امام جواد (ع) و فرقههای شیعی
چکیده
از مباحث مطرح دوره امام جواد (علیه السلام)، تعامل و ارتباط فرقههای شیعی با ایشان است. مهمترین فرقههای شیعی عصر امام جواد (علیه السلام) عبارتند از: واقفیه، اسماعیلیه، غلات و زیدیه. این فرقهها در تقابل با جریان امامت امام جواد (علیه السلام) قرار داشتند و به همین علت، در طول دوران حیات حضرت، روابط آنان با امام چالش برانگیز بود و در تقابل فرهنگی و بعضاً سیاسی جریان امامت شیعه بودند. واقفیه با طرح شبهاتی هم چون سن امام جواد (علیه السلام)، حاضر به پذیرش امامت ایشان نشدند. غالیان که در گروههای طیاره و مفوضه بودند، بیشترین انحراف را در مسیر امامت حضرت ایجاد کردند و به همین علت هم امام بیشترین برخورد را با این دسته داشتند. زیدیه با وجود این که امامت امام رضا (علیه السلام) را پذیرفته بودند، به انکار امامت امام جواد (علیه السلام) پرداختند. اسماعیلیان ارتباط و تعامل خاصی با امام جواد (علیه السلام) نداشتند و به همین علت در متون روایی، ذکری از برخورد حضرت با آنان نشده است.
این مقاله، به روابط این سه گروه شیعی با امام جواد (علیه السلام) میپردازد و برخورد امام در برابر آنان را تبیین میکند.
مقدمه
آگاهی تاریخی در مورد دوره امامت امام جواد (علیه السلام) (203- 220 ق) چندان گسترده نیست؛ زیرا از سویی محدودیتهای سیاسی، تقیه و شیوههای پنهانی مبارزه، سبب عدم نقل اخبار در منابع روایی و تاریخی میشود و از سوی دیگر، زندگی کوتاه 25 ساله حضرت، مانع از این میگردد که اخبار فراوانی از ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و دینی امام در دسترس قرار گیرد.
بررسی وضعیت فرقههای گوناگون اسلامی به ویژه شیعه، یکی از مسائل مطرح در این دوره کوتاه است. نضجگیری نحلهها و فرقههای گوناگون در عصر امام جواد (علیه السلام)، معلول فرایند عوامل گوناگونی چون گسترش جهان اسلام، ورود باورهای مذاهب و ادیان دیگر، ترجمه آثار فلسفی یونان و درگیریها، جناحبندیها و بلوکبندی قدرت است. فرقههای شیعی بخشی از فرقههایی بودند که در این دوره در تقابل با اندیشه امام جواد (علیه السلام) فعالیت میکردند. واقفیه، غلات، زیدیه و اسماعیلیه مهمترین این فرقهها به شمار میآمدند. آنها از قبل در جامعه شیعی شکل گرفته بودند و در این دوره به فعالیتهای خود ادامه میدادند. فعالیتهای فکری و فرهنگی آنها عموماً در ایجاد شبهه افکنی بود. امام جواد (علیه السلام) همانند پدر بزرگوارشان، در جبهههای فکری و فرهنگی با وجود همه محدودیتها، درصدد اشاعه خط اصیل امامت بودند. موضعگیریها و شبهه افکنیهای فرقههایی چون واقفیه، زیدیه و غلات، امام را بر آن داشت تا در حوزه فرهنگ تشیع در برابر آنان موضعگیری کنند.
نوشتار حاضر، درصدد است تا به بررسی فعالیتهای فرقههای شیعی در دوره امام جواد (علیه السلام) بپردازد و در مقابل، برخورد امام با آنان را تبیین کند و به سؤالات ذیل پاسخ دهد:
1. زمینههای پیدایش و رشد فرقههای شیعی در دوره امام جواد (علیه السلام) چه مسائلی بوده است؟
2. فرقههای شیعی در دوره امام جواد (علیه السلام) چه مسائلی را مطرح میکردند؟
3. برخورد امام جواد (علیه السلام) در برابر فرقههای شیعی چگونه بود؟
زمینههای پیدایش، تداوم و رشد فرقههای شیعه در دوره امام جواد (علیه السلام)
فعالیتهای فرقههای شیعی در دوره امام جواد (علیه السلام) گسترش یافت. فرقههای این دوره عمدتاً از قبل به وجود آمده بودند. در این دوره چندین عامل در پیدایش، تداوم و رشد این فرقهها دخیل بودند. دوری امام از مردم، یکی از مهمترین این مسائل است. این دوری، یا به واسطه بعد مسافت یا به علت فشارهای حاکمیت عباسیان بود. این مسأله، سبب میشد که پیروان ائمه در شناخت امام بعد از خود دچار انحراف و سردرگمی شوند و این خود تأثیر فراوانی در تفرق و انشعابات شیعیان داشت. وقتی در پیشینه افرادی دقت شود که دچار تردید، انحراف و گرایش به فرقههای انحرافی شیعه شدند، مسأله تأثیرگذار را در دوری این گونه افراد از محل سکونت امامان و عدم دسترسی آسان به آنها میتوان دانست. مسأله دیگری که در ایجاد تفرق در دوره امام جواد (علیه السلام) تأثیرگذار بود، فضای نسبتاً متشنج و رعبآور جامعه در آن دوره است. امام جواد (علیه السلام) در دوره امامت خویش تحت مراقبت بودند. شاید یکی از علل ازدواج امام جواد (علیه السلام) با امالفضل، در همین زمینه ارزیابی شود. بعضی اسناد تاریخی، از گزارشگری و خبرچینیهای دختر مأمون در خانه امام جواد (علیه السلام) حکایت میکنند و سیاسی و تحمیلی بودن این ازدواج را آشکار میسازند. مسأله دیگری که در زمینه فرقهگرایی شیعیان در این دوره تأثیرگذار است، برداشتهای نادرست بعضی از آنان از روایات، اخبار و احادیث است. بیشترین عامل ظهور تفرق در دوره امام جواد (علیه السلام) را میتوان به شرایط و صفات امام مربوط دانست. بخشی از جامعه شیعه که به امامت آن حضرت تن ندادند و در این موضوع تردید ایجاد کردند و راهی غیر از اعتقاد به امامت ایشان را برگزیدند، افراد و گروههایی بودند که در تحقق شرایط و صفات امامت در امام جواد (علیه السلام) دچار تردید شدند و برای خود تفاسیر نادرستی از امامت ایشان داشتند.
طبق منابع تاریخی و حدیثی، برداشت برخی از شیعیان در مورد شرط سن امام در موقع امامت، موجب تفرقه و چند دستگی شیعیان در این دوره شد.
شیخ مفید مینویسد:
“با رحلت علی بن موسی و جانشینی امام جواد (علیه السلام) در هفت سالگی، شیعیان به سه گروه تقسیم شدند:
1. گروهی که اکثریت را تشکیل میدادند، طبق سفارش امام رضا (علیه السلام) به امامت امام جواد (علیه السلام) معتقد شدند.
2. گروهی از اعتقاد به امامت امام رضا (علیه السلام) دست برداشتند و به واقفیه گرویدند.
3. گروهی به امامت احمد بن موسی قائل شدند و گفتند: امام رضا (علیه السلام) به امامت او سفارش کرده است. دلیل این گروه، کم سن بودن امام جواد (علیه السلام) بود. (2)”
به گفته مسعودی، سن امام جواد (علیه السلام)، پیروان امام رضا (علیه السلام) را در بغداد و سایر شهرها در حیرت فرو برد و بین آنان اختلاف عقیده پیدا شد و این سؤال برایشان مطرح گردید که آیا آن حضرت، شایستگیهای لازم را برای احراز شرایط امامت دارند یا نه؟ بنابر این شخصیتهای رهبری کننده شیعیان، از شهرهای مختلف در بغداد در خانه عبدالرحمان بن حجاج جمع شدند تا درباره اعتبار امامت آن حضرت بحث کنند. در میان ایشان ریّان بن صلت، صفوان بن یحیی، محمد بن حکیم، یونس بن عبدالرحمان و عده دیگری از برجستگان و معتمدان شیعه بودند. آنان بعد از گفت گو، تصمیم گرفتند به منزلِ امام جواد (علیه السلام) در مدینه بروند. فقها و علمای بغداد و شهرهای دیگر که جمعاً هشتاد نفر بودند، به منزل امام وارد شدند. جمعیت حاضر، با طرح سؤالاتی از امام جواد (علیه السلام) درصدد آزمایش ایشان برآمدند. (3) دو گروه، نتیجه گرفتند که سن حضرت، مانع از احراز امامت ایشان است. نخستین گروه، از امامت عموی حضرت، احمد بن موسی، جانبداری کردند؛ در صورتی که گروه دوم از جمله ابراهیم بن صالح انعماطی، به واقفیه پیوستند و به مهدی قائم بودن امام هفتم قائل شدند. ولی بقیه پی بردند که علم امام جواد (علیه السلام) جنبه اعجاز و استثنایی دارد و بر آنان محقق شد که ایشان علیرغم سن کم، واجد شرایط امامت هستند. (4)
مسأله دیگری که در ایجاد تفرق در دوره امام جواد (علیه السلام) تأثیرگذار بود، فضای نسبتاً متشنج و رعبآور جامعه در آن دوره است. امام جواد (علیه السلام) در دوره امامت خویش تحت مراقبت بودند. شاید یکی از علل ازدواج امام جواد (علیه السلام) با امالفضل، در همین زمینه ارزیابی شود. بعضی اسناد تاریخی، از گزارشگری و خبرچینیهای دختر مأمون در خانه امام جواد (علیه السلام) حکایت میکنند و سیاسی و تحمیلی بودن این ازدواج را آشکار میسازند. (5)
فضای رعبآور ایجاد شده، پیامدهایی داشت که در ایجاد فرقهگرایی بیتأثیر نبود. از این پیامدها، عدم آزادی امام برای تبلیغ و تبیین دیدگاه خویش بود و این مسأله، زمینهساز آن میشد که برخی از شیعیان در تشخیص و تعیین امام به حقیقت مورد نظر نتوانند دست یابند و دچار فرقهگرایی شوند.
فرقههای شیعی دوره امام جواد (علیه السلام)
فرقههای شیعی به وجود آمده در این دوره عبارت بودند از:
الف) واقفیه
واقفیه در معنای خاص، به کسانی اطلاق میشود که بر امامت امام هفتم توقف کردند و او را آخرین امام دانستند و امامت امامان بعدی را نپذیرفتند. این فرقه پس از شهادت موسی بن جعفر (علیه السلام) در سال 183 قمری شکل گرفتند. اوج فعالیت این فرقه در دوره امام رضا (علیه السلام) و پس از آن امام جواد (علیه السلام) بود.
بررسی چگونگی و عوامل شکلگیری واقفیه به معنای خاص و رایج آن از جهات ذیل دارای اهمیت است:
1. حضور تعداد چشمگیری از صاحبان این عقیده در میان اصحاب امام کاظم (علیه السلام) به همراه شهرت و برجستگی برخی از آنان در میان شیعیان؛
2. رشد و رواج اندیشه و حرکت این گروه بعد از شهادت امام کاظم (علیه السلام) و مقابله امامان بعدی به ویژه امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) با اندیشه آنان؛
3. وجود برخی از بزرگان و محدثان واقفی در سلسله اسناد روایات و احادیث ائمه به ویژه روایات مربوط به مهدویت؛
4. استناد پیروان آنان به دلایل نقلی و احادیث منقول از ائمه شیعه.
افراد این فرقه، به جز انکار رحلت امام هفتم و نپذیرفتن امامت امام رضا (علیه السلام) و بعد از آن جواد (علیه السلام)، اندیشه کلامی و عقاید منسجمی عرضه نکردند تا ماندگار شوند. اما این عوامل، تا حدودی توانست به ادامه حیات آنان تا مدت زیادی کمک کند. (6)
پس از شهادت امام رضا (علیه السلام)، از آن رو که جانشین آن حضرت خردسال بود، یکی از حیرتهای بزرگ میان شیعه روی داد و چارهاندیشیهای مختلفی در حل این معضل مطرح شد. این موضوع، بحثها و گفتگوهایی را میان اصحاب شیعی امام رضا (علیه السلام) موجب شد. نبودن پسری غیر از امام جواد (علیه السلام) برای آن امام، موجب گردید که جامعه شیعی با تفرقه گستردهای مواجه نشوند. با این حال، اختلاف مورد اشاره در ایجاد حیرت شیعیان در باره امامت بیتأثیر نبود.
مسأله سن کم امام جواد (علیه السلام)، در آن زمان در نوع خود مهم و کم سابقه بود. این مسأله، سبب شد تا توجه دشمنان و مخالفان امامت امام جواد (علیه السلام) را به خود جلب کند. به ویژه که تحریک از جانب حکومت و طبیعت تردید انگیز خود حادثه با هم، زمینه را برای بهرهبرداری از وضعیت پیش آمده برای یورشی سخت و سرنوشت ساز به منظور ساقط نمودن تفکر اعتقادی جریان امامیه فراهم میساخت. (7)
به نظر میرسد واقفیه سن کم امام جواد (علیه السلام) را برای جدا شدن از پیکره تشیع و ایجاد اختلاف در میان پیروان شیعی امام رضا (علیه السلام) بهانه کردند؛ زیرا اولاً اگرچه انتقال امامت به شخصی با چنین سنی در بین شیعیان تا آن زمان سابقه نداشت، امام رضا (علیه السلام) پیش از شهادت، با تصریحات متعدد و اتمام حجت بر شیعیان، به اشکال مختلف توانسته بودند این مسأله را تا حدودی بر همگان روشن سازند. صفوان یحیی به امام رضا (علیه السلام) عرض کرد: «اگر خدای نکرده حادثهای برای شما رخ دهد باید به چه کسی پناه ببریم؟» حضرت با دست به امام جواد (علیه السلام) که پیش رویش ایستاده بود، اشاره کردند گفت: «این که کودکی بیش نیست و سه سال از عمرش بیشتر نگذشته است!» فرمود: «کودکیاش زیانی به امامت او نمیرساند. عیسی (علیه السلام) کمتر از سه ساله داشت که به پیامبری رسید.» (8)
به گفته حسین بن بشار، ابنقیاما واسطی که از سران واقفیه بود، به امام رضا (علیه السلام) نامه نوشت و پرسید: «تو چگونه امام هستی با وجودی که فرزند نداری؟» امام رضا (علیه السلام) پاسخش دادند: «تو از کجا دانستی که من فرزند ندارم؟ به خدا عمر من به پایان نرسد جز این که خداوند به من فرزندی دهد که میان حق و باطل را جدا سازد.» (9)
شبهه دیگری که واقفیه در مورد امامت امام جواد (علیه السلام) به آن دامن زدند، قیافه آن حضرت بود. گفتهاند که رنگ پوست امام جواد (علیه السلام) تیره بود و گونهای سیاه متمایل به قرمز داشتند. (10) همین مسأله، موجب شد که برخی گمان کنند ایشان فرزند یکی از دو خدمتگزار سیاه امام رضا (علیه السلام) «سیف» یا «لؤلؤ» است و امام رضا (علیه السلام) وی را به فرزندخواندگی پذیرفتهاند. (11)
اقدامات امام جواد (علیه السلام) در برابر واقفیه
امام جواد (علیه السلام) در برابر واقفیه، به شدت موضع گرفتند و آنان را به مصداق آیه (وجوه یومئذ خاشعه عامله ناصبه) به شمار آوردند. (12) ایشان در برابر واقفیه، به افشای ماهیت اهداف آنان از طرح شبهات پرداختند و همانند پدر بزرگوارشان، به معرفی آنان پرداختند و اساب طرد آنان را از جامعه شیعیان فراهم ساختند.
امام با استدلالهالی مختلف، به ایراد واقفیان مبنی بر سن کم پاسخ دادند. شخصی به حالت پرسش به آن حضرت عرض کرد: «آنها [واقفیان] درباره کمی سن شما گفتگو میکنند.» امام جواد (علیه السلام) فرمود: «خداوند به داوود وحی فرستاد که سلیمان را جانشین خود قرار دهد، درحالی که سلیمان کودکی بود که گوسفند به چرا میبرد.» (13)
علی بن حسان به امام جواد (علیه السلام) عرض کرد: «آقای من! مردم خردسالی شما را بر شما خرده میگیرند؟!» امام فرمود: «آنها چه خردهای از کلام خداوند میگیرند که میفرماید: «قل هذه سبیلی ادعوالی الله علی بصیره انا و من اتبعنی)؛ به خدا قسم جز علی (علیه السلام) که در آن زمان نه سال داشت، کسی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیروی نکرده بود و من هم نه سال دارم.» (14)
علاوه بر امام جواد (علیه السلام)، اصحابش هم در برابر واقفیه اقدامات روشنگر متعددی انجام دادند؛ مانند آثاری که در رد استدلالهای واقفیه نوشتند. کتب رجالی، از کتابهایی با عنوان «الرد علی الواقفیه» نام بردهاند که اصحاب امام جواد (علیه السلام) و دیگر ائمه نوشتهاند.
ب) غالیان
اصطلاح غلو، معمولاً به اعتقادات افراطی نسبت به افراد خاص و انتساب غیر واقعی یا بیش از حد به آنان ناظر است. انتساب درجات بالای معنوی و اخلاقی دروغین به یک فرد نیز در اصطلاح رایج، غلو شمرده میشود و تا جایی ادامه مییابد که صفت خدایی برای کسی یا حتی شراکت با خداوند قائل میشوند یا اصلاً او را خدا مینامند. (15)
در واقع اصطلاح غلو، به زیادهروی در بالا بردن صفات افراد خاص مثل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) بازمیگردد. شیخ مفید در تعریف اصطلاح غلو مینویسد:
“غالیان که از تظاهرکنندگان به اسلام هستند، کسانیاند که به امام علی (علیه السلام) و امامان دیگر از نسل آن حضرت نسبت خدایی دادند و آنان را به چنان فضیلتی در دین و دنیا ستودند که در آن از اندازه خارج شدند و از مرز اعتدال فراتر رفتند. (16)”
در دوره امام جواد (علیه السلام)، عنوان فرقههای غالیان کمتر مطرح است. تفکر غلات در این دوره، به اشخاصی برمیگردد بیشترشان از فرقههای معروف غالی مانند خطابیه طرفداری میکردند. بنابراین میتوانیم این دوره را دوره «غلات بدون فرقه» نامگذاری کنیم. (17)
در قرن دوم و آغاز قرن سوم هجری، مقارن با امامت امام جواد (علیه السلام) دو جریان غالی وجود داشت: جریانی که امام را خدا میپنداشتند و جریانی که به تفویض خلق و رزق و حساب و کتاب خلق به دست ائمه (علیه السلام) اعتقاد داشتند. در متون شیعی، جریان نخست به «غلات طیاره» و جریان دوم به «مفوضه» مشهور شدند. به نظر میرسد بخش عمدهتری از احادیث و متون شیعی حاکی از نکوهش غالیان، به همین جریان دوم نظر داشته باشد که خود حضوری درخور توجه در جوامع شیعی داشته است. (18)
گروه مفوضه در دوران پس از امامت امام رضا (علیه السلام) توانستند بر تلاششان بیفزایند و در گسترش آموزههای خویش، از مجموعه روایتهایی بهره جویند که بخشی نیز برساخته از غالیان پیشین بود. (19)
غالیانی که در دوره امام جواد (علیه السلام) میزیستند یا فعالیت میکردند عبارت بودند از: ابوالغمر، هاشم بن ابی هاشم و جعفر بن واقد. این سه نفر، از پیروان ابوالخطاب به شمار میآمدند. امام بعد از لعنت کردن ابوالخطاب و یارانش فرمودند: «اینان (ابوالغمر، جعفر بن واقد و هاشم بن ابی هاشم) به وسیله اعتبار ما مال مردم را میخورند در حالی که مردم را به تعالیم ابوالخطاب دعوت میکنند. خدا لعنت کند ابوالخطاب و آنان که با او بودند و آنان که سخنان او را قبول میکنند. امام در این کلام، سه مرتبه ایشان را لعنت کردند.
“حدثنی محمد بن قولویه و الحسین بن الحسن بن بندار القمی، قالا حدثنا سعد بن عبدالله، قال حدثنی ابراهیم بن مهزیار و محمد بن عیسی ابن عبید، عن علی بن مهزیار، قال سمعت اباجعفر (علیه السلام) یقول و قد ذکر عنده ابوالخطاب: لعن الله اباالخطاب و لعن الشاکین فی لعنه و لعن من قد وقف فی ذلک وشک فیه، ثم قال: هذا ابوالغمر و جعفر بن واقد و هاشم بن ابی هاشم استاکلوا بنا الناس و صاروا دعاه یدعون الناس الی ما دعی الیه ابوالخطاب لعنه الله و لعنهم معه و لعن من قبل ذلک منهم، یا علی لاتتحرجن من لعنهم لعنهم الله! فان الله قد لعنهم، ثم قال، قال رسولالله من تأثم ان یلعن من لعنه الله فعلیه لعنه الله. (20)”
ابوالسمهری و ابن ابی الزرقا نیز در زمان امام جواد (علیه السلام) زندگی میکردند و بر آن حضرت دروغ میبستند و ادعا داشتند که از داعیان آن حضرت هستند. امام جواد (علیه السلام) از آنها نیز بیزاری جسته، خون آنها را حلال دانستند.
“قال سعد، و حدثنی محمد بن عیسی بن عبید، قال حدثنی اسحاق الانباری، قال، قال لی ابوجعفر الثانی (علیه السلام) ما فعل ابوالسمهری لعنه الله یکذب علینا و یزعم انه و ابن ابی الزرقاء دعاه الینا، اشهدکم انی اتبرء الی الله عز و جل منهما انهما فتانان ملعونان، یا اسحاق ارحنی منهما یرح الله عز و جل بعیشک فی الجنه فقلت له جعلت فداک یحل لی قتلهما؟ فقال: انهما فتانان یفتنان الناس و یعملان فی خیط رقبتی و رقبه موالی فدماؤهما هدر للمسلمین، و ایاک و الفتک! فان الاسلام قد قید الفتک و اشفق ان قتلته ظاهراً ان تسأل لم قتلته! و لا تجد السبیل الی تثبیت حجه و لایمکنک ادلاء الحجه فتدفع ذلک عن نفسک، فیسفک دم مؤمن من اولیائنا بدم کافر، علیکم بالاغتیال! قال محمد بن عیسی: فما زال اسحاق یطلب ذلک ان یجد السبیل الیان یغتالهما بقتل و کانا قد حذراه لعنهما الله. (21)”
برخورد امام جواد (علیه السلام) با غالیان
با توجه به خطرهای غالیان که متوجه اصل و کیان دین اسلام و آیین شیعه بود، امام جواد (علیه السلام) همانند اجدادشان، در برابر این پدیده حساسیت ویژهای داشتند. ایشان از زوایای مختلفی، به رد و انکار راه و رسم غالیان پرداختند. ایشان در نفی تفکر غلو، نه تنها از راههایی چون معرفی عقاید واقعی مکتب اهل بیت در مقابل غالیان و تأکید بر عبودیت خدا و التزام عملی بدان و بیان فساد عقاید و توطئههای غالیان استفاده میکردند، بلکه آشکارا، به اعلام انزجار و حتی برخورد شدید با سرکردگان آنها نیز میپرداختند. آن حضرت، سعیشان در حذف کامل عقاید انحرافی غالیان از اذهان جامعه و حتی تاریخ بود. بازخوانی و بررسی روایتهای علی بن مهریاز و اسحاق انباری در مورد برخورد امام با غالیانی مثل هاشم بن ابیهاشم، ابی السمهری، ابن ابی الزرقا، جعفر بن واقد و ابی الغمر، نشان دهنده حساسیت فوقالعاده امام جواد (علیه السلام) در برابر خطر غالیان است. در این روایتها، امام به مواردی مثل رد عقاید غالیان و بیان عقاید صحیح، بیان عمل غلو و عاقبت غالیگری، اظهار بیزاری از غالیان و لعن آنها و جریان قطع رابطه همه جانبه با غالیان تأکید دارند. (22)
اقدامات اصحاب امام جواد (علیه السلام) در مبارزه با غالیان
از جمله اقدامات اصحاب امام جواد (علیه السلام) علیه غالیان، نوشتن ردیه به منظور رد افکار آنان است. فضل بن شاذان بن خلیل نیشابوری، از بزرگان اصحاب و امام جواد (علیه السلام) که بعضی او را از اصحاب امام رضا (علیه السلام) نیز به حساب آوردهاند، کتابی با عنوان الرد علی الغالیه المحمدیه نوشت. (23) ابوالحسن علی بن مهریاز اهوازی، وکیل و صحابی امام جواد (علیه السلام) نیز کتابی به نام کتاب الرد علی الغلاه نگاشت.
(24)
ج) زیدیه
به ارتباط زیدیه با امام جواد (علیه السلام) در منابع، اشارات کوتاهی شده است. این اشارات، عمدتاً به عدم مشروعیت امامت امام جواد (علیه السلام) از جانب آنان دلالت میکند؛ هم چنین نشان از آن دارد که بعد از دوره ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام)، برخورد آنان با امامت امام جواد (علیه السلام) تا حدودی متفاوت از برخورد آنان با امام رضا (علیه السلام) بوده است.
ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام)، تأثیر به سزایی بر قیامهای زیدیان داشت و تعداد زیادی از آنان را گرد امام جمع کرد و مطیع ایشان نمود. دلیل این مسأله آن بود که زیدیان، مدعی بودند که علت اصلی قیامشان علیه حاکمیت عباسیان، زمینهسازی واگذاری حکومت به یکی از نوادگان حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. آنان وقتی دیدند ولایت عهدی که زمینهسازی حکومت است، به یکی از علویان فاطمی واگذار شده، دیگر دلیلی برای قیام نداشتند و شاید با توجه به مشکلات و درگیریهای مأمون با عباسیان و نیز واگذاری ولایت عهدی به یکی از علویان، گمان میکردند که خلافت از عباسیان به علویان انتقال خواهد یافت. از این جهت، نه تنها دست از قیام برداشتند، بلکه به یاری مأمون نیز شتافتند. بعضی از افرادی که به علت نوع عملکردشان منسوب به زیدیه شدهاند، در این دوره همکاری نزدیکی با مأمون در پیش گرفتند. از جمله: عباس ابن موسی بن جعفر. وی با مأمون از در همکاری درآمد و مردم را به بیعت با او و برادرش امام رضا (علیه السلام) دعوت کرد. این مسأله اسباب نارضایتی جمعی از شیعیان را فراهم کرد. (25)
نوبختی و اشعری قمی در مورد این گروه مینویسند:
“گروهی از دانایان و اقویای زیدیه، از عقاید خود رویگردان شدند و هنگامی که مأمون برای علی بن موسیالرضا از مردم بیعت و پیمان امامت و خلافت گرفت و او را برتر از دیگران قرار داد، برای استفاده از مقام او در راه رسیدن به منافع دنیوی، به امامت حضرت قائل گشتند. (26)”
این گروه از زیدیان، امام رضا (علیه السلام) را به عنوان یکی از ائمه خود میشناختند و نام ایشان را در فهرست اسامی امامان شیعه قرار میدادند. استدلال این دسته برای پذیرش این عقیده، ورود آن حضرت به صحنه سیاست است. از دید این گروه، امام رضا (علیه السلام) با پذیرش ولایت عهدی، یکی از شرایط امامت را به دست آوردهاند. (27)
این گروه از زیدیان در دوره امام جواد (علیه السلام)، از پذیرش امامت ایشان سر برتافتند و به عقاید قبلی خود بازگشتند؛ (28) شاید به این دلیل که شرط امامت را که قیام با شمشیر یا ورود به عرصه سیاست است، در امام جواد (علیه السلام) تحقق یافته ندیدند، لذا منکر امامت ایشان شدند. کشی در مورد این دسته از زیدیان معتقد است: اینان افرادی چون هشام بن ابراهیم رشیدی بودند که مأمون آنان را به کار گمارده بود تا یاران امام رضا (علیه السلام) را زیر نظر بگیرند. (29)
این مطلب، میتواند علت بازگشت آنان را به عقیده قبلی خود پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) (203 ق) تبیین کند.
به نظر میرسد مأمون در دوره امامت امام جواد (علیه السلام) ، از تفکرات زیدیه در برابر تفکر امامیه حمایت میکرده است. وی در سال 205 قمری، تشکیل مجالسی را بین امامیه و زیدیه شروع کرد و آنان را به بحث درباره موضوع امامت در حضور خود ترغیب نمود. جاسم حسین مینویسد:
“زیدیه با این اعتقاد در بحثهای امامیه که مأمون هم اغلب با دیدگاههای آنان هم چون عالم زیدی علی بن الهیم همعقیده بود، امامت را این گونه مینگریستند. (30)”
امام جواد (علیه السلام) در برابر زیدیه جبهه گرفتند و آنان را در ردیف ناصبیها و واقفیه قرار دادند. (31)
امام در روایتی میفرماید: آیه (وجوه یومئذ خاشعه عامله ناصبه) در مورد ناصبیها، زیدیه و واقفیه نازل شده است. (32)
نتیجه
پیدایش فرقهگرایی و انشعاب در درون شیعه، در دوران امام جواد (علیه السلام) شیب بیشتری به خود گرفت و این مسأله، به تحولاتی برمیگردد که در دوران امام اتفاق افتاد. امامت در سنین خردسالی، مسأله جدیدی بود که جامعه تشیع برای اولین بار با آن برخورد میکرد. وجود مسأله در کنار بعضی دیگر تحولات مذهبی و سیاسی این دوره، در روابط درون فرقهای جامعه شیعه مؤثر بود.
زمینههای پیدایش، نضج و تداوم فرقههای شیعی در عصر امام جواد (علیه السلام)، مربوط به سه عامل بود: نخست، دوری امام از مردم که به علت بُعد مسافت یا فشارهای عباسیان بود. دوم، برداشتهای نادرست بعضی از شیعیان از روایات و اخبار در مورد شرایط و صفات این تفاسیر نادرست، در ابهامافکنی در مورد امامت ایشان تأثیر داشت. سوم، فضای نسبتاً متشنج و رعبآور دوره امام جواد (علیه السلام).
فرق مهم شیعی عصر امام جواد (علیه السلام) (واقفیه، غلات و زیدیه) عموماً در تقابل با امام بودند. واقفیه با طرح سنی کم امام و زیدیه با طرح عدم ورود امام به سیاست و عدم قیام با شمشیر امامت ایشان را رد میکردند. غالیان از زیانبارترین جریانات و انحرافات درونی شیعه در این دوره بودند که در ضایع کردن چهره تشیع و انزوای مکتب اهل بیت (علیهم السلام) تأثیر به سزایی داشتند. به همین علت، امام جواد (علیه السلام) شدیدترین برخوردها را با این دسته داشتند. برخورد حضرت، بیشتر با گروه غالیان و واقفیه بود. علت آن هم مشخص است؛ چون این دو گروه بیشترین تأثیر را در شبههافکنی و تخریب وجهه امام داشتند.
نمایش پی نوشت ها:
1. استاد گروه تاریخ دانشگاه اصفهان
2. مفید، الفصول المختار، ص 315.
3. مسعودی، اثبات الوصیه، ص 220- 221؛ مجلسی، بحارالانوار، ج5، ص 199.
4. بحارالانوار، ج5، ص 99- 100.
5. نصیری، تاریخ تشیع و امامان، ص 228.
6. آقانوری، خاستگاه تشیع و پیدایش فرقههای شیعی در عصر امامان، ص 306.
7. عاملی، زندگانی سیاسی امام جواد (علیه السلام)، ص 44.
8. شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص 265- 266.
9. همان، ص 266.
10. ابنشهرآشوب، مناقب، ج4، ص 387 و خصیبی، الهدایه، ص 290.
11. خصیبی، الهدایه، ص 295.
12. عطاردی، مسندالامام الجواد (علیه السلام)، ص 150.
13. کلینی، اصول کافی، ج1، ص 314.
14. همان، ص 415.
15. گرامی، نخستین مناسبات فکری تشیع، ص 31.
16. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص 131.
17. صفری فروشانی، غالیان کاوشی در جریانها و برآیندها، ص 125.
18. صابری، تاریخ فرق اسلامی، ج2، ص 268.
19. همان.
20. طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 528- 529.
21. همان، ص 529.
22. ر. ک: همان، ص 528- 529.
23. غالیان کاوشی در جریانها و برآیندها، ص 170.
24. نجاشی، رجال، ص 253؛ آقا بزرگ، الذریعه، ج10، ص 214.
25. طبری، ج13، ص 5666.
26. اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص 94؛ نوبختی، فرق الشیعه، ص 95.
27. بختیاری، امام رضا (علیه السلام) و فرقههای شیعه، ص 135.
28. فرقه الشیعه، ص 95؛ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص 94.
29. طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 500- 501.
30. جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 77.
31. عطاردی، مسند امام جواد (علیه السلام)، ص 90.
32. همان.
نمایش منبع ها:
ابن شهر آشوب، رشیدالدین محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، قم، 1378.
اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تهران، علمی و فرهنگی، 1361.
آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت: دارالاضواء، 1403.
آقانوری، علی، خاستگاه تشیع و پیدایش فرقههای شیعی در عصر امامان، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1386.
بختیاری، زهرا، امام رضا و فرقههای شیعه، مشهد، آستان قدس رضوی، 1392.
جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه سید محمد تقی آیتاللهی، تهران، امیرکبیر، 1367.
خصیبی، ابوعبدالله حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، بیروت، 1986.
دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، نشر فرزان روز، 1375.
رازی، ابوحاتم، گرایشها و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری، ترجمه علی آقانوری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان، 1382.
صابری، حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج2، تهران، سمت، 1383.
صفری فروشانی، نعمتالله، غالیان کاوشی در جریانها و برآیندها، مشهد، آستان قدس رضوی، 1378.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1364.
طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال (معروف به رجال کشی)، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348.
عاملی، جعفر مرتضی، نگاهی به زندگانی سیاسی امام جواد (ع)، ترجمه سید محمد حسینی، قم، انتشارات اسلامی، 1365.
عطاردی، عزیزالله، مسند امام جواد (علیه السلام)، مشهد، الموتمر العالمی للامام الرضا (علیه السلام)، 1410.
کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، اسلامیه، 1365.
گرامی، سید محمد هادی، نخستین مناسبات فکری تشیع بازخوانی مفهوم غلو در اندیشه جریانهای متقدم امامی، تهران، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، 1391.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403.
مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، اثبات الوصیه لامام علی بن ابی طالب، قم، مؤسسه انصاریان، 1417.
مفید، ابی عبدالله محمد بن محمد بن نعمان، ارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، علمیه اسلامیه.
___ ،الفصول المختاره من العیون و المحاسن، بیروت، دارالمفید، 1414.
ــــ ، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، الموتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، 1371.
نجاشی، ابوالعباس احمد بن علی، رجال نجاشی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1413.
نصیری، محمد، تحلیلی از تاریخ تشیع و امامان، قم، نشر معارف، 1389.
نوبختی، ابومحمد حسن بن موسی، فرقهالشیعه، نجف، المکتبه الحیدریه، 1388.
منبع مقاله :
مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد (علیه السلام)، (1395)، قم: انجمن تاریخپژوهان حوزه علمیه قم، چاپ اول.