خانه » همه » مذهبی » اصول راهبردي در سيره ي اقتصادي معصومين عليهم السلام (1)

اصول راهبردي در سيره ي اقتصادي معصومين عليهم السلام (1)

اصول راهبردي در سيره ي اقتصادي معصومين عليهم السلام (1)

از امتياز هاي اساسي و برجستگي هاي ممتاز سيره ي معصومين عليهم السلام در بخش اقتصاد، داشتن مجموعه ي الگو هاي رفتاري اقتصادي برگرفته از آموزه هاي قرآن است، که متناسب با نياز هاي واقعي انسان در هر دوره و زماني مي باشد.
اين مجموعه ي غني، دست مايه ي تحول عظيم جامعه ي جاهلي و تغيير بنيادين آن به سمت جامعه ي نمونه ي اسلام در طول تاريخ اسلام گرديد. معصومين عليهم السلام،

c5ac3f0a b53b 4dd9 a3e0 67b7c6afa473 - اصول راهبردي در سيره ي اقتصادي معصومين عليهم السلام (1)
141019 - اصول راهبردي در سيره ي اقتصادي معصومين عليهم السلام (1)
اصول راهبردي در سيره ي اقتصادي معصومين عليهم السلام (1)

نويسنده: محمود اصغري

چکيده

از امتياز هاي اساسي و برجستگي هاي ممتاز سيره ي معصومين عليهم السلام در بخش اقتصاد، داشتن مجموعه ي الگو هاي رفتاري اقتصادي برگرفته از آموزه هاي قرآن است، که متناسب با نياز هاي واقعي انسان در هر دوره و زماني مي باشد.
اين مجموعه ي غني، دست مايه ي تحول عظيم جامعه ي جاهلي و تغيير بنيادين آن به سمت جامعه ي نمونه ي اسلام در طول تاريخ اسلام گرديد. معصومين عليهم السلام، با اتخاذ روش هاي مناسب و با بهره گيري از تعاليم وحياني، جريان هنجار سازي رفتار هاي اقتصادي را شکل دادند. اين رفتار ها در برهه اي از تاريخ اسلام، به خصوص در زمان حکومت نبوي و علوي، جلوه اي خاص از خود به نمايش گذاشت.
اين مقاله بر اساس چنين فرضي به برخي از مکانيسم ها، اصول و مؤلفه هاي تأثيرگذار در رفتار هاي اقتصادي بر مبناي سيره و آموزه هاي معصومين عليهم السلام در جامعه مي پردازد.
واژگان کليدي: سيره ي معصومين عليهم السلام، رفتار هاي اقتصادي، کار و تلاش، در آمد و مصرف.

مقدمه و طرح مسأله

جامعه ي اسلامي در آغاز شکل گيري و پيدايش، در يک فراگرد موفق اجتماعي، بسياري از رفتار هاي اقتصادي اسلام را فرا گرفت. اما اين فراگيري در مرحله ي نخست، همه ي روند فرهنگ پذيري و تعميق آموزه هاي ديني را در بر نداشت. بي ترديد، قواعد مکتوب و مقررات و قوانين و حتي تکاليف جمعي که از سوي معصومين عليهم السلام به جامعه القا مي شد نيازمند مکانيسم ديگري بود که مي توانست به فرايند درون ذهني شدن ارزش هاي اقتصادي اسلام بيانجامد و آن ها را در جامعه تعميق بخشد. اين مکانيسم چيزي جز تقويت نظارت هاي دروني نبود.چنان که از طريق فراگرد درون ذهني شدن هنجار هاي اقتصادي بيشتر نظارت هاي اجتماعي بر افراد جامعه از درون آن ها اعمال مي شد و به جاي نيرو هاي بيروني، همچون مقررات يا قوانين و قواعد اجتماعي، وجدان دروني آنان بر اعمالشان نظارت مي کرد.
در چنين شرايطي شهروند مسلمان ضمن آشنايي با مجموعه اي از قواعد اقتصادي اسلام مي کوشيد تا به ثواب و عقاب اعمال خويش بينديشد. بي ترديد، در اين مسير، عامل وجدان فردي موضوعي تعيين کننده بود. معصومين عليهم السلام، به عنوان رهبران معنوي جامعه ي اسلامي، زمينه ي تقويت وجدان جمعي و فردي را ايجاد نمودند تا بدان وسيله مسلمانان، نه به دليل ترس از مجازات هاي بيروني يا حکومتي، بلکه به دليل جلب رضاي خدا به انجام اين رفتار ها بپردازند.
بدين ترتيب مي توان در يک بررسي کلي اقدامات معصومين عليهم السلام را در ايجاد تحول و تغيير در طرز تفکر مسلمين نسبت به هدف نهايي از رفتار هاي اقتصادي، اصولي را يافت که براي هر مسلماني که در پي دست يابي به رفتار هاي درست و سالم اقتصادي در زندگي فردي و اجتماعي است مي تواند راه گشا و درس آموز باشد. اين اصول را در دو بخش درآمد و مصرف مي توان جاي داد و به پژوهش و تحقيق در اطراف آن پرداخت.

بخش اول: درآمد

اصول راهبردي براي تأمين درآمد

1) کار و کوشش

نگاهي هر چند گذرا به دوران زندگي هر يک از معصومين عليهم السلام گوياي اين است واقعيت و حقيقت است که سرتاسر زندگي آنان همراه با تلاش و کوشش براي ايجاد درآمد از راه هاي مشروع و در راستاي حفظ عزت و پرهيز از تحميل خود بر ديگران بوده است.
در بينش امامان معصوم عليهم السلام کار کردن براي کسب درآمد يک وظيفه ي الهي است، همچنان که «ازکي الاعمال کسب المرء بيده» (مجلسي، 1363، ج 103، 17). پاکيزه ترين کار آن است که انسان از حاصل دسترنج خود کسب کند. در سيره ي معصومين عليهم السلام در اهميت کار و کوشش و ميزان اهتمام آنان به اين امر، همين مقدار کافي است که دانسته شود مصعومين عليهم السلام از طريق مشاغل متعارف زمان خود، مانند چوپاني، زراعت و تجارت زندگي خود را تأمين مي کرده اند.
در کلامي از پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله در اين باره چنين آمده است:
«ما اکل احد طعاماً قط خيرا من ان ياکل من عمل يده و ان النبي داود کان ياکل من عمل يده» (متقي هندي، 1409هـ ، ح 9223)؛ هيچ غذايي گواراتر از غذايي که انسان با کار کردن با دست خويش به دست آورد نيست. بي ترديد داود پيامبر از طريق کار با دست، روزي خود را تأمين مي کرد.
پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله خود پيش و پس از بعثت، به فعاليت هاي اقتصادي مشغول بود. علي عليه السلام هنگام آسودگي از امر جهاد و قضاوت به کشاورزي، توسعه ي باغات و تأمين آب به وسيله ي حفر قنات مي پرداخت (ر.ک. به: مجلسي، 1363، ج 103، 16).
قضيه ي معروفي است کار و کوشش امام باقر عليه السلام در مزرعه ي خود، آن هم در شدت گرما که سبب تعجب فردي از اهالي مدينه که آن حضرت عليه السلام را در آن حال با فرو ريختن عرق از سر و رويش مي بيند، مي شود و به آن حضرت عليه السلام، از روي اعتراض مي گويد: اگر در اين حال اجلت فرا رسد چه خواهي کرد؟ آن حضرت در پاسخ با خشنودي تمام فرمودند: اگر در اين حال مرگم فرا رسد، در حال اطاعت خدا ديده از جهان فرو خواهم بست، و با اين کار، خود و خانواده ام را از تو و ديگران بي نياز مي کنم (ر.ک. به: کليني، 1378، ج 5، 73).
در احوالات امام کاظم عليه السلام نيز اين چنين آمده است که آن حضرت عليه السلام در مزرعه ي خود مشغول به کار بود و يکي از اصحاب آن حضرت عليه السلام با ديدن چهره ي پر از عرق آن بزرگوار از روي دلسوزي به ايشان عرض کرد کارگران کجايند؟ حضرت عليه السلام در پاسخش فرمودند: کساني که از من و پدرم بهتر بودند به دست خويش در زمين کار مي کردند … همه ي پدرانم، همگي به دست خود کار کرده اند، و اين روش پيامبران و اوصيا عليهم السلام و صالحان است (ر.ک. به: همان، 75).

فرهنگ سازي در زمينه ي کار مولد

اصرار آيات به انجام عمل صالح و تصريح و تأکيد احاديث و روايات به کار و تلاش سازنده و مفيد و مولد بياني است براي تبيين ارزشي کار مولد در جامعه. بدين جهت است که در سيره ي معصومين عليهم السلام بر کار و کوشش تأکيد بسياري شده است و انسان ها از بيکاري، تن پروري و تنبلي منع شده اند.
در آموزه هاي معصومين عليهم السلام رابطه ي فقر و بي کاري رابطه ي معناداري است؛ همچنان که ارتباط بين فقر و کفر نيز از نظر آنان غيرقابل دفاع است؛ زيرا که: «کاد اللفقر ان يکون کفرا» از اين رو، امامان معصوم عليهم السلام به خود اجازه نمي دادند نيرويي که خداوند در وجود آن ها قرار داده است به بي کاري و بيهوده گي صرف شود و تأکيد داشتند که مسلمانان بايد از اين استعداد خدادادي و موهبت گران قدر الهي حداکثر استفاده را ببرند. و آن را در جهت خدمت به خود و جامعه و همنوعان خود به کار گيرند.
در نگرش معصومين عليهم السلام کار کردن يک وظيفه ي الهي و انساني است. توازن اجتماعي نيز نتيجه ي کار مولد و فرصت هاي برابر است؛ آن چنان که هر فردي بتواند از تمام توانايي خود در کار استفاده کند و از بابت کار و تلاش خود پاداش دريافت کند.
بنابراين، گستره ي فعاليت هاي توليدي در سيره ي معصومين عليهم السلام، خود دليلي بر اهميت کار و کوشش به عنوان يکي از اصول مهم راهبردي در رفتار هاي اقتصادي آنان براي تأمين نياز هاي فردي و اجتماعي به حساب مي آيد.

2) بهره يگري از عوامل معنوي

در بينش معصومين عليهم السلام به همراه تلاش و کوشش مادي و بدني براي به دست آوردن درآمد و کسب روزي و افزايش آن، استفاده از عوامل معنوي مانند دعا و توجه به خدا و خواستن از او و توکل بر او نقش بسزايي دارد. از منظر معصومين عليهم السلام متکفل رزق و روزي همه ي موجودات از جمله انسان خداست «اِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُوالقُوَّهِ المَتينُ» (ذاريات، 58) ،خداوند روزي دهنده ي همه ي موجودات و داراي قدرتي استوار است.
دعا؛ در سيره ي معصومين عليهم السلام، دعا و درخواست از خداي منان نيز از راه هاي بسيار مهم در جلب و جذب و افزايش روزي دانسته شده است.
در اين زمينه ادعيه ي فراواني در سيره ي عملي اهل بيت عليهم السلام به وضوح مي توان يافت (ر.ک. به: کليني، 1378، ج 2، 550 و صدوق 1413 هـ ، ج 1، 336 و طوسي، 1365، ج 3، 74، و مجلسي ، 1363، ج 93، 293 و کفعمي ، 1405هـ ، 284، و سيد بن طاووس، بي تا، 168).
به عنوان نمونه، امام صادق عليه السلام از سيره ي عملي پدر بزرگوارش امام باقر عليه السلام چنين بيان مي کند که پدر بزرگوارش هر روز، بعد از خواندن نماز صبح مقيد به خواندن دعايي بودند که فرازي از آن اين بود:
«… اللهم انک کفلت برزقي و رزق کل دابة فأوسع علي و علي عيالي من رزقک الواسع الحلال و اکفنا من الفقر…» (مجلسي، 1363، ج 69، 60)؛ بارخدايا بي ترديد، تو کفيل روزي من و ديگر موجودات هستي، پس به روزي من و افراد تحت تکفل من وسعت بده به سبب روزي حلالت، و کفايت کن مرا از فقر.
توکل؛ در نگرش امامان معصوم عليهم السلام، خداوند بر جهان هستي سلطنت واقعي دارد و اين، همان معناي مالکيت حقيقي اوست، و اين نتيجه ي قهري پذيرش خالقيت او به شمار مي آيد ( هادوي تهراني، 1378، 123).مالکيت حقيقي خداوند مهم ترين مبناي فلسفي ساختار مالکيت اسلامي است که در بسياري از آيات قران کريم از آن ياد شده است (بقره، 255 و 207؛ آل عمران، 26؛ نساء، 53؛ مائده، 17، 18، 40 و 120؛ اعراف، 158؛ توبه، 116؛ اسراء، 111؛ طه، 6؛ نور، 42؛ فرقان، 2؛ فاطر، 13؛ ص، 10؛ و …).
به طور کلي، آيات قرآن کريم دلالت دارند بر اين که مالکيت حقيقي پروردگار، به شأن خالقيت وي باز مي گردد؛ يعني از آن جا که وي خالق و رب همه چيز است، مالک آنان نيز به شمار مي آيد، به همين سبب اين مالکيت مطلق بوده، و همه ي تصرفات را شامل مي شود (مکارم شيرازي، 1353-66، ج 17، 436، و ج 27، 449). از آياتي که رابطه ي «خالقيت» و «مالکيت» را ترسيم مي کند، آيات 62 و 63 سوره ي مبارکه ي زمر است:
«اَللهُ خالِقُ کُلِّ شَيءٍ وَ هُوَ کُلِّ شَيءٍ وَکيلٌ لَهُ مَقاليدُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ الَّذينَ کَفروا بِآياتِ اللهِ اُولئِکَ هُم الخاسِرونَ»؛ خداوند، خالق همه چيز، و ناظر بر همه ي اشياء است. کليد هاي آسمان و زمين از آن اوست، و کساني که به آيات خداوند کافر شدند، زيان کارند.
بر مبناي همين خالقيت خداوند است که توکل به خداوند متعال، در آموزه هاي اهل بيت عليهم السلام بيش از هر چيز ديگر راهي براي جلب و جذب درآمد و رزق و روزي معرفي شده است. پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
اگر آن گونه که بايد، به خدا توکل کنيد، خداوند همان گونه که پرندگان را روزي مي دهد شما را روزي خواهد داد، چنان که پرندگان با شکم خالي صبح کرده و با شکم پر، روز را به شب مي برند (متقي هندي، 1409 هـ ، ح 5684).

3) توجه به حلال بودن درآمد

از جمله اصول راهبردي در سيره ي اقتصادي اهل بيت عليهم السلام، که بسيار حائز اهميت مي باشد، اهتمام و توجه آن ها به حليت درآمد است.
در نگرش آنان به دست آوردن روزي حلال، خود عبادت و بلکه بهترين و برترين عبادات است. در حديث قدسي در اهميت کسب در آمد حلال چنين آمده است که: «العبادة عشرة اجزاء، تسعة منها طلب الحلال ….»؛ عبادت و بندگي خدا داراي ده جزء است که نه جزء آن را به دست آوردن روزي حلال تشکيل مي دهد (مجلسي، 1363، ج 74، 27 و حر عاملي ، 1384هـ ، 197).
البته آن چه از آموزه هاي معصومين عليهم السلام به دست مي آيد، دست يابي به در آمد حلال کار آساني نيست.
امام صادق عليه السلام، «مصادف»، خدمتکار خود را با دادن هزار دينار سرمايه روانه ي مصر براي تجارت نمود. وي با کارواني تجاري به مصر رفت. کاروانيان با فهميدن ناياب شدن کالايشان در مصر فرصت را عنيمت شمرده و قيمت کالا را دو برابر نمودند و در نتيجه با سودي دو برابر به مدينه برگشتند.
هنگامي که مصادف خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و دو هزار دينار در مقابل آن حضرت عليه السلام گذاشت، آن حضرت عليه السلام از ايشان ماجراي آن همه سود را جويا شدند و وقتي دانستند که آن سود از طريق تباني و ايجاد انحصار و بازار سياه به وجود آمده است، از گرفتن آن امتناع نموده و فرمودند: «يا مصادف مجالدة السيوف اهون من طلب الحلال» (کليني، 1378، ج 5، 161)؛ اي مصادف مبارزه با شمشير از به دست آوردن مال حلال آسان تر است.
در سيره ي معصومين عليهم السلام سود هاي بادآورده اي که گاه از طريق تجارتي صوري و يا انحصاري و گران فروشي به دست مي آيد، هرگز مورد پذيرش نبوده و مردود شمرده مي شود.

4) خيرخواهي و نفي فريب

در سيره ي اقتصادي معصومين اصل خيرخواهي و نفي فريب در رفتار هاي اقتصادي يکي از مهم ترين زير ساخت هاي احکام و اخلاق اقتصادي را تشکيل مي دهد. در سيره ي اهل بيت عليهم السلام، در رابطه با فريب و نيرنگ در داد و ستد ها، نکوهش فراواني شده است و پيامد ناگوار چنين عملي، بي برکتي و تنگناي معيشتي و دوري از توجه حق دانسته شده است.
به تعبير پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله «من غش اخاه المسلم نزع الله منه برکةَ رزقه و افسد عليه معيشته و وکله الي نفسه» (مجلسي، 1363، ج 73، 365).
شخصي به امام صادق عليه السلام عرض کرد: در خواب ديدم انساني چوبي بر اسبي چوبي، شمشيرش را کشيده بود و من وحشت زده و ترسان به او مي نگريسم. امام عليه السلام در تعبير خواب آن شخص فرمودند: تو مي خواهي با نيرنگ، زندگي کسي را تباه کني، پس بپرهيز از خدايي که تو را آفريده و خواهد ميراند. آن شخص گفت: آري يکي از همسايه ها، ملکش را براي فروش، به من پيشنهاد داد و من چون مي دانستم که خريداري جز من ندارد، بر آن شدم آن را با تخفيف فراوان، از چنگ او در آورم (همان، ج 8، 293).
اين چيزي است که امروزه در بين کارتل ها، تراست ها و شرکت هاي فرا مليتي در معاهدات و قرارداد هاي آن ها با کشور هاي نيازمند به خدمات و معاملات با اين شرکت ها به وضوح ديده مي شود.جمهوري اسلامي نيز زيان هاي فراواني را در قرارداد هاي خود با اين شرکت ها متحمل شده است. به عنوان نمونه، بر اساس تحقيق برخي از پژوهش گران در قرارداد هاي بيع متقابل شرکت ملي نفت ايران با بعضي از شرکت هاي نفتي مانند توتال و شل، که براي بهره برداري از منابع نفت و گاز ايران منعقد گرديده است، بين آن چه که طرف قرارداد ادعا کرده و آن چه که محقق شده تفاوت اساسي وجود دارد (ر.ک. به: سعيدي، 1381، 78، و حسن بيگي، 1381، 7، و اخوان، طاهري فرد، 1387، 72).
در سيره ي اهل بيت عليهم السلام براي مقابله و پيش گيري با اين گونه امور احکام و دستوراتي داده شده است که رعايت و به کارگيري آن ها مي تواند کارساز واقع شود. برخي از اين احکام عبارتند از:

تأکيد بر صدق گفتار و واقع گويي

در آموزه هاي معصومين عليهم السلام تأکيد فراواني بر صدق گفتار، به خصوص در زمينه ي تجارت شده است. لذا از اختصاصات يک فروشنده ي مسلمان، راست گويي و صدق گفتار او دانسته شده است و براي او مقام و جايگاه رفيعي در قيامت بيان شده است. در کلامي از امام صادق عليه السلام در توصيف فروشنده ي راستگو چنين آمده است که «… فان التاجر الصدوق مع الکرام البررة يوم القيامه» (حر عاملي، 1384هـ ، ج 12، 285).

بيان عيب کالا

در آموزه هاي معصومين عليهم السلام بر اين مطلب تأکيد فراواني شده است که پنهان کردن عيب، از مصاديق غش در داد و ستد به حساب آمده و طرفين معامله حق ندارند چنين کاري را انجام دهند (ر.ک. به: کليني ، 1378، ج 5، 150).
هشام بن حکم مي گويد: در سايه مشغول فروختن پيراهن هاي نازک بودم که امام کاظم عليه السلام به من رسيد و فرمود: اي هشام فروش در سايه، نوعي از غش به حساب مي آيد و غش، به طور قطع حلال نيست (همان، 160).

پرهيز از تباني

اين شيوه و روش، که در آموزه هاي معصومين عليهم السلام از آن با نام «نجش» بيان شده است، بدين طريق مي باشد که اشخاص يا مؤسسات و شرکت ها، بدون آن که قصد خريد کالا را داشته باشند، براي تحريص ديگران، به تعريف و تمجيد از آن بپردازند و يا اين گونه نشان دهند که خريدار آن کالا و يا خدمات به قيمت بيشتري هستند و مي خواهند اين کالا و يا آن خدمات را خريداري کنند. در حديثي از پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله اين گونه آمده است که: چنين شخصي مورد لعن و نفرين آن حضرت صلي الله عليه و آله قرار مي گيرد؛ «… الناجش و المنجوش ملعونون علي لسان محمد» (همان، ج 5، 559).

5) رشد و توسعه

به کارگيري سرمايه ها در مسير توليد

در آموزه هاي اهل بيت عليهم السلام مال و ثروت، وسيله تأمين نيازمندي ها و سبب قوام جامعه دانسته شده است و در نتيجه کنز و راکد نگه داشتن آن ممنوع و مردود شناخته شده است. از قرآن کريم کنز کنندگان به شدت مورد توبيخ و تهديد قرار گرفته و به آنان وعده ي عذاب دردناک داده شده است که اين امر، بيان گر پيامد هاي جبران ناپذير کنز اموال در جامعه را دارد. به تعبير علامه ي طباطبايي در تفسير آيه ي کريمه ي «… وَ الَّذينَ يَکنِزُونَ الذَّهَبَ و الفِضَّه وَ لا يُنفِقُونَها في سَبيل اللهِ فَبَشِّر هُم بِعذابٍ اَليم يَومَ يَحمي عَلَيها في نارِ جَهَنَّمَ فَتُکوي بِها جِباهُهُم وَ ظُهُورُهُم هذا ما کَنَزتُم لاَنفُسِکُم فَذُوقُوا ما کُنتُم تَکنِزُون» (توبه، 35- 34).
مفهوم «کنز» بيان گر نگهداري، ذخيره و منع جريان مال در معاملات است و مفهوم «في سبيل الله» نماينده ي هر چيزي است که برپايي دين خدا و جلوگيري از فروپاشي بينان هاي آن همچون جهاد، مصالح واجب دين و امور جامعه ي اسلامي، به آن بستگي دارد. پس هر کس مال را به خود اختصاص دهد «کنزتم لانفسکم»، به خدا و پيامبرش (در امانتي که او سپرده شده) خيانت کرده است و اگر ثروت خود را ـ هر چند زياد ـ در چرخه ي سرمايه گذاري هاي توليدي و تجاري قرار دهد و به ديگران خدمت کند، هيچ گونه منعي ندارد. بنابراين، اين آيه اختصاص به نکوهش و نپرداختن زکات ندارد، بلکه جلوگيري از گردش اموال در تأمين همه ي ضروريات جامعه ي ديني را شامل مي شود (ر. ک. به: طباطبايي، بي تا، ج 9، 334- 332).

پرهيز از راکد نگه داشتن سرمايه ها

در آموزه هاي معصومين عليهم السلام با توجه به زيان هاي اقتصادي راکد نگه داشتن مال و ثروت و عدم استفاده ي آن در فعاليت هاي اقتصادي و عدم سرمايه گذاري در بخش توليد هشدار هاي جدي داده شده است. به عنوان نمونه امام صادق عليه السلام در پرهيز از کنزل اموال مي فرمايند:
«ما يخلف الرجل بعده شيا اشد عليه من المال الصامت …» (صدوق، 1413 هـ، ج 3، 170).
امام باقر عليه السلام، با تأکيد بر به کارگيري دوباره ي پول فروش آب و ملک و همان بخش و هشدار به از بين رفتن سرمايه در صورت عدم سرمايه گذاري دو مرتبه ي آن مي فرمايد:
«انه من باع ارضا او ماءا و لم يضع ثمنه في ارض و ماء ذهب ثمنه محقا» (کليني، 1378، 91)؛ بي ترديد هر کس زميني و آبي را بفروشد و بهايش را در زمين و آبي ديگر سرمايه گذاري نکند، بهاي آن از بين خواهد رفت.
در آموزه هاي معصومين عليهم السلام شيوه ي استفاده از سرمايه هاي مادي به اندازه اي حائز اهميت است که در حديثي امام صادق عليه السلام بقاي اسلام و مسلمين را متوقف بر مديريت صحيح اموال و بودن آن را در دست کساني که اين مديريت را بدانند مي داند.
«ان من بقاء المسلمين و بقاء الاسلام ان تصير الاموال عند من يعرف فيها الحق و يصنع المعروف و ان من فناء المسلمين ان تصير الاموال في ايدي من لا يعرف فيها الحق و لا يصنع فيها المعروف» (حر عاملي، 1384 هـ ، ج 11، 521)؛ بي ترديد، بقاي مسلمين و اسلام در اين است که ثروت ها، در دست کساني باشد که شيوه ي به کارگيري صحيح آن را مي دانند؛ همچنان که نابودي اسلام و مسلمين در اين است که ثروت ها در اختيار کساني باشد که از مديريت درست و سالم آن بي خبرند.

توجه به رشد و توسعه در سيره ي عملي معصومين عليهم السلام

در سيره ي عملي پيامبر عظيم الشأن اسلام و اميرالمؤمين علي عليه السلام مي بينيم که نسبت به آباداني مدينه و کوفه توجه کافي را داشتند و تلاش مي نمودند تا زمينه هاي مناسب را جهت شکوفايي اقتصادي و رفاه اجتماعي فراهم آورند. علي عليه السلام به قرظه بن کعب انصاري مي نويسد: «مرداني از اهل ذمه از مردم فرمانداري تو گفته اند که در زمين هاي شان نهري داشته اند که خشک و پر شده است و آنان را در آنجا آبادي است، پس تو و آن ها در کار بنگريد و سپس آن نهر را اصلاح نما و آباد کن که به جان خودم، اگر آباد شود محبوب تر از آن است که کوچ کنند و ناتوان گردند يا از انجام کار هايي که به مصلحت مملکت است باز مانند» (يعقوبي، بي تا، 2، 203).
وضعيت مناسب رفاه اجتماعي و اقتصادي در کوفه از زبان آن حضرت عليه السلام در حالي که اين شهر جمعيت زيادي را در خود جاي داده بود و سه جنگ مهم و پي در پي را پشت سر گذشته بود، بيان گر تلاش هاي مستمر و خستگي ناپذير آن حضرت عليه السلام در توجه به شکوفايي اقتصادي اين شهر مي باشد.
خود آن حضرت در توصيف وضعيت رفاهي اين شهر مي فرمايد:
«ما اصبح احد بالکوفه الا ناعما ان ادناهم منزله لياکل البر و يجلس في الظل و يشرب من ماء الفرات» (ابن شهر آشوب، بي تا، ج 2، 99)؛ همه ي کساني که در کوفه زندگي مي کنند زندگي شان به خوبي تأمين است، پايين ترين افراد نان گندم مي خورند، از مسکن برخوردارند و از بهترين آب آشاميدني استفاده مي کنند.
نامه ي معروف آن حضرت به مالک اشتر گوياي اهميت بيشتر از اندازه اي آن حضرت در توجه به رفاه اقتصادي و اجتماعي جامعه است (ر.ک.به: شهيدي، 1379، 325).
منبع: انديشه ي حوزه، شماره ي 74

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد