عوامل تخریب محیط زیست
در مسئله تخریب محیط زیست، حکومتها و افراد حاکم می توانند با برنامه ریزی و اجرای سیاستهایی علیه بحران زیست محیطی، مؤثر بوده و نقش حساس و تعیین کننده داشته باشند. در گذشته جهان، دولتهای مختلف به عناوین گوناگون، اعم از دولتهای خارجی یا داخلی و یا محلی و تحت عناوین استعمارگری، جنگها و یا حتی عمران، چون شهرسازی، راه سازی، کانال کشی و تبدیل جنگلها به زمین های کشاورزی و…، بر جریانی که از آن به عنوان تخریب و ایجاد روند فزاینده نابودی محیط زیست یاد می شود، تأثیرات مهمی داشته اند که به مهم ترین آنها اشاره می شود:
الف- نقش استعمار در نابودی محیط زیست
استعمار کشورهای مختلف جهان توسط کشورهای اروپایی و غرب به منظور غارت ثروتهای خدادادی، به کار گرفتن نیروی کار ارزان و خرید و فروش برده، خود پدیده منفی و غیر انسانی به حساب می آید، زیرا در انحصار گرفتن بازارهای مصرف برای فروش محصولات و تولیدات خویش و تأمین سود کافی برای تولیدگران و کارخانه داران، در ذات خود با مقوله محیط زیست و رعایت اصول آن در تضاد است. اگر استعمار، دیروز منابع زیر زمینی و جنگل ها و گیاهان دارویی و بسیاری از جانوران را با ولع سودجویی فراوان به نابودی کشاند، امروز تحت عناوین مختلف از نفت و منابع انرژی، برخلاف اصول محیط زیست، سود جسته و زیانهای فراوان را متوجه آن کرده است، چنان که یکی از نویسندگان و پژوهشگران مسائل محیط زیست، نقش استعمار در نابودی منابع کشورهای اسلامی و بروز آلودگی های زیست محیطی را برجسته دانسته و افزوده است که غارت منابع نفتی کشورهای حاشیه خلیج فارس و نیز تبعات ناگوار جنگ خلیج فارس (جنگ نفت در سال ۱۹۹۱م ) یکی از عوامل اصلی ناهنجاریهای زیست محیطی در سرزمین های اسلامی است.
غارت منابع طبیعی و به یغما بردن داشتههای زمینی و ذخایر زیرزمینی مردم استعمار زده و تحت سلطه، یکی از اقدامات استعمارگران در سرزمین های تحت استعمار است. زبان بیشتر و عمده آنها به گونه ترویج فرهنگ ضد زیست محیطی خود در این سرزمینها و وانمود کردن آن به عنوان شیوه علمی آزمایشگاهی با تولید بیشتر و رسیدن به ثروت های کلان می باشد. تخریب محیط زیست توسط استعمارگران در قالب جنگ های فراوان، کشورگشایی و بسط استعمار و نقشه های توسعه طلبانه، قسمت دیگری از کارنامه سیاسی کشورهای استعماری را تشکیل می دهد. نمی توان از جنگهای کشورهای اروپایی در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، به دلیل آثار سوء زیست محیطی چشم پوشید و بهره گیری این کشورها را از مخرب ترین سلاح ها در جنگ های جهانی اول و دوم یاد نکرد و از تخریب دو شهر هیروشیما و ناکازاکی که به قتل عام صدها هزار نفر منجر شد و بعد از دهها سال آثار سوء زیست محیطی آن همچنان پا برجاست، چشم پوشید.
طبیعی است که این خرابی ها با جنگ های هر چند ضد زیست محیطی گذشته که با سلاح های ابتدایی و در قالب لشکرکشی های محدود و با هدف بسا معنوی و انسانی انجام می گرفت، قابل مقایسه نیست، چنانکه ضایعات ناشی از زباله های هسته ای، آزمایش های هسته ای و جنگ افروزی آنان و کارخانه های مختلف اسلحه سازی و سایر تجهیزات مربوط که به بقایای استعمارگران دیروز تعلق دارد، بی سابقه و غیر قابل مقایسه با دیگر خطرهای زیست محیطی جهان است.
ب- دولتهای مسلمان و نهادهای وابسته بدان
دولتهای اسلامی در صورتی می توانند در حفاظت محیط زیست موفقیت داشته و به وظیفه خویش عمل کنند که مسئولیت زیست محیطی خود را نسبت به کشور و جهان و نسل های آینده درک نموده و به عنوان یک تکلیف دینی و مسئولیت حساس انسانی، در همه برنامه ها و اقدامات به آن توجه کنند.
بی اعتنایی حکام و زمامداران ممالک اسلامی به اجرای دقیق اصول اسلامی، از جمله در زمینه حفاظت از محیط زیست، به گونه ای است که خود دولتها نیز عاملی در تخریب جنگل ها، بهره برداری بیش از حد از منابع و ذخایر زیر زمینی، آتش افروزی جنگ ها و… هستند. البته غرب تنها از طریق استعمار یا صدور تکنولوژی و فرهنگ ناشی از آن، از جمله مصرف گرایی باعث مشکلات زیست محیطی مسلمانان نشده است، بلکه از راههای متفاوت و تحت عنوان عوامل و تأثیرات مرئی و نامرئی مختلف به آن دامن زده است. کشورهای اسلامی اکنون در دام تمدن آلاینده غرب گرفتار آمده اند و برای رهایی از این دام، چاره ای ندارند جز اینکه به آموزه های ناب اسلام برگردند و پاکی و پاکیزگی را به محیط زیست خود برگردانند و از هر آنچه زمین را می آلاید، دوری گزینند.
ج- جنگها و ناامنیها
جنگها که ناقض حاکمیت مقررات و مخل امنیت می باشد و در آن جان انسان به خطر افتاده و فجایع فراوان و متنوع را به بار می آورد، بیشترین آسیب را به محیط زیست وارد می کند، زیرا در اثر آن، حاکمیت قانون و اجرای مقررات، از جمله قوانین و مقررات مربوط به مسائل زیست محیطی تعطیل می شود و در اثر هرج و مرج و قتل و غارت، بسیاری از مواهب طبیعت، مثل جنگلها طعمه حریق، بمباران و … می گردد، کاریزها، رودخانه ها و شبکه آبرسانی آسیب دیده آلوده می شود و دسترسی مردم به آب و غذای بهداشتی با اشکال مواجه می گردد، آب و هوای شهر بر اثر استفاده از سلاح های کشنده، آلوده شده و امنیت، مختل گشته و تعفن و میکروبهای مختلف از اجساد به زمین مانده متصاعد شده، انواع بیماریهای واگیردار در منطقه جنگی شایع می شود و بسا در مواردی نقض قوانین جنگی و استفاده از سلاح های غیر متعارف، از جمله بمبهای شیمیایی و میکروبی یا حتی هسته ای رخ دهد و زمین، طبیعت و هوای منطقه برای چندین نسل دچار آسیب شده و انواع نارسایی ها را در انسان و سایر موجودات زنده و گیاهان و جنگل و خاک به بار آورد و بحران محیط زیست را ایجاب کند.
کافی است به آسیب های جنگ های اول و دوم جهانی، به خصوص در اروپا و ژاپن اشاره نمود یا جنگ های سال های اخیر در خلیج فارس را شاهد آورد که چگونه به اکوسیستم منطقه، خسارت های جبران ناپذیر هوایی، زمینی، و دریایی پدید آورده است. طبیعی است که بهداشت روانی و آلودگی ناشی از جنگ های مزبور، بخش دیگری از ره آوردهای منفی است که در مواقع جنگ به وجود می آید و سلامتی روانی افراد جامعه را حتی برای چندین نسل، دچار عدم تعادل و بیماریهای مختلف می نماید، همانگونه که آلودگی صوتی ناشی از غرش هواپیماهای غول پیکر، تانکها و توپها و بمبها، زندگان را تا مدتها می آزارد و کودکان را دچار کابوس نموده، چه بسا آنان را تا آخر عمر آزار داده و رها نکند و حتی بسیاری از آنها با درمان و تلاش های درمانی نیز به حالت عادی برنگردند.
د. آلودگی آب و هوا
صید بی حد ماهیان، نشت نفت، نبود تصفیه فاضالب، ورود مواد دفع آفات به آب های سطحی و زیر زمینی، و انباشت زباله و پالستیک، آب دریای خزر و خلیج فارس را که زمانی طبیعی و دست نخورده بود، آلوده ساخته است.
در سراسر ایران، پساب صنعتی و خانگی و فاضالب )بویژه فاضالب بیمارستان ها( اکنون خاک، رودخانه و آب زیر زمینی را آلوده می کنند. کمتر از چهل درصد جمعیت کشور به تجهیزات تصفیه پساب دسترسی دارند و استفاده از آب بطری بسیار معمول است. بر اساس تحقیقات اخیر، ایران جزو کشورهایی است که بیشترین میزان آب تصفیه نشده فاضالب ها را برای آبیاری کشاورزی استفاده می کند و از این راه بهداشت میلیون ها شهروند را در معرض خطر قرار داده است. این پساب ها حاوی مواد میکربی است و می تواند عامل شیوع بیماری های عفونی از جمله وبا بشود. با آن که برای تجهیزات تصفیه آب بسیاری برنامه ریزی شده و یا در دست ساختمان اند، اما بودجه کافی نیست. رها سازی خارج از مقررات کودهای شیمیایی و مواد دفع آفات، منابع دیگر آلودگی آب های سطحی و زیر زمینی را تشکیل می دهند.
آلودگی هوا نیز یک چالش عمده در ایران است. در سال 2016 ،بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، شهرهای زابل، بوشهر، و اهواز جزو آلوده ترین شهرهای جهان بودند. هزینه این موضوع، از نظر سالمتی انسان و خسارت اقتصادی ناشی از آن، ساالنه بین 13 تا 30 میلیارد دالر تخمین زده می شود.
هفتاد تا هشتاد درصد آلودگی هوای تهران از بخش حمل و نقل ایجاد می شود که از این میزان، اتوبوس های قدیمی، مینی بوس ها، و کامیون ها مسئول ایجاد نیمی از آن هستند. در ایران آزمایش های ساالنه اندازه گیری آالیندگی خودروها و ایمنی اجباری نیست. پس از انقالب، تا حدی به علت تحریم ها به رهبری آمریکا، ایران واردات بنزین با کیفیت باال را متوقف کرد و به جای آن به تولید و توزیع بنزین در داخل روی آورد. با آن که بنا بر استاندارد ملی، ماده سرطان زای بنزن، باید زیر یک درصد حجم باشد و گوگرد موجود در آن باید زیر بیست بخش در میلیون ppm باشد، در سال 2013 ،گزارش ساالنه کیفیت هوا نشان می داد که بنزن موجود به 89.2 درصد و گوگرد به دویست بخش در میلیون ppm رسیده است. خوشبختانه، در نتیجه توافق هسته ای با ایران و سبک تر شدن تحریم ها؛ کیفیت سوخت بهبود یافت و اکنون به استانداردهای اروپایی نزدیک تر شده است.
اطلاعات جامع درباره توفان های گرد و غبار در ایران در دسترس نیست. اما در ماه مارچ 2017 ، محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه و معصومه ابتکار معاون امور زنان و خانواده و رییس پیشین سازمان حفاظت محیط زیست نامه مشترکی خطاب به آنتونیو گوترس، دبیر کل سازمان ملل متحد نوشتند: ” تقریبا دو و نیم میلیون هکتار از کانون های بحرانی گرد و غبار داخل ایران واقع شده در حالی 6 که تنها یکی از کانون های بحرانی منشا گرد و غبار در عراق در حدود 8 میلیون هکتار وسعت دارد که بزرگی آن مشابه وسعت همه کشورهای حاشیه خلیج فارس است. توفان های گرد و غبار خاورمیانه از صحرای بزرگ آفریقا سرچشمه می گیرد. بادهای باختری، پیش از رسیدن به ایران گرد و غبار بیشتری از سوریه و عراق به خود می گیرند. حدود 90 درصد مساحت ایران خشک و نیمه خشک است که به افزایش توفان های گرد و غبار کمک می کند.
دریاچه تقریبا خشک ارومیه – یکی از بزرگترین دریاچه های خاورمیانه – و بسیاری از تاالب های خشک شده – به ایجاد و گسترش توفان های گرد و شن کمک می کنند. توفان ها اغلب حاوی ذرات ریز آالینده هستند که می توانند بیماری های قلبی و ریوی ایجاد کنند. بیش از 50 درصد عوامل مرگ و میر ساالنه در ایران بیماری های قلبی و ریوی است. در سراسر ایران، چرای بیش از حد حیوانات اهلی، و کشت و کار ناکارامد، به فرسایش خاک، بیابان زائی، و توفان ریزگردها انجامیده است. بنا بر گزارش ها، فرسایش خاک در ایران دو برابر و نیم متوسط جهانی است. در استان شرقی سیستان-بلوچستان، باد با سرعت 60-100 کیلومتر در ساعت به مدت پنج ماه در سال می وزد و با خود گرد و غبار را به مرکز استان، شهر زابل و جنوب غربی افغانستان و غرب پاکستان حمل می کند. در سال 2017 این توفان های غبار، در کنار پیامدهای انتقال آب رودخانه هیرمند از تاالب های اصلی هامون به چهار دریاچه پشت سد “چاه نیمه” باعث شد که زابل به عنوان آلوده ترین شهر جهان شناخته شود. در ماه مه سال 2016 ،سازمان بهداشت جهانی گزارشی را منتشر کرد که بر اساس آن زابل بدترین آلودگی هوا را داشته است )میزان ذرات معلق که باید زیر 5.2 میکروگرم در متر مکعب باشد، در زابل 217 میکروگرم در متر مکعب بود.( به گفته مسئوالن محلی، در حدود 000.650 نفر از سال 2000 این منطقه را ترک کرده اند.
خوزستان استان جنوب غربی ایران به ویژه در معرض توفان ریزگردها قرار دارد. در گزارشی از تهران تایمز در مورد توفان شدید در استان خوزستان در فوریه سال 2018 ،آمده است: “میزان آالینده های ریز به طور اعجاب انگیزی باالتر از سطح خطرناک 9000 میکروگرم در متر مکعب رسیده است. این در حالی است که که بر اساس معیارهای آژانس حفاظت از محیط زیست آمریکا حد مجاز تنها 35 میکروگرم در متر مکعب است.” بر اساس اطالعات سازمان بهداشت جهانی، اهواز مرکز استان خوزستان یکی از آلوده ترین شهرهای جهان است. در بیشتر طول سال شهر از غبار زردی پوشیده شده است و بسیاری از ساکنان را با عوارض قلبی و ریوی راهی بیمارستان ها می کند. عیسی کالنتری، رییس سازمان حفاظت زیست بر آن است که به مسایل توفان ریز گردها در خوزستان می توان در طول یک مدت زمان سه ساله رسیدگی کرد. اما برنامه های دولت نه به اندازه کافی به چالش های داخلی می پردازند و نه می تواند کانون های خارجی گرد و غبار در غرب کشور را مهار کند. تالش های نسبی از جمله ایجاد جنگل کهور ]پایدار کننده خاک[ در غرب رودخانه کرخه و بازسایی هایی در منطقه تاالب بزرگ هورالعظیم که با عراق مشترک است، صورت گرفته است. اما مردم محل تردید دارند که دولت اراده سیاسی و منابع الزم را برای پرداختن به این مساله داشته باشد.
جنگل زدائی و بیابان زائی
بنا به اطالعات مرکز آمار ایران، وسعت جنگل های ایران در سال 1900 در حدود 19 میلیون هکتار بود اما این رقم تا سال 2012 به 4.14 میلیون هکتار کاهش یافته است. بر پایه اطالعات موسسه اقتصاد تجارت، تا سال 2015 ،مناطق جنگلی ایران به 7.10 میلیون هکتار کاهش یافته و نابودی 43 درصدی از سال 1900 داشته اند. بیشترین بخش مناطق جنگلی بازمانده در کوه های البرز در نزدیکی دریای خزر و در کوه های زاگرس واقع شده اند.
درحال حاضر در ایران به ندرت جنگل بکری باقی مانده است. تاثیر هزار ساله انسان بر محیط زیست طبیعی – افزایش جمعیت، استفاده از زمین برای کشاورزی، بهره برداری از جنگل ها توسط بادیه نشینان، نیاز به چوب برای سوخت و مواد ساختمانی – منابع جنگلی کشور را تخلیه و نابود کرده است. در دوران پهلوی )1979-1925 )توسعه کشاورزی به ویژه به پوشش جنگلی آسیب رساند. در استان خوزستان، زمین های جنگلی به زمین های کشت تنباکو، خشخاش و نیشکر تبدیل شدند. در گیالن درختان جنگلی قطع شدند تا چای، برنج و تنباکو کشت شود. بهره برداری های مشابه در مازندران منجر به انقراض گونه ببر ایرانی گردید و آخرین آن ها در دهه 1950 مشاهده شده اند. از انقالب به بعد، جنگل های ایران قربانی تخریب فزاینده هستند. به گفته معاون سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور، در حدود یک میلیون هکتار از جنگل های اکولوژیکی غنی زاگرس بر اثر پیامدهای تغییرات اقلیمی نابود شده اند. سازمان های دولتی مسئول اِعمال قانون و مقررات در زمینه مناطق جنگلی، ناکارامد و با کمبود بودجه رو به رو هستند. افراد به دلخواه خود درخت ها را قطع و گاه برای ایجاد زمین کشاورزی، آتش سوزی عمدی ایجاد می کنند. به گزارش مرکز جهانی مطالعات جنگل داری، “جنگل زدایی بیش از حد و سبک کردن جنگل ها می تواند به علت انتشار میلیون ها تن گازهای گلخانه ای – که در حالت عادی به شکل کربن در چوب ذخیره شده اند – در اتمسفر زمین وضعیت اقلیمی جهان را بی ثبات سازد. این مساله به نوبه خود می تواند به تخریب اتمسفر و احتماال تغییرات اقلیمی بینجامد. جنگل ها با ذخیره سازی کربن، عامل بازدارنده ای در افزایش گرمایش زمین هستند و از این رو منفعت محیط زیستی عمده ای فراهم می کنند.”
جا به جایی جمعیت های روستایی
خشکسالی و مدیریت ناسنجیده منابع، وضعیت اسف باری در بخش های بزرگی از ایران ایجاد کرده است. کشاورزان روستاها و خرده مالکان به علت بی آبی قادر به تامین زندگی خود از طریق زمین نیستند و در رویای زندگی بهتر به شهرها مهاجرت می کنند. جمعیت های روستایی از طریق عقاید مذهبی، ازدواج های فامیلی، و عالیق محلی مشترک با هم پیوندهای نزدیکی دارند. اما زمانی که در نتیجه مهاجرت به حاشیه شهرهای بزرگ این “چسب” اجتماعی تعیین کننده رفتار و مراودات ]انسانی[ از بین می رود، سرنوشت این جمعیت ها به بی خانمانی، بیکاری، و سربار بودن ختم می شود. معیارهای نیک و اخالقی کاهش می یابد، فرهنگ رقابت و خشونت شکل می گیرد که بستر جنایت، بیماری و فحشا است. بر اساس اظهارات رییس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسالمی، در حدود 35 درصد جمعیت کشور حاشیه نشین هستند. در اطراف تهران، بیش از 60 درصد مناطق روستایی به شهرستان/شهر 11 تبدیل شده و تعدادی از جمله قرچک و ورامین ممکن است به زودی به استان تبدیل شوند. بسیاری از این مناطق از خدمات شهری و فرصت های اشتغال بی بهره اند. یکی از پیامدهای این موضوع به حاشیه رانده شدن هر چه بیشتر این جمعیت ها و وخیم شدن مسایل اجتماعی موجود بدون هیچ چشم انداز و راه حل است.
منبع:
1. محیط زیست و بهداشت، عبد المجید ناصری داوودی، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول، قم، 1391
2. آتلانتیک کانسیل / پی دی اف