خانه » همه » مذهبی » اصلاح نفس، رمز موفقيت در زندگي

اصلاح نفس، رمز موفقيت در زندگي

اصلاح نفس، رمز موفقيت در زندگي

ما بايد کاري انجام بدهيم که هم از درون مشکلي پيدا نکنيم، هم از بيرون. اگر چنانچه از درون مشکلي پيدا نکرديم، از بيرون مشکلي نخواهيم داشت؛ يعني آن دشمن دروني را از بين برديم؛ وقتي دشمن دروني از بين برود، دشمن بروني کاري نخواهد کرد.
يک وقت انسان از بيگانه مي‌ترسد، براي اينکه وابسته به آب و خاک است. امّا اگر وابسته به خاک آفرين و آب آفرين باشد، وابسته به شمس و قمر آفرين باشد؛ او هراسي

0dfcafa4 56b3 46e0 bc9b ed70cbfda437 - اصلاح نفس، رمز موفقيت در زندگي
0002954 - اصلاح نفس، رمز موفقيت در زندگي
اصلاح نفس، رمز موفقيت در زندگي

نويسنده:آيت الله جوادي آملي (دامت برکاته)

ما بايد کاري انجام بدهيم که هم از درون مشکلي پيدا نکنيم، هم از بيرون. اگر چنانچه از درون مشکلي پيدا نکرديم، از بيرون مشکلي نخواهيم داشت؛ يعني آن دشمن دروني را از بين برديم؛ وقتي دشمن دروني از بين برود، دشمن بروني کاري نخواهد کرد.
يک وقت انسان از بيگانه مي‌ترسد، براي اينکه وابسته به آب و خاک است. امّا اگر وابسته به خاک آفرين و آب آفرين باشد، وابسته به شمس و قمر آفرين باشد؛ او هراسي ندارد! بالأخره اگر ماه خوب است، شمس خوب است، زمين خوب است، آسمان خوب است؛ آنکه شمس آفريد و قمر آفريد از همه بهتر است. گفتند:
اي يار، قمر بهتر يا آنکه قمر آرد
اي يار، شکر بهتر يا آنکه شکر آرد
اگر شکر شيرين است، شکر آفرين شيرين‌تر است. و اگر شمس و قمر زيباهستند، قمر و شمس آفرين زيباتر است. کاري که امام (ره) کرد؛ اين بود که ما را، يعني جامعه را از شرّ دشمن دروني نجات داد. آن روز کسي به فکر آب و خاک و معدن نفت و گاز نبود! فقط به فکر قرآن بود و عترت، و پيروز شد و هيچ مشکلي هم نداشت. الآن دشمن به اين فکر افتاده که از درون ، خداي ناکرده ما را بپوساند. مائيم و اين هوس ما و اين رفاه طلبي و اين جنگ فکري ـ فرهنگي و اين تهاجم يا شبيخون فرهنگي و مانند آن؛ با اين بايد چه بکنيم؟!

گوهرهاي خود جوش دروني انسان، راهنماي او در همه صحنه ها

قرآن کريم به ما فرمود: شما در درونتان يک لوح نانوشته يا يک خاک يکجا جمع شده نيستيد! در درونتان کتاب‌هاي خطي فراوان است، بايد فرصت کنيد آن کتابها را بخوانيد، يک. شما مثل يک تلّي از شن نيستيد که شما را طوفان جمع کرده باشد. شما در منطقه‌هاي کويري مي‌بينيد وقتي يک گرد بادي آمده است؛ اين شن‌ها را جمع مي‌کند، مي‌شود يک تپّه اي از شن. اين تپه ،گوهر و معدن ندارد؛ چون اين را باد آفريده، نه باده! امّا اين کوهها هستند که ساخته باده اند و گوهرها در آنهاست. حالا يا لعل گردد در بدخشان، يا عقيق اندر يمن؛ بالأخره کوه معدن دارد. اگر کسي شير را باز کرد، استخر را پر آب کرد؛ اين استخر گوهر ندارد! امّا دريا پر از گوهر است.

تفاوت جهان بيني الهي و الحادي در نگرش به مرگ

آيا انسان مثل استخر است که از بيرون او را پر کردند؟ انسان مثل يک تلّي از شن است که او را با گرد باد فراهم کردند؟! بسياري از دانشمندان مغرب زمين، فلاسفه الحادي فکرشان اين است: انسان همين است! لذا مي‌گويند: وقتي انسان مي‌ميرد، مرگ عبارت از پوسيدن انسان است؛ انسان مي‌پوسد! منتها شهرداري اين ميوه‌هاي پوسيده را در سطل زباله در بيرون شهر مي‌ريزد، و اين انسانهاي پوسيده را در زباله دان قبرستان مي‌ريزد. انسان مي‌ميرد، يعني مي‌پوسد! امّا مردان الهي مي‌گويند: انسان که مي‌ميرد، از پوست به در مي‌آيد؛ نه بپوسد! بين اين ديد با آن ديد خيلي فرق است، بين اين مکتب با آن مکتب خيلي فرق است، بين پوسيدن و از پوست به در آمدن خيلي فرق است! آن مي‌گويد: حالا که من مي‌پوسم، چرا رها نباشم! اين مي‌گويد چون که از پوست در مي‌آيم، چرا آزاد نباشم؟!
غلام همّت آنم که زير چرخ کبود؛ ز هر چه رنگ تعلّق (مال اوساط <آدم‌هاي متوسط>). ز هر چه رنگ تعين، (مال اوحدي <آدم‌هاي خاص>)، پذيرد آزاد است. او مي‌گويد: من آزادي مي‌خواهم، اين مي‌گويد: من رهائي مي‌خواهم! اينکه بي بند و باري مي‌طلبد، فکر مي‌کند حالا که بعد از دو روز ما مي‌پوسيم، چرا الآن رها نباشيم! اما اين مي‌گويد: من بايد از پوست در بيايم، نه بپوسم !! بايد آزاد باشم از هر بندي که من را بپذيرند، من را راه بدهند. و من به سراغ کسي مي‌روم که او من را آفريد، اين يک قطره آب را او به اين صورت در آورد. اين دو ديد و دو فکر و دو جور جهان بيني هر کدام احکام خاص خودش را دارن.

ضرورت شناخت و توجه به گوهرهاي دروني در دوران جواني

حالا آنچه که در اين دوران جواني مقدور ماست و به ما سفارش هم کردند؛ اگر اين بخش را حوزه و دانشگاه مستقيماً به عهده بگيرد و جوانها آن را هم الگو قرار بدهند، اين است که ما از درون مان بايد بدانيم معدنيم و دريائيم. اگر بزرگان ما فرموده اند: چو دريا گوهر از خود طلب بکن، چو دريا سرمايه از خود داشته باش، چو دريا معرفت از خود داشته باش؛ سرّش همين است. ما نه مثل استخريم، نه مثل آن تلّي از شن!
اينکه ذات أقدس اله به ما فرمود: (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا )1؛ يعني تو گوهري، تو يک سلسله جبالي، تو تلّي از شن نيستي! اينکه فرمود: (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا )2، يعني تو دريائي. اگر انسان درياست، گوهري دارد؛ و اگر سلسله جبال است، معدني دارد. بايد بکوشيم اين معدن هايمان معدن خوبي باشد. حالا بعضي‌ها معدن آتش فشاني دارند، کوه آتش فشانند، در درون آنها شعله است؛ بعضي معدن طلايند، معدن درّ و ياقوتند، معدن گوهرهاي پر بهايند . يک وقت است کسي جز غضب و عصبانيت و خشونت و بد خوئي و بد دهني و تجاوز و تعدّي ندارد؛ نظير اسرائيل، يا نظير بوش. معدن بودن اين کوه، همان کوه آتش فشاني است. نشانه شعله‌اش گاهي در افغانستان گاهي در عراق و گاهي در فلسطين سر مي‌کشد؛ اين هر جا برود، آتش است. فرمود: (أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ)3. به هر طرف برود؛ به شرق ايران برود، شرّ دارد؛ به غرب ايران برود، شرّ دارد؛ در فلسطين هم حضور پيدا کند، شرّ دارد.. بعضي مثل مردان الهي‌اند. چه شرق باشند، چه غرب باشند؛ (وَجَعَلَنِي مُبَارَكاً أَيْنَ مَا كُنتُ)4 هستند. اينکه گفته شد:
فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد
ديگران هم بکنند آنچه مسيحا مي‌کرد
لازم نيست که حتماً انسان مثل عيساي مسيح مرده را زنده کند! در اين بخش مثل عيساي مسيح است. وجود مبارک عيساي مسيح فرمود: خدا توفيقي به من داد که من هر جا باشم، منشأ برکتم ..

پى نوشتها:

1. شمس، آيه 8.
2. روم، آيه30.
3. نحل، آيه76.
4. مريم، آيه31.

منبع: www.aman.ir

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد