشخص خود همت نماید، متوجه اموری دیگر شود. موضع قاطع و شدید امیرمؤمنان علی (ع) در این موارد گویای حساسیت جلوگیری از تداخل مسئولیت ها و وظایف است که پیامدهای این تداخل می تواند بسیار آسیب زننده و ویرانگر باشد.
در دورانی که سپاهیان غارتگر معاویه به مناطق حکومت امیرمؤمنان علی (ع) حمله می کردند، کمیل بن زیاد فرماندار امام بر «هیت»(6) به جای آن که در برابر دشمن بایستد و حوزه ی کارگزاری خود را حفظ کند، از آن منطقه خارج شد و به «قرقیسیا»(7) که تحت فرماندهی معاویه بود حمله برد و در واقع مسئولیت خود را رها کرد و به کاری پرداخت که در حوزه ی وظایفش نبود و نباید چنان می کرد، پس امام (ع) نامه ای بدو نوشت که جنبه ی توبیخ داشت و در آن نامه او را از این گونه امور به شدت پرهیز داد و فرمود:
«اما بعَدُ، فانَّ تَضییعَ المَرء ما وُلِیَ و تَکلفُه ما کُفیَ لعَجزُ و رایُ متبرُّ. و ان تَعاطیکَ الغَارهَ عَلی اهل قَرقیسیَا و تعطیلکَ مسَالِحکَ التِی و لیناکَ لَیسَ بها مَن یمنعُها و لا یرُد الجَیشَ عنَها لرایُ شعاعُ.»(8)
اما بعد، واگذاردن آدمی آن چه را به عهده دارد و عهده دار شدن وی کاری را که دیگری باید گزارد، ناتوانی ای است آشکار و اندیشه ای تباه و نابکار. دلیری تو در غارت مردم قرقیسیا و رها کردن مرزهایی که تو را بر آن گمارده ایم، و کسی در آن جا نیست که آن را بپاید، و سپاه دشمن را از آن دور نماید، رأیی خطاست و اندیشه ای نارسا.

پی نوشت ها :

1. غررالحکم، ج1، ص 57.
2. نهج البلاغه، نامه ی 53.
3. منهاج البراعه الخوئی، ج11، ص 144.
4. نهج البلاغه، نامه ی 31.
5. همان، نامه ی 53.
6. «هیت» شهری بر کناره ی غربی فرات از نواحی بغداد بالاتر از شهر انبار که شهری با برکت و دارای نخلستانهای بسیار بوده است. معجم البلدان، ج5، صص 420-421.
7. «قرقیسیا» شهری در بلاد جزیره درمنتهای نهر خابور و رود فرات. معجم البلدان، ج4، صص 328-329.
8. نهج البلاغه، نامه ی 61.

منبع مقاله: دلشاد تهرانی، مصطفی، (1379)، دولت آفتاب: اندیشه سیاسی و سیره حکومتی علی (ع)، چاپ چهارم: 1387.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد