در تعريف فرهنگ، تعابير گوناگوني به كار رفته است،[1] عصاره آنها را ميتوان چنين بيان كرد: فرهنگ عبارتست از مجموعه «دانشها، بينشها، نگرشها، منشها و ارزشهاي يك ملت.» بر اين اساس، فرهنگ عناصر زيادي در سطوح مختلف، از جمله: عقايد، عواطف، ارزشها، هدفها، كردارها، تمايلات و اندوختهها را در بر ميگيرد.[2]براساس تعريف فوق ميتوان گفت فرهنگ داراي اين ويژگيها است:
1)هويتدهنده است؛ 2)مصونيتآور است؛ 3)هم پويا وهم پايا است؛ 4)تأثيرپذيراست؛ 5)فطرت ثانوي است.[3]بدون ترديد، فرهنگ هر جامعه به تدريج در بستر حيات جامعه شكل ميگيرد و قوام مييابد؛ و اولين منبع مؤثر در شكلگيري و يا اصلاح فرهنگ هر جامعه، بنيانگذاران و رهبران جامعه ميباشد.[4] در اين زمينه امام علي ـ عليهالسّلام ـ ميفرمايد: «برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است كه خود هدايتشده و ديگران را هدايت ميكند. سنت شناخته شده را برپا دارد و بدعت ناشناخته را بميراند؛ سنتها روشن و نشانههايش آشكار است؛ بدعتها نمايان و نشانههاي آن برپاست؛ و بدترين مردم نزد خداوند رهبر ستمگري است كه خود گمراه و مايه گمراهي ديگران است كه سنت پذيرفته را بميراند و بدعت ترك شده را زنده گرداند.»[5]در توصيه به مالك اشتر ميگويد: «(مواظب باش) آداب پسنديدهاي را كه بزرگان اين امت به آن عمل كردند، و ملت اسلام با آن پيوند خورده و رعيت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابي كه به سنتهاي خوب گذشته زيان وارد ميكند، پديد نياور، كه پاداش براي آورنده سنت و كيفر آن براي تو باشد كه آنها را درهم شكستي.»[6]از ديدگاه امام ـ عليهالسّلام ـ نه همه سنتها اصالت دارند و نه همه سنتها را بايد طرد كرد، بلكه با ارزيابي صحيح بايد فرهنگ و آداب و سنن نيكو را محترم دانست و به آن عمل كرد، چون هيچ جامعهاي با وجود حاكميت فرهنگ منحط و الگوهاي غلط نميتواند به سوي كمال واقعي سير كند.
اصلاح فرهنگ جامعه در تفكر علوي دقيقاً همان جايگاه و اهميتي را دارد كه در انديشه انبياي الهي به ويژه پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ مطرح هست لذا امام(ع) تأكيد ميكند: «از راه و رسم پيامبرتان پيروي كنيد كه بهترين راهنماي هدايت است، رفتارتان را با روش پيامبر تطبيق دهيد كه هدايتكنندهترين روشها است.»[7] چنانچه در قرآن كريم، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و رفتار او به عنوان الگوي برجسته مورد تأكيد قرار گرفته است.[8] همينطور عملكرد اصلاحگرايانه حضرت ابراهيم ـ عليهالسّلام ـ به عنوان سرمشق معرّفي شده است.[9]از اين منظر اصلاح فرهنگ، رسالت پيامبري است آن طوري كه فرموده اند: «طبيبي كه براي درمان بيماران سيّار است. مرهمهاي شفابخش او آماده، و ابزار داغ كردن زخمها را گداخته براي شفاي دلهاي كور، گوشهاي ناشنوا و زبانهاي لال، آماده و با داروي خود در پي بيماران فراموش شده و سرگردان است.»[10]او نه تنها ديگران را به عمل براساس سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ توصيه مي كند بلكه در يكي از سخنرانيهايش ميفرمايد: «(اي مردم!) حقي كه شما به گردن ما داريد، عمل كردن به كتاب خدا (قرآن) و سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و قيام به حق و برپا داشتن سنت اوست»،[11] يعني اصلاحاتي را كه پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ در تمامي زمينهها، از جمله در عرصه فرهنگي انجام داد، ادامه خواهم داد. از جمله آنچه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ انجام داد، عبارت بود از «خدامحوري، عدالتپروري، شايسته سالاري، امتگرايي، مصلحتگرايي، و تقوامحوري و…»؛[12] يعني همان ارزشهاي بنياديني كه سنگبناي فرهنگسازي ديني و اصلاح فرهنگهاي غلط آن دوران را تشكيل ميداد.
امام علي ـ عليهالسّلام ـ مصمم و قاطع در راستاي احياي فرهنگ ديني با آداب و رسوم جاهلي كه در بتپرستي، نژادگرايي، فحشا و فساد، حرامخواري و… نمود پيدا كرده بود، به مبارزه برخواست، و حركت پيشرو خود را چنين ترسيم كرد: «بار خدايا! تو ميداني كه هدف ما از اين حركت رسيدن به حكومت و متاع دنيا نيست، بلكه ميخواهم نشانههاي حق و دين تو را به جايگاه خويش بازگردانيم، و در سرزمينهاي تو اصلاح را ظاهر سازيم تا بندگان ستمديدهات در أمن و أمان زندگي كنند، و قوانين و مقررات فراموش شده تو بار ديگر اجرا گردد.»[13]اين همه تأكيد، بيان گر اهميت فرهنگ اجتماعي در اسلام است، چون كه «هر كسي سنت حسنهاي را بنيان نهد، پاداش تمام عملكنندگان براي او نيز است و كسي كه سنت سيئهاي را پايهگذاري نمايد، در گناه همه عملكنندگان به آن شريك خواهد بود.»[14]و كلام آخر ما در اين زمينه، توصيه امام ـ عليهالسّلام ـ به فرزندش امام حسن ـ عليهالسّلام ـ است كه فرمود: «فرزندم! به نيكيها امر كن و خود نيكوكار باش، و با دست و زبان بديها را انكار كن و بكوش تا از بدكاران دور باشي، و در راه خدا آن گونه كه شايسته است تلاش كن، و هرگز سرزنش ملامتگران تو را از تلاش در راه خدا بازندارد.»[15]از آنچه بيان شد بدست ميآيد پيام امام ـ عليهالسّلام ـ اين است كه فرهنگ اجتماعي در اسلام از جايگاه والايي برخوردار است، و بايستي عليگونه در راه اصلاح آن كوشيد، و راه را به سوي حيات طيّبه هموار ساخت. سلام و درود خدا بر تمامي مصلحان اجتماعي.
پي نوشت ها:
[1] . موريس دوورژه، جامعهشناسي سياسي، ترجمه ابوالفضل قاضي، تهران، دانشگاه تهران، 1367، ص 160.
[2] . جعفري، محمدتقي، فرهنگ پيرو و فرهنگ پيشرو، ص 22.
[3] . همان.
[4] . به همين جهت گفتهاند: النّاس علي دين ملوكهم.
[5] . نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم، انتشارات آل طه، 1379، خ164.
[6] . همان، نامه 53، (فرمان امام به مالك اشتر).
[7] . همان، خ110.
[8] . احزاب/21.
[9] . ممتحنه/4 و 6.
[10] . نهجالبلاغه، همان، خطبة 108.
[11] . همان، خطبة 169.
[12] . همان، خطبة 131.
[13] . همان، خطبة 131.
[14] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403هـ، 1983 م، ج 2، ص 24، ح 75، ب 8، كتاب العلم.
[15] . نهجالبلاغه، پيشين، نامه 31 (نامه امام علي ـ عليهالسّلام ـ به امام حسن ـ عليهالسّلام ـ).