اغواگري جنيان
اغواگري جنيان
جن در قرآن
* دوزخ ، جايگاه جنيان اغواگر
« و يوم يحشرهم جميعاً يا معشر الجن قد استکثرتم من الانس و قال اولياءهم من الانس ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا اجلنا الذي اجلت لنا قال النار مثواکم خالدين فيها الا ما شاء الله ان ربک حکيم عليم؛ (1)
و [يادکن] روزي را که همه آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد] اي گروه جنيان از آدميان [ پيروان] فراوان يافتيد و هواخواهان آنها از [ نوع] انسان مي گويند پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معين کردي رسيديم [ خدا] مي فرمايد جايگاه شما آتش است در آن ماندگار خواهيد بود مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد] آري پروردگار تو حکيم داناست.»
* افتراهاي جنيان
و « کذلک جعلنا لکل نبي عدواً شياطين الانس و الجن يوحي بعضهم الي بعض زخرف القول غرورا و لو شاء ربک ما فعلوه فذرهم و ما يفترون؛ (2)
و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطان هاي انس و جن برگماشتيم بعضي از آنها به بعضي براي فريب [ يکديگر] سخنان آراسته القا مي کنند و اگر پروردگار تو مي خواست چنين نمي کردند پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند واگذار.»
افتراهاي سفيهان جن به خدا، با شريک و همسر فرزند قائل شدن براي او
« قل اوحي الي انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجبا* يهدي الي الرشد فآمنا به ولن نشرک بربنا احدا* و انه تعالي جد ربنا مااتخذ صاحبه ولا ولدا* و انه کان يقول سفيهنا علي الله شططا* و انه ظننا ان لن تقول الانس و الجن علي الله كذبا؛(3)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم. [که] به راه راست هدايت مي کند پس به آن ايمان آورديم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد و اينکه او پروردگار والاي ما همسر و فرزندي اختيار نکرده است و [ شگفت] آنکه کم خرد ما درباره خدا سخناني ياوه مي سرايد و ما پنداشته بوديم که انس و جن هرگز به خدا دروغ نمي بندند.»
افتراي عده اي از جنيان به خداوند، مورد اعتراض جن هاي مؤمن
« قل اوحي الي انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجبا* يهدي الي الرشد فآمنا به ولن نشرک بربنا احدا* و انه تعالي جد ربنا مااتخذ صاحبه ولا ولدا* و انه کان يقول سفيهنا علي الله شططا* و انه ظننا ان لن تقول الانس و الجن علي الله كذبا؛(4)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم. [که] به راه راست هدايت مي کند پس به آن ايمان آورديم و هرگز کسي را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد و اينکه او پروردگار والاي ما همسر و فرزندي اختيار نکرده است و [ شگفت] آنکه کم خرد ما درباره خدا سخناني ياوه مي سرايد و ما پنداشته بوديم که انس و جن هرگز به خدا دروغ نمي بندند.»
لزوم اجتناب از افتراهاي جنيان
و « کذلک جعلنا لکل نبي عدواً شياطين الانس و الجن يوحي بعضهم الي بعض زخرف القول غرورا و لو شاء ربک ما فعلوه فذرهم و ما يفترون؛ (5)
و بدين گونه براي هر پيامبري دشمني از شيطان هاي انس و جن برگماشتيم بعضي از آنها به بعضي براي فريب [ يکديگر] سخنان آراسته القا مي کنند و اگر پروردگار تو مي خواست چنين نمي کردند پس آنان را با آنچه به دروغ مي سازند واگذار.»
* تکليف جنيان
جنيان، موجوداتي داراي تکليف و مسئوليت
« و يوم يحشرهم جميعاً يا معشر الجن قد استکثرتم من الانس و قال اولياءهم من الانس ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا اجلنا الذي اجلت لنا قال النار مثواکم خالدين فيها … ؛ (6)
و [يادکن] روزي را که همه آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد] اي گروه جنيان از آدميان [ پيروان] فراوان يافتيد و هواخواهان آنها از [ نوع] انسان مي گويند پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معين کردي رسيديم [ خدا] مي فرمايد جايگاه شما آتش است در آن ماندگار خواهيد بود مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد] آري پروردگار تو حکيم داناست.»
« يا معشر الجن و الانس الم ياتکم رسل منکم يقصون عليکم آياتي و ينذرونکم لقاء يومکم هذا قالوا شهدنا علي انفسنا غرتهم الحياه الدنيا و شهدوا علي انفسهم انهم کانوا کافرين؛ (7)
اي گروه جن و انس آيا از ميان شما فرستادگاني براي شما نيامدند که آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند گفتند ما به زيان خود گواهي دهيم [ که آري آمدند] و زندگي دنيا فريبشان داد و بر ضد خود گواهي دادند که آنان کافر بوده اند.»
« قال ادخلوا في امم قد خلت من قبلکم من الجن و الانس في النار کلما دخلت امه لعنت اختها حتي اذا ادراکوا فيها جميعا قالت اخراهم لإولاهم ربنا هولاء اضلونا فآتهم عذاباً ضعفاً من النار قال لکل ضعف و لکن لا تعلمون؛ (8)
مي فرمايد در ميان امت هايي از جن و انس که پيش از شما بوده اند داخل آتش شويد هر بار که امتي [ در آتش] در آيد همکيشان خود را لعنت کند تا وقتي که همگي در آن به هم پيوندند [ آنگاه] پيروانشان درباره پيشوايانشان مي گويند پروردگارا اينان ما را گمراه کردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده [ خدا] مي فرمايد براي هر کدام [ عذاب] دو چندان است ولي شما نمي دانيد.»
« و لقد ذرانا لجهنم کثيرا من الجن و الانس لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم اعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون؛ (9)
و در حقيقت بسياري از جنيان و آدميان را براي دوزخ آفريده ايم [چرا که] دل هايي دارند که با آن [حقايق را ] دريافت نمي کنند و چشماني دارند که با آنها نمي بينند و گوش هايي دارند که با آنها نمي شنوند آنان همانند چهارپايان بلکه گمراه ترند [ آري] آنها همان غافل ماندگانند.»
« الا من رحم ربک و لذلک خلقهم و تمت کلمه ربک لاملان جهنم من الجنه و الناس اجمعين؛(10)
مگر کساني که پروردگار تو به آنان رحم کرده و براي همين آنان را آفريده است و وعده پروردگارت [ چنين] تحقق پذيرفته است [که] البته جهنم را از جن و انس يک سره پر خواهم کرد.»
« و لو شئنا لآتينا کل نفس هداها و لکن حق القول مني لاملان جهنم من الجنه و الناس اجمعين؛(11)
و اگر مي خواستيم حتما به هر کسي [ از روي جبر] هدايتش را مي داديم ليکن سخن من محقق گرديده که هر آينه جهنم را از همه جنيان و آدميان خواهم آکند.»
« و لسليمان الريح غدوها شهر و رواحها شهر واسلنا له عين القطر و من الجن من يعمل بين يديه باذن ربه و من يزغ منهم عن امرنا نذقه من عذاب السعير؛ (12)
و باد را براي سليمان [رام کرديم] که رفتن آن بامداد يک ماه و آمدنش شبانگاه يک ماه [ راه] بود و معدن مس را براي او ذوب [و روان] گردانيديم و برخي از جن به فرمان پروردگارشان پيش او کار مي کردند و هر کس از آنها از دستور ما بر مي تافت از عذاب سوزان به او مي چشانيديم.»
« و جعلوا بينه و بين الجنه نسبا و لقد علمت الجنه انهم لمحضرون؛(13)
و ميان خدا و جن ها پيوندي انگاشته و حال آنکه جنيان نيک دانسته اند که [ براي حساب پس دادن] خودشان احضار خواهند شد.»
« و قيضنا لهم قرناء فزينوا لهم ما بين ايديهم و ما خلفهم و حق عليهم القول في امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس انهم کانوا خاسرين؛(14)
و براي آنان دمسازاني گذاشتيم و آنچه در دسترس ايشان و آنچه در پي آنان بود و در نظرشان زيبا جلوه دادند و فرمان [ عذاب] در ميان امت هايي از جن و انس که پيش از آنان روزگار به سر برده بودند بر ايشان واجب آمد چرا که آنها زيانکاران بودند.»
« اولئک الذين حق عليهم القول في امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس انهم کانوا خاسرين؛(15)
آنان کساني اند که گفتار[ خدا] عليه ايشان همراه با امت هايي از جنيان و آدميان که پيش از آنان روزگار به سر بردند به حقيقت پيوست بي گمان آنان زيانکار بودند.»
« و اذا صرفنا اليک نفرا من الجن يستمعون القرآن فلما حضروه قالوا أنصصتوا فلما قضي ولوا الي قومهم منذرين* يا قومنا اجيبوا داعي الله و آمنوا به يغفر لکم من ذنوبکم و يجرکم من عذاب اليم؛ (16)
و چون تني چند از جن را به سوي تو روانه کرديم که قرآن را بشنوند پس چون بر آن حاضر شدند[به يکديگر] گفتند گوش فرا دهيد و چون به انجام رسيد هشدار دهنده به سوي قوم خود بازگشتند. اي قوم ما دعوت کننده خدا را پاسخ [ مثبت] دهيد و به او ايمان آوريد تا [ خدا] برخي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و از عذابي پر درد پناهتان دهد.»
« و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون؛(17)
و جن و انس را نيافريدم جز براي آنکه مرا بپرستند.»
« سنفرغ لکم ايها الثقلان؛(18)
اي جن و انس زودا که به شما بپردازيم.»
« فيومئذ لا يسال عن ذنبه انس و لا جان؛ (19)
در آن روز هيچ انس و جني از گناهش پرسيده نشود.»
« و انا لما سمعنا الهدي آمنا به فمن يومن بربه فلا يخاف بخسا و لا رهقا؛(20)
و ما چون هدايت را شنيديم بدان گرويديم. پس کسي که به پروردگار خود ايمان آورد از کمي [ پاداش] و سختي بيم ندارد.»
* تهديد جنيان
تهديد جنيان به حسابرسي در قيامت، از جانب خداوند
« سنفرغ لکم ايها الثقلان*فيومئذ لا يسال عن ذنبه انس و لا جان؛ (21)
اي جن و انس زودا که به شما بپردازيم. در آن روز هيچ انس و جني از گناهش پرسيده نشود.»
تهديد شدن جنيان متمرد، به عذاب سوزان جهنم
« و لو شئنا لآتينا کل نفس هداها و لکن حق القول مني لاملان جهنم من الجنه و الناس اجمعين؛(22)
و اگر مي خواستيم حتماً به هر کسي [ از روي جبر] هدايتش را مي داديم ليکن سخن من محقق گرديده که هر آينه جهنم را از همه جنيان و آدميان خواهم آکند.»
« و لسليمان الريح غدوها شهر و رواحها شهر واسلنا له عين القطر و من الجن من يعمل بين يديه باذن ربه و من يزغ منهم عن امرنا نذقه من عذاب السعير؛ (23)
و باد را براي سليمان [رام کرديم] که رفتن آن بامداد يک ماه و آمدنش شبانگاه يک ماه [ راه] بود و معدن مس را براي او ذوب [و روان] گردانيديم و برخي از جن به فرمان پروردگارشان پيش او کار مي کردند و هر کس از آنها از دستور ما بر مي تافت از عذاب سوزان به او مي چشانيديم.»
« قل اوحي الي انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجبا* و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا؛(24)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند راستي ما قرآن شگفت آور شنيديم، ولي منحرفان هيزم جهنم خواهند بود.»
* جن زدگي
تشبيه مرتد به جن زده، در تحير و سرگرداني
قل اندعوا من دون الله مالا ينفعنا و لا يضرنا و نرد علي اعقابنا بعد اذ هدانا الله کالذي استهوته الشياطين في الارض حيران له اصحاب يدعونه الي الهدي ائتنا قل ان هدي الله هو الهدي و امرنا لنسلم لرب العالمين؛ (25)
بگو آيا به جاي خدا چيزي را بخوانيم که نه سودي به ما مي رساند و نه زياني و آيا پس از اينکه خدا ما را هدايت کرده از عقيده خود باز گرديم مانند کسي که شيطان ها او را در بيابان از راه به در برده اند و حيران [ بر جاي مانده] است براي او ياراني است که وي را به سوي هدايت مي خوانند که به سوي ما بيا بگو هدايت خداست که هدايت [ واقعي] است و دستور يافته ايم که تسليم پروردگار جهانيان باشيم.»
تشبيه رباخوار به جن زده، در آشفتگي رواني و نداشتن اعتدال روحي
« الذين ياکلون الربا لا يقومون الا کما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البيع مثل الربا و احل الله البيع و حرم الربا فمن جاءه موعظه من ربه فانتهي فله ما سلف و امره الي الله ومن عاد فاولئک اصحاب النار هم فيها خالدون؛ (26)
کساني که ربا مي خورند؛ (از گور) بر نمي خيزند مگر مانند برخاستن کسي که شيطان بر اثر تماس، آشفته سرش کرده است. اين بدان سبب است که آنان گفتند: ( داد و ستد صرفاً مانند رباست.) و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانيده است. پس، هر کس، اندرزي از جانب پروردگارش بدو رسيد، و ( از رباخواري) باز ايستاد، آنچه گذشته، از آن اوست، و کارش به خدا واگذار مي شود و کساني که( به رباخواري) باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.»
* تهديد شدن جنيان متمرد، به عذاب سوزان جهنم
« و لسليمان الريح غدوها شهر و رواحها شهر واسلنا له عين القطر و من الجن من يعمل بين يديه باذن ربه و من يزغ منهم عن امرنا نذقه من عذاب السعير؛ (27)
و باد را براي سليمان [رام کرديم] که رفتن آن بامداد يک ماه و آمدنش شبانگاه يک ماه [ راه] بود و معدن مس را براي او ذوب [و روان] گردانيديم و برخي از جن به فرمان پروردگارشان پيش او کار مي کردند و هر کس از آنها از دستور ما بر مي تافت از عذاب سوزان به او مي چشانيديم.»
* آکنده شدن جهنم، از جنيان و انسان ها
« و لو شئنا لآتينا کل نفس هداها و لکن حق القول مني لاملان جهنم من الجنه و الناس اجمعين؛(28)
و اگر مي خواستيم حتما به هر کسي [ از روي جبر] هدايتش را مي داديم ليکن سخن من محقق گرديده که هر آينه جهنم را از همه جنيان و آدميان خواهم آکند.»
جهنم ، آکنده از جدال جنيان و انسان ها با يکديگر
« قال ادخلوا في امم قد خلت من قبلکم من الجن و الانس في النار کلما دخلت امه لعنت اختها حتي اذا ادراکوا فيها جميعا قالت اخراهم لإولاهم ربنا هولاء اضلونا فآتهم عذاباً ضعفاً من النار قال لکل ضعف و لکن لا تعلمون* و قالت أولاهم لأخراهم فما کان لکم علينا من فضل فذوقوا العذاب بما کنتم تکسبون؛ (29)
مي فرمايد در ميان امت هايي از جن و انس که پيش از شما بوده اند داخل آتش شويد هر بار که امتي [ در آتش] در آيد همكيشان خود را لعنت کند تا وقتي که همگي در آن به هم پيوندند [ آنگاه] پيروانشان درباره پيشوايانشان مي گويند پروردگارا اينان ما را گمراه کردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده [ خدا] مي فرمايد براي هر کدام [ عذاب] دو چندان است ولي شما نمي دانيد. و پيشوايانشان به پيروانشان مي گويند شما را بر ما امتيازي نيست پس به سزاي آنچه به دست مي آورديد عذاب را بچشيد.»
* جنيان در قيامت
بازخواست شدن جنيان، در قيامت
« و يوم يحشرهم جميعاً يا معشر الجن قد استکثرتم من الانس و قال اولياءهم من الانس ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا اجلنا الذي اجلت لنا قال النار مثواکم خالدين فيها الا ما شاء الله ان ربک حکيم عليم؛ (30)
و [يادکن] روزي را که همه آنان را گرد مي آورد [ و مي فرمايد] اي گروه جنيان از آدميان [ پيروان] فراوان يافتيد و هواخواهان آنها از [ نوع] انسان مي گويند پروردگارا برخي از ما از برخي ديگر بهره برداري کرد و به پاياني که براي ما معين کردي رسيديم [ خدا] مي فرمايد جايگاه شما آتش است در آن ماندگار خواهيد بود مگر آنچه را خدا بخواهد [ که خود تخفيف دهد] آري پروردگار تو حکيم داناست.»
« يا معشر الجن و الانس الم ياتکم رسل منکم يقصون عليکم آياتي و ينذرونکم لقاء يومکم هذا قالوا شهدنا علي انفسنا غرتهم الحياه الدنيا و شهدوا علي انفسهم انهم کانوا کافرين؛ (31)
اي گروه جن و انس آيا از ميان شما فرستادگاني براي شما نيامدند که آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند گفتند ما به زيان خود گواهي دهيم [ که آري آمدند] و زندگي دنيا فريبشان داد و بر ضد خود گواهي دادند که آنان کافر بوده اند.»
اقرار جنيان در قيامت، به انذار شدن از آن در دنيا به وسيله پيامبران
« يا معشر الجن و الانس الم ياتکم رسل منکم يقصون عليکم آياتي و ينذرونکم لقاء يومکم هذا قالوا شهدنا علي انفسنا غرتهم الحياه الدنيا و شهدوا علي انفسهم انهم کانوا کافرين؛ (32)
اي گروه جن و انس آيا از ميان شما فرستادگاني براي شما نيامدند که آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند گفتند ما به زيان خود گواهي دهيم [ که آري آمدند] و زندگي دنيا فريبشان داد و بر ضد خود گواهي دادند که آنان کافر بوده اند.»
مشخص بودن گناهان جنيان در قيامت، بدون بازجويي
« فيومئذ لا يسال عن ذنبه انس و لا جان* يعرف المجرمون بسيماهم فيوخذ بالنواصي و الاقدام؛ (33)
در آن روز هيچ انس و جني از گناهش پرسيده نشود. تبهکاران از سيمايشان شناخته مي شوند و از پيشاني و پايشان بگيرند.»
* موانع شناخت جنيان
1. غفلت
غفلت جنيان، مانع استفاده صحيح آنان از ابزارهاي شناخت
« و لقد ذرانا لجهنم کثيرا من الجن و الانس لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم اعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون؛ (34)
و در حقيقت بسياري از جنيان و آدميان را براي دوزخ آفريده ايم [چرا که] دل هايي دارند که با آن [حقايق را ] دريافت نمي کنند و چشماني دارند که با آنها نمي بينند و گوش هايي دارند که با آنها نمي شنوند آنان همانند چهارپايان بلکه گمراه ترند [ آري] آنها همان غافل ماندگانند.»
2. کوردلي
کوردلي، مانع درک حقايق از سوي جنيان
« و لقد ذرانا لجهنم کثيرا من الجن و الانس لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم اعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون؛ (35)
و در حقيقت بسياري از جنيان و آدميان را براي دوزخ آفريده ايم [چرا که] دل هايي دارند که با آن [حقايق را ] دريافت نمي کنند و چشماني دارند که با آنها نمي بينند و گوش هايي دارند که با آنها نمي شنوند آنان همانند چهارپايان بلکه گمراه ترند [ آري] آنها همان غافل ماندگانند.»
3. ظلم جنيان
اقرار جنيان، به ظالم بودن گروهي از آنان
« قل اوحي الي انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآا عجبا*و انا منا المسلمون و منا القاسطون فمن اسلم فاولئک تحروا رشدا؛(36)
بگو به من وحي شده است که تني چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند راستي ما قرآن شگفت آور شنيديم و از ميان ما برخي فرمانبردار و برخي از ما منحفرند پس کساني که به فرمانند آنان در جست و جوي راه درستند.»
پينوشتها:
1.سوره انعام(6)، آيه 128.
2.همان، آيه 112.
3.سوره جن(72)، آيه 1-5.
4.همان.
5.سوره انعام(6)، آيه 112.
6.همان، آيه 128.
7.همان، آيه 130.
8. سوره اعراف(7)، آيه 38.
9.همان، آيه 179.
10.سوره هود(11)، آيه 119.
11. سوره سجده(32)، آيه 13.
12.سوره سبأ(34)، آيه 12.
13.سوره صافات(37)، آيه 158
14. سوره فصلت(41)، آيه 25.
15. سوره احقاف(46)، آيه 18.
16. همان، آيات 29 و 31.
17. سوره ذاريات(51)، آيه 56.
18.سوره الرحمن(55)، آيه 31.
19.همان، آيه 39.
20.سوره جن(72)، آيه 13.
21.سوره الرحمن(55)، آيه 31 و 39.
22.سوره سجده(32)، آيه 13.
23.سوره سبأ(34)، آيه 12.
24.سوره جن(72)، آيات 1 و 15.
25.سوره انعام(6)، آيه 71.
26.سوره بقره(2)، آيه 275.
27.سوره سبأ(34)، آيه 12.
28.سوره سجده(32)، آيه 13.
29.سوره اعراف(7)، آيه 38 و 39.
30. سوره انعام(6)، آيه 128.
31.همان، آيه 130.
32.همان.
33.سوره الرحمن(55)، آيه 39 و 41.
34.سوره اعراف(7)، آيه 179.
35. همان.
36. سوره جن(72)، آيه 1 و 14
منبع:نشريه موعود( ويژه جن)، شماره 123،124
/ج